نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 16 صفحه : 149
انبياء اجتهاد جايز نيست. ما نيز اين مطلب
را قبول داريم.
برخى گفتهاند: ممكن است از روى اجتهاد باشد. زيرا ما رأى مجتهد را
قبول مىكنيم. مسلماً رأى پيامبر بالاتر از رأى مجتهد است.
اما ما مىگوييم: علم پيامبر از راه وحى است و كسى از راه وحى دسترسى
بعلم دارد، چه لزومى دارد كه دست بدامن اجتهاد ظنى بشود. اصحاب ما مىگويند:
اجتهاد ظنى در جاهاى مخصوصى است. مثل قيمت كالا و چيزى كه تلف شده و
ما به التفاوت جنايات و جزاى صيد و قبله و نظائر آن. اگر بنا باشد پيامبر اجتهاد
كند، ديگران هم جايز است، در اجتهاد خويش با او مخالفت كنند. همانطورى كه مجتهدى
در اجتهاد با مجتهد ديگر مخالفت مىكند و مخالفت پيامبر كفر است. وانگهى خدا در
باره پيامبرش مىفرمايد:(ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ
إِلَّا وَحْيٌ يُوحى) (نجم 3 و 4) او از روى هوى سخن نميگويد.
نيست سخن او جز وحيى كه به او مىرسد و اين مؤيد عقيده ماست.
(فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ): ما به سليمان روش
قضاوت را فهمانديم. گويند: سليمان 11 ساله بود كه اين حكم را داد. در روايت از
پيامبر گرامى اسلام آمده است كه سليمان حكم كرد كه يك شب صاحب گله باغ را حفظ كند
و يك شب صاحب باغ گله را.
(وَ كُلًّا آتَيْنا حُكْماً وَ عِلْماً):
ما بهر يك از آنها حكمت و دانش و علم دين عطا كرديم.
(وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ): برخى گويند: هنگامى كه داوود حركت ميكرد، كوه نيز حركت ميكرد و اين
خود آيت و معجزى عظيم بود كه انسان را به تسبيح و تنزيه خدا از هر عيبى وا ميداشت.
همچنين مرغان نيز مسخر او بودند و اين خود دلالت داشت بر قدرت آن تسخير كنندهاى
كه همه چيز در كف قدرت اوست و بيننده را به تسبيح واميداشت.
برخى گويند: منظور اين است كه كوهها و مرغان بهنگام تسبيح داوود با
او همصدا مىشدند و او را پاسخ مىگفتند. و اين معجزه او بود.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 16 صفحه : 149