يعنى: (واى بر آن جوان از دست رفتهاى كه او را همچون شترهاى بد روى
خاك كشان كشان ميبرند).
و از مجاهد نقل كردهاند كه «فاعتلوه» يعنى او را روى خاك انداخته
كشان كشان ببريد طورى كه صورتش بخاك ماليده شود.
((إِلى سَواءِ الْجَحِيمِ)) از قتاده است يعنى:
او را بوسط جهنّم ببريد و اينكه وسط چيزى را «سواء» گويند بعلّت آنست كه فاصله وسط
با اطراف آن، مساوى است، و سواء بمعنى عدل است.
((ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ))
مقاتل گويد: خزانه دار جهنّم آبى جوشان از روى سر آنان عبور ميدهد كه در اثر آن مغز
سرشان ميجوشد.
((مِنْ عَذابِ الْحَمِيمِ)) حميم آبى است كه در
منتها درجه حرارت است و خازن جهنّم بآن گنهكار ميگويد:
((ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ))
يعنى: اين عذاب را بچش كه تو با عزّت و بزرگوار هستى! زيرا اين جهنّمى در دنيا
ميگفته است من عزيزترين فرد اين وادى و بزرگوارترين آنان هستم، همين فرشته عذاب
باو ميگويد:
اى كسانى كه خودت را عزيز و بزرگوار من پنداشتى اينك عذاب الهى را
[1] شاهد در اين شعر بر سر جمله« يعتلونه» است كه بمعنى به زور
بردن و روى خاك كشيدن آمده است.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 22 صفحه : 319