responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فقه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 4  صفحه : 6
جواز مجسمه سازى و نقاشى

نتيجه بحث و بررسيهاى گذشته و نقد و ردِّ دلائل حرام بودن مجسمه سازى و نقاشى, چه جانداران و چه غيرجانداران, اين شد كه برابر موازين اصولى و فقهى, مجسمه سازى و نقاشى جايز و بى اشكال است.

اكنون بر آنيم كه ببينيم آيا در ميان فقها و علما, چه از پيشينيان و يا پسينيان, نظريّه جواز مجسمه سازى را كسى به روشنى پذيرفته و به آن فتوا داده است ياخير؟

براساس تحقيق و تتبعى كه كرده ايم, در ميان فقها و علما, طرفدارانى بر اين نظريه يافته ايم كه ديدگاههاى آنان را در اين جا بازگو مى كنيم:

1- شيخ طوسى در تفسير آيه 51 از سوره بقره مى نويسد:

(ومعنى قوله تعالى: ثم اتخذتم العجل من بعده وأنتم ظالمون.
اى اتخذتموه إلهاً لان بنفس فعلهم لصورة العجل لايكونون ظالمين لان فعل ذلك ليس بمحظور وانما هو مكروه[343].)

معناى آيه كه مى فرمايد: شما, پس از موسى, گوساله را گرفتيد, و شما ستمگريد, اين است كه: شما گوساله را به خدايى, گرفتيد.

چون با ساختن مجسمه گوساله, ستمگر شمرده نمى شوند. زيرا ساختن مجسمه گوساله, حرام نيست, تا به انجام آن ظلم صادق باشد, بلكه ساختن مجسمه گوساله, مكروه است.

از نظر شيخ طوسى, ساختن مجسمه حرام نيست, بلكه مكروه است. آنچه باعث شده بنى اسرائيل ستمگر به شمار آيند, همانا ساختن مجسمه گوساله براى پرستش و به قصد عبادت بوده است.

آن گاه شيخ طوسى درصدد پاسخ گويى و دفع شبهه برمى آيد:

گزارش شده: پيامبر اكرم(ص) صورتگران و مجسمه سازان را لعنت و نفرين مى كرده و لعن و نفرين, دليل حرام بودن عمل است. پس چگونه مجسمه سازى حرام نيست؟

پاسخ مى دهد:

(وماروى عن النبى صلى اـ عليه وآله: انه لعن المصورين. معناه: من شبّه اـ بخلقه او اعتقد فيه انه صورة. فلذلك قدر الحذف فى الآية كان قال: اتخذتموه إلهاً.)

و آنچه از پيامبر روايت شده است كه ايشان, صورتگران و مجسمه سازان را لعنت كرده است, مراد از تصويرگران كسانى هستند كه خدا را به خلق تشبيه مى كنند, يا در مورد خدا به صورت و جسم, اعتقاد دارند; از اين روى, در آيه قائل به حذف و اضمار شديم و گفتيم: (اتخذتم العجل ـ يعنى اتخذتموه الهاً.)

و با توجه به اين كه فرقى بين مجسمه گوساله و ديگر جانداران نيست, معلوم مى شود مجسمه همه جانداران را شيخ طوسى, جايز مى داند.

بنابراين, به حكم اجماع مركب, جواز مجسمه سازى ديگر جانداران نيز ثابت مى شود, چون هر كس ساختن مجسمه جانداران را حرام دانسته, فرقى بين گوساله و غير گوساله نگذاشته است. پس اگر ساختن مجسمه گوساله, به نظر شيخ جايز باشد, ساختن مجسمه ديگر جانداران نيز, جايز خواهد بود, به دليل اجماع مركب.

در هر صورت, شيخ طوسى در تبيان تصريحِ به جواز ساختن مجسمه جاندار كرده است.

در اين جا اشكالى مطرح شود مبنى بر اين كه شيخ طوسى در كتاب نهاية, حكم به حرمت مجسمه سازى داده, و با توجه به اين كه بعضى بر اين نظرند كه نهاية را پس از تبيان نوشته, پس معلوم مى شود از آنچه در تبيان اظهار كرده در نهايه برگشته و ملاك رأى و نظر متأخر است, كه همان حرمت ساخت مجسمه باشد.

پاسخ:با مراجعه به ديباچه و نيز متن كتابهاى شيخ طوسى و تتبع در كلمات آن بزرگ, به اين نتيجه رسيده ايم كه اگر كتاب تبيان, جزء آخرين نوشته هاى شيخ نباشد, قطعاً, پس از نهايه نوشته شده و اگر نهايه جزء نخستين نوشته هاى شيخ باشد, قطعاً, پيش از تبيان نگارش شده است.

بنابراين, اگر ملاك رأى متأخر باشد, باز هم رأى تبيان, نظر نهايى شيخ است و از آنچه در نهاية اختيار كرده برگشته است.

ابن ادريس حلى در موارد زيادى از كتاب سرائر, در مقام جمع بين آراى شيخ مى نويسد:

وقد رجع وسلم المذهب بالكلية فى كتاب التبيان ورجع عما ذكره فى نهايته وسائر كتبه لان كتاب التبيان صنفه بعد كتبه جميعها واستحكام علمه وسبره للاشياء ووقوفه عليها وتحقيقه لها[344].)

شيخ, در كتاب تبيان, از آنچه در نهاية و ديگر كتابهاى خود برگزيده, برگشته; زيرا كتاب تبيان را, پس از همه كتابهاى خود نوشته است.

در زمانى تبيان رانوشته كه در علم, به حد نصاب كامل رسيده و استحكام و اتقان يافته و همه مسائل و مباحث را موشكافى كرده است.

از سخنان آقا ى بروجردى نيز استفاده مى شود كه نهايه, جزء نخستين آثار شيخ طوسى و پس از تهذيب و استبصار نوشته شده و تبيان, جزء آخرين نوشته هاى شيخ و پس از وقوع فتنه سلوقيان و هجرت از بغداد به نجف, نوشته شده است[345].

در هر صورت, ما شواهد و دلائل زيادى داريم كه نهايه, پيش از تبيان نوشته شده است. هر كس در آثار شيخ طوسى, بويژه ديباچه كتابهاى ايشان, تتبع داشته باشد, مدعاى ما را تصديق خواهد كرد.

از مطالب ياد شده معلوم شد آنچه را كه شيخ انصارى از قول ديگران يادآور مى شود:

(وقيل ان النهاية آخر كتبه[346].)

شگفت اين كه آقابزرگ تهرانى در رساله اى كه درباره زندگى شيخ طوسى دارد, پس ازاشاره به اين نكته:

(شيخ طوسى, آراى نادرى دارد كه متأخرين ازايشان, آنها را نپذيرفته اند.)

مى نويسد:

(از آراى شيخ اين است كه در تبيان, ساختن مجسمه جانداران را جايز دانسته است. وى از اين فتوا, در كتاب نهاية برگشته; زيرا شيخ انصارى مى گويد: (ظاهر كلام شيخ در نهايه, حرام بودن مجسمه سازى است. با توجه به اين رأى شيخ, معلوم مى شود كه ايشان از فتوايى كه در تبيان داده, برگشته است.)

آقا بزرگ تهرانى, پس از نقل فتواى شيخ در تبيان, به نظر طبرسى در مجمع البيان نيز, اشاره مى كند و مى نويسد:

(در ميان علماى شيعه, فقط اين دو نفر فتواى به جواز مجسمه سازى داده اند. لكن فقهاى پس از اين دو بزرگوار, اين فتوا را نپذيرفته اند و رأى به حرمت داده اند[347].)

3- امين الاسلام طبرسى هم, اين نظر شيخ را بى نقد و بررسى نقل مى كند. معلوم مى شود نظر وى را مى پذيرد. روشن است كه پيروى طبرسى از شيخ طوسى, براساس دليل و برهان است, نه تقليد.

پس توافق و تطابق دو رأى است, نه اين كه يك رأى باشد و ديگرى تقليد محض از آن رأى.

اين كه برخى گفته اند: كتابهاى تفسير, براى فتوا, تهيه و تدارك نشده بى وجه و بى اساس است; زيرا در ضمن آيات الاحكام, در بسيارى از موارد, رأى فقهى مفسران, از جمله: شيخ طوسى و امين الاسلام طبرسى در كتابهاى فقهى, نقل و بازگو شده است. افزون بر اين, بنا نيست چون كتاب تفسيرى است, نه فقهى, رأى بدون مستند و مدرك داده شود, يا اين رأى جدى و واقعى نباشد.

از اين روى, افرادى مانند آقا بزرگ تهرانى, حكم به بى اعتبارى اين فتوا, به دليل اين كه در كتاب تفسيرى آمده, نه در كتاب فقهى, نداده اند, بلكه درصدد جمع و علاج برآمده اند: چون رأى تبيان قدمت دارد و رأى نهاية متأخر است, ملاك رأى متأخر است, نه متقدم.

ناگفته نماند رأى واقعى شيخ, كه مطابق با ادله است, در تبيان آمده و آنچه در نهاية ذكر شده, نظر ظاهرى و به عنوان احتياط و براى عمل مقلّدان آمده است.

3- در ميان علماى پيشين, از جمله كسانى كه به جواز مجسمه سازى حكم داده اند, حسن بن احمدبن عبدالغفار, ابوعلى فارسى است[348].

وما احتمال قوى مى دهيم كه امين الاسلام طبرسى در مجمع البيان و شايد شيخ طوسى در تبيان, در تفسير اين آيه از ابوعلى فارسى, متأثر شده اند. زيرا امين الاسلام طبرسى, در بسيارى از موارد, در تفسير مجمع البيان, از ابوعلى نقل قول مى كند, از جمله: در تفسير آيه 106 سوره مائده مى نويسد:

(هذا كلّه مأخوذ من كلام ابى على الفارسى. و ناهيك به فارساً فى هذا الميدان نقاباً يخبر عن مكنون هذا العلم بواضح البيان.)

آنچه در تفسير آيه بيان كرديم, تمام, از كلام ابوعلى فارسى گرفته شده وكفايت مى كند تو را سخن او, كه يكه تاز اين ميدان است و روشنگر حقايق پنهانى اين علم, با بيانى واضح و گويا.

4- هر چند محقق اردبيلى در مجمع الفائده ادعاى اجماع بر حرام بودن ساخت مجسمه جانداران كرده, و بعضى به ايشان نسبت داده اند كه حفظ و نگهدارى مجسمه را نيز مثل ساخت آن حرام مى داند, به دليل اجماع, ولى به نظر ما, در باب لباس مصلى, در بحث احكام مساجد و در بحث متاجر, ظاهراً, اجماع را صددرصد نپذيرفته است.

در حقيقت تمايل به جواز مجسمه سازى دارد, هر چند تصريح به اين مسأله ندارد, لكن در عمل, نظر به احتياط در ترك همه گونه هاى مجسمه مى دهد[349].

سخنان محقق اردبيلى را در مسأله نقد و بررسى اجماع, به شرح نقل كرده ايم.

5- شيخ انصارى, پس از حكمِ به حرام بودن مجسمه سازى و نقاشى جانداران, عبارتى را در مكاسب يادآور شده كه از بعضى از اين عبارت, خواسته برداشت كند در صورتى كه بر مجسمه سازى مفسده ايى, مثل همانندى به خالق, يا محذور ترويج بت سازى و بت پرستى مترتب نشود, بلكه مجسمه سازى به قصد صحيحى و به انگيزه رفع نيازى انجام بگيرد, جايز است.

با عنايت به اين كه كلام شيخ انصارى, در اين خصوص, ارزش فوق العاده علمى و فقهى دارد, ما, عين كلام شيخ را نقل مى كنيم و سپس ديدگاه شارحان مكاسب را بازگو مى كنيم, تا مراد شيخ از اين عبارت روشن شود:

(هذا كلّه مع قصد الحكاية والتمثيل فلو دعت الحاجة الى عمل شيئ يكون شبيهاً بشئ من خلق اـ ولو كان حيواناً من غير قصد الحكاية فلابأس قطعاً.)

آنچه را درباره حرام بودن مجسمه سازى و نقاشى جانداران گفتيم, مشروط به اين است كه مجسمه سازى و نقاشى به قصد حكايت فعل خدا و به انگيزه همسانى به خالق باشد. بنابراين, اگر نياز و احتياجى اقتضاء كرد كه چيزى ساخته شود كه شبيه به يكى از آفريده هاى الهى است, گرچه جاندارى باشد, در صورتى كه قصد همانندى نباشد, قطعاً جايز است.

در اين عبارت مكاسب, احتمالاتى است و شارحان كلام شيخ, از آن برداشتهاى گوناگون كرده اند:

1- مجسمه سازى و نقاشى حرام است, مگر در صورتى كه مجسمه سازى و نقاشى, به انگيزه رفع نياز باشد.

اين احتمال را سيد يزدى در حاشيه مكاسب ردّ كرده و نوشته است:

(انجام حرام, در صورتى جايز است كه ضرورت اقتضاء كند و صرف احتياج و نياز مادامى كه به سر حدّ ضرورت نرسيده باشد, نمى تواند مجوّز انجام عمل حرام باشد[350].)

بنابراين, اگر ضرورتى اقتضا كند مجسمه سازى جايز مى شود و اين اختصاص به مجسمه سازى ندارد, بلكه انجام هر حرامى در موقع ضرورت, به مقدار رفع ضرورت, جايز است: الضرورات تبيح المحظورات.

2- آقاى خوئى مى نويسد:

(غرض شيخ اين است كه مجسمه سازى و صورتگرى, در صورتى حرام خواهد بود كه از همان آغاز, هدف صورتگر و مجسمه ساز, حكايت و ارائه صورت و شكل جاندار باشد. امّا اگر در موقع عمل, در نظر ندارد شكل و صورت حيوانى را به نمايش بگذارد, بلكه درصدد ساختن چيزى است كه مورد نياز است و به طور ناگهانى, آنچه را ساخته, همانند با يكى از جانداران از كار در مى آيد. اين عمل, جايز خواهد بود; زيرا هيچ گاه صدق نمى كند كه اين شخص, شكل و صورت فلان جاندارد را مى سازد, بلكه مى گويند: وسيله اى براى رفع نياز مى سازد, منتهى اين اختراع او, بسان به حيوان و جاندارى درآمده است; مثلاً, در صدد ساختن هواپيماست, ناگهان اين هواپيما كه ساخته مى شود, به شكل عقابى در مى آيد. بنابراين, از اوّل قصدش ساختن هواپيما بوده و اتفاقى اين مصنوع به شكل عُقاب درآمده است, پس صورتگرى و مجسمه سازى صدق نمى كند, تا حرام باشد. هدف شيخ از جايز بودن, اين گونه كاراست[351].)

3- محقق مامقانى در حاشيه مكاسب, به بعضى از اساتيد خود نسبت مى دهد كه شيخ مى گويد: مجسمه سازى و نقاشى, اگر به قصد حكايت, يعنى همانندى به خالق و صرفاً به انگيزه به نمايش گذاشتن شكل و صورت جاندارى باشد, حرام است و امّا اگر به قصد ديگرى مثل كسب و تجارت باشد, اشكالى ندارد.

بر اين برداشت, مامقانى, آقاى خويى و سيد يزدى اشكال كرده اند كه معلوم نيست, قصد تجارت, مجسمه سازى را حلال كند, بلكه اصولاً همين قسم مجسمه سازى است كه حكمِ به حرمتش كرده اند.

4- مراد شيخ از قصد الحكايت و التمثيل, قصد همانندى به خالق است. رواياتى كه دلالت بر حرام بودن مجسمه سازى دارند, نظر به موردى دارند كه انگيزه, از مجسمه سازى همانندى به خالق باشد. بنابراين اگر مجسمه سازى و نقاشى به انگيزه ديگرى, غير از مانند شدن به خالق انجام گرفت, مثل رفع احتياج, اين نوع مجسمه سازى, مشمول روايات حرمت نيست, بلكه چنين عملى, اصولاً جايز است.

بنابراين, اشكال سيد يزدى بر شيخ وارد نيست كه گفت: (صرف احتياج مجوّز انجام حرام نمى شود) زيرا شيخ درصدد استثناء و تخصيص حرمت نيست. نمى خواهد بگويد: مجسمه سازى حرام است, مگر در صورتى كه به قصد رفع احتياج باشد. بلكه مى گويد: اگر به قصد مانند شدن نباشد و به انگيزه رفع احتياج باشد, در اصل حرام نيست. بنابراين, لزومى ندارد كه ضرورتى در كار باشد, تا مجوّز انجام حرام باشد. اين برداشتى است كه مامقانى و سيد محمد تبريزى, مشهور به مولانا, در حاشيه مكاسب و شيخ محمد جواد مغنيه در كتاب فلسفات اسلاميه, اظهار كرده اند.

