responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 12  صفحه : 223

(وَ أَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْ رَأْسِهِ) و در روايت است كه بآن ديگرى كه همان آشپز شاه بود گفت: اما تو بد خوابى ديدى، آن سه زنبيلى كه در خواب ديدى سه روز ديگر در زندان خواهى ماند، و پس از آن شاه تو را از زندان خارج ميكند و بدار ميآويزد و مرغان از سرت ميخورند، وى كه اين تعبير را شنيد گفت: من خوابى نديده بودم و شوخى كردم! يوسف 7 در جواب گفت:

(قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيانِ) كار از كار گذشت و آنچه گفتم بناچار خواهد شد، و از اين جمله معلوم ميشود كه اين خبر را بعنوان خبر غيبى كه بدو وحى شده بود اظهار كرد نه اينكه مانند تعبير خوابهايى كه ديگران ميكنند آن حضرت نيز اينگونه تعبير خواب او را كرده است.

(وَ قالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا) و يوسف 7 بكسى كه از طريق وحى ميدانست كه او نجات يافتنى است گفت ... و «ظن» در اينجا بمعناى علم و يقين است چنانچه در آن آيه شريفه ديگر است كه فرموده‌(إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ)[1].

(اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ) يعنى نام مرا نزد آقاى خويش ببر و بى‌گناهى مرا در زندان باو تذكر بده.

(فَأَنْساهُ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ) يعنى شيطان در آن حال خداى تعالى را از ياد يوسف برد و بجاى آنكه بخداى سبحان استغاثه كند و نجات خود را از خدا بخواهد بمخلوق خدا متوسل شد و از كسى كه از زندان بيرون ميرفت درخواست كرد تا پيش آقايش نام او را ببرد با اينكه شايسته مقام يوسف آن بود كه در اينباره بخدا توكل كند.

(فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ) و چند سال ديگر در زندان بماند و بگفته ابن عباس:

هفت سال ديگر ماند، و همين معنى از امام سجاد و امام صادق 7 نيز روايت شده.

و حسن و جبائى و ابن اسحاق و ابى مسلم گفته‌اند: معناى آيه اين است كه شيطان از ياد ساقى برد كه نام يوسف را نزد شاه ببرد و فراموش كرد و در نتيجه يوسف چند


[1]- سورة الحاقة آيه 20.

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 12  صفحه : 223
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست