يعنى نه تحمل سرماى سايه روز را دارد و نه تحمل سرماى سايه شب را.
جمع «فىء» افياء» و «فيوء» است. شاعر گويد:
ارى المال افياء الظلال فتارة
يؤوب و اخرى يحبل المال حابله
يعنى: مال را همچون سايههايى مىنگرم كه گاهى باز مىگردد و گاهى صاحب آن براى اينكه از دست نرود، آن را با ريسمان مىبندد.
نابغه جعدى گويد:
فسلام الاله يغدو عليهم
و فيوء الفردوس ذات الظلال
يعنى: سلام خداوند، صبحگاهان به اهل بهشت، مىرسد، در حالى كه سايههاى بهشت، يك نواخت است.
اليمين و الشمائل: در اينجا كلمه اول را مفرد و دومى را جمع آورده است، زيرا مقصود از «يمين» هم ايمان و جمع است.
شاعر گويد:
بفى الشامتين الصخر إن كان هدنى
رزية شبلى مخدراً فى الضراغم
يعنى: بدهانهاى شماتت كنندگان سنگ است، اگر مصيبت شير بچهام كه در ميان شيران جاى داشت، مرا واژگون كرد. (در اينجا منظور از «فى» افواه است).
داخر: خاضع و كوچك. شاعر گويد:
فلم يبق الا داخر فى مخيس
و منحجر فى غير ارضك فى حجر
يعنى: جز كسى كه كوچك و خوار است و كسى كه در سوراخى تنگ، در غير از زمين تو مخفى و زندانى است، باقى نماند.
مقصود:
اكنون خداوند متعال مردم مشرك را تهديد كرده، مىفرمايد:
(أَ فَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ): در اينجا لفظ استفهام، بكار برده است، لكن مقصود انكار است.
(أَنْ يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ): مردمى كه براى توهين پيامبر و خاموش كردن نور