نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 15 صفحه : 35
«هم سبعة» و در موارد سابق بوسيله جمله،
توصيف نكره كرده است.[1]
مقصود:
(وَ كَذلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ):
همانطورى كه آنها را بخواب برديم و پس از سالهاى متمادى آنها را بيدار كرديم، مردم
شهر را از حال و سرگذشت آنها با خبر ساختيم.
مفسران قرآن كريم مىگويند:
همين كه آنها فرار كردند و داخل غار شدند، شاه بد سگال، دستور داد
كه: در غار را مسدود سازند و آنها را در غار زندانى كنند، تا از تشنگى و گرسنگى
جان سپارند و همان غار، گور آنها باشد، بخيال اينكه آنها بيدار هستند.
دو نفر آدم مؤمن، شرح حال اين مردان حق طلب را با همه خصوصيات آنها،
بر لوحى نگاشتند و در صندوقى مسين نهادند و در ديوار غار، پنهان كردند، به اين
اميد كه در آينده مردم با ايمانى پيدا شوند و با خواندن آن مطالب، از حال آنها
آگاه شوند.
مردم آن عصر منقرض شدند. سالها از پى يكديگر گذشتند. ملتها و
پادشاهانى يكى پس از ديگرى آمدند و رفتند. سرانجام مردى صالح، بنام «تدليس» يا-
بقول
[1] مؤلف بزرگوار، در مورد دو جمله كه به يكديگر ارتباط دارند،
مطالبى از ابو على فارسى نقل كرده است كه ما براى رعايت حال خوانندگان از ترجمه آن
خوددارى كرديم. خلاصه مطالب اين است كه: دو جمله كه نسبت بيكديگر ارتباط دارند، يا
ميان آنها واو عطف، ذكر ميشود يا نه. قسم دوم چهار حالت دارد: 1- جمله دوم صفت است
2- حال است 3- تفسير است 4- هيچيك از سه حالت سابق نيست، بلكه فقط در جمله دوم،
چيزى ذكر شده است كه در جمله قبل هم آمده.
چنين جملهاى را ميتوان با واو عطف آورد يا بدون واو عطف.
مثل:( ثَلاثَةٌ
رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ ...) و( سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ). بدين ترتيب آوردن و نياوردن واو يكسان
است. لكن استاد علامه طباطبائى مد ظله، مىفرمايند: اين واو همان است كه بر سر
جملهاى در مىآيد كه صفت نكره يا حال از معرفه است. فايده آن اين است كه دلالت بر
ثبوت صفت براى موصوف مىكند. بنا بر اين آنهايى كه مىگفتند: اصحاب كهف، هفت نفرند
و هشتمى ايشان سگ ايشان است، اين مطلب را از روى يقين مىگفتند و بصرف گمان متكى
نبودند. زيرا خداوند ادعاهاى قبلى را« رجم بالغيب» دانست ولى بدنبال اين اظهار،
فرمود: جز عده قليلى تعداد آنها را نمىدانستند.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 15 صفحه : 35