با توجه به توصيفى كه درباره برداشت مامقانى و مولانا و مغنيه, از عبارت شيخ داديم, معلوم شد كه اشكال مامقانى بر برداشت استادش كه گفته بود (در صورتى كه به انگيزه تجارت مجسمه بسازد جايز است.) وارد نيست; زيرا موضوع حرمت در روايات, طبق برداشت اين آقايان, مجسمه سازى به انگيزه مانند شدن به خالق است و اگر به اين انگيزه نبود, جايز خواهد بود.

نظر آقاى خويى نيز درست نيست كه مى گويد:

(مراد شيخ اين است كه چيزى بسازد بدون توجه به اين كه شكل و صورت حيوان و جاندار خاصى باشد و بعد به طور اتفاقى و تصادفى, مشابه شكل جاندارى درآيد.)

زيرا سخن شيخ, اعم است از آنچه كه ايشان مى گويد. مثلاً هواپيما ساز, از همان اوّل توجه دارد كه در صورتى اين صنعت مى تواند در جهت هدف و انگيزه او, مفيد باشد كه حتماً به شكل عُقاب ساخته شود. پس از همان آغاز, توجه دارد كه بايد هواپيما را به شكل عُقاب بسازد, تا بتواند خوب پرواز كند, نه بشكل اتاق مربع يا مستطيل, يا به شكل كره و….

لازمه برداشت آقاى خويى اين است كه نوع دوّم, جايز نباشد, در حالى كه ظاهراً عبارت شيخ ظهور در جواز اين نوع دوّم هم دارد.

بنابراين, امكان دارد شيخ, در مقام بيان اين مطلب باشد كه مجسمه سازى و نقاشى, در صورتى حرام است كه به انگيزه همانندى به خالق و بيهوده و تنها به قصد به نمايش گذاشتن شكل جاندارى باشد. امّا اگر به قصد مانند شدن و تنها براى به نمايش گذاشتن شكل جاندارى نباشد, بلكه براى رفع احتياج و پى گيرى هدف و فائده حلال و مشروع و عقلايى باشد, بى اشكال خواهد بود.

بنابراين احتمال, مى توان شيخ اعظم را نيز جزء قائلان جواز مجسمه سازى به شمار آورد, چنانكه شيخ محمد جواد مغنيه و… چنين نظرى دارند و شيخ را جزء قائلان به جواز مى دانند.

6- از جمله كسانى كه حكم به جواز مجسمه سازى و نقاشى داده اند, شيخ محمد جواد مغنيه است. ايشان, در كتاب فلسفات اسلاميه, در بحث (الفقهاء والتجديد) مسأله اى تحت عنوان: (مشكلة التماثيل) مطرح كرده كه بخشى از عبارات ايشان را نقل مى كنيم:

(مشكلة التماثيل: قال الفقهاء: التصوير المجسم بالخت لذوى الارواح ـ حرام لقول الامام عليه السلام: من مثل مثالاً فقد خرج عن الاسلام.

الجواب: يختلف حكم التماثيل بحسب مايراد من صنعها وايجادها فهى حرام وصانعها خارج عن الاسلام اذا كان من قصده وهدفه ان يرمز التمثال الى الخالق الذي ليس كمثله شيئ او اراد به ان يقربه الى اـ زلفى كأصنام الجاهلية او اراد صانع التمثال ان يشبه باـ وينافسه فى خلقه وما الى ذلك من الحالات التى تؤدى الى الشرك والوقوع فى فخه وبهذا ينبغى ان تفسر الرواية.

وعليه يكون عمل التماثيل جائز حتى ذوات الارواح اذا قصد بها مجرد الزنية والجمال والمتعة بالمنظر الحسن او تخليه الذكر او التعبير عن مظهر من مظاهر الحياة او الاشارة الى مجد البلاد وتاريخها وحضارتها قال سبحانه: يعملون له مايشاء من محاريب و تماثيل. وقال الشيخ الانصارى فى كتاب المكاسب. لودعت الحاجة الى عمل شيئ يكون شبيهاً بشيئ من خلق اـ ولو كان حيواناً فلابأس قطعاً. واذن فلا مصدر لفتوى الفقهاء بالتحريم الا الاحتياط والخوف من الوقوع فى فخ الوثنية[352].)

مجسمه سازى: همه فقها فتوا داده اند كه تنديس و پيكرتراشى جانداران حرام است, به دليل روايتى كه امام مى فرمايد: هر كس مجسمه ايى بسازد, از اسلام خارج مى شود.

پاسخ: حكم مجسمه سازى, به حسب انگيزه از ساختن آن گوناگون مى شود. اگر به انگيزه تشبيه به خدا باشد, يا به قصد پرستش و تعظيم, به عنوان واسطه بين انسان و يا به هدف تشبه به خالق و رويارويى با آفريدگار جهان, يا به منظور ترويج شرك و حفظ روحيّه بت پرستى و شركِ و جاهليت, براى فراهم ساختن زمينه گرفتار آمدن در دام شرك باشد, هيچ اشكال و شبهه اى نيست كه حرام و موجب كفر و خروج از اسلام است و حديث مورد بحث هم, بايد به همين معنى تفسير شود, نه به معناى مجرد مجسمه سازى; زيرا هيچ فقيهى فتوا به كفر و خروج از اسلام, به مجرد مجسمه سازى نداده است.

اگر معناى حديث اين شد كه مجسمه سازى به قصد فراهم ساختن زمينه گرفتارى در دام شرك و بت پرستى, حرام است, مجسمه سازى به عنوان هنر سالم و صالح و يادمان بزرگان و نشانه و تمدن ملت و پيشرفت و ترقى كشور, بدون اين كه ترس و احتمال گرفتارى در دام شرك و بت پرستى مطرح باشد, جايز است. خداوند درباره سليمان مى فرمايد:(يعملون له مايشاء من محاريب وتماثيل).

و شيخ انصارى در كتاب مكاسب مى نويسد:

(اگر احتياج و نيازى ايجاب كند كه انسان چيزى بسازد كه شبيه جانداران است, جايز خواهد بود.)

با توجه به اين مطالب, روشن شد كه فتواى به حرام بودن مجسمه سازى, هيچ مدرك و مستندى, جز احتياط و ترس از گرفتار شدن در دام شرك ندارد.

7- از كسانى كه اظهار تمايل به جواز مجسمه سازى كرده اند, شهيد مرتضى مطهرى است. ايشان مبانى خاصى نسبت به احكام: معاملاتى, اجتماعى, سياسى اسلام دارد و براى زمان و مكان در برخى از احكام اسلامى نقش و تأثير قائل است و در تبيين نقش زمان و مكان در اجتهاد و استنباط احكام اسلامى, بحثهاى عميق و دقيقى دارد. از مجموع سخنان ايشان, تمايل به جواز مجسمه سازى در شرايط و زمانى كه شبهه ترويج شرك و تبليغ بت پرستى در مجسمه سازى نباشد, به خوبى قابل استفاده است:

(در مسأله مجسمه سازى, منع اسلام به جهت منع بت پرستى و مبارزه با آن است. اسلام در مبارزه با اين مسأله موافق بوده, زيرا اگر مجسمه اى از پيغمبر و غيره مى ساختند, بدون شك امروز بت پرستى خيلى صاف و روشن وجود داشت[353].)

در روزگار ما, بخصوص پس از تأكيد امام خمينى, بر توجه به نقش دو عنصر زمان و مكان در استنباط احكام شرعى, بسيارى از فضلا و نويسندگان در جرائد و مجلات به جواز مجسمه سازى تصريح كرده اند و عموماً با تكيه بر مسأله نقش زمان و مكان, اظهار داشته اند:

(در عصرى كه بت سازى و بت پرستى و علاقه به افكار جاهلى پرستش غيرخدا, رائج بود, براى قلع و قمع كردن ريشه بت پرستى, اسلام عليه مجسمه سازى قيام كرد و حكم به حرمت داد, ولى در زمانى كه مجسمه سازى به عنوان يك هنر سالم و صالح در خدمت تمدن جامعه و تبليغ و نشر و ترويج فرهنگ اسلامى مى تواند قرار بگيرد, وجهى براى حرمت باقى نمى ماند.)

تنقيح مناط و جست وجوى ملاك

در كلمات بعضى از فقها, براى حرمت مجسمه سازى به مسأله ملاك و فلسفه حكم اشاره شده است. مثلاً شيخ انصارى حرام بودن ساخت مجسمه را مشروط به شرايطى مى داند:

1- شگفت آور باشد, به گونه اى كه نظر بيننده را جلب و تحسين او را برانگيزد.

2- به قصد حكايت و تمثيل, يعنى صرف صورتگرى و به نمايش گذاشتن شكل و صورت جاندارى باشد, نه به انگيزه همانندى به خالق و رويارويى و شركت با او در آفرينندگى. بدون در نظر داشتن يك غرض قابل قبول عقلايى مثل رفع نياز و احتياج.

بنابراين, با نبود هر دو شرط, يا يكى از آن دو, مثل اين كه مجسمه ساخته شده, خيلى زيبا و هنرمندانه و جالب نظر و شگفت آور نباشد, يا اگر مجسمه ساز خيلى هنرنمايى كرده و هنر و خلاقيت به خرج داده, ولى به انگيزه رفع حاجت و خدمت به فرهنگ و جامعه, نه به قصد ضديت و رقابت با خدا. در اين دو فرض مجسمه سازى جايز است. از اين سخن شيخ, استفاده مى شود كه موارد و مقدار دلالت روايات بر حرمت, مشخص و معين شده است و در خارج از آن مقدار, از اخبار نمى شود استفاده حرمت كرد; زيرا حكم داير مدار مناط و ملاك خاص خودش هست و هر جا ملاك باشد, حكم خواهد بود.

با اين توضيح, معلوم مى شود مجسمه سازى يك حكم تعبدى محضى, كه راه درك مناط آن بر عقل بسته و قدرت فهم ملاك آن از عهده عقل خارج باشد, نيست, بلكه مثل بسيارى از احكام معاملاتى و اجتماعى اسلام, اين حكم داراى مناط و ملاكى است عقلايى و فهم و درك ملاك آن ميسور و مقدر عقل است.

بحث مناط يابى و ملاك جويى براى احكام معاملاتى و اجتماعى اسلام, از جمله مجسمه سازى, نيازمندِ به يك تحقيق عميق و كندوكاو دقيقى است ما در اين جا به گونه فشرده و كوتاه, در حدّ روشن شدن مسأله مورد بحث, آن را به بررسى مى گذاريم:

مجسمه سازى و نقاشى از احكام تعبّدى محض نيست, تا راه درك ملاك آن بر روى عقل بسته و تنقيح مناط آن ممكن نباشد, بلكه از آن سلسله احكام و مسائلى است كه قطعاً داراى مناطِ قابل درك عقلى است.

از اين روى, فقهاء از قبيل شيخ, در مقام حكم به حرمت, تنها به يادآورى روايات و يا اجماع, بسنده نكرده اند, بلكه ملاك حكم و مناط آن را نيز مورد بحث قرار داده اند و در نتيجه حكم را داير مدار علت و مناط آن دانسته اند و به مجرد وجود رواياتى كه دلالت بر حرمت مى كنند, قناعت نكرده اند و به تنقيح مناط و جست وجوى ملاك آن پرداخته اند گفته اند:

(اگر اين مناط وجود نداشته باشد, قطعاً جايز است و مشمول اخبار حرمت نمى شود.)

ملاك حرام بودن

آنچه در روايات و كلمات علما و فقهاى شيعه و سنى, به عنوان مناط حرمت مجسمه سازى و نقاشى و حفظ و نگهدارى آن بيان شده است, از اين قرارند:

1- همانندى به خلق خدا و بسان آفريده هاى الهى آفريدن كه اين مناط را از رواياتى مانند: (يشبِّهون بخلق اـ) و يا (يضاهون خلق اـ) برداشت و استفاده كرده اند.

2- همانندى به خالق و رويارويى با خدا كه ازاحاديثى مانند: (من مثل مثالاً) و (من صوّر صورةً) استنباط شده است.

3- و شگفت آور بودن مجسمه كه شيخ انصارى فقط به اين مناط اشاره كرده است.

4- همانندى به بت پرستان و مشركان.

5- تعظيم و گرامى داشت مجسمه كه در راستاى احترام و تكريم هياكل عبادت و بتهاى مورد پرستش مشركان است.

اين عناوين گونه گون كه در لابه لاى روايات و كلمات فقهاء به عنوان مناط و ملاك حرمت مجسمه سازى مطرح شده اند, بعضى مانند: عنوان تشبيه به خلق خدا و عنوان تشبّه به خالق و ضديت و منازعت با حق, كه از برخى روايات استفاده شده, پيش از اين, مورد بررسى قرار گرفت و معلوم شد اين روايات, از جهت سند و دلالت, غيرقابل اعتماد و استنادند.

افزون بر اين, از نظر مبانى اسلامى و اصول عقلى و عقلايى, هيچ دليلى بر ممنوع بودن همانندى آفريده هاى الهى ايجاد كردن و يا صنعت و جنبه آفرينندگى و ابداع و ابتكار را, كه در هر انسانى, به قدرت پروردگار به وديعت نهاده شده شكوفا كردن, وجود ندارد.

مگر اين كه ابداع و اختراع و ابراز و اظهار آفرينندگى, به انگيزه مخالفت با خدا و شركت با او در آفرينندگى, انجام بگيرد كه البته اين كارى است زشت و ممنوع و در حدّ شرك و كفر. هر كس در صدد برآيد رداى كبرايى خدا را بپوشد, خار و ذليل و كافر و مشرك و از دين خدا خارج خواهد بود. امّا اگر قوه و استعداد خلاقيّت خدادادى را در جهت صحيح شكوفا و ابراز كند, نه تنها ممنوع و محكوم نيست, بلكه بسيار شايسته و بايسته است.

به نمايش گذاشتن قدرت خلاقيّت در مواردى به مراتب بالاتر و اعجاب برانگيزتر و هنرمندانه تر از مجسمه سازى, مثل كالبدشكافى و انجام پيچيده ترين عمليات جرّاحى, كه امروز بر اثر پيشرفت علم طب, با مدرن ترين و پيچيده ترين ابزار طبابت انجام مى گيرد, نه تنها هيچ منعى ندارد و رقابت و درگيرى با خداى بزرگ, كه هوالشافى و المحيى است, به شمار نمى آيد, بلكه از افتخارات و قدرت علمى, فرهنگى و اجتماعى مكتب و ملت محسوب مى شود. اگر كسى اين نوع كارها را مداخله در كار خدا بداند, از ديد هر انسان خردمندى مردود است و اگر مكتبى چنين مطلبى را اظهار كند, يك مرام خرافى ضدِ علم و پيشرفت و ترقى شناخته خواهد شد.

هنر نماييهاى هنرمندان چيره دست, در صورتى كه در خدمت مكتب و هدفهاى عاليه انسانى توحيدى قرار گيرد بهترين وسيله و ابزار معرفى كردن عظمت و قدرت و توانمندى آن مكتب و ملت به شمار مى آيد.

احمد امين, در مقام بر شمردن افتخارات علمى مسلمانان مى نويسد, در حالى كه مسلمانان جزء پيش قراولان علم طب در عالى ترين شكل پيشرفته اش, مثل انجام عمل جرّاحى روى بيماران بودند, اروپاى به اصطلاح متمدن و پيشرفته امروز, در قرن دوازدهم ميلادى, خيال مى كرد كه انسان نبايد آنچه را خدا آفريده است, تغيير دهد و دست به عمل جراحى بزند:

(المسلمون هم اوّل من مارسوا العمليات الجراحية. مع العلم ان اروبا كانت ترى فى قرن الثانى عشر الميلادى انه لايجوز للانسان ان يغير ماخلق اـ وان يتصدى الى عملية جراحية[354].)

بنابراين, دليلى بر منعِ از خلاقيتهاى نهفته در وجود بشر به قدرت الهى, نه عقلاً و نه شرعاً نداريم, مگر اين كه از اين قدرت آفرينندگى و ابتكار و ابداع, در جهت منفى بهره بردارى شود و در حدّ يك هنر مبتذل و فسادانگيز مطرح باشد كه در آن صورت, رو در رو با مخالفت صريح عقل و شرع و عقلاء خواهد بود.

وامّا آنچه را كه شيخ انصارى ابراز داشته: (شگفت انگيز بودن مجسمه) اولاً ,هيچ وجه و دليل شرعى و عقلى بر آن وجود ندارد, ثانياً, يك ضابطه و معيار تام و روشنى نيست.

زيرا شگفت انگيز بودن هنر مجسمه سازى, هميشه در اين نيست كه هنرمند بتواند مجسمه يك جاندار بسيار زيبا و جذابى بسازد, بلكه گاهى يك نقاش و يا مجسمه ساز ماهر و چيره دست, عكس, يا مجسمه پيرزن و… را چنان هنرمندانه مى سازد كه تحسين و اعجاب هر بيننده با ذوقى را بر مى انگيزاند.

بنابراين, تأثير شگفت انگيز بودن مجسمه و نقاشى در حرمت, نه دليل دارد و نه تحت قاعده و ضابطه خاصى مى گنجد.

