کارشناس علوم تربيتي
در ميان همهي دورههاي زندگي انسان، دورهي جواني مهمترين و سرنوشتسازترين دوره به شمار ميآيد؛ چرا که در اين دوره شخصيت واقعي انسان شکل ميگيرد و تغيير و تحولات سريع و مؤثري در آن به وقوع ميپيوندد که چگونگي برخورد با اين دگرگونيها، مسير آيندهي فرد را مشخص ميکند. از جملهي اين تحولات ظهور يک سلسله نيازهاي جديد است که ارضاي درست و به موقع آنها، علاوه بر متمايز ساختن نوع زندگي انسان از حيوانات، رشد و تعالي همهجانبهي جامعههاي انساني را در پي دارد.
بر اين اساس، يکي از نيازهاي رواني مهمي که در دورهي جواني شکوفا ميشود، «نياز به برخورداري از هويت» است. اگر فرد در دورهي کودکي از طريق تقليد و تبعيت از رفتارهاي اطرافيانش خود را با محيط انطباق ميداد و يا در اوايل دورهي نوجواني به وسيلهي شبيه ساختن خود با همسن و سالان و گروههايي که با آنها در ارتباط بود، به زندگياش نظام خاصي ميبخشيد، اينک در مرحلهي ورود به دورهي بزرگسالي، نه تنها به آن گونه از زندگي تمايلي ندارد، بلکه تلاش ميکند از اين به بعد، از هر جهت مستقل باشد و لازمهي اين استقلال، برخورداري از يک طرح منسجم فکري و اعتقادي است که به کمک آن بتواند در هر لحظه، تصميم مناسب را اتّخاذ کند. از اين رو، در پايان دورهي نوجواني و آغاز دوران جواني، مهمترين دغدغهي او دستيابي به «هويت» است تا بداند که کيست؟ چه وظيفهاي بر عهدهي اوست؟ و...
معنا و مفهوم هويت
«اريک اريکسون» روانشناسي که نام او با هويت پيوندي عميق دارد، بيان کرده است: «هويتي که نوجوان در صدد است تا بهطور روشن با آن مواجه شود، اين است که او کيست؟ نقشي که بايد در جامعه ايفا کند، چيست؟ آيا او يک کودک است يا بزرگسال؟ آيا او توانايي آن را دارد که روزي بهعنوان يک همسر يا پدر و مادر باشد؟». «اريک فروم» جامعهشناس و روانکاو آلماني نيز در توضيح نياز انسان به هويت مينويسد: «هر فرد آدمي، مايل است که هويت خاصي داشته باشد؛ از اين رو ميکوشد تا خويشتن را دريابد و بشناسد.» از بررسي مجموعهي ديدگاههاي موجود در اين زمينه، ميتوان چنين نتيجه گرفت که هويت، آن بخش از عناصر اصلي شخصيت انسان است که به دنبال عينيت پيدا کردن آن، فرد، قادر ميشود که موضع خود را در برخورد با جهان، ديگران و خويشتن بهصورت شايسته مشخص کند. در تعريف عملياتي هويت، گفته ميشود: اگر فرد براي پرسشهايي همچون؛ جايگاه و منزلت او دقيقاً چيست؟ چه پيوندهايي او را به خود و جهان خارج از خود مرتبط ميکند؟ چه توقّعاتي بايد از خود و ديگران در برخورد با مسائل داشته باشد؟ و... پاسخهاي مطمئن و قانعکنندهاي داشته باشد، معلوم ميشود هويت واقعي خويش را هم به دست آورده است. لذا پاسخ سؤال من کيستم؟ در حقيقت همان هويت يا خود ماست.
لزوم احراز هويت
احساس تشخّصطلبي و منحصر به فرد بودن، از ويژگيهاي برجستهي يک جوان است؛ و اگر نتواند اين احساس را با خلاقيت خود به ظهور رساند، آن را از راه همانندسازي با ديگران تحقق ميبخشد. در اين صورت، براساس فرصتها و امکاناتي که شرايط جامعه و فرهنگ موجود براي او فراهم ميآورند، شخصيتش شکل ميگيرد. براي چنين شخصي، اين جامعه است که تصميم ميگيرد، نه خلاقيت و استعدادهاي او. در واقع، هويت همچون ستوني است که فرد را نگه ميدارد تا در کوران حوادث اجتماعي، سياسي و فرهنگي استحاله نشود.
