نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 12 صفحه : 183
كه از دست ما گريخته و در اين چاه مخفى شده،
و از آن سو بزبان عبرانى به يوسف گفتند: اگر بگويى من برادر ايشان هستم تو را
خواهيم كشت، يوسف نيز از ترس آنكه مبادا او را بكشند چيزى نگفت.
(وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِما يَعْمَلُونَ)
يعنى خدا دانا بود كه برادران يوسف چه ميكنند.
(وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ) و
او را ببهايى ناچيز و اندك فروختند. و ضحاك و مقاتل و سدى گفتهاند: يعنى او را
ببهاى حرام و نامشروع فروختند، زيرا بهاى شخص آزاد (كه او را بفروشند) نامشروع و
حرام است، و اينكه حرام را «بخس» ناميدهاند براى آنست كه بركتى در آن نيست.
(دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ) بچند درهم اندك. و
همين توصيف درهمها به «معدود» براى فهماندن كمى و اندك بودن آنها است. و ابن عباس
و ابن مسعود و سدى گفتهاند: رسم آنها بر اين بود كه كمتر از «أوقيه» را كه چهل
درهم ببالا بود بوزن در نمىآوردند، و درهمهاى مزبور بيست درهم بود (و از اينرو آن
را بخس خواندهاند) و همين معنى از امام سجاد 7 روايت شده است، و آن
حضرت فرمود: برادران درهمها را ميان خود تقسيم كردند و بهر كدام دو درهم رسيد، و
مجاهد گفته: درهمها بيست و دو درهم بود، و عكرمه گفته: چهل درهم بود. و از امام
صادق 7 روايت شده كه فرمود. هيجده درهم بود.
و در اينكه چه كسى يوسف را فروخت اختلاف است، دستهاى چون ابن عباس و
مجاهد و بيشتر مفسران گفتهاند: برادران او را فروختند و يهوذا (يكى از برادران)
در كمين بود تا به بيند بسر يوسف چه ميآيد، و وقتى مشاهده كرد كه كاروانيان او را
از چاه بيرون آوردند برادران را خبر كرد و آنان بنزد مالك (كه او را از چاه بيرون
آورده بود) آمده و يوسف را بوى فروختند، و قتاده گفته: آنهايى كه او را از چاه
بيرون آورده بودند وى را در مصر فروختند، و اصم گفته: آنها كه از چاه بيرونش
آوردند وى را بكاروانيان فروختند، ولى بهتر همان قول اول است. و ابو حمزه در تفسير
خود ذكر كرده كه مالك- بن زعر (كه يوسف را يافته بود) و همراهانش پيوسته تا وقتى
يوسف همراهشان بود
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 12 صفحه : 183