نام کتاب : فرهنگ نامه مهدویت نویسنده : سلیمیان، خدامراد جلد : 1 صفحه : 34
گفتم: «اين دو نشانه. باقى مىماند هميان.» آنگاه نزد جعفر بن على رفتم؛ در حالى كه او آه مىكشيد، حاجز وشّاء به او گفت: «اى آقا من! آن كودك كيست تا بر او اقامه حجّت كنيم؟» گفت: «به خدا سوگند! هرگز او را نديدهام و او را نمىشناسم.»
نشسته بوديم كه گروهى از اهل قم آمدند و از حسن بن على عليهما السّلام پرسش كردند. فهميدند او درگذشته است و گفتند: «به چه كسى تسليت بگوييم؟» مردم به جعفر بن على اشاره كردند. آنان بر او سلام كردند و به او تبريك و تسليت گفتند و از وى پرسيدند: «همراه ما نامهها و اموالى است؛ بگو نامهها از كيست و اموال چقدر است؟» جعفر در حالى كه جامههاى خود را تكان مىداد، برخاست و گفت: «آيا از ما علم غيب مىخواهيد؟» راوى گويد: خادم از خانه بيرون آمد و گفت: «نامههاى فلانى و فلانى همراه شما است نيز هميانى كه درون آن، هزار دينار است و نقش ده دينار آن محو شده است.» آنان نامهها و اموال را به او دادند و گفتند: «آنكه تو را براى گرفتن اينها فرستاد، همو امام است.»
جعفر بن على نزد معتمد عباسى رفت و ماجراى آن كودك را گزارش داد. معتمد كارگزاران خود را فرستاد.
صقيل جاريه را گرفتند و از وى آن كودك را طلب كردند. صقيل منكر او شد و مدعى شد باردار است، تا به اين وسيله، كودك را از نظر آنان مخفى سازد. وى را به ابن الشوارب قاضى سپردند، تا اينكه مرگ ناگهانى عبيد اللّه بن يحيى بن خاقان و شورش صاحب زنج در بصره پيش آمد؛ ازاينرو از آن كنيز غافل شدند و او از دست آنها گريخت. [1]
نيز ن. ك: امام حسن عسكرى عليه السّلام، جعفر كذاب، امامت حضرت مهدى عليه السّلام.
ابو صالح
از كنيههاى حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف
در برخى از كتابها، «ابو صالح» يكى از كنيههاى حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف ياد شده است. در هيچ روايتى به اين كنيه اشاره نشده است. آنچه گفته
[1] . شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 475؛ باب 43، ح 25. همچنين ر. ك: نيلى نجفى، منتخب الانوار المضيئة، ص 157؛ قطب الدين راوندى، الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1101.
نام کتاب : فرهنگ نامه مهدویت نویسنده : سلیمیان، خدامراد جلد : 1 صفحه : 34