نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 18 صفحه : 118
در اسارت سليمان و فرزندانش باقى بمانند از
اينرو پيش سليمان به بدگويى از بلقيس پرداختند تا نسبت به او بى ميل شود. گفتند:
بلقيس كم عقل است و پاهايش شبيه سم الاغ است. سليمان بلقيس را آزمايش كرد و خلاف
گفته جنيان ثابت شد.
برخى گويند: به سليمان گفته بودند كه پاهاى بلقيس مو دارد. هنگامى كه
بلقيس پاها را عريان كرد موهاى پايش ظاهر شد و سليمان را خوش نيامد. از جنيان در
اينباره مشورت كرد، آنها براى علاج آن به ساختن حمام و تهيه نوره پرداختند و براى
اولين بار نوره ساخته شد.
(فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَ كَشَفَتْ عَنْ ساقَيْها): هنگامى كه بلقيس آن بناى آبگينه را ديد، گمان كرد كه استخرى است و
ساقهاى خود را برهنه كرد كه داخل آب شود.
گويند: هنگامى كه بلقيس اين صحنه را ديد، گفت: پسر داوود براى كشتن
من هيچ راهى نداشت جز اينكه مرا در آب غرق كند؟ و غرورش اجازه نداد كه اظهار ترس
كند و داخل آب نشود.
عادت آنها پوشيدن كفش نبود.
(قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِيرَ): همين كه ساق خود را برهنه كرد، سليمان به او گفت: اين بناى صاف و
هموار از شيشه است و آب نيست.
هنگامى كه بلقيس تخت سليمان و آن منظره عجيب را مشاهده كرد، گفت:
خدايا بوسيله كفر بخودم ظلم كردم و همراه سليمان بخدا ايمان آوردم و بدين ترتيب
ايمانش كامل گرديد.
گويند: هنگامى كه نشست، سليمان او را دعوت بيكتا پرستى كرد و بلقيس
چون آيات و معجزات را مشاهده كرده بود اجابت كرد و ايمان آورد.
برخى گويند: چون تصور كرده بود كه سليمان قصد دارد غرقش كند، از
اينرو وقتى كه فهميد چنين نبوده است، گفت: بخودم ظلم كردم كه در باره سليمان گمان
بد بردم.
در اينكه پس از اين جريان، بلقيس چه كرد، اختلاف است. برخى گويند:
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 18 صفحه : 118