responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 22  صفحه : 231

((فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ)) يعنى: آنچه كه از قرآن بر تو وحى شده است محكم بگير، كه آن را آن گونه كه شايسته است بخوانى، و از دستورات آن پيروى كرده، از آنچه نهى نموده است خويشتن باز دارى.

((إِنَّكَ عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ)) يعنى تو بر دين حق و درست هستى كه همان دين اسلام است.

((وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ)) يعنى: قرآنى كه بر تو وحى شده است براى تو و قومت قريش مايه شرافت است، از ابن عباس و سدى نقل شده است.

بعضى هم گفته‌اند منظور از قومك تمام عرب است، زيرا قرآن بزبان عرب نازل شده است، البته در اين شرافت سلسله مراتب هست كه قريش از ديگران سهم بيشترى از شرافت خواهند داشت، و نيز بنى هاشم از ميان قريش سهم بيشترى دارند.

((وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ)) يعنى: بزودى درباره سپاسگزارى نعمت شرافتى كه خداوند بشما ارزانى داشته است بازپرسى خواهيد شد، و اين معنى از كلبى و زجاج و ديگران نقل شده است.

و بعضى ديگر گفته‌اند: يعنى بزودى درباره قرآن و وظيفه‌اى كه در حق آن داريد مورد باز پرسى قرار ميگيريد[1].


[1] تفسير القمى ج 2 ص 286( عبد الرحمن بن كثير از حضرت صادق( ع) درباره اين آيه ميپرسد؟ حضرت ميفرمايند: ذكر قرآن است ما هم قوم قرآن هستيم، و از ما است كه پرسش خواهيد شد).

و نيز تفسير نور الثقلين ج 4 ص 605 از بصائر الدرجات از حضرت باقر( ع) نقل كرده است كه درباره اين آيه فرموده‌اند:( ذكر رسول خدا( 6 است و اهل بيتش اهل الذكر هستند و از آنان پرسيده خواهد شد).

در تفسير القمى ج 2 ص 284 ضمن روايتى از حضرت باقر( ع) اين آيه چنين تفسير شده است:

ابى الربيع گويد در سالى هشام بن عبد الملك بحج رفته بود در خدمت حضرت باقر بحج رفتم و همراه هشام نافع بن ازرق غلام عمر بن خطاب بود، نافع نگاهى به حضرت باقر( ع) كرد و ديد در ركن خانه كعبه مردم بسيارى اطرافش جمع شده‌اند، بهشام گفت: يا امير المؤمنين اين شخص كه مردم اطرافش ازدحام ميكنند چه كسى است؟

هشام گفت: اين شخص پيامبر اهل كوفه است، او محمد بن على بن- الحسين بن على بن ابى طالب( ع) ميباشد.

نافع گفت: الآن بسراغش خواهم رفت و از او پرسشهايى ميكنم كه پاسخ آن را كسى جز پيامبر يا وصى پيامبر يا پسر پيامبر نتواند گفت.

هشام گفت: بسراغش برو و از او چيزهايى بپرس شايد در ميان مردم رسوايش كنى.

نافع آمد پشت بمردم كرده رو به حضرت باقر( ع) نمود و گفت: يا محمد بن على من تورات و انجيل و زبور و فرقان را همگى خوانده‌ام و از حلال و پاورقى از صفحه قبل حرام آنها آگاه هستم، آمده كه از تو مسائلى را بپرسم كه پاسخ آن را كسى جز پيامبر يا وصى پيامبر با پسر پيامبر نخواهد داد.

حضرت سر خود را بطرف او بلند كرده فرمود: مسائلت را بپرس.

نافع گفت: بمن بگو به بينم ميان عيسى و محمّد6 چند سال فاصله بوده است؟

فرمود: نظر خودم را برايت بگويم، يا نظر خودت را؟

گفت: هر دو نظر را برايم بگو.

فرمود: امّا بنظر من ميان آن دو پانصد سال فاصله بوده است، و امّا بنظر تو ميان آنان ششصد سال فاصله است.

گفت: بگو به بينم درباره اين آيه:(وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ) محمّد از كدام پيامبر پرسيده است با اينكه ميان او و عيسى پانصد سال فاصله بوده است؟

راوى گويد: حضرت باقر( ع) در پاسخ او اين آيه را تلاوت فرمودند:

(سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى‌ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا) از جمله آياتى كه خداوند بهنگام بردن حضرت محمد به بيت المقدّس نشان داد اين بود كه خداوند پيامبران اوّلين و آخرين را جمع كرد سپس به جبرئيل دستور داد كه اذان و اقامه بگويد، و در اذانش

حىّ على خير العمل‌

نيز گفت آن گاه محمّد6 جلو افتاد و همگى پشت سرش نماز خواندند.

اينجا بود كه خداوند بر او نازل فرمود:(وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ ...؟)

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 22  صفحه : 231
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست