responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 12  صفحه : 208

كه چون ماه شب چهارده بود حيران شدند.

(وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ) و با كاردهايى كه در دستشان بود بجاى ميوه دست خود را بريدند و مجاهد گفته: بقدرى ديدار يوسف آنها را بخود متوجه و مشغول كرد كه احساس درد نكردند فقط جامه‌هاى خود را ديدند كه ناگهان بخون رنگين شد. و منظور از بريدن دستها نيز نه آنست كه دستهاى خود را جدا كردند بلكه منظور بريدن و زخم كردن است چنانچه شما بكسى كه دستتان را زخم كرده مى‌گوييد: دستم را بريدى. ولى قتادة گفته است: منظور همان جدا كردن است و زنهاى مصرى دستهاى خود را چنان بريدند كه بپوست آويزان شد.

(وَ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ) يعنى گفتند: يوسف از آنچه بدو نسبت ميدهند بر كنار است بخاطر خوف و بيمى كه از خدا دارد- بشرحى كه در بحث قرائت گفته شد- و اين قول بيشتر مفسران است، و گفته‌اند: اين جمله براى تنزيه مقام يوسف و پاكدامنى او از تهمتى است كه زن عزيز بدو زده بود، و ديگران گفته‌اند بمعناى تنزيه او از شباهت بشرى است يعنى از فرط زيبايى كه دارد از بشر و شباهت بدانها دور است، و اين قول دوم با سياق آيه مناسب‌تر است كه دنبالش گفتند:

(ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ) يعنى خدا مقام و منزلت او را از مقام و منزلت بشرى دور ساخته و پناه ميبريم بخدا از اينكه بگوئيم او بشر است و او فوق مقام بشرى است، نه صورتش صورت بشر و نه خلقتش خلقت آنها است، بلكه او بخاطر زيبايى و لطافتى كه دارد فرشته بزرگوارى است. و از ابو سعيد خدرى روايت شده كه گفت: از رسول خدا 6- شنيدم يوسف را كه در آسمان دوم (در شب معراج) ديده بود اينگونه توصيف ميكرد و ميفرمود:

مردى را مشاهده كردم كه صورتش چون ماه شب چهارده ميدرخشيد، گفتم: اى جبرئيل اين مرد كيست؟ گفت: برادرت يوسف است.

و برخى گفته‌اند: معناى اين جمله كه گفتند:(إِنْ هذا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ) يعنى او از نظر عفت و پاكدامنى جز فرشته بزرگوارى نيست، و جبائى روى اين معنى استدلال‌

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 12  صفحه : 208
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست