و كاروانى بيامد و آب آور خويش را فرستادند (كه آب بياورد) و او دلو
خويش را (بچاه) بينداخت و گفت: مژدگانى كه اين پسريست (كه بجاى آب از چاه بر آمد)
و بمنظور تجارت او را پنهان داشتند و خدا دانا بود كه چه ميكنند (19) و يوسف را
ببهايى اندك (و ناچيز) بدرهمى چند فروختند و درباره او بىرغبت بودند (20).
شرح لغات:
وارد: كسى است كه پيشاپيش قافله براى پيدا كردن و آوردن آب ميرود.
بضاعة: قسمتى از مال كه براى تجارت و سوداگرى اختصاص ميدهند.
بخس: كم دادن حق، ميگويند «بخسه فى الكيل او الوزن» يعنى حق او را در
پيمانه يا وزن كم داد.
تفسير:
(وَ جاءَتْ سَيَّارَةٌ) كاروانى بيامد، و
گفتهاند: كاروان مزبور از مدين بمصر ميرفت ولى راه را گم كردند و هم چنان بيراهه
آمدند تا در كنار چاه منزل كردند، و چاه مزبور در بيابانى دور افتاده و بى آب و
علف قرار داشت كه چوپانهاى بيابانى و رهگذران
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 12 صفحه : 181