همتم بدرقه راه كن اى طاير قدس
كه دراز است ره مقصد و من نوسفرم
روزگارى كه آدمى به بلوغ فكرى رسيد و مسير حيات خود را با چراغ انديشه روشن كرد، اساس تاريخ پى نهاده شد. آغاز درخشش
تاريخ مرحلهاى است كه انسانها براى بهتر فهميدن و زودتر به حقيقت رسيدن به رقابتهاى علمى و فرهنگى پرداختند و افكار خود
را چنان آينهاى برابر هم نهادند و كمال و نقص فكر خود را بازيافتند و انديشه را با ترازوى انديشه به سنجش گذاشتند.
انسان، زيباترين گلچين آفرينش، و تفكر، مهمترين گوهر وجودى اوست. بديهى است كه آغاز تفكر با سؤال و پرسوجوست. از آنجا
كه يكسان نينديشيدن لازمه فكر است، ناگزير نهال «نقد» را بايد در عرصه انديشه غرس كرد و طبيعىترين راه را براى شكوفايى
انديشه هموار ساخت.
اگر گستره «نقد» به تمامى عرصههاى انديشه سارى است، ناگزير انديشه دينى نيز زير سيطره نقادى قرار خواهد گرفت. و اين
نقادى لزوما درونى نبوده، بلكه از بيرون انديشه دينى نيز صورت خواهد گرفت و نقد بيرونى دين، لزوما از موضع ايمان انجام
نمىپذيرد. دينشناس حقيقى لاجرم بايد زمانشناس باشد و زمانشناس كسى است كه با پرسشهاى جدى و حقيقى آن زمان كه
متناسب با شرايط و احوال و مقتضيات و شان تاريخى آن دوران است، آشنا باشد. «غيبت از زمان» را ائمه دين به نفع دين ندانسته،
بلكه هماره براين امر تاكيد مىنمودند كه «العالم بزمانه لا تهجم عليه اللوابس».
فقيه فرهيخته شيعه، شيخ طوسى، در آغاز كتاب تلخيص الشافى مى گويد:
كان شيوخنا -رحمهم الله المتقدمون منهم والمتاخرون... بلغوا النهاية القصوى فى استقصاء ما اقتضت ازمنتهم من الادلة و الكلام
على المخالفين، فانه قد تجدد من شبهات القوم ما يحتاج معها الى ترتيبات اخر.
علماى بزرگ ما -خداى آنان را در بيكران رحمتخويش غرق سازد چه آنان كه در قديم بودهاند و چه آنان كه سپس آمدند، همه
درباره پيداكردن دليلهاى زمانپسند و آنچه زمان اقتضا مىكرده است، تا نهايت درجه ممكن كوشيدهاند و پيش تاختهاند و در برابر
ديگران موضع آگاهانه داشتهاند. چون همواره شبههها و مسائل تازهاى القا مىشده است، آنان آگاهيها و دليلهاى تازهاى براى
حقانيتحق، عرضه كردهاند.
ضرورت شناخت
پيش نياز «نقد» شناخت است و شناخت، زمانى حاصل مىشود كه دريچه ذهن به انديشه ديگران باز گردد. متفكر اسلامى،
ابوحامد محمد غزالى، مىگفت:
با يقين دريافتم كه هيچ كس نمىتواند بر فساد هر دانش پى ببرد، مگر اينكه آن دانش را نيكو بياموزد و با داناترين آن دانش
برابرى كند، سپس بر دامنه معلوماتش بيفزايد و از مرزهاى علمى آنان درگذرد و بر حقيقتهايى دستيابد كه طرفداران اصلى آن
علم هنوز نتوانستهاند به كنه آن دستيازند. هرگاه چنين امكاناتى ميسر شد، شخص مىتواند به نقد آن دانش بپردازد (1) .
وى هنگامى كه به نقد فلسفه همت گماشت، بر اين باور بود كه نقد و داورى با شناخت كامل صورت مىپذيرد و بر اين اساس مى
گفت: «فينبغى ان نحقق مذهبهم اولا لتفهيم، ثم نشتغل بالاعتراض، فان الاعتراض على المذهب قبل التفهيم رمى فى عماية» (2) .
يعنى شايسته است كه نخست در روش آنان [فلاسفه] تحقيق و بررسى كنيم و سپس به اعتراض بپردازيم. زيرا پيش از آنكه مذهبى
بخوبى دريافتشود، اعتراض بر آن، چون تير افكندن در تاريكى است.
پيشتر ، شيخ الرئيس بوعلى سينا، در آداب نقادى در مقامات عارفين چنين تذكر داده بود كه «تند روى تو در تكذيب آنچه هنوز
براى تو روشن نشده، كمتر از تندروى تو در تصديق امر بىدليل نيست.» (3) يعنى هرچيزى كه شنيدى، تا دليلى بر امتناع و
محالبودن آن نيافتهاى انكار مكن.
اگر فرهنگ اسلامى توانست در نخستين سدههاى هجرى بر جهان حكومت كند، به سبب بازبودن فضاى فكرى و پذيرابودن افكار
نو و عناصر زنده بود. فقه شيعى نيز پس از آنكه در مكتب شيخ طوسى و علامه حلى و شهيد اول از عناصر سودبخش در ساير
مجموعههاى حقوقى اسلام تغذيه كرد، بيشتر بارور شد.
اگر كسانى تئورى خود را بر «منع» استوار نمودهاند و دائم بر صحت انديشه خود استدلال مىآورند كه حقيقت فقط در انديشه ما
به وديعت گذاشته شده است و ديگران همهاش باطل مىبافند، به اين نكته متفطن نيستند كه باطل بودن هر انديشه در رويارويى
مشخص مىشود و آنان كه از برخورد انديشهها مىگريزند، به پيروزى خود شك دارند.
اين نكته نيز گفتنى است كه دانش و انديشه را وقف كسى نكردهاند. فيض الهى چنين اقتضا مىكند كه حتى كافر نيز از فيض او
محروم نگردد. دور نيست ديگرانديشان تاملاتى در عرصه هاى دانش كرده، حقايقى را در برخى از عرصهها كشف كرده باشند كه به
گوش ما نرسيده است; پس بايد به استقبال آن انديشهها رفت و اگر حقايقى به دست آمد منصفانه پذيرفت. نمونههاى آن فراوان
است. همه مى دانيم كه شيخالرئيس ابوعلى سينا، در نهجششم و دهم كتاب اشارات و تنبيهات از سيزده قسم مغالطه سخن به
ميان آورده و شش قسم آن را لفظى و بقيه را مغالطه معنوى نام نهاده است; ولى با پيشرفت دانش منطق در غرب، اين
مغالطههاى معنوى را تا 72قسم شمارش كرده است. آيا نيازى نداريم كه از اين قسم منطق آگاهى پيدا كنيم؟ از سوى ديگر
مىدانيم كه در غرب، علم وظيفهشناسى پا به عرصه گذاشته است كه اصول فقه شيعه مىتواند يارىرسان آن علم بوده و در
هتبارورى آن كوشا باشد. باز از علم نقد ادبى مثال مىآوريم كه چسان در نقد احاديث ما مىتواند يارىرسان باشد و به كمك آن
علم مىتوانيم زواياى ناشناخته جعل احاديث را تمييز دهيم. آيا نبايد به منطق «بايدها» كه در غرب پا به عرصه گذاشته است،
آگاهى پيدا كنيم و دستاوردهاى آن را در علم اصول فقه به كار گيريم؟ آيا بحث «حمايت از مصرفكننده»، علم (تفسير)، قانون،
رويه قضايى و... در علم حقوق دستاوردى براى ما ندارد و عناصرى از اين علوم به كار فقه و اصول شيعه نمىآيد؟
اگر به موضوعات مستحدثه و جديد اقتصادى علاقه داريم و در استنباط حكم بدان نيازمنديم، آيا نبايد با دانش اقتصادى جديد
آشنا باشيم؟ آيا نبايد به تحليل اقتصاددانان از نظام سرمايهدارى نظرى بيفكنيم؟ آيا واقعا چيز تازهاى مطرح است كه فقه اسلامى
درگذشته به آن نپرداخته است؟ آيا واقعا مسائلى وجود دارد كه كيفيتا با مسائل طرح شده در گذشته متفاوت است؟ آيا آنچه در
كتابهايى نظير مكاسب، جواهر، سرائر، مبسوط و... وجود دارد، از بحث مسائل اصلى نظام معاصر قاصرند؟ اگر آرى چرا و اگر بايد
اجتهاد جديدى كرد اين اجتهاد درچه جهتى و چگونه بايد باشد؟
شهيد محمدباقر صدر مىنويسد:
كار تحقيق مسائل فقهى از واقعيتهاى عينى شروع مىشود، منتها نه با آن محدوديتهايى كه در زمان شيخ طوسى يا محقق حلى
-اعلىالله مقامهما بود; زيرا واقعيتهاى زندگى آنها فقط مىتوانست نيازهاى زمان خود آنها را كفايت كند و براى زمان ما مسائل آن
زمان، كافى نيست. مثلا معاملاتى از قبيل اجاره، مزارعه، مساقات و مضاربه، نشاندهنده بازار هزار سال يا هشتصد سال پيش
است، حال آنكه درهاى بازار امروز به روى معاملاتى ديگر و انواع روابط اقتصادى جديد گشوده شده و در اين زمينه پيچيدگى در
معاملات و روابط اقتصادى پديد آمده است. (4)
همچنين فقيه برجسته معاصر، امام راحل(قده)، درباره روش تحقيق در حوزهها مرقوم داشتهاند:
زمان و مكان دو عنصر تعيينكننده در اجتهادند. مسالهاى كه در قديم داراى حكمى بوده استبظاهر همان مساله در روابط حاكم
بر سياست و اجتماع و اقتصاد يك نظام، ممكن استحكم جديدى پيدا كند; بدان معنا كه با شناخت دقيق روابط اقتصادى و
اجتماعى و سياسى، همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با قديم فرقى نكرده است، واقعا موضوع جديدى شده است كه قهرا حكم
جديدى مىطلبد... (5)
حال، به اين اعتراف صريح در مسائل قضايى دقت فرماييد:
مسائل قضايى در فقه اسلامى بر دو ركن بينه و قسم استوار است، و قاضى و علم او و اسناد و مدارك، كمتر نقشى در اين زمينه
دارد; درحالى كه در شيوه جديد قضا، قضيه برعكس است; به طورى كه در طى نه سال تصدى در امر قضا، حتى يك مورد حكمى
براساس بينه يا قسم مشاهده نكردم; بلكه احكام براساس اسناد و مدارك رسمى و اظهارنظر ماموران و كارشناسان مربوطه و
ساير قرائن و امارات، در دو يا چند مرحله صادر مى شود و يا در مسائل بينالمللى براساس قوانين خاص خود، عمل مىگردد. (6)
ضرورت تحقيق جدى درباره مسائل جديد دينى، مطرحشدن شبهههاى نو در قلمرو دين، لزوم آشنايى حوزههاى علميه با
ديدگاههاى جديد در عرصه دين، ضرورت تضارب آراء و طرح مسائل علمى و نو در بسترى مناسب، و مسائل ديگرى مانند آن، ما را
بر آن داشت كه مجلهاى تئوريك تحت عنوان «نقدونظر» منتشر كنيم، و به خانه مطبوعات قدم بگذاريم.
مجله نقدونظر -كه به يارى خدا به صورت فصلنامه منتشر خواهد شد آهنگ آن دارد كه ديدگاههاى جديد و نقدهاى علمى را در
قلمرو مسائل دينى، در صفحات خويش بگنجاند و آفاق جديد را در مسائل علمى، به خواننده بنماياند و بر كارنامه اسلامپژوهى در
اين اقليم، برگ و بارى بيشتر دهد.
از آنجا كه به فرموده حضرت آيتالله خامنهاى «حوزه بايد از پيشرفتهاى جهانى در همه مسائلى كه با علوم اسلامى ارتباط پيدا
مىكند، مطلع بشود و خود را با آن هماهنگ كند» و امروزه «به هيچ وجه ما نبايد در مسائل، سطحى فكر كنيم» و «در حوزه بايد به
افكار جديد در همه زمينهها ميدان داده شود»، اميد است مجله نقدونظر بتواند بسترى مناسب براى تحقق اين ارزشها باشد و به
آنها جامه عمل پوشد.
امروزه رويكردهاى مختلف به دين، سؤالها و كاوشهايى جدى را مىطلبد. از اين رو لازم مىبينيم عناوين زير را در مجله مورد
بررسى قرار دهيم:
1. مسائل جديد در علم كلام
پابهپاى رنسانس علمى در اروپا، رويارويى دين و علم در عرصههاى گوناگون آغاز گرديد. حاصل طبيعى اين رويارويى رويكردهاى
مختلف نسبتبه دين و تاملات فلسفى درباره آن بود. صفآرايى دينباوران در مقابل برخى از جريانهاى عصر روشنگرى و تلاش
براى نگهداشت گوهر و صدف دين، تعيين قلمرو و انتظار آن، از ميوههاى اين تلاش بوده است.
اگرچه اين رويداد نسبتبه دو دين بزرگ يهود و مسيحيت رخ داد، ولى آتش بحثها در خرمن ديگر اديان الهى نيز افتاد.
همگام با تكوين اين نگرش، علوم انسانى در پنجاه سال اخير در ايران روبه گسترش نهاد. دانشگاههاى ما چهارراهى براى انديشهها
گرديد و مسائل بسيارى از درون آن جوشيد و به جامعه سرازير گرديد.
پيروزى شكوهمند انقلاب اسلامى ايران رويدادى بود كه حكومت اسلامى را به صحنه آورد و داعيه نظامسازى الهى آن، ديگر
الگوها را به رويارويى فراخواند. اگرچه اين بحثها به لحاظ ملاحظات سياسى با پيشروى و پسروى مواجه مىگردد، ولى ابزارهاى
موجود فرهنگى اين امكان را فراهم مىسازد كه گروههاى مختلف با گرايشهاى گوناگون اين بحثها را مطرح نمايد.
در باره ضرورت طرح مسائل كلامى جديد و اهميت آن، رهبر معظم انقلاب حضرت آيتالله خامنهاى در درس خارج فقه خود
مىفرمايند:
در مورد علم كلام هم، كلامى كه امروز براى دفاع از عقايد دينى لازم است، غير از مباحث كلامى گذشته است. مثلا امروز شبهه
ابنكمون را چه كسى مطرح مىكند كه ما بخواهيم به آن جواب بدهيم؟ امروز شبهات فراوانى در ذهنيات و جامعه بشرى هست
كه حوزههاى علميه بايد هم اين شبهات را بدانند و هم راه مقابله با آنها. حوزهها بايد در هر زمان، حالت تهاجمى داشته باشند. بايد
همواره در مقابل فلسفهها، گرايشها و مذهبها حالتبرندگى و تهاجم داشته باشند. پس، اين رشتهها بايد در حوزههاى علميه مورد
توجه قرار بگيرد. بايد متخصصين در علوم تربيتبشوند و حوزه نبايد با اينها با نظر بىاعتنايى نگاه كند. (7)
اين مجله بسترى است كه در آن محورهاى كلامى زير مورد بررسى قرار خواهد گرفت:
عقل و دين، علم و دين، قلمرو دين، گوهر و صدف دين، انتظار از دين، زبان دين، خاتميت و رمز جاودانگى دين، ادله اثبات بارى،
اوصاف بارى، دين و حقوق بشر، دين و روانكاوى، معنىدار بودن مدعيان دينى، دين و سياست، تاويل در دين، اخلاق و دين،
دينشناسى تطبيقى، جامعهشناسى دين، حجيت، اركان تجربههاى دينى، كشفهاى عرفانى، مساله شرور، دين و توسعه، معجزه و
مشكلات آن، كثرتگرايى در دين، نفس و رستاخيز، فلسفه و دين، مساله جبر و اختيار، عينىبودن حسن و قبح، نجاتبخشى در
اديان، قبض و بسط عملى و تئوريك معرفت دينى، حقيقت وحى و الهام، دين و دموكراسى، دين و ايدئولوژى، دين و انقلاب و...
2. مبانى اجتهاد
بر هيچ محقق انديشهورز و پژوهشگر پوشيده نيست كه آراء و نظريات فقهى بايد بر مبانى پذيرفته شده استوار باشد. مرزبندى آراء
و تفكرات صحيح و سقيم فقهى مبتنى بر مبانى اجتهاد است. اگر نظرى در زمينه فقهى عرضه گردد كه روشمند نباشد، مقبول
نخواهد بود. ولى چگونگى برداشت از مبانى و سعه و ضيق آن، مىتواند محل بحث واقع شود. در اين زمينه مسائلى از اين قبيل كم
و بيش مورد بحث و بررسى قرار خواهد گرفت: كاربرد ماخذ فقهى، قلمرو بناى عقلا، ملاكهاى احكام، نقش علوم در استنباط فقهى،
زمان و مكان در استنباط فقهى، نقش جهانبينى قرآنى در نگرش فقهى، چگونگى فهم كتاب و سنتبدون مقبولات پيشين، قلمرو
فقه، چگونگى ابتناى احكام شرعى بر مصالح و مفاسد واقعى، چگونگى تشخيص ملاكهاى ابدى و غيرابدى، شناخت ديگر مكاتب
فقهى و تاثير آن در استنباط فقهى شيعه.
3. مسائل جديد در اقتصاد، حقوق، سياست و فرهنگ
دنياى متحول امروز و پيدايش عصر صنعتى و ماشينيزم، گسترش روابط جديد فرهنگى در سطح جهانى، مدون شدن علوم
انسانى، موضوعات جديدى را پيش روى فرزانگان حوزوى قرار داده و متفكرين اسلامى را با مباحث جديدى مواجه نموده است كه
شايسته است اساتيد حوزه و دانشگاه به اين امر مهم توجه كنند.
مسائل زير را مىتوان به عنوان نمونه ذكر كرد كه مجله وظيفه خود مىداند درباره آنها به كاوش و بررسى پرداخته و صاحبنظران
را به حل مشكلات فراخواند.
در زمينه اقتصاد: پول و بانكدارى و ربا، مالكيتهاى صنعتى، زمين و كشاورزى، برنامهريزى اقتصادى، آزادى فرد و قدرت دولت،
سود سرمايه صنعتى، سود سرمايه بازرگانى، دستمزد و مسائل كار و كارگرى، بيمههاى اجتماعى، ارز و طلا، خريد و فروش سهام،
فروش اوراق قرضه، مساله اعتبار، سياستهاى پولى و مالى دولت، عدالت اجتماعى در بعد اقتصاد، استقلال و رشد و استقراض،
تجارت خارجى و داخلى و بازارهاى جهانى، جمعيت و اشتغال و آموزش و پرورش.
و از زمينههاى ديگر، نظير: مسئوليت مدنى، مسئوليت جزائى، جريمه ديركرد، مساله عاقله، حق التاليف و مساله كنفوانسيون
جهانى، علم قاضى، مفهوم حقوقى شركتهاى سهامى و تضامنى، زن و قضاوت، مادر و حضانت كودك، پناهندگى سياسى، حقوق
اقليتها، حقوق كامپيوتر، راديو و تلويزيون، موسيقى و مجسمهسازى، و... مرزهاى ارتباط با كفار.
اينها شمارى اندك از مسائلى است كه اجتهاد بايد پاسخگوى آن باشد. براى دستيابى به چنين اجتهادى نبايد در انتظار حوادث
باشيم، بلكه بايد ابتكار عمل را در صحنههاى فكرى و اجتماعى در دستبگيريم. به قول امام راحل: «حوزهها و روحانيتبايد نبض
تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دستخود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث مهياى عكسالعمل مناسب
باشند» (8) .
سخن پايانى
آغاز انحطاط زمانى فرا مىرسد كه نيروهاى خودى از انتقاد پرهيز نمايند و منتقدان بيرونى آن، به تجزيه و تحليل مبانى فكرى
نظام بپردازند. نبايد چنين پنداشت كه ما به دليل اينكه بالاترين شكل نظام جهانى را داريم، ديگران در اين وادى بيهوده تلاش
مىنمايند. اگر ما مطلوبترين نظام را نيز داشتيم بايد چشمها را به بيرون مىانداختيم و معارضان خود را به خوبى نظاره
مىكرديم. اگر كمربند فرهنگى خود را محكم نبنديم، اگر پايدارى به نظام دينى را اصل خدشهناپذير تصور ننماييم، استحاله در
«دهكده جهانى مك لوهان» ممكن مىگردد. جهانى كه در آن زندگى مىكنيم، نظريهپردازانى دارد كه آخرين انسان را، انسان
ليبراليسم و بهترين شكل حكومتى را ليبراليسم مىپندارد (فوكوياما) (9) اين نظريهپردازان چالشهاى اسلام و روحانيت را بيهوده
پنداشته و سرانجام آن را گذر به ليبراليسم تحليل مىنمايند. اگر برخى از انديشوران به بهانه دفاع از ارزشها، نافى تمدن
گرديدهاند، ديگران براى رويارويى تمدنها (هانيتگون) (10) برنامه مىنويسند. درستى و نادرستى تحليل را كنار بگذاريم و به جهانى
كه اطراف ماست نظاره كنيم. از سادهلوحى پرهيز كرده، براى دفاع از ارزشهاى قرآن و زندهكردن اسلام ناب محمد(ص) به پا
خيزيم و اختلاف سليقهها را در راه انديشه بزرگ توحيد فدا نماييم.
امروزه براى مسلمانان مقدسترين نظامى كه مىتوان در جهان سراغ داشت جمهورى اسلامى ايران است. متفكران و صاحبان
انديشه در درون اين نظام بايد در فضايى آزاد و به دور از فضاسازى و غوغاسالارى، ديدگاههاى خود را عرضه بدارند و قوام جمهورى
اسلامى ايران به اين است كه بتواند متفكرين خود را در اين وادى يارى رساند تا بتوان يك نظام منسجم و قابل دفاع تئوريك در
سطح جهانى با همكارى همديگر عرضه داشت. اميدواريم اين تلاشها گامى مؤثر در تقويت نظام جمهورى اسلامى باشد.
هدفى را كه اين نشريه دنبال مىكند، «دينپژوهى» و معرفت دينى است. و از آنجا كه غالبا، بويژه امروزه، مسائل طرحشده درباره
اسلام، بيشتر جنبه كلامى دارد از شمارههاى بعد تكيه بيشتر خود را بر كلام جديد خواهد نمود و مسائل اين موضوع شايد
بيشترين حجم مجله را داشته باشد.
ساختار، چارچوب و دورنماى مجله نقدونظر، به شرحى است كه در ذيل گفته خواهد شد:
1. اقتراح
اين بخش شامل پاسخ به پرسشهايى است كه دانشوران حوزه و دانشگاه، به تقاضاى مجله، ارسال داشتهاند.توضيح اينكه مجله
نقدونظر، در هر شماره، به طرح پرسشهايى درباره يك موضوع مىپردازد و با ارسال آن به اساتيد حوزه و دانشگاه، نظر آنان را جويا
مىشود. بدين ترتيب، خواننده در اين بخش با نظريات اساتيد آشنا مىشود و مىتواند به ارزيابى مقايسهاى آنها بپردازد.
2. مقالات
در اين بخش مقالاتى درج مى شود كه مشتمل بر مسائل جديد در حوزه مسائل دينى باشد و از بار علمى و تحقيقى برخوردار باشد.
كوشيده مىشود مقالات اين بخش، علمى و مستند و حاوى مباحث گرهگشا و ناظر به معضلات نظرى و كاربردى باشد و در آن از
كلىگويى و طرح مباحثشعارى و احساسى، خوددارى شود.
3. كتابشناسى
اهميت كتابشناسى بر هيچ پژوهندهاى پوشيده نيست و اساسا هيچ پژوهشى تا مسبوق به كتابشناسى نباشد، بسامان و استوار
نخواهد بود. از اين رو در اين بخش از مجله، به كتابشناسى مفاهيم مهم دينى پرداخته مى شود و كوشيده مىشود تا اين
كتابشناسيها، توصيفى يا تحليلى باشد. در همين جا فرصت را غنيمتشمرده و از دانشورانى كه دست در كتابشناسى دارند، تقاضا
مى كنيم ما را در تدوين كتابشناسيهاى كلام جديد يارى رسانند.
