نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 17 صفحه : 211
سايه صبح. يا آفتاب را برچيند، مثل سايه
عصر. اولى را «ظل» و دومى را «فىء» گويند.
برخى گويند: منظور از «ظل» سايه شب است كه صحن گيتى را پوشانده است.
(وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً):
اگر ميخواست سايه را دائمى ميكرد و بوسيله آفتاب سايه را از بين نمىبرد. چنان كه
ميفرمايد:(قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ
سَرْمَداً إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ) (بگو: آيا ديديد؟ اگر خدا
شب را تا روز قيامت بر سر شما ادامه ميداد: قصص 71) اين آيه دلالت دارد بر اينكه
اگر خدا بخواهد خورشيد را از حركت باز ميدارد تا سايه هميشه ثابت بماند و اين بر
خلاف گفتار فلاسفه است[1].
(ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا):
آن گاه خورشيد را بر سايه دليل قرار داديم.
ابن عباس گويد: خورشيد دليل سايه است. زيرا اگر آفتاب نبود، سايه
شناخته نميشد. همه چيز بضدش شناخته مىشود. برخى گويند: يعنى خورشيد را دليل سايه
كرديم زيرا با آمدن خورشيد سايه از بين مىرود. برخى گويند: دليل بودن خورشيد نسبت
به سايه بخاطر اين است كه وقتى خورشيد برآيد، سايه كم ميشود و وقتى خورشيد در
سراشيبى قرار ميگيرد، سايه زياد ميشود. برخى گويند: «على» به معنى «مع» است. يعنى
خورشيد را با سايه دليل يگانگى خود قرار داديم.
(ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسِيراً):
آن گاه سايه را با بر آمدن آفتاب جمع كرديم.
زيرا با بالا آمدن خورشيد، سايه كم ميشود. در اينجا بيان ميكند كه
اين كار بر خداوند آسان است. برخى گويند: يعنى سايه را در نهان جمع مىكنيم. زيرا
سايه يكباره از بين نمىرود، بلكه تدريجاً برچيده مىشود.
(وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً): خدا كسى است كه شب را براى شما
[1]- مؤلف بر حسب هيئت بطلميوسى كه زمين را مركز و خورشيد را
متحرك ميداند، سخن گفته است. لكن بر حسب هيئت جديد زمين متحرك و برگرد خورشيد
مىچرخد. البته اصل مطلب صحيح است. يعنى اگر خدا بخواهد زمين را از حركت وضعى باز
ميدارد و در نتيجه شب يا سايه ثابت مىماند.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 17 صفحه : 211