نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 15 صفحه : 105
نيست. بلكه مقصود اين است كه چون از باطن
كارهاى خضر بىخبر است، صبر نمىكند.
(قالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصِي لَكَ
أَمْراً): موسى در پاسخ وى گفت: بخواست خدا، خواهى ديد كه صبر مىكنم و در
برابر دستور تو به مخالفت نمىپردازم.
زجاج گويد: از اينكه موسى براى طلب علم، بتكاپو پرداخت، بر مىآيد كه
هيچكس نبايد از طلب علم خوددارى كند، اگر چه پيامبر باشد و بحد اعلاى دانش، رسيده
باشد و همچنين احدى نبايد از تواضع در مقابل كسى كه عالمتر است، خوددارى كند. موسى
صبر خود را به مشيت خداوند، مشروط ساخت، زيرا ظاهراً فكر مىكرد كه صبر خواهد كرد
و در عين حال احتمال مىداد كه نتواند صبر كند، از اينرو صبر خود را مشروط به مشيت
خدا كرد تا اگر نتوانست صبر كند، دروغ نگفته باشد.
خضر گفت: اگر از من متابعت مىكنى، از كارهايى كه انجام مىدهم و
بنظر تو ناپسند است، سؤال نكن، تا خودم تفسير آن را براى تو بگويم.
(فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا رَكِبا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَها): سپس از كنار دريا براه افتادند، تا اينكه براى گذشتن از دريا
خواستند سوار يك كشتى شوند. صاحب كشتى كه خضر را مىشناخت، آنها را سوار كرد.
هنگامى كه سوار شدند، خضر كشتى را سوراخ كرد و آب داخل كشتى شد. برخى گفتهاند: دو
تا از تختههاى كشتى را بيرون آورد و موسى بوسيله لباسش سوراخ كشتى را بست.
(قالَ أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها): و
از روى انكار و مخالفت، به خضر گفت: آيا كشتى را سوراخ كردى كه سرنشينان آن را غرق
كنى؟ اينكه مىگويد: سرنشينان را و نمىگويد: ما را، بخاطر مهربانيى است كه
پيامبران نسبت بمردم دارند. سپس به او گفت: