و بعضى گفتهاند: مقصود اينست كه مردههاى زمين زينت بزمين داده از زيور.
الاقطار: جمع قطر و آن كناره ديوار است، ميگويند (طعنه فقطره) او را با نيزه زد، پس بيكى از دو قطرش كه دو پهلو باشد انداخت.
السيماء: مشتق از سوم است و آن بالا بردن قيمت است از مقدارش.
العلامه: بلند ميشود باظهار آن تا آنكه معرفت بسبب آن واقع و حاصل شود.
الناصيه: موى جلوى سر است، و اصلش بمعناى اتّصال است از قول شاعر (قي تناصيها بلاد قي) يعنى متّصل بآنست پس ناصيه متصل بسر است.
الاقدام: جمع قدم و آن عضويست كه اقدام ميكند صاحب آن براى رفتن به سبب آن بر روى زمين.
الآنى: آنست كه حرارت و گرميش بينهايت و آخرين درجه برسد ماضى آن انى مضارع يأنى و مصدرش انياست.
تفسير آيات:
چون خداوند سبحان فنا و اعاده را ياد نمود در تعقيب آن ذكرى از بيم دادن و تهديد آورد و فرمود:
((سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ)) زجاج گويد: يعنى بزودى قصد ميكنيم حساب شما را اى پريان و آدميان، گويد، و فراغ در لغت برد و قسم است:
1- قصد چيزى كردن، ميگويند (سافرغ لفلان) يعنى بزودى او را قصد