پس زيد گفت شايد محبّت تو در قلب پيامبر 6 واقع شده، پس آيا مى
خواهى تو را طلاق بدهم تا پيغمبر خدا 6 تو را ازدواج كند، گفت من ميترسم كه تو
مرا طلاق بدهى و پيغمبر 6 مرا نگيرد، پس زيد نزد رسول خدا آمد و قصه را تماما
بيان كرد، پس نازل شد،( وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ
اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ).
تفسير:
و چون ذكر همسران پيامبر 6 گذشت در تعقيب آن خداوند سبحان قصه زيد
و زنش را بيان كرد و فرمود:
(وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ
رَسُولُهُ) يعنى و نيست براى هيچ مرد مؤمن و نه زن مؤمنهاى هر گاه خدا و
پيامبر او واجب و حكم نمودند( (أَمْراً)) كارى را و آن را لازم كرده و بآن حكم نمودند.
(أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ)
اينكه بوده باشد بر ايشان اختيارى.
(مِنْ أَمْرِهِمْ) از امرشان بر اختيار خداى
تعالى و معناى آن اينست كه هر چيزى را كه خداى تعالى بآن امر فرمود يا حكم بآن كرد
براى هيچ كس نيست كه مخالفت كند آنچه را كه بآن امر شده بغير خود واگذارد.
(وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ) و
كسى كه خدا و پيغمبر را معصيت كند در آنچه براى او اختيار كردهاند.
(فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا مُبِيناً) پس
حقيقة گمراه شده گمراهى آشكارايى يعنى
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 20 صفحه : 123