responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 78  صفحه : 1

شهردارى كه مى‌خواست مساجد را پادگان كند
سالاری مظفر

سامى صبور

آغاز هزاره سوم در دروازه اروپا، آغاز پيدايش تحولات جديدى در ