responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نشریه نقد و نظر نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 37  صفحه : 14

نقد و بررسى نظام آموزش فلسفه در دانشگاه هاى كشور ارائه راهى نو

اکبرى رضا

1. مقدمه
آيا روشى با نام (روش مطالعه كتاب محور) در روش هاى مطالعه فلسفه وجود دارد؟ سخن را با اين پرسش جدّى آغاز مى كنم, چون كه اين پرسش و پاسخ به آن ما را با مشكلات جديد نحوه آموزش فلسفه اسلامى در دانشگاه هاى كشور مرتبط مى كند. در پاسخ به اين پرسش بايد گفت كه اين روش را هيچ فيلسوفى توصيه نمى كند, هرچند در مقام واقع, آن چه غالباً در دانشگاه هاى كشور در مقاطع كارشناسى, كارشناسى ارشد و دكترى فلسفه اسلامى شاهد آن هستيم, چيزى جز همين روش نيست.1 دانشجويان در مقطع كارشناسى غالباً بعد از مطالعه اوليه كتاب بدايةالحكمة به آموزش يكى از دو كتاب نهاية الحكمة يا شرح منظومه حكمت حاج ملا هادى سبزوارى (غرر الفوائد) مشغول مى شوند. در مقطع كارشناسى ارشد, بخش هاى اندكى از كتاب هاى الاشارات والتنبيهات, حكمة الاشراق و الشواهد الربوبيّة تدريس مى شود و مقطع دكترى نيز به بخش هايى از كتاب هاى, الحكمة المتعاليه في الاسفار العقلية الاربعة و الشفاء اختصاص يافته است.
هرچند در سرفصل دروس فلسفه سه گانه مذكور, علاوه بر كتاب هاى ياد شده, نام كتاب هاى ديگرى نيز به عنوان منابع فرعى آمده است, اما در مقام واقع, هم استاد و هم دانشجو به تنها منبع اصلى كه همان كتاب هاى ياد شده هستند, بسنده مى كنند و خروج از اين قاعده از طرف استاد يا دانشجو غالباً امرى استثنايى است.
دردناك تر آن كه دانشجو در طى دوره تحصيل, فقط با بخش اندكى از همين كتاب ها آشنا مى شود. لذا نظام آموزشى كشور در رشته فلسفه اسلامى دانشجويانى را به جامعه علمى كشور تقديم مى كند كه غالباً با بخش هاى اندكى از چند كتاب معدود فلسفى از ميان كثيرى از كتاب هاى ارزش مند فلسفى سنّت اسلامى آشنا هستند.
آيا مى توان واقعيت آموزش فلسفه در كشور را به عنوان امرى ايده آل پذيرفت؟ و آيا مى توان به روش هاى آموزش و مطالعه فلسفه, روشى با نام (كتاب محور) را افزود و آن را به عنوان توصيه اى به ديگر دانشجويان ارائه داد؟ پاسخ نگارنده به اين سؤال مطمئناً منفى است. در ادامه مقاله, سعى نگارنده بر اين خواهد بود كه مشكلات برآمده از نظام كنونى آموزش فلسفه اسلامى را استقصا كند و روش جديدى را براى آموزش آن ارائه نمايد كه در عين دورى از مشكلات نكات مثبت متعدّدى را به همراه داشته باشد. 2. اشكالات روش كتاب محور در آموزش فلسفه اسلامى
آموزش به شيوه كتاب محور به معناى رها كردن شيوه هاى فيلسوف محور, مكتب محور, تاريخ محور و مسئله محور است. در روش مسئله محور يك مسئله فلسفى دقت شده و چگونگى پيدايش و تطورات آن اعم از توصيف, محل نزاع, استدلال هاى له و عليه آن بررسى مى شود. البته اين بررسى مى تواند بررسى اجمالى يا تفصيلى باشد. در اين روش, پس از بررسى هر مسئله, مسئله ديگر انتخاب و بررسى مى شود.
در روش فيلسوف محور, كل آثار و مكتوبات يك فيلسوف با ترتيب زمانى آن بررسى مى شود, پس از دسته بندى آراى فيلسوف, تأثير و تأثّر انديشه هاى فيلسوف در نظام فلسفى او معلوم مى شود. هم چنين تأثير و تأثّر فيلسوف از انديشه هاى ديگر فيلسوفان و نيز نظام اجتماعى, سياسى, فرهنگى و حتى جغرافيايى بررسى شده و نقاط ضعف, قوّت و نيز لوازم منطقى و غير منطقى انديشه هاى او روشن مى شود. روش مكتب محور همان روش فيلسوف محور است, با اين تفاوت كه فيلسوفان پديدآورنده يك مكتب فلسفى بررسى مى شوند. در روش تاريخ محور نيز مطالعه فلسفه مطالعه اى تاريخى خواهد بود كه از بدو پيدايش فلسفه اسلامى آغاز و به دوران معاصر ختم مى شود. در اين روش, نقاط اتصال و انقطاع تاريخ فلسفه معلوم شده, چگونگى پيدايش مكاتب فلسفى روشن و جهش هاى فلسفى معرفى مى شود. اين روش در واقع, اعميّتى نسبت به روش مكتب محور دارد كه در آن, در عين بررسى هر مكتب فلسفى, چگونگى حركت از يك مكتب فلسفى به مكتب فلسفى ديگر نيز مورد دقت قرار مى گيرد.
رها كردن اين روش ها و محدود ساختن خود به روش كتاب محور و آن هم كتاب محور با محوريت كتاب هاى ذكر شده و نيز مطالعه ناقص آنها داراى اشكالات زير است:
الف) دانشجو تصور دقيقى از مسائل فلسفى پيدا نمى كند, زيرا به دست آوردن تصور دقيق از يك مسئله فلسفى منوط به علم به نحوه پيدايش و تطوّر آن مسئله است. هر مسئله فلسفى در برهه اى از زمان به دلايل مختلف معرفت شناختى, جامعه شناختى, روان شناختى و… پديد مى آيد و در طول زمان از حيث موضوع نزاع, تقرير و استدلال هاى له و عليه تغيير مى كند. اين در حالى است كه در روش كتاب محور توجهى به اين امر وجود ندارد كه به معناى از دست دادن تصور دقيق مسئله فلسفى است.
ب) عدم توانايى دانشجويان در ارائه تقريرهاى جديد و به زبان روز از انديشه هاى فلسفى فيلسوفان مسلمان از ديگر اشكالات روش كتاب محور است. امروزه شاهديم كه انديشه هاى فلسفى فيلسوفانى همچون توماس آكوئيناس با توجه به تقريرهاى جديدى كه از آن شده, هنوز به عنوان انديشه هاى زنده مطرح است. اين در حالى است كه انديشه هاى ابن سينا به دست دانشجويان و فيلسوفان اين كشور هرگز نتوانسته است چنين وضعيتى را پيدا كند. دانشجوى فلسفه اسلامى ما نمى تواند شناخت دقيقى از انديشه هاى فلسفه علم, فلسفه هنر, فلسفه منطق و فلسفه زيست شناسى ابن سينا و ملاصدرا پيدا كند, به همين دليل, نمى تواند اين انديشه ها را بعدتر به دانشجويان خود منتقل سازد, در حالى كه تمامى اين انديشه ها به صورت پراكنده در آثار اين دو فيلسوف موجود است و روش كتاب محور, دانشجو را از دست يابى به آنها محروم مى سازد.
ج) عدم پرداختن به انديشه هاى بسيار مهم فيلسوفان و متكلمان ديگرى كه در مُحاق كتاب هاى مذكور و نويسندگان آنها قرار مى گيرند, از ديگر اشكالات روش كتاب محور است. امروزه دانشجوى ما كتاب غرر الفرائد را مى خواند, بدون اين كه بداند انديشه هاى فياض لاهيجى چه مقدار بر نويسنده اين كتاب اثرگذار بوده است. دانشجوى ما كتاب الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة را مى خواند, اما با متكلم خواندن افرادى همچون دوانى, دشتكى و بالاتر از همه فخر رازى به نوشته هاى آنها توجهى نمى كند. اين در حالى است كه بخش بسيار زيادى از كتاب المباحث المشرقية فخر رازى در كتاب اسفار آورده شده كه در اغلب موارد بدون ذكر نامى از نويسنده آن بوده است. حواشى سه گانه دوانى و دوگانه صدرالدين دشتكى بر شرح تجريد الاعتقاد قوشجى نيز چنين اند; يعنى در موارد بسيار متعدد در كتاب اسفار استفاده شده اند, حال آن كه هنوز هم صرفاً به صورت نسخه هاى خطى در برخى از كتابخانه هاى اصلى كشور نگهدارى مى شوند. دانشجويان ما كمتر ابن سهلان ساوى را مى شناسند و ابن كمونه را صرفاً با عنوان نادرست (شبهه ابن كمونه) در خاطر دارند. چند درصد از دانشجويان ما با نگاه نقادانه غزالى با فلسفه ابن سينا به صورت تفصيلى آشنا هستند؟ مگر نه اين است كه قدرت يك فكر با نقد آن و پاسخ به آن نقدها بيشتر معلوم مى شود؟
د) نوع انتخاب كتاب ها و بخش هاى تدريسى در دوره تحصيل, فلسفه را مترادف متافيزيك ساخته و حقيقت آن است كه متافيزيك نيز به صورت ناقص تدريس مى شود. چنين نگاهى به فلسفه سبب شده است كه ناخواسته تعريفى قراردادگرايانه از فلسفه در مجامع آموزشى فلسفه اسلامى ارائه شود كه در آن انديشه هاى مرتبط با ساحاتى مثل فلسفه زبان, فلسفه منطق, فلسفه علم, فلسفه هنر و… به دست فراموشى سپرده شوند.
