نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 23 صفحه : 225
(وَ جَعَلْناكُمْ
شُعُوباً وَ قَبائِلَ)[1]
كه من با تقواترين فرزندان آدم هستم و فخرى هم ندارم، و گرامىترين آنان هستم و
مباهاتى هم نمىكنم، آن گاه قبائل را به بيتها تقسيم كرده مرا در بهترين آن
بيتها قرار داد آنجا كه مىفرمايد: (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ
لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)[2] من و اهل بيتم از گناهان پاكيزه
هستم.
(إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ) خداوند نسبت به
كارهاى شما دانا است.
(خَبِيرٌ) و نسبت به حالات شما آگاه
است، و هيچ چيز از او پوشيده نخواهد ماند.
(قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا)
اين دسته از اعراب كه به دروغ اظهار ايمان مىكردند قومى از بنى اسد بودند كه در
يك سال خشكسال خدمت پيامبر آمده با اينكه در واقع ايمان نياورده بودند ولى به
منظور گرفتن صدقه از آن حضرت اظهار ايمان مىكردند و مىگفتند: (صدقنا بما جئت به)
خداوند به پيامبر دستور فرمود كه از باطنشان به آنان بگويد تا براى آنان معجزهاى
باشد و لذا مى- فرمايد:
(قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا) يعنى: در حقيقت از
باطن ايمان نياوردهايد.
(وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا)
سعيد بن جبير و ابن زيد گويند: ما از ترس آنكه اسير نگرديم و كشته نشويم منقاد و
تسليم شدهايم.
سپس خداوند بيان مىفرمايد كه محل ايمان قلب است نه زبان:
(وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ) زجاج گويد: اسلام عبارت است از اظهار تسليم و پذيرش آنچه را كه
پيامبر از طرف خدا آورده است، و با همين است كه خون حفظ مىشود، اگر همراه اين
اظهار يك اعتقاد و تصديق قلبى باشد آن را ايمان مىخوانند، و صاحب آن بحق مؤمن و
مسلمان است، اما كسى كه تظاهر