آرى آنچه در روايات و كلمات فقهاى شيعه مطرح شده اين است كه اگر مجسمه سازى و نگهدارى آن, همانندى با بُت پرستان, گرفتار آمدن در دام آنان, فراهم آوردن زمينه تبليغ و ترويج فكر شرك آلود و جاهلى و… را در پى داشته باشد و سبب برگشت هنر مبتذل جاهلى بشود, ممنوع خواهد بود.

در اين صورت, فرقى بين ساختن و نگاهداشتن و خريدن و فروختن نيست, بلكه به هر شكل ممكنى بايد محو و نابود شود.

امّا اگر, دوران بت پرستى در شكل مجسمه هاى فلزى و سنگى و چوبى و مانند آن, چنان منقرض شده كه در اصل احتمال ترس بازگشت انديشه شرك و بت پرستى در شكل پرستش مجسمه, داده نمى شود, ديگر مناط حرمت مجسمه سازى, باقى نمى ماند و با از بين رفتن مناط, حرمت نيز منتفى خواهد شد.

هر چند در عصر فضا و دانش, در ميان ملتهاى به اصطلاح متمدن و پيشرفته شرك و بت پرستى در زشت ترين شكل آن رايج است و سياستهاى شيطانى حاكم بر زمان, هر روز بت جديدى در معرض پرستش مردم قرار مى دهند, ولى بت پرستى و شرك در قالب پرستش مجسمه, امروز, بخصوص در ميان كشورهاى اسلامى, در اصل مطرح نيست.

البته, اگر روزگارى بر مجسمه سازى مفسده بت پرستى و شرك مترتب شد, باز حكم به حرام بودن آن خواهد شد. و اين تغيير و تبديل احكام الهى نيست, بلكه اين تبديل و تحولِ در موضوع و مناط است.

آنچه حكم الهى است و غير قابل تغيير و تبديل, حرمت بت پرستى و شرك و الحاد است و اين حكم, اختصاص به روزگار خاصى ندارد, بلكه تا روز قيامت باقى و برقرار است.

امّا حرام بودن مجسمه سازى, مشروط به اين است كه عنوان پرستش غيرحق, و ترويج شرك و تقويت كفر و باطل بر آن صادق باشد. هرگاه مجسمه سازى, عنوان و مصداق تقويت و ترويج باطل و شرك بود, حرام است. و هرگاه مظهر و نشانه تمدن و ابزار تبليغ دين و فرهنگ دينى در قالب هنر سالم اسلامى بود, جايز است.

با در نظر گرفتن مطالب ياد شده, به نظر ما بخشى از رواياتى كه در مباحث گذشته مورد بحث و بررسى قرار گرفت: مانند: حديث (من مثل مثالاً فقد خرج عن الاسلام) و(من صوّر صورة عذب و كلّف اين ينفخ فيه) و (من صور التماثيل فقد ضاد اللّه) و (بعثنى رسول الله الى المدينة فى كسر التماثيل) به مناسبت حكم و موضوع و با در نظر گرفتن جوّ حاكم بر زمان صدور اين روايات, منع از مجسمه سازى و صورتگرى و پيكرتراشى و وعيد تهديد پيكرتراشان به عذاب جهنم و عقاب ابدى و مجسمه سازى را در حكم خروج از دين دانستن و… نظر به مسأله رواج و بازگشت دوباره شرك و بت سازى و بت پرستى بوده است.

بنابراين, در زمانى كه اين ملاك نباشد معلوم نيست اين عمل بازهم ممنوع و حرام, به شما ر آيد.

شواهدى در روايات داريم كه به خوبى از آنها مى شود استفاده كرد, مناط حرمت, همان تعظيم و همانند شدن به بت پرستان و مشركان است; از اين روى, در مواردى كه عنوان تعظيم مجسمه و همانند شدن به بت پرستان بر نگهدارى آن صدق نكند, جايز است.

در روايات شيعه و سنى, به اين معنى اشاره شده است كه اگر عكس و مجسمه, مورد تعظيم و تكريم قرار نگيرد, بلكه هتك و اهانت شود, نگاهدارى آن جايز و بى اشكال است و بر روى آن مى شود نمازگزارد و در خانه اى كه باشد, نمازگزاردن, كراهت نخواهد داشت.

همه رواياتى كه دلالت دارند بر منع از نگاهدارى عكس و مجسمه در خانه و منع از نمازگزاردن در مكان و خانه عكس و مجسمه و دلالت دارند كه فرشتگان رحمت پروردگار وارد خانه اى كه عكس و مجسمه داشته باشد, نمى شوند, گرچه به گونه عام و مطلق آمده اند, امّا تخصيص و تقييد مى خورند به موردى كه عكس و مجسمه, به قصد احترام و تعظيم و گاه, پرستش, يا همانندى به بت پرستان باشد و امّا اگر بى احترامى به آن بشود و به انگيزه نياز و حاجت و بدون صدق عنوان همانندى به بت پرستان باشد, بى اشكال و جايز است.

اينك به برخى از آن روايات اشاره مى كنيم:

1- (عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن اسماعيل بن مهران عن عبداـ بن المغيرة قال: سمعت الرضا, عليه السلام, يقول: قال: قائل لابى جعفر, عليه السلام: يجلس الرجل على بساط فيه تماثيل؟ فقال: (الأعاجم تُعظُّمه وانّا لنمتهنه[355].)

امام رضا(ع) مى فرمايد: كسى از امام باقر(ع) سؤال كرد: آيا مى شود عكس را نگهداشت و بر روى تُشكى كه داراى عكس است نشست؟

امام فرمود: بت پرستان, تمثال را تعظيم و احترام مى كنند, ولى ما [با روى آن نشستن] به آن بى احترامى مى كنيم.

سند اين حديث شريف, صحيح و بسيار عالى است و از جهت دلالت هم, ظاهراً امام در خانه خودش چنين فرش و تشكى داشته و بر روى آن مى نشسته و بيننده به عنوان اعتراضِ به عمل امام, چنين مى گويد. امام مى فرمايد: مناط در نگهداشتن فرق مى كند. اگر به قصد و انگيزه تعظيم, كه همان مانند شدن به بت پرستان است, باشد, حرام است و اگر به قصد تحقير و براى استفاده مشروع باشد, اشكالى ندارد.

2- (عدة من اصحابنا عن احمدبن محمدبن خالد عن عثمان بن عيسى عن سماعة عن ابى بصير عن ابى عبداـ عليه السلام قال: سألته عن الوسادة والبساط يكون فيه التماثيل فقال: لابأس به. يكون فى البيت. قلت: التماثيل؟ فقال: كلّ شيئ يوطأ فلابأس به[356].)

ابوبصير از امام صادق در مورد متكا و تشكى كه در آن تمثال وجود دارد, سئوال كرد.

امام فرمود: نگهدارى آن در خانه جايز است.

ابوبصير با تعجب گفت آقا! نگهداشتن تماثيل جايز است؟

امام فرمود: آرى, هر چيزى (عكس و يا مجسمه جاندار يا بى جان) در صورتى كه زير دست وپا انداخته شود نگهداريش جايز است.

از اين روايت به دست مى آيد كه حرام بودن نگهدارى عكس و مجسمه, خيلى معروف بوده است. وقتى امام مى گويد: جايز است, ابوبصير, تعجب مى كند.

ديگر اين كه (وطى) كه به معناى زير دست و پا انداختن است, موضوعيت و خصوصيت ندارد, بلكه غرض تعظيم و احترام نكردن است.

سوم اين كه اين مطلب, مربوط به حالت نمازگزاردن و… نيست. پس مى شود روى چنين فرش نماز هم گزارد,مگر از جهت ديگرى مرجوح باشد, مثل جلب نظر كردن و توجه و حضور قلب را از بين بردن و….

پيش از اين, رواياتى را نقل كرديم كه فرشته هاى رحمت, داخل خانه ايى كه عكس و مجسمه داشته باشد, نمى شوند, منتهى عكس و مجسمه ايى كه به آنها احترام مى شود: بر سقف خانه يا ديوار آن يا در دكور گذاشته شده, آن هم نه به قصد تزيين, بلكه به قصد تعظيم. ولى اگر عكس و مجسمه, به قصد تعظيم, در خانه نگهدارى نشود, فرشته ها داخل آن خانه مى شوند:

(انا لاندخل بيتاً فيه تمثال لايوطأ[357].)

ما فرشتگان, داخل خانه ايى كه داراى تمثال باشد كه زير پاگذارده نمى شود, نمى شويم.