هـ) در روش كتاب محور كمتر اتفاق مى افتد كه در ذهن دانشجو سؤال هايى كه از آنها با عنوان مسائل فلسفه فلسفه ياد مى شود, خطور كند و اين امر سبب مى شود در برخورد با تفكرات جديد كه در مقام نقد فلسفه هاى مختلف, از جمله فلسفه اسلامى برمى آيند, حرفى براى گفتن نداشته باشد. شايد برخى از مهم ترين سؤال ها موارد زير باشد:
آيا مى توان فلسفه اى جاويدان داشت يا اين كه فلسفه هر فيلسوفى محدود به زمان و مكان خود اوست؟ آيا مى توان هر يك از مكاتب مشهور فلسفه اسلامى را در تقابل با ديگر مكاتب دانست يا اين كه هر يك از اين مكاتب بر اصول موضوعه اى مبتنى است كه صرفاً با اصول موضوعه مكاتب ديگر تفاوت دارد؟ به عبارت ديگر, آيا نمى توان تفاوت مكاتب فلسفى اسلامى را همچون تفاوت نظام هاى هندسى اقليدسى و غير اقليدسى دانست؟ آيا فلسفه با روش عقلى پيوند خورده است يا اين كه مى توان از روش هاى ديگر در مباحث فلسفى سود جست؟ آيا مى توان يك مكتب فلسفى اسلامى را بر ديگر مكاتب فلسفى ترجيح داد يا اين كه بايد به نوعى كثرت گروى فلسفى تن داد؟ در صورت ارجح بودن يك مكتب فلسفى اسلامى بر مكاتب ديگر, چگونه مى توان مكتب فلسفى ارجح را تشخيص داد؟ به ديگر سخن, آيا ملاكى وجود دارد كه مكتب فلسفى ارجح را براى ما معلوم سازد, يا اين كه در مقام تعيين ملاك نيز نوعى تكثّر وجود دارد؟ در صورت وجود تكثّر در ناحيه تعيين ملاك, چگونه مى توان به داورى در زمينه ملاك ها پرداخت؟ رابطه فلسفه با حكمت چيست؟ فيلسوفان مسلمان خود را حكيم مى خوانند, اما آيا فلسفه اسلامى مى تواند ما را به حكمت برساند يا به آن نزديك كند؟ در صورتى كه پاسخ مثبت است, كدام يك از مكاتب فلسفى اسلامى توان چنين كارى را دارند؟ آيا هر سه مكتب عمده فلسفه اسلامى ما را به حكمت مى رساند يا به آن نزديك مى كند؟ آيا بروز فلسفه در حيطه اسلامى به تبع مقاصد سياسى, اجتماعى, فرهنگى بوده است يا اين كه مقاصد سياسى, اجتماعى و فرهنگى از فلسفه اسلامى به عنوان ابزارى در طول تاريخ استفاده كرده اند؟ آيا مى توان قائل به كنش و واكنش متقابل ميان اين دو شد؟ آيا مى توان مسائل فلسفه اسلامى را به تاريخ مند و غير تاريخ مند (جاويدان) تقسيم كرد؟ در صورت مثبت بودن پاسخ, كدام دسته از مسائل فلسفه اسلامى تاريخ مند و كدام يك جاويدان هستند؟
اين سؤال ها و سؤال هايى نظير آنهاست كه ذهن دانشجو را با عرصه هاى جديد درگير مى كند و سبب توليد نظريات جديد در فلسفه مى شود. 3. ديگر اشكالات نظام آموزش فلسفه اسلامى در دانشگاه هاى كشور
علاوه بر آن چه در باب اشكالات روش كتاب محور گفته شد, اشكالات ديگرى نيز در نظام آموزشى فلسفه اسلامى در دانشگاه هاى كشور ديده مى شود. مهم ترين اشكال در اين حيطه, آشنايى اندك دانشجويان با زبان انگليسى است. اين اشكال بزرگ سبب مى شود كه:
