نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 10 صفحه : 108
خواستن، اختلاف كرده و چند وجه گفتهاند:
1- خداوند، ذريه آدم را بصورت ذرات (ژنها) از صلبش بيرون آورد و آنها
را به آدم نشان داد و فرمود: من از ذريه تو پيمان مىگيرم كه مرا بپرستند و برايم
شريك قرار ندهند و روزى آنها با من باشد. سپس به آنها گفت: آيا من خداى شما نيستم؟
گفتند: بله، شهادت مىدهيم كه خداى ما هستى. به ملائكه فرمود: شما
گواه باشيد، گفتند: گواهيم.
برخى گفتهاند: خداوند در آن حالت به آنها فهم و خرد بخشيد، بطورى كه
خطاب خدا را مىشنيدند و مىفهميدند. سپس آنها را به صلب آدم بازگردانيد. مردم
همگى در صلب آدم محبوس بودند و خداوند تدريجاً آنها را بيرون مىآورد. كسانى كه بر
اسلام پايدار بمانند، تابع فطرت نخستين هستند و كسانى كه كافر شوند، فطرت نخستين
را ترك كردهاند. اين وجه، از جماعتى از مفسرين است. رواياتى هم در اينباره نقل
كردهاند كه از نظر فنى چندان مورد اعتماد نيستند.
محققين مىگويند: ظاهر قرآن با اين مطلب، سازش ندارد. زيرا خداوند
مىگويد: ذريه بنى آدم را از پشت بنى آدم گرفت نه از پشت آدم. سپس خداوند مىگويد:
اينكار را كرديم تا نگويند: غافل بوديم يا عذر بياورند كه پدرانى مشرك داشته و بر
دين پدران خود بزرگ شدهاند، از اينجا بر مىآيد: كه اينان داراى پدرانى مشرك
بودهاند. پس منظور صلب آدم نيست. وانگهى ذريهاى كه از صلب آدم بيرون آمد. اگر
عاقل نبود كه نمىتوانست شناسنده توحيد باشد و اگر عاقل بود، نبايد اين عهد و
پيمان را از ياد ببرد، زيرا گرفتن عهد و پيمان در صورتى حجت است كه انسان فراموش
نكند. اكنون ما طبق اين قول بايد آن پيمان را بخاطر داشته باشيم و حال آنكه
نداريم. چگونه ممكن است كه تمام عقلاى عالم چنين پيمانى را كه خود بسته و امضاء
كردهاند، از ياد ببرند؟! ما ملاحظه مىكنيم كه اهل آخرت، بسيارى از احوال دنيا را
مىشناسند و اهل بهشت به اهل جهنم مىگويند: ما وعده خدا را حق يافتيم! (اعراف
44).
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 10 صفحه : 108