4. نقد كتاب
اين بخش مشتمل بر نقد كتابهايى است كه منحصر در مسائل نظرى و يا كاربردى باشد. با عنايتبه اينكه مجلههاى ويژه نقد
كتاب به نقد همه گونه كتاب مى پردازند، مجله نقدونظر تنها عهدهدار نقد كتابهايى مى شود كه در مسائل نظرى يا كاربردى باشد.
شيوه نقد كتابها نيز در اين مجله، تنها معطوف به نقد جنبههاى فكرى كتابهاست.
5. از چيزهاى ديگر
گو اينكه هر شماره مجله ويژه يك موضوع است، اما در هر شماره، بخشى از صفحات مجله به مسائل ديگرى اختصاص داده
مىشود كه خارج از ويژهنامه مجله، اما در چارچوب و متناسب با اهداف مجله است. در اين بخش مقالاتى -تاليفى يا ترجمهاى درج
مىشود كه جنبه كاربردى داشته و يا ناظر به مشكلات فكرى باشد.
6. نامهها
بخش نامهها ستونى است عمومى كه در آن مطالب خوانندگان -كه مربوط به مجله است و فايده عام دارد چاپ مىشود. در اين
بخش، نظريات و نقدهاى خوانندگان كه درباره مطاوى مجله باشد، بى هيچ تلخيص يا فشردهسازى، عينا درج مىگردد.
7. عربى، انگليسى
در واپسين بخش مجله، گزارشى كوتاه از هر مقاله به زبان عربى و انگليسى به دست داده مىشود تا دانشوران غير ايرانى، از چكيده
مقالات مجله آگاه شوند.
آنچه گفته شد، چگونگى ساختار و دورنمايى از مجله نقدونظر است. پيشتر خاطرنشان سازيم كه نقدونظر عهدهدار مسؤوليت
مقالاتى كه در آن درج مىگردد، نيست. مقالات نقدونظر بيانگر عقايد نويسندگان آنهاست و درستى هر مقاله به عهده پديدآورنده
آن. با وجود اين، نقدونظر از نقدهايى كه براى مجله ارسال شود، استقبال مىكند و در بحثهاى علمى و پژوهشى،جانب هيچ فردى
را نمىگيرد و تنها حقيقت را شايسته پيروى مىداند و «نحن ابناء الدليل» را سرلوحه كوششهاى خويش قرار مىدهد. در همين جا
از صاحبنظران و پژوهندگان تقاضا مىشود ما را براى ادامه راه يارى رسانند و با ارسال مقالات علمى و نظريات اصلاحى خويش،
در ارتقاى سطح علمى نشريه سهيم گردند.
سردبيرپاورقىها:
1. ابوحامد غزالى، شك و شناخت، ترجمه صادق آينهوند (تهران، اميركبير، 1360). ص30.
2. امام محمد غزالى، تهافت الفلاسفه، چاپ مصر، تحقيق سليمان دنيا، ص162.
3. الشيخ ابن على حسين بن عبدالله بن سينا، الاشارات و التنبيهات، جز سوم، ص418.
4. شهيد محمدباقر صدر، سنتهاى تاريخ در قرآن، ص100، چاپ دفتر تبليغات اسلامى.
5. صحيفه نور، ج21، ص97.
6. آيتالله موسوى اردبيلى، فقه الشركة على نهج الفقه و القانون، ص87.
7. روزنامه كيهان، 4/7/1370.
8. صحيفه نور، ج21، ص100.
9. رك: فرانسيس فوكوياما، نهاية التاريخ و الانسان الاخير، مركز الانماء القومى; و نيز بنگريد به: اطلاعات سياسىاقتصادى،
شماره6463 مقاله پايان تاريخ و آخرين انسان، دكتر موسى غنىنژاد; اطلاعات سياسىاقتصادى، شماره 5049، 5655، 6059.
10. رك: اطلاعات سياسىاقتصادى شماره 7069، مقاله رويارويى تمدنها، ساموئل هانتيگتون.