responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 24  صفحه : 263

مسئله، گفت پس مرا واگذار تا سؤال كنم از آن حضرت، گفت برو بپرس، پس خوله خدمت آن حضرت آمد و عايشه مشغول شستن نيمى از سر مبارك آن حضرت بود پس گفت: يا رسول اللَّه شوهر من اوس بن صامت با من ازدواج كرد و حال آنكه من زن جوان توانگر و مالدار و صاحب فاميل بودم پس مال مرا خورد و جوانى مرا تباه كرد و فاميل مرا پراكنده نمود و سنّ من بزرگ شد، ظهار كرد مرا و اكنون پشيمان و نادم است، پس آيا راهى هست كه مرا با او جمع كند و با من آميزش كند.

پس فرمود: من نميبينم تو را مگر كه حرام شدى بر شوهرت و درباره تو چيزى و دستورى بمن نرسيده، پس خوله مرتّب مراجعه به پيامبر 6 ميكرد، و وقتى پيغمبر 6 باو ميفرمود حرام شدى بر شوهرت، فرياد ميزد و مى گفت من بدبختى و نياز و سختى حالم را بخدا شكايت ميكنم بار خدا يا نازل فرما بر زبان پيامبرت.

و اين اوّل ظهار در اسلام بود، پس عايشه برخاست تا نصف ديگر سر آن حضرت را بشويد، پس خوله گفت فدايت شوم تأملى در امر من نما اى پيامبر خدا.

پس عايشه گفت: كوتاه كن سخنت و جدالت را آيا نمى‌بينى صورت و چهره رسول خدا را، و وقتى وحى بر آن حضرت نازل ميشد او را مثل بيهوشى دست مى داد پس چون وحى تمام شد، فرمود:

شوهرت را بطلب، و بر او تلاوت نمود رسول خدا 6( قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجادِلُكَ فِي زَوْجِها ...) تا آخر آيات.

عايشه گفت: فرخنده است خدايى كه شنوايى او توسعه همه صداها را دارد و ميشنود كه زنى با پيامبر خدا 6 مجادله و گفتگو ميكند و من در

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 24  صفحه : 263
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست