نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 12 صفحه : 93
پيغمبر) بودند.
و برخى چون مجاهد گفتهاند: «ضحك» يعنى حائض شد و اين معنى از امام
صادق 7 نيز روايت شده چنان كه عرب درباره خرگوش گويد «ضحك الارنب» يعنى
حائض شد. و ضحك- بفتح ضاد- بمعناى حيض است. و در لغت ابى الحارث بن كعب بدرخت
خرمايى كه شكوفه يا خرمايش در آمده باشد «ضحك النخلة» گويند. و «ضحك» بمعناى همان
شكوفه خرما آمده است.
و برخى براى اين معنا كه ضحك بمعناى خون حيض است بشعر زير استشهاد
كردهاند كه گويد:
ولى فراء گفته است: من آن را از شخص ثقة و قابل اعتمادى نشنيدهام و
صحيح آنست كه آن را بطور كنايه گفته است.
(قالَتْ يا وَيْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ) ساره گفت: براستى كه اين داستان عجيبى است كه من در سن پيرى از
شوهرى پير بچهدار شوم، و اين سخن ساره نه آنكه از روى شك و ترديد او درباره قدرت
خداى تعالى بوده بلكه چون اين جريان بر خلاف معمول و خارج از عادت بود از اينرو
تعجب كرد، چنانچه موسى 7 هنگامى كه ديد عصايش بصورت اژدهايى در آمده
شروع بفرار كرد تا جايى كه بدو گفته شد:(أَقْبِلْ وَ لا-
تَخَفْ)[2]()- باز گرد و نترس- و گرنه ساره ميدانست كه خداى تعالى قدرت اينكار را
دارد، و كلمه(يا وَيْلَتى) هم كه بر زبانش جارى شد نه
اينكه معناى حقيقى آن مقصود بوده و ساره بر خود نفرين كرده است، بلكه روى عادتى
بود كه زنها وقتى دچار تعجب و شگفت شوند اين كلمه را بر زبان جارى كنند. و برخى
گفتهاند: ساره از قدرت خدا تعجب نكرد بلكه ميخواست بداند آيا (پس از اين مژده)
جوان ميشود يا بهمين حالى كه هست بچهدار ميگردد كه همه آنها عجيب و شگفت انگيز
بود.
[1]- و خون حيض خرگوشها در بالاى سنگها مانند خون دلها بود كه در
روز جنگ ميريخت.