اولاً, ميزان مقالات فلسفه اسلامى در مجلات بين المللى بسيار اندك باشد. ممكن است برخى اندك بودن ميزان مقالات فلسفه اسلامى را در مجلات بين المللى, عدم پذيرش اين مقالات توسط مجلات مذكور بدانند, در حالى كه واقعيت غير از اين است و مجلات متعدّدى كه در زمينه تاريخ فلسفه يا مباحث تطبيقى كار مى كنند, مقالات فلسفه اسلامى را مى پذيرند. از سوى ديگر, عدم توانايى در تقرير جديد مباحث فيلسوفان مسلمان نيز مزيد بر علت است و اگر چنين توانايى در سطح بالايى وجود داشت, با حضور ابزار زبان هاى خارجى سبب افزايش چشم گير مقالات فلسفه اسلامى در مجلات بين المللى مى شد.
ثانياً, دانشجويان از تحقيقات فراوانى كه در كشورهاى غربى در باب فلسفه فيلسوفان و متكلمان مسلمان انجام مى شود, بى خبر باشند. شايد جالب باشد بدانيم كه كتاب هايى با موضوعات بسيار جزئى شده و به همين دليل, عميق, در باب انديشه هاى فيلسوفان و متكلمان مسلمان در مغرب زمين نگاشته مى شود كه آگاهى از آنها, سبب آشنايى دانشجويان با تقريرهاى جديد از انديشه هاى گذشته مى شود.
اشكال ديگر, نوع دانشجويان پذيرفته شده در رشته فلسفه اسلامى است. متأسفانه بايد بپذيريم كه جز اندكى از علاقه مندان به فلسفه اسلامى, اكثر پذيرفته شدگان اين رشته در مقطع كارشناسى, دانش آموزانى هستند كه رتبه اى پايين در آزمون سراسرى يا دانشگاه آزاد اخذ كرده اند و لذا سطح علمى كلاس هاى درسى دانشگاه ناخواسته پايين مى آيد. چاره اين مشكل در مذاكرات با وزارت آموزش و پرورش نهفته است تا كتاب هاى درسى به گونه اى نگاشته شود كه برانگيزنده علاقه دانشجو به فلسفه اسلامى شود. نگارنده در اين باره طرحى دارد كه در اين مختصر نمى گنجد. 4. چه بايد كرد؟
در مواجهه با اين مشكلات چه بايد كرد؟ آيا مى توان به اين وضعيت ادامه داد. پاسخ منفى است و ما نيازمند ارائه روشى جديد هستيم. به نظر نگارنده, لازم است در مقطع كارشناسى, روشى مسئله محور در آموزش فلسفه اسلامى اتخاذ شود. در اين روش, مسائل فلسفى در دسته هاى كلى خداشناسى, هستى شناسى, معرفت شناسى, انسان شناسى, فلسفه اخلاق, فلسفه علم, فلسفه ذهن, فلسفه هنر و… دسته بندى مى شوند. دانشجو در مقطع كارشناسى به صورت اجمالى با نظريات فيلسوفان مسلمان در اين حيطه ها آشنا مى شود. هرچند براى آشنايى با ادبيات فيلسوفان, متن خوانى برخى از كتاب هاى اصلى در چند واحد درسى فراموش نمى شود. دوره كارشناسى ارشد مى تواند با رويكرد مسئله محور به هر يك از حيطه هايى كه در دوره كارشناسى به صورت اجمالى بررسى شده, اختصاص يابد و با روش مكتب محور, همه حيطه هاى ذكر شده در يك مكتب خاص بررسى شود. بنابراين, ورود از دوره كارشناسى به كارشناسى ارشد صرفاً عبور از يك دسته كتاب به دسته ديگر نخواهد بود, بلكه عميق تر شدن مباحث فلسفى مدنظر قرار مى گيرد و در همه دوره ها دانشجو با اكثر كتاب هاى فلسفى مرتبط خواهد بود, و از سوى ديگر, مى توان گرايش هاى متعدّدى (حداقل ده گرايش) در مقطع كارشناسى ارشد طراحى كرد. دوره دكترى نيز مى تواند به روش فيلسوف محور يا مسئله محور ارائه شود.
در اين نظام, كتاب هاى فيلسوفان به دست فراموشى سپرده نمى شود, بلكه اهميت مضاعف پيدا مى كند, زيرا استاد و دانشجو نظريات هر فيلسوف را در موضوعات ذكر شده از كتاب هاى متعدد فلسفى استخراج مى كنند.
بديهى است كه اتخاذ اين روش نيازمند آماده سازى مقدماتى است كه بايسته است گروهى از حوزه و دانشگاه در كنار يك ديگر و تحت نظر وزارت علوم و تحقيقات و فن آورى به آن اقدام كنند. برخى از مقدمات عبارت اند از:
1. نگارش كتاب هاى كمك آموزشى در شرح مهم ترين كتاب هاى فلسفه اسلامى, به روش دانشگاهى كه دانشجو در مراجعه به كتاب هاى فلسفى براى تحقيق و پژوهش گرفتار مشكل نباشد.
2. نگارش كتاب هايى در موضوعات معرفت شناسى, انسان شناسى, فلسفه علم, فلسفه هنر و… در انديشه فيلسوفان مسلمان براى آغاز راه نظام جديد آموزشى, روشن است كه با تربيت دانشجويانى كه خود در آينده اساتيد فلسفه اسلامى خواهند بود, هر دانشكده اى مى تواند با كتاب هايى كه اساتيد آن دانشكده به نگارش در مى آورند, منابع درسى خاص خود را داشته باشند.
3. تهيه نرم افزارهاى آموزشى شبيه آن چه در نرم افزار نور الحكمه مشاهده مى شود, اما در سطوح مختلف كه براى دانشجويان كارشناسى, كارشناسى ارشد و دكترى مناسب باشد. مشاوره با اساتيد فلسفه, زمينه نگارش نرم افزارهاى كارآمدتر را فراهم مى كند. قرار دادن متون كلامى و فلسفى كتاب هاى موجود در نرم افزار, سرعت پژوهش را افزايش خواهد داد.
4. برگزارى سمينارهايى در موضوعات معرفت شناسى, فلسفه علم, فلسفه زبان, انسان شناسى و… از ديدگاه فيلسوفان مسلمان با داشتن هيأت علمى قوى تا مقالات ارزش مند در اين زمينه ها به نگارش درآيد و سپس به صورت مكتوب يا نرم افزار در اختيار اهل فلسفه قرار گيرد.
همان گونه كه مشهود است اين روش تا حدّ بسيار زيادى در توليد فلسفه اسلامى و معرفى آن به مجامع جهانى مؤثر خواهد بود. انجام اين مهم نيازمند عزم جدّى اساتيد فلسفه و كارگزاران نظام آموزشى در كشور و اختصاص بودجه هاى مادى و پشتيبانى است. اكنون كه بحث نهضت نرم افزارى در مجامع علمى مطرح است, اين نهضت در عرصه فلسفه نيازمند توجه به رويكرد جديدى است كه در اين مقاله مطرح شد.
به نظر نگارنده, راهى كه ذكر شد, راهى است كه نظام آموزشى كشور دير يا زود آن را خواهد پيمود, پس چه بهتر كه اين راه زودتر پيموده شود تا ثمرات آن سريع تر حاصل آيد.پى نوشت: * استاديار دانشگاه امام صادق(ع).1. البته تلاش هايى صورت گرفته تا رشته هايى طراحى شوند كه از اين مشكلات بركنار باشند… براى نمونه مى توان به دكترى كلام و فلسفه تطبيقى اشاره كرد. اما واقعيت اين است كه توجه به واحدهاى اين دو رشته نشان مى دهد كه در آنها نيز نگاه عمق يافته از نوعى كه در اين نوشتار بدان توجه شده, ديده نمى شود. از سوى ديگر, نيازمند نگاه هاى جديد در كارشناسى ارشد نيز هستيم.

نام کتاب : نشریه نقد و نظر نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 37  صفحه : 14
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست