نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 12 صفحه : 201
كه قصد خيانت نسبت بناموس تو داشته جز اين
نيست كه او را زندانى كنى يا با ضربه هاى شلاق بسختى او را تنبيه كنى. و گويند:
اگر زليخا در عشق و محبت خود صادق و راستگو بود، و حقيقتاً يوسف را دوست ميداشت
اين سخن را نمىگفت و گناه را به گردن او نمىانداخت، و از اين سخن معلوم ميشود كه
پايه دوستى او را شهوت تشكيل داده بود.
(قالَ هِيَ راوَدَتْنِي عَنْ نَفْسِي)
يوسف كه چنان ديد چارهاى نداشت جز آنكه حقيقت را بگويد و اتهام زليخا را از خود
دور سازد، و اگر زليخا آن تهمت را بيوسف نزده بود و آن سخن دروغ را بر زبان
نياورده بود يوسف نيز پرده از روى كار بر نمى- داشت و حقيقت را بر زبان نمىآورد،
و از اينرو فرمود: اين نسبتى را كه زليخا بمن ميدهد تهمتى بيش نيست و خود او بود
كه اين تقاضا را از من كرد!(وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ
أَهْلِها) ابن عباس و سعيد بن جبير گفتهاند: شاهدى كه خدا در اين آيه فرموده
كودكى شيرخوار بود كه در گهواره قرار داشت، و برخى گويند:
خواهر زاده زليخا و سه ماهه بوده است. و در نقل ديگرى از ابن عباس و
نيز از حسن و قتاده و عكرمه نقل شده كه گفتهاند: شاهد مزبور مرد حكيم و فرزانهاى
از خاندان زليخا بود كه بپاكدامنى يوسف گواهى داد، و جبائى نيز همين قول را اختيار
كرده و گفته است: اگر شاهد مزبور كودك خرد سالى بوده همان گفتارش معجزه بود و
احتياجى به بيان و ذكر استدلال نبود، و سدى گفته: وى پسر عموى زليخا بود كه با
شوهر زليخا دم در نشسته بود.
(إِنْ كانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ ...) استدلالى كه شاهد مزبور كرد اين بود كه گفت: اگر پيراهن يوسف از جلو
دريده حق با زليخا است و يوسف دروغ ميگويد، زيرا معلوم ميشود علاقه از طرف يوسف
بوده و زليخا از خود دفاع ميكرده اما اگر پيراهن از عقب دريده شده معلوم ميشود
زليخا در تعقيب او بوده و يوسف ميگريخته است.
(فَلَمَّا رَأى قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ) و چون شوهر زليخا پيراهن يوسف را ديد كه از عقب دريده به خيانت
زليخا واقف گرديد.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 12 صفحه : 201