responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 15  صفحه : 37

غار شدند و بسؤال پرداختند، آنها بر زمين افتادند و جان سپردند. شاه گفت:

- حادثه عجيبى است! چه بايد كرد؟

برخى گفتند:

- بر سر آنها بنايى بسازيد تا مقبره آنها بيادگار بماند.

برخى گفتند:

- بر در غار، مسجدى بسازيد.

اين گفتگوها هنگامى پيدا شد، كه مردم از مرگ آنها آگاه شده بودند.

(فَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْياناً): مشركين اين عصر، پيشنهاد كردند كه در برابر غار بنايى بسازيد و آنها را از چشم مردم پنهان كنيد.

(رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ‌): خداوند به حال آنها نسبت به مسائلى كه مورد اختلاف واقع شده بود، داناتر است.

برخى گويند: اين جمله هم، سخن مردم شهر است. يعنى: خدايى كه آنها را بخواب برد و بيدار كرد، به حال و چگونگى كار آنها داناتر است.

برخى گويند: يعنى خدا داناتر است كه آيا آنها زنده‌اند و بخواب رفته‌اند، يا اينكه مرده‌اند، زيرا برخى معتقدند كه آنها جان سپرده‌اند و برخى معتقدند كه آنها تا روز قيامت زنده هستند.

(قالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلى‌ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً): پادشاه مؤمن و اطرافيانش و بقولى دوستان اصحاب كهف و بقولى بزرگان شهر، گفتند: در اينجا مسجدى مى‌سازيم تا عبادتگاه مردم باشد و مردم از بركات آنها بدرگاه خداى بزرگ نيايش كنند و باطن خود را صفا بخشند.

از اين آيه بر مى‌آيد كه همواره غلبه با مردم مؤمن است.

حسن گويد: يعنى در آنجا مسجدى بنا كنيم تا هر گاه اصحاب كهف بيدار شدند در آنجا نماز بخوانند.

در روايت است كه: چون فرستاده اصحاب كهف، از شهر بازگشت و آنها را از

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 15  صفحه : 37
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست