نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 18 صفحه : 143
ندارد، ريش دارد.
از اين روايت استفاده مىشود كه دابه يك انسان است.
از ابن عباس روايت شده است كه دابة يكى از جانوران زمين است و داراى
پر و بال و چهار پاست.
حذيفه از پيامبر خدا روايت كرده است كه حيوانى است بطول 60 ذراع كه
هيچكس نميتواند آن را بگيرد و احدى نميتواند از چنگ او فرار كند. ميان دو چشم مؤمن
علامت گذاشته، مىنويسد: مؤمن. و ميان دو چشم كافر اثر گذاشته، مىنويسد: كافر.
عصاى موسى و انگشترى سليمان با اوست. صورت مؤمن را به عصا روشنى ميدهد و بينى كافر
را به انگشترى مهر مىزند تا به مؤمن خطاب شود: اى مؤمن و به كافر خطاب شود: اى
كافر.
در روايت است كه پيامبر خدا فرمود: اين موجود سه بار خروج ميكند:
يك بار در مدينه و اطراف آن و يك بار در مكه و نواحى آن. آن گاه در
يك روز مردم را وارد بزرگترين و با حرمتترين مساجد- يعنى مسجد الحرام- ميكند و در
گوشه مسجد مردم را مىترساند و به آنها نزديك مىشود و ميان ركن حجر الاسود تا باب
بنى مخزوم از سمت راست كسى كه به خارج مىرود، قرار دارد. گروهى از او دور مىشوند
و گروهى اطراف او مىمانند و ميدانند كه خدا را عاجز نميكنند. آن گاه سر خود را از
خاك پاك مىكند و به پاك كردن صورتها مىپردازد. آن چنان كه مثل ستارههاى درخشان
شوند. آن گاه در زمين حركت ميكند و هيچكس نميتواند او را دريابد يا از او فرار
كند. حتى اينكه بعضى از مردم از ترس او به نماز مىايستند و او از پشت سر نزد او
آمده، مىگويد: اكنون نماز ميگذارى؟ آن گاه پيش روى او آمده، او را مس ميكند و
مردم بوطنهاى خود مىروند و در سفرها رفيق هم مىشوند و در اموال شركت مىكنند و
كافر از مؤمن شناخته مىشود. طورى كه مؤمن را بنام مؤمن و كافر را بنام كافر
ميخوانند[1].
[1]- اگر چه رواياتى كه راجع به اين موجود نقل شده، از جهاتى با
يكديگر ناهماهنگى( دارند، مع الوصف ناظر بيك حقيقت مهم هستند و آن عبارت است از
اينكه در آيندهاى دور يا نزديك، بايد حقيقت و عدل بر كرسى اقتدار نشيند و باطل و
ظلم از زندگى انسان طرد گردد و بنا بر اين، روايات و همچنين آيه، كه كلمه دابه را
بكار مىبرد يا در خصوص ظهور حضرت مهدى( ع) است يا مربوط به پارهاى از علائمى است
كه مقارن ظهور حضرتش ظاهر مىگردند.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 18 صفحه : 143