responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 20  صفحه : 55

و كسى كه (عورة) بكسر واو خوانده، پس آن نادر از طريق استعمال است، و اين براى حركت داشتن بعد از فتحه است و قاعده آنست كه عاره بگويى چنانچه گويند: رجل مال و امرأه ماله، و كبش صاف و[1] نعجة صافه و مثل عوره در صحه واو قول ايشانست رجل عوره لا مال له، مرد فقيرى كه مال براى او نيست، و قول اعشى:

و قد غدوت الى الحانوت يتبعنى‌

شاو مشلّ شلول شلشل شول‌

يعنى اوّل صبح به ميخانه رفتم و با من غلامى بود كه متصف به اين صفات بود، كباب پز و در كارها زرنگ و كم خرج و در انجام حوائج جدّى و و آورنده گوشت از ديك بود و شاهد اين بيت شول بر وزن كتف است كه واوش قلب بالف شده مثل عز بزاى عجمى (من لا مال له) چنانچه در (رجل مال) منقلب شده، چون اصلش مول، و قول او كه سولوا خوانده از باب قول ايشان سئل يسئل مثل خاف يخاف است، پس عين الفعل بر اين لغت واو است، و ابو زيد حكايت كرده قول ايشان را (هما يتساولان) چنانچه ميگويند: يتقاومان و بنا بر اين قياس بهتر اينكه گفته شود (سيلوا) مثل (عيدوا) و بعضى گفته‌اند، و لغت ديگر اشمام ضمه است مثل سئلوا، و لغت سوّم سولوا بر اخلاص ضمه فعل ليكن اين پست‌ترين لغات است، شاعر گويد:

" و قول لا اهل له‌

و لا مال"

يعنى و قيل گفته شد كه او نه زن دارد و نه مال و شاعر ديگر گويد:

نوط الى صلب‌

شديد الحل‌

يعنى نيط آويخت بكمرى كه سخن باز ميشد.

و قول آنكه بدى خوانده جمع باد پس او مثل غاز و غزى است.

لغت:

هنا براى مكان نزديك گفته ميشود و هنا لك براى دور، و هناك براى‌


[1]- كبش صاف اصلش صوف يعنى قوچ صاحب پشم، و نعجه صاف ميش پر پشم.

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 20  صفحه : 55
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست