نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 14 صفحه : 19
(أَيْنَما يُوَجِّهْهُ لا يَأْتِ بِخَيْرٍ):
سرپرست وى را از او نفعى نيست، زيرا او را بدنبال هر كارى بفرستد، نفعى بدست
نمىآورد و كارى انجام نمىدهد.
(هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ): آيا چنين مردى با كسى كه زبانى گويا دارد و مردم را بعدالت و حق
امر مىكند و آنها را به ثواب و نيكى مىخواند، برابر است؟!(
وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ): دومى بر راه راست و واضح
دين است. هر چه انجام دهد يا ترك كند، صحيح و معقول است. مقصود اين است كه اين دو،
با يكديگر برابر نيستند، زيرا در پاسخ اين سؤال، جز نفى چيزى واقع نميشود. اين آيه
نظير( أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ) است (سجده 18: آيا مؤمن و فاسق برابرند؟ نه، برابر نيستند.) در باره
معناى اين مثل نيز دو قول، نقل كردهاند:
1- اين مثل در باره كسى است كه اميد خير از جهت او باشد و كسى كه
اميد خير از جهت او نباشد. با اينكه اصل خير از جانب خداوند است، بنا بر اين چگونه
ميان خدا و غير خدا از لحاظ عبادت مىتوان مساوات برقرار كرد؟! 2- اين مثل در باره
مؤمن و كافر است. مقصود از آدم گنگ، كافر و از كسى كه امر به عدالت مىكند، مؤمن
است. اين قول از ابن عباس است.
عطا گويد: مقصود از گنگ، ابىّ بن خلف و مقصود از كسى كه امر بعدالت
مىكند، حمزه و عثمان بن مظعون است.
مقاتل گويد: گنگ، هاشم بن عمر بن حارث قرشى است كه كم خير بود و با
پيامبر گرامى دشمنى مىكرد.
سپس خداوند به وصف خويش مىپردازد. تا اوصاف كمالى خود را- كه قبلا
شمرده است- تأكيد كند:
(وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ):
علم غيب آسمانها و زمين، مختص خداوند است.
علم غيب، آن است كه: از همه خلائق پوشيده و براى خدا معلوم است.
جبائى گويد
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 14 صفحه : 19