نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 16 صفحه : 134
معصيت كرديد خدا و رسولش را!»( قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ):
گفتند: پدران ما اينها را پرستيدهاند.
ما هم روش نياكان خود را دنبال كردهايم. چون دليلى نداشتند، گفتند:
تقليد از نياكان كردهايم.
(قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ): ابراهيم آنها را از اينكه تقليد نياكان كردهاند، مذمت كرده، گفت:
خود و پدرانتان گرفتار گمراهى هستيد.
(قالُوا أَ جِئْتَنا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ): آيا در اين گفتار خود را محق ميدانى، يا اينكه بازى و مزاح مىكنى؟
اين سؤال را از اين جهت كردند كه انكار بت پرستى را بعيد مىشمردند.
زيرا به بت پرستى خو گرفته بودند.
(قالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِي
فَطَرَهُنَ): ابراهيم گفت: بلكه خداى شما خداى آسمانها و زمين و آفريدگار
آنهاست. يعنى خدا را بايد از روى آثارش شناخت.
(وَ أَنَا عَلى ذلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ):
شاهد، راهنماست. ابراهيم خود را شاهد معرفى مىكند. زيرا مردم را راهنمايى مىكند
و بشهادت و مشاهده خود اطمينان دارد.
(وَ تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ):
سوگند بخدا، در باره بتهاى شما تدبيرى خواهم كرد كه براى شما ناگوار است. گويند:
اين كلمه را در خفا گفت. فقط يكى از آنها شنيده بود كه بعداً فاش كرد.
(بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ):
اين تدبير را هنگامى بكار مىبرم كه شما از شهر برويد.
گويند: هر سال يك روز عيد داشتند كه از شهر خارج مىشدند و در بازگشت
بر بتها وارد مىشدند و آنها را سجده ميكردند. به ابراهيم گفتند: با ما نمىآيى؟
ابراهيم با آنها رفت ولى بين راه اظهار پا درد كرد و بازگشت.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 16 صفحه : 134