مفهوم آن: اگر تمثال زيردست وپا انداخته شود و به عنوان معبود احترام و تكريم نشود و بر نگهدارى آن, عنوان همانندى به بت پرستان صدق نكند, نگهداريش جايز خواهد بود.

اين روايت را ما,پيش از اين, از كافى و محاسن نقل كرديم و از جهت سند و دلالت مورد مناقشه و خدشه قرار داديم. لكن ديگر روايات معتبر, براى اثبات مدعاى ما, كافى است.

3- (محمد بن الحسن الطارى باسناده عن الحسن بن محمد بن سماعة عن عبداـ بن جبلة عن على بن ابى حمزه عن ابى بصير. قال: قلت: لابى عبداـ عليه السلام انا نبسط عندنا الوسائد فيها التماثيل ونفترشها. فقال: لابأس بما يبسط منها ويفترش ويوطا انما يكره منها مانصب على الحائط والسرير[358].)

ابوبصير مى گويد به امام صادق(ع) عرض كردم: ما متكا و فرشهايى داريم كه بر روى آنها تمثال و عكس كشيده شده, آيا مى شود از آنها استفاده كنيم؟

امام فرمود: آنچه را كه زيردست وپا مى اندازيد و به عنوان فرش از آنها استفاده مى كنيد, جايز است و آنچه را كه بر ديوار يا تخت خواب و پرده و مانند آن, نصب مى كنيد, كراهت دارد.

هر چند اين حديث, اعتبار احاديث گذشته را ندارد, لكن از جهت معنى, روشن است كه كراهت, يا حرمت نگهدارى را مشروط كرده به اين كه بر ديوار و روى تخت نصب شود, چون اين با احترام و تشبه به بت پرستان مناسبت دارد, ولى اگر به قصد تعظيم نباشد, بلكه براى نياز و زيردست وپا انداختن باشد, جايز است.

از مجموع اين گونه روايات, به خوبى مى شود ملاك حكم را استنباط و تنقيح كرد كه منع و نهى, چه در ساختن و چه در نگهداشتن, در صورتى است كه عنوان همانندى به كفار و يا خوف ترويج شرك و بت پرستى باشد.

مانند اين احكام, زياد داريم, مثلاً, پوشيدن يك نوع لباس با رنگ و دوخت و جنس خاصى, در زمانى حرام است, چون همانندى به كفار صدق مى كند, ولى در زمان ديگر, اگر آن عنوان صدق نكند, جايز خواهد بود.

4- (وأمّا ماسألت عنه من أمر المصلى والنار والصورة والسراج بين يديه هل تجوز صلاته؟ فان الناس اختلفوا فى ذلك قِبلك؟ فانه جايز لمن لم يكن من اولاد عبدة الاصنام او عبدة النيران ان يصلى والنار والصور والسراج بين يديه ولايجوز ذلك لمن كان من اولاد عبدة الاصنام والنيران[359].)

وامّا آنچه سؤال كرديد كه آيا مى شود روبه روى آتش و صورت و چراغ نمازخواند, يا نه؟ و اشاره كرده ايد كه مردمان منطقه شما در آن اختلاف نظر دارند. اين كار, براى كسانى كه از فرزندان بت و آتش پرستان نيستند, جايز است, ولى براى فرزندان بت و آتش پرستان جايز نيست.

روشن است كه روبه روى آتش و مجسمه و چراغ نماز خواندن, اگر به قصد پرستش و تعظيم آنها, يا موجب خوف بازگشت مجدد روحيه بت پرستى باشد, يا عنوان همانندى به آتش پرستان وبت پرستان صدق كند, جايز نيست, ولى اگر هيچ يك از اين عناوين و ملاكات نباشد, از اين جهت, بى اشكال خواهد بود.

مگر اين كه از جهت ديگرى, مثل منافات با حضور قلب در نماز مكروه شمرده شود.

در اين مسأله اخبار متعارض هستند و به نظر ما, يكى از وجوه جمع بين أخبار و علاج تعارض, در نظر گرفتن شرايط زمان صدور روايات است كه كه اين, از مهم ترين راههاى علاج تعارضِ اخبار و جمع بين آنهاست.

مسأله منع از نگهدارى مجسمه و نهى از نمازگزاردن در رو به روى آن, يا در خانه ايى كه مجسمه وجود دارد, به مناط و ملاك حرمت تشبّه به بت پرستان, در كلمات فقها, نيز مورد توجه واقع شده است. مثل مرحوم علامه در نهاية360 و حجت الاسلام سيد شفتى در مطالع الانوار361 و صاحب جواهر در موارد زيادى از كتاب جواهر362 و امام خمينى در مكاسب محرمه363 و….

نتيجه گيرى:

با بررسى روايات معلوم شد, مناط حكمِ به حرمت, مانند شدن به بت پرستان و يا احتمال ترس گرفتارى دوباره به دام شيطانى شرك است. هر جا اين مناط صادق باشد, ساختن و نگهداشتن ممنوع و حرام خواهد بود و امّا اگر شائبه و شبهه رواج دوباره بت پرستى, يا تقويت شرك و باطل نباشد, بلكه به عنوان يك هنر متعالى در خدمت فرهنگ و معارف و جامعه دينى قرار گيرد, بى اشكال, بلكه بايسته و شايسته خواهد بود.

يادآورى: عنوان همانندى به كفّار اين جا, به معناى حكمت حكم, كه يكى از اسرار و فلسفه هاى آن به حساب مى آيد و حكم, از نظر بود و نبود دائر مدار آن نباشد, نيست, بلكه تنقيح مناط قطعى است. حال آيا بر مجسمه سازى در امروز چنين عنوانى صادق است و يا بر حفظ و نگهدارى مجسمه امروز خوف و ترس چنين چيزى محتمل, قضاوت به عهده عرف است. اگر عرف, گواهى داد كه امروز هم شائبه و شبهه بت پرستى و ترويج شرك در مجسمه سازى و حفظ و نگهدارى آن وجود دارد, حكمِ حرمت هم ثابت و باقى خواهد بود و اگر عرف نظر داد, امروز نه تنها مجسمه سازى چنين مفاسدى را ندارد, بلكه مى تواند منشأ آثار مثبتى باشد, حكمِ به جواز آن مسلّم خواهد بود و امّا آيا باز هم مى شود با تمسك به: (اخوك دينك فاحتط لدينك) و (الاحتياط حسن على كل حال) فتواى احتياطى به حرمت داد, يا نه, اين ديگر به عهده خود مرجع تقليد است.

از روايات زياد در باب مجسمه سازى و نقاشى استفاده مى شود كه نهى و منعِ از آن, به جهت اجتناب از اسراف و به زخارف و مظاهر دنيوى دل نبستن و اسير زينتهاى دنيايى نشدن است. اين, فقط در حدّ يك مكروهِ منافى با روح زهد و بى اعتنايى با دنيا مطرح است.

تمام رواياتى كه از طريق اهل سنت نقل شده است كه پيامبر از ديدن پرده و متكاى داراى عكس و نقش, اظهار ناراحتى و انزجار مى كردند و يا احاديثى كه از طريق شيعه نقل شده است كه ائمه(ع) از نگهدارى صورت و تمثال در خانه ها كراهت داشته اند, پيش از اين نقد و بررسى كرديم كه اين روايات مى خواهند انسان مسلمان را از مظاهر دنيوى به دور نگهدارند. داشتن اين گونه پرده ها و متكاها و… در حدّ يك عمل مكروه مطرح است, بويژه نسبت به اولياى الهى كه الگو و اسوه هاى زهد و بى اعتنايى به دنيايند.

على(ع) درباره پيامبر(ص) مى فرمايد:

(ويكون السِّتْرُ على باب بيته فتكون فيه التصاوير فيقول: يا فلانَةُ ـ لاحدى اُزواجه ـ غيبيّه عَنّى فانّى اذا نظرتُ اليه ذكرتُ الدنيا و زخارفها[364].)

گاهى بر پرده ائى كه در خانه پيامبر آويخته شده بود, صورت تمثال بود و پيامبر به يكى از همسرانش كه پرده رنگى و داراى عكس در خانه اش آويخته بود, فرمود: اين پرده پرزرق و برق و رنگ آميزى شده و داراى نقاشى را از جلو چشمم بردار كه هر وقت چشمم به آن مى افتد, به ياد دنيا و زخارف آن مى افتم و ممكن است, باعث غفلت از ياد خدا باشد.

در اين حديث شريف, از آن همسر پيامبر كه براى خوشايند خاطر رسول خدا, هر وقت نوبت خانه او بود, خانه را تزيين مى كرد و پرده و پارچه ها رنگى و نقاشى شده نصب مى كرد, نام برده نشده, ولى به قرينه روايات زيادى كه شيعه و سنى نقل كرده اند, مراد عايشه است.

ديگر اين كه اين حديث شريف, تمام رواياتى را كه در اين باب وارد شده است, تفسير مى كند كه چرا و به چه مناط و علتى از صورتگرى و نقاشى و از حفظ و نگهدارى آن منع و جلوگيرى مى شده است. از اين روى, روايات منع از و تزيين خانه ها را با مجسمه يا عكس و نقاشى, درگذشته, بر اين معنى, يا بر معناى جلوگيرى از اسراف مال حمل كرديم.

روايات بسيار ديگرى نيز در كتابهاى حديثى, مانند: كافى, محاسن برقى و… وارد شده كه همين معنى را اثبات مى كند.

گاهى اصحاب ائمه(ع) به محضر آن بزرگواران مشرف مى شدند و امور خلاف انتظارى را به زعم خود, مى ديدند و براى آنان اشكال ايجاد مى شد:

گروهى به ملاقات امام سجاد(ع) مشرف مى شوند و مى بينند در خانه امام(ع) متكا و تشكهائى گذاشته شده كه داراى عكس و نقش هستند. براى آنان, سؤال به وجود مى آيد كه چرا امام(ع) چنين چيزهائى را در خانه خود نگهدارى مى كند.

امام(ع) مى فرمايد:

(اينها مربوط به بعضى از خانواده ها و همسران ما هستند و آنان براى خود تهيه كرده اند.)

يا مى فرمايد:

(ما اينها را تعظيم و احترام نمى كنيم.)

معلوم مى شود منع از نگهدارى صورت و تمثال, به خاطر منافات داشتن با روحيه زهدگرائى در حدّ يك عمل مكروه بوده, آن هم در بسيارى از موارد خطاب به رهبران الهى جامعه است كه بايد از هر جهت الگو و سمبل ديگران باشند. از اين روى, امام(ع) عذر مى آورد كه اينها را خانمها تهيه كرده اند و مربوط به خانواده هاست. اگر حرام بود, حتماً امام از آن منع مى كرد, بلكه با شأن امام(ع) و منصب رهبرى دينى جامعه, نمى سازد[365].

نقش دو عنصر زمان و مكان در اجتهاد:

چنانكه در پيشگفتار اين مقال مطرح كرديم,از اساسى ترين مسائل در فهم و دريافت صحيح معانى روايات, شناخت زمان صدور روايات و در نظر گرفتن آن است. توجّه دقيق به شرائط و زمان صدور روايات و مكان بيان اخبار, از مهم ترين راه حلهاى ناسازگارى اخبار است.

در بحث تعادل و تراجيحِ كتابهاى اصولى كه عهده دار از بين بردن ناسازگارى و چگونگى جمع بين روايات ناسازگارند, جاى اين راه حل, واقعاً خالى است. چه بسا, اخبار ناسازگارى كه به هيچ يك از راه حلهاى اخبار حل نشده, ولى با در نظر گرفتن اين مسأله به خوبى و راحتى قابل حل و جمع باشد.

در برخى از موارد, رواياتى داريم كه در بردارنده بيان حكمى هستند, لكن بايد توجه داشت كه اين يك كبرى كلى و قانون دائمى و همگانى و همه جايى نيست, بلكه به اصطلاح فقهاء: (قضيّة فى واقعة) است. روايت بيانگر حكم حادثه و رخداد خاصى است كه مقتضيات زمانى و شرائط ويژه آن عصر, صدور چنين حكمى را ايجاب مى كرده و با تمام شدن آن زمان و از بين رفتن آن شرايط, حكم نيز منتفى و دگرگون مى شود.

در روايات, باب حيازت مباحات اوليه و استفاده و بهره بردارى از معادن و مراتع و جنگلها وآبهاى تحت الارض و فوق الارض مثل نهرها و چشمه ساران , اين مسأله, درخور دقت و درنگ است.

به اعتقاد همه صاحب نظران, باب اجتهاد, همواره بايد باز باشد و حاكم اسلامى, در عصر غيبت, بايد صاحب اختيار و داراى ولايت باشد, تا به حسب مقتضيات زمان و اقتضاءات بحق جامعه, با استفاده از متون و كليات اسلامى, احكام منطبق با زمان و پاسخ گوى احتياجات جامعه را استنباط و اجتهاد كند.

و اين مطلبى است كه در سخنان شيخ الرئيس ابوعلى سينا در الهيات شفا ديده مى شود و مورد نظر همه طرفداران نظريه ضرورت باز بودن باب اجتهاد و استمرار آن است.

در عصر حاضر, فقيهانى تيزهوش و عالمانى واقع بين و ژرف انديش و مؤمن و معتقدِ به جامعيت و جاودانگى اسلام و غناى احكام آن, براى اداره جامعه و پاسخ گويى به نيازهاى گوناگون فكرى, فرهنگى, اقتصادى, سياسى, حكومتى به اهميت و توجه به مسأله نقش زمان و مكان, در استنباط احكام تأكيد دارند.

ثبات و تغييرناپذيرى احكام اسلامى, به حكم روايت: (حلال محمد, صلّى اللّه عليه وآله, حلال الى يوم القيامة وحرامه, حرام الى يوم القيامة) با انطباق پذيرى قوانين دين با شرائط و مقتضيات هر زمان و مكان, به حكم جامعيت و جاودانگى دين, كاملاً سازگار و معقول و منطقى و براساس برهان قرآنى و اسلامى است.

اين مسأله كه هم احكام اسلام ثابت و غير قابل تغييرند و هم زمان و مكان در استنباط احكام نقش دارد, در نوشته هاى علامه طباطبائى, شهيد مطهرى, شهيد محمد باقر صدر, امام خمينى و ديگر انديشه وران آگاه به مقتضيات زمانى و مكانى به بحث و بررسى گذاشته شده است.

خلاصه در مسأله مورد بحث ما, ممكن است جلوگيرى از مجسمه سازى به خاطر دلبستگى گروهى از مردم به بتها, افكار آباء و اجدادى, رشد فكرى نداشتن جامعه, خشكاندن افكار جاهلى و… بوده است.

سير تاريخى مسأله مجسمه سازى, چه در روايات و چه در كلمات فقها, به خوبى بيانگر اين مطلب است. در مقطعى, فتوا به حرمت هر نوع مجسمه سازى و نقاشى, داده مى شود. در مقطع ديگرى خصوص مجسمه سازى ممنوع مى شود. زمانى, هم ساختن و هم نگهداشتن حرام اعلام مى شود. در مرحله ديگرى فقط فتوا به حرمت ساختن داده مى شود, ولى نگهداشتن و خريد و فروش آن جايز اعلام مى شود.

تا اين كه در عصر ما, صورتگرى, اگر توسط دستگاههاى برقى و دوربينهاى عكاسى باشد, بيشتر فتوا به جواز مى دهند. بالاتر از عكس بردارى, فيلمبردارى است كه داراى حركت و نطق است, هيچ منعى نمى شود. يا مجسمه سازى با كامپيوتر, كه امام و ديگران حكم به جواز مى دهند.

ياحتى مجسمه سازى, اگر از نوع پيكرتراشى نباشد, بلكه از قسم قالب گيرى و قالب ريزى باشد, به اين گونه كه مقدار مواد فلزى, يا گچى داخل قالبى ريخته شود, بعد, قالب برداشته شود كه يك مجسمه تام كاملى از كار درآيد, امام خمينى و برخى ديگر, فتوا به جواز داده اند.

ديگر, موردى باقى نمى ماند كه حرام باشد, مگر ساختن مجسمه با دست, بدون استفاده از دستگاههاى كامپيوترى و آن هم, فقط ساختن حرام است و نگهداشتن جايز است به اتفاق اكثر فقها.

راستى اگر اين, حكم تعبدى محض بود, آيا اين همه راه حل براى فرار از آن قابل قبول بود؟

اگر ساختن حرام بود, نگهداشتن هم بايد حرام مى بود. در حالى كه بيشتر قائلين به حرمت ساخت, فتوا به جواز نگهدارى و حتى خريد و فروش مى دهند. آن گاه در مقام بيان فرق مى گويند:

(هر چند ايجاد و وجود, اتحاد حقيقى و تغاير ماهوى دارد, ولى ادله, بيش از حرام بودن ايجاد را اثبات نمى كند و وجود, دليل بر حرام بودن نيست.)