فردي که فاقد يک هويت متشکل و قابل قبول است، در طول زندگي با مشکلات بسيار زيادي روبهرو خواهد شد. چنين شخصي در درجهي اوّل، از حقيقت وجودي و توانمنديهايي که دارد، آگاهي لازم نداشته و در درجهي دوم، از هدف خلقت و نقشي که در نظام هستي بر عهدهي اوست، بياطّلاع است. در نتيجه از تشخيص شيوهي درست ارتباط با ديگران و پاسخ به اصليترين پرسشهاي زندگي عاجز است. مجموعهي اين امور، در نهايت او را دچار سردرگمي ميکند.
جوان و انتخاب هويت
ايام نوجواني و جواني با دگرگونيهايي در جسم و روان همراه است. نوجوان به سرعت رشد کرده و شاهد تکامل جسماني و نيرومندي بدني خويش است و همزمان، عواطف و احساسات او نيز دچار تحول اساسي ميشود و افکار، آرزوها و نگرش او را تحت تأثير قرار ميدهد. در دوران گذر از نوجواني، تمايلات و خواهشهاي متضادي در او خودنمايي ميکند و او را در برزخي ميان کودکي و بزرگسالي رها کرده، دچار نوعي بيثباتي عاطفي، رواني و فکري ميشود که از آن به «بحران بلوغ» ياد ميکنند؛ اين بحران او را در يک وضعيت مبهم و پيچيده قرار ميدهد، مشکلات بسياري را براي نوجوان موجب شده و او را زودرنج، دو دل و بيثبات ميکند. به گفتهي «موريس دبس»: «او در پي کشف هويت گمشده و بازشناسي شخصيت خويش است. شخصيتي که شامل کل وجود اوست و وضع عمومي بدن، مهارتها، رغبتها، اميد و عادتها، خصوصيات اخلاقي، اعتقادات و افکار او را در بر ميگيرد.»
تحول بلوغ، تصوير ذهني از بدن و هويت شخصي نوجوان را تهديد ميکند و او ميخواهد با در نظر گرفتن تجربيات گذشته و قبول تحولات بلوغ، هويت خود را از نو بازسازي کند. لذا مخالفت و ستيز با والدين و عصيان در برابر انديشهها و قدرتها و دخالتهاي ديگران را در جهت تثبيت «هويت» و جدا کردن خود از سايرين، در پيش ميگيرد. به همراه اين تحوّلات، غريزهي جنسي نيز در او بيدار شده و در کوتاهمدت به اوج احساسات و شيفتگي جنسي ميرسد.
جوان، اگر دورهي نوجواني و بحران بلوغ را به خوبي پشت سر گذاشته باشد و از شخصيت کافي و متعادل برخوردار شده باشد، داراي ويژگيهايي از قبيل؛ احساس اطمينان، احساس استقلال و قوهي ابتکار، احساس صميميت، ميل به بزرگ شدن، حس کمال و از همه مهمتر قدرت تعيين هويت خود خواهد بود. او مسئوليتپذير و به آينده اميدوار است و دوستدار خوبيها و فضائل است. مسلم است که ايجاد و رشد اين ويژگيها در جوانان در گرو داشتن يک نظام تربيتي کارآمد و جامع است. اگر در اين نظام به نيازها و انتظارهاي جوان همانند؛ ابراز محبت، ابراز خود، تعلق به گروه و هدفمندي، پاسخ مناسب داده شود، به اين رشد و بالندگي ميرسد و در غير اين صورت، دچار بحران هويت خواهد شد که پيامدهايي چون؛ بيبرنامهگي در زندگي، غفلت از فرصتها، مسئوليتگريزي، دلمشغوليهاي بيارزش، تقليد کورکورانه از ديگران و... را در زندگي او به دنبال خواهد داشت.
در سنين بالاتر يعني دورهي جواني، هويت جوان تثبيت شده، در زمينههاي فرهنگي- اجتماعي وارد قلمرو جديدي ميشود و براساس چارچوب فکري و هويت کسبشدهي خويش، شغل انتخاب ميکند و تشکيل خانواده ميدهد. مشکلترين مسئلهي جواني در رشد شخصيت و تثبيت هويت اين است که فرد نه تنها ميخواهد که بزرگسال باشد و در همين جهت برنامهريزي ميکند، بلکه بايد قادر به تشخيص و پذيرش نيروهاي متضاد در شخصيت خود نيز بشود و راههاي مؤثرتر کنترل خويش را بشناسد.
اگر در سالهاي کودکي و نوجواني خانواده بيشترين تأثير را بر شکلگيري هويت ايفا ميکند، اکنون خود اوست که بايست تجربه کند، تصميم بگيرد و انتخاب کند. انتخابي که بر تمام ابعاد زندگي و جهتگيريهاي آيندهاش اثري عميق و همهجانبه خواهد داشت. اما اين فرآيند انتخاب هويت چگونه صورت ميپذيرد و چگونه بايد باشد تا يک هويت انسجاميافته، متعالي و رو به رشد و تکامل نصيب قشر آيندهساز جامعه گردد؟
عوامل تأثيرگذار بر کسب هويت
آنچه ميتواند ما را در فرآيند هويتيابي ياري رساند، عبارتاند از:
1- دين: «ساموئل» معتقد است: «دين براي کساني که با پرسشهايي از اين دست رو به رو هستند که من کيستم؟ به کجا تعلق دارم؟ پاسخهاي قانعکنندهاي دارد.» دين و مذهب به آدمي ميآموزد که در مواقع مختلف زندگي چه کند و هدفش براي زندگي چه باشد و چگونه به آن برسد؟ نکتهي مهم ديگر، جهتمند شدن زندگي و خروج از احساس پوچي و سرگرداني است. استاد مطهري ميگويد: «علت عمدهي خودکشي، خلأ معنوي و اشباعنشدني روحي است. احساس بيهودگي در زندگي و اينکه من براي چه زندهام؟ فايدهي اين زندگي چيست؟ پاسخ آنها را ميتوان در ايمان به خداوند يافت.» امام خميني(ره) ميگويند: «اسلام، همزمان با اينکه به انسان ميگويد خدا را عبادت کن، چگونه عبادت کن، به او ميگويد که چگونه زندگي کن.» دين، به معناي راه، روش و اطمينان است. کسي که با دين و مذهب به معناي واقعي آن همراه باشد، خودش را با چيزي همراه کرده که ميتواند در بحرانها و چالشهاي زندگي يارياش کند.
از مهمترين دستآوردهاي هويت ديني ميتوان به: پاسخ به پرسشهاي بنيادين، جهت بخشيدن به زندگي، رويکرد مثبت به آينده، وحدت اعتقادي، زمينهسازي براي هويت تمدني، مقبوليت اجتماعي، منزلت جواني، معنا بخشيدن به جهان و... اشاره کرد.
2- خودشناسي: «کارن هورناي» روانشناس آمريکايي ميگويد: اگر ميان خود واقعي، يعني آنچه که هستيم و خود آرماني، يعني آنچه که بايد به آن برسيم، فاصلهاي منطقي وجود داشته باشد، موجب افزايش تحرک و خلاقيت خواهد شد؛ ولي در صورتي که فرد، داراي روحيهي کمالگرايي افراطي باشد، به ميزان گرايش به آرمانهايش از خود واقعياش دور خواهد شد و دچار تضاد دروني و بحران هويت ميگردد. با تحقق خودشناسي، بخش عمدهاي از هويت فردي جوانان محقق ميشود؛ زيرا بر پايهي خودشناسي ميتوان به پرسش من کيستم؟ و چه نقشي دارم؟ پاسخ داد. منظور از خودشناسي، آگاهي يافتن از جنبههاي مثبت و منفي شخصيتي و شناخت تواناييهاي دروني است که در سايهي آن زمينهي اعتماد به نفس نسل جوان فراهم ميشود. «الکسيس کارل» ميگويد: «فايدهي عملي خودشناسي، احيا و نوسازي خويشتن است.»
در نظام تربيتي اسلام نيز هيچ موضوعي به اندازهي خودشناسي مورد توجه واقع نشده است. امام علي(ع) سودمندترين معارف را معرفت نفس معرفي کردهاند و ميفرمايند: «کسي که خود را نشناسد، از راه رستگاري و نجات از گمراهيها دور گشته، به وادي جهل و ضلالت کشيده ميشود.» همچنين در جاي ديگري ميفرمايند: «در شگفتم از کسي که تمام گمشدههاي خويش را جستوجو ميکند، اما نفس و حقيقت خود را گم کرده، ولي دنبالش نميگردد.»
3- انتخاب هدف: هدف، براي نسل جوان، همانند فانوس دريايي براي کشتي است که مانع غرق شدن او در درياي زندگي ميشود. جوانان در امواج حوادث زندگي و تيرگي مشکلات، به کمک هدف و آرماني که دارند، به ساحل آرامش ميرسند.
انتخاب هدف در زندگي جوانان، موجب تمرکز قواي فکري آنان شده و از هرز رفتن انرژيهاي مرئي و نامرئي آنان جلوگيري ميکند. چه خوب گفته «هنري تامس» که؛ «بسياري از افراد در طول زندگي خود ماهيگيري ميکنند، بدون آنکه بدانند آنچه که به دنبال آن هستند، ماهي نيست.»
قاطعيت و جديت، يکي از پيامدهاي مطلوب هدفداري نسل جوان است؛ زيرا آن کس که ميداند از زندگي چه ميخواهد، در مواجهه با حوادث، غافلگير نخواهد شد و تحتتأثير شکستهاي کوتاهمدت قرار نخواهد گرفت. هدف روشن، تعارض و ترديدهاي زندگي او را حل کرده و به سرگردانيهاي بيپايان وي خاتمه خواهد داد.
ذکر اين نکته لازم است که بايد مرز ميان هدف و آرزو براي جوانان مشخص باشد؛ زيرا چه بسا آنچه براي خود هدف قرار دادهاند، ممکن است آرزو، هوي و هوس و شهوتطلبي باشد، در حالي که هدف واقعي، نقطهاي بلندتر و برتر که انسان با تلاش، در صدد رسيدن به آن است.
4- انتخاب الگو و اسوه: جوان کانون احساسات است و يکي از نيازهاي حسي او الگو و اسوهخواهي است. جوان ناخودآگاه، الگوخواه و الگوپذير است و از اينکه الگوي مناسبي نداشته باشد، افسرده ميشود. اگر جواني، فاقد الگوي مناسب باشد و نهادهاي اجتماعي، آنطور که بايد در جهت معرفي و شناساندن الگوهاي اصيل و برتر به او، تلاش نکرده و گام برندارند، گرايش به الگوهاي بيگانه و غربي، او را به سوي از خودبيگانگي سوق داده و چالشها و آسيبهاي بسيار جدّي را در شکلگيري هويت او بهوجود ميآورند.
تأکيد بر معرفت تاريخ تمدن و ميراث فرهنگي، راه را براي درک هويت ملي هموار کرده و نوجوانان و جوانان را به خودباوري ميرساند و اين قطعاً در احراز هويت آنان مؤثر خواهد بود. جوان ايراني، بايد بداند متعلق به سرزميني است که فردوسي، سعدي، حافظ، ملاصدرا، ابوعلي سينا و... را پرورانده است. بهطور حتم نفي مفاخر ديني و ملّي و بدبين کردن نسل جوان به فرهنگ خودي، هويت ديني و ملي آنان را مخدوش و بياعتبار خواهد کرد. از اين رو، بيدارگران بزرگ اسلامي مانند: سيد جمالالدين اسدآبادي، اقبال لاهوري، امام خميني(ره) و... همواره بر بازگشت به خويشتن تأکيد ميکردند. امام خميني(ره) در اينباره ميفرمايند: «به آنها ]جوانان[ بفهمانيد که شما خودتان مفاخر داشتيد، فرهنگ داريد، خودتان همه چيز داريد.»
جوانان بايد بدانند که هر گونه برخورد منفعلانه با دستآوردهاي فرهنگ غرب، هويت ملي آنان را مخدوش و آسيبپذير ميکند؛ لذا اگر رويکرد نسل جوان به فرهنگهاي بيگانه با نقد و ارزيابي و تحليل اصولي همراه باشد، تعارضي با هويت ملي آنها نخواهد داشت و به عبارتي، نوعي تبادل و مبادلهي فرهنگي محسوب خواهد شد، گو اينکه استفاده از تجربيات و دستآوردهاي سودمند جوامع مختلف- که عصارهي قرنها تلاش و کوشش و تحقيق است- ضروري است؛ اما مهمتر از آن، گزينش آگاهانهي عناصر مفيد و اجتناب از عناصر منفي و زيانآور آنهاست.
انتخاب بهترين هويت
هويت، انواع مختلفي دارد؛ گروهي، سياسي، اقتصادي و...، اما سؤال مهم اين است که کدام هويت، اساسيترين نقش را در تثبيت زندگي انسان دارد؟ و در هنگام برخورد با مسائل زندگي، بهترين راهنما و مددرسان است؟ کدام هويت، باثباتترين و اصيلترين هويت است تا در فراز و نشيبهاي روزگار، هر روز تغيير موضع و نظر ندهد و به دنبال خود، بشر را گرفتار سرگرداني و تعارض نکند؟
آنچه مورد تأييد انديشمندان و صاحبنظران است، اين است که «معرفت ديني»، مهمترين نقش را در شکلدهي هويت ايفا ميکند. در واقع، دين، ميتواند تکيهگاه و رهاييدهندهي او از بحرانهاي زندگي باشد.
هويت ديني، همان روش زندگي است که ميان زندگي اجتماعي و پرستش خداوند پيوند ميزند و در همهي اعمال فردي و اجتماعي، براي انسان، مسئوليت خدايي ايجاد ميکند که مجموعهي اين دستورها، سبب خوشبختي انسان در اين دنيا و سعادت جاويد در جهان ديگر ميشود.
پايبندي به دين و مذهب، انسان را به پشتوانهاي محکم متصل ميکند که ريشه در جاودانگي انسان دارد. جوان با داشتن چنين هويتي، از هر گونه بحراني که منجر به گوشهگيري، انزوا، نگراني و ترديد، آشفتگي شخصيت، احساس پوچي، بزهکاري و انحرافهاي اخلاقي و اجتماعي و... ميشود، مصون خواهد بود. «بنيامين راش» پدر روانپزشکي آمريکا ميگويد: «دين به همان اندازه براي پرورش و سلامت روح آدمي اهميت دارد که هوا براي تنفس.»
آخرين نکتهها
در پايان، نکاتي ذکر ميشود که با تکيه بر آنها ميتوانيم راحتتر در مسير کسب هويت، بازآفريني و تکامل شخصيت خودمان قدم برداريم:
- با ديگران همکاري داشته باشيم و به خود و ديگران اجازهي زندگي بدهيم.
- اهدافمان معقول باشند و در محدودهي ظرفيتهاي خودمان قرار بگيرند.
- نيازهاي شخصيمان در ارتباط با موازين اخلاقي، معقول و قابل تعديل باشند.
- به خانواده و نظريات آنها توجه کنيم و بدانيم که مهمترين بستر هويتدهي سالم، ارتباط صحيح با خانواده (بهويژه والدين) است.
- خواهشهاي زيستي و تظاهرات هيجاني خود را به راههاي پذيرفتني از نظر اجتماع هدايت کنيم.
- سعي کنيم به درجهي قابل قبولي از استقلال و اعتماد به نفس برسيم.
- از واقعيات، برداشت روشني داشته باشيم و ضمن داشتن تخيّلات، واقعيات را با خيالپردازي مخدوش نکنيم.
- با مطالعه و انديشيدن در تعاليم اسلام و پيشوايان ديني، سعي کنيم در کسب خودآگاهي صحيح مبتني بر هويت ملي و ديني خود برآييم.
- از مشاورهي افراد دلسوز، متخصص و متعهد بهره بگيريم.
- با توجه به اينکه ارتباط با هر قشري، تأثيرات ناخودآگاهي روي ما خواهد داشت، در گزينش دوست و گروه همسالان، دقت و تعمق به خرج دهيم.
منابع:
- جوان و بحران هويت، محمدرضا شرفي، تهران: سروش، 1386.
- مقالهي «تأثير باورهاي مذهبي بر بهداشت رواني انسان»، ايرج شاکرينيا، مجلهي پيوند، شمارهي 257، 1379.
- روانشناسي شخصيت (نظريهها و فرآيندها)، آلن ا. راس، مترجم: سياوش جمالفر، تهران: روان، 1386.
- نوجوان و خودشناسي، علياصغر احمدي، ناشر: مهدي رضايي، 1389.
- دين و روان، ويليام جيمز، مترجم: مهدي قائني، تهران: دارالفکر، 1387.
- مکتبها و نظريهها در روانشناسي شخصيت، سعيد شاملو، تهران: رشد، 1388.
- فرهنگ مهاجم، فرهنگ مولد، جلال رفيع، تهران: اطلاعات، 1373.
- صحيفهي نور، امام خميني(ره).