شيخ جعفر كاشف الغطاء, در شرح قواعد, مى نويسد:

(هر چند ظاهر اخبار, منع از خريد و فروش و نگهدارى و به كارگيرى و استفاده از مجسمه است, لكن اين منع, كراهت را مى رساند, چون حرمت, خلاف اصل است.)

در نهايت, قول به جواز نگهدارى را تقويت مى كنند:

(وليس مما صنع للحرام حتى يلزم اتلافه بل من الصنع الحرام.)

مجسمه از چيزهايى نيست كه براى كار حرام ساخته شده باشد, تا نابود كردن آن لازم باشد, بلكه كار حرامى است كه پس از انجام گرفتن, از بين بردن آن لازم نيست.

آقاى خويى به پيروى از محقق ايروانى در حاشيه مكاسب, مى نويسد:

(بين حرام بودن ساخت و حرام بودن نگاهداشتن, ملازمه نيست, بلكه گاهى ايجاد و ساخت چيزى حرام است, اما بعد آن كه به وجود آمد و ساخته شد, حفظ آن واجب است.)

آن گاه مثال به بچه متولد از زنا مى زنند و مى نويسد:

(توليد بچه از طريق زنا, حرام است, ولى پس از آن كه بچه متولد شد, حفظ آن واجب و قتل وى, حرام است.)

و اينها بيانگر اين است كه در برابر مشكلى واقع شده اند, اما راه حل اين نيست كه اين بزرگان انتخاب كرده اند.

محقق اردبيلى, در خيلى از بابهاى فقه, در مسأله مورد بحث, نظر صائب و واقع بينانه اى اختيار كرده است:

(به حكم ملازمه عرضيه بين ايجاد و وجود, از اخبارى كه دلالت بر جواز نگهدارى مجسمه دارند, مى شود استفاده كرد جواز ساخت آن را و از رواياتى كه دلالت بر حرام بودن مجسمه سازى دارند, به خوبى مى شود استفاده كرد حرام بودن نگهدارى آن را. جداسازى بين حكم ايجاد و وجود قابل قبول نيست.)

هر چند بر محقق اردبيلى, اشكال شده كه هيچ گونه ملازمه عقلى بين ايجاد و وجود نيست, لكن اين اشكال, ناشى از عدم توجه به عمق سخن محقق اردبيلى است; زيرا ما در مباحث فقهى و احكام شرعى كه ملقاى به عرف است, ملاك را درك و فهم عرفى و ملازمه عقلايى مى دانيم, نه مداقه ها و ملازمه هاى عقلى.

از اين روى, امام خمينى, سخن محقق اردبيلى را, متين شمرده و مى ستايد.

امّا مى نويسد:

(اگر قرينه بر خلاف ملازمه عرفى نباشد, حق با محقق اردبيلى است.)

ما عرض مى كنيم: قرائن روايات است و روايات حرمت مجسمه سازى, دلالت بر حرمت نگهدارى نيز مى كنند. در شرايطى كه ساختن حرام است, نگهداشتن نيز حرام خواهد بود و در زمانى كه نگهدارى جايز باشد, ساختن نيز جايز خواهد بود. از اين روى, بزرگانى مانند: شيخ مفيد, شيخ طوسى و… حكم به حرام بودن مجسمه سازى كرده اند, حكم به حرام بودن نگهدارى و خريد و فروش آن نيز داده اند.

اين تلازم, روى موازين علمى و فقهى, حق و متين و استوار است. اگر نگهدارى جايز است, ساختن نيز بايد جايز باشد.

حرمت مجسمه سازى, در زمانى كه جز در طريق ترويج شرك و كفر از آن استفاده ايى نمى شد و در خدمت هنر مبتذل جاهلى و تقويت بت پرستى بود, يا اصلاً منفعت مباح عقلايى نداشته, يا اگر داشته, با توجه به حساس بودن فوق العاده شرع انور نسبت به ريشه كن سازى هر چه داراى شائبه و شبهه بت پرستى و شرك و بازگشت به عصر جاهلى است, جنبه فساد آن نسبت به جنبه مثبت و مباح آن, قابل مقايسه نبوده, از اين روى به طور كلى ممنوع وحرام اعلام شد.

همين گونه است خون. از آن روى كه در آن زمان, هيچ سود عقلايى نداشته, منع شده, اما امروز كه خون داراى اثر حياتى است و مورد استفاده عقلايى قرار مى گيرد, همه فقها فتوا به جواز خريد و فروش آن مى دهند.

در مورد مجسّمه سازى نيز, اگر در زمانى ملاك حرام بودن عوض شد فتوا به جواز ساختن و نگهداشتن آن, هيچ اشكال نخواهد داشت, چنانكه فقهاء در مورد جواز نگهدارى مجسمه, بر خلاف نظر پيشينيان, فتوا به جواز داده اند. در مورد ساختن آن نيز با توجه به ملاكات و نارسايى ادله براى اثبات حرمت آن در اين زمان, فتوا به جواز ساختن آن, نه خرق اجماع است و نه خلاف ضرورت و مذاق فقه و نه تأسيس فقه جديد و نه هيچ محذور و محظور ديگرى و نيازى به چاره انديشيهايى از قبيل اين كه با دستگاه كامپيوتر يا گروهى و دسته جمعى, يا به گونه ريخته گرى ساخته شود, يا آخرين بخش تكميلى مجسمه, به عهده فرد غير مكلّفى گذاشته شود و… ندارد. اين گونه توجيه و راه فرارها, با اعتبار و ادله سازگار نيست.


پى نوشتها [343] (تبيان (شيخ طوسى, ج236/1.
[344] (السرائر), ج563/2.
[345] (زبدة المقال فى خمس الرسول والآل) 61/.
[346] (مكاسب), شيخ انصارى 127/.
[347] حياة الشيخ الطوسى) شيخ آقا بزرگ تهرانى, مقدمه كتاب (النهاية ونكتها), 71/1. اين نوشته آقا بزرگ تهرانى در پاسخ به دكتر بشر فارسى, عصر مجمع علمى الازهر بود كه نظر شيعه را درباره ساختن مجسمه جانداران جويا شده و در كتاب: الذريعه, ج295/25, در ذكر كتاب (اليواقيت والدرر فى حكم التماثيل والصور) نيز, فتواى شيخ در تبيان و طوسى در مجمع البيان را نقل كرده است.
[378] (فتح البارى بشرح صحيح البخارى),ج384/10, (صحيح مسلم بشرح النور),ج 81/14 كتاب (الحجة), از مخطوطات دارالكتب قاهره, شماره 462 (نقل ما از مجله (رسالة الاسلام), مقاله التصوير فى الاسلام, از عبدالمجيد وافى).
[349] تفسير (مجمع البيان), ج221/2 ذيل آيه 106 سوره مائده, دارمكتبة الحياة, بيروت.
[350] (مجمع الفائده), ج56/8.
[351] (حاشيه مكاسب), سيد يزدى 19/.
[352] (مصبح الفقاهة), ج231/1.
[353] (فلسفات الاسلاميه), محمد جواد مغنيه 921, دار الثعارف للمطبوعات, بيروت.
[354] (تعليم و تربيت در اسلام), شهيد مطهرى 46/, الزهراء.
[355] (التكامل فى الاسلام), احمد امين, 43/3, مؤسسه الاعلمى, بيروت.
در كتابهاى تاريخى آمده: يكى از ده فرمان تورات و تعليمات يهود اين بوده: هنرمند, باساختن مجسمه جانداران, به كارى كه خاص خداوند متعال است, دخالت مى كند.
تاريخ تمدن, ويل دورانت, ج352/4.
[356] (فروع كافى), ج7/; (وافى), ج805/20.
[357] (فروع كافى), ج6/; (مرآة العقول), ج439/22; (وافى), ج805/20.
[358](فروع كافى), ج باب تزويق اليوت, ح13; (مرآة العقول), ج441/22; (وافى), ج20.
[359] (وسائل الشيعه), ج220/12, ح4.
[360] (اكمال الدين) شيخ صدوق 521/, باب 45; (وسائل الشيعه), 460/3.
[361] (نهايه), علامه, 346/1, 347, 348, 388.
[362] (مطامع الانوار), سيد شفتى, ج205/1.
[363] (جواهر الكلام), ج274/8, 384, 387, 388, 390, 393.
[364] (مكاسب محرمه), امام خمينى, ج170/1, 171, 172.
[365] (نهج البلاغه) صبحى صالح, خطبه 160.
[366] (فروع كافى), ج6/ باب الزى والتجمل, باب الفرش; (مرآة العقول), ج366/22; (وافى), ج803/20.
نام کتاب : فقه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 4  صفحه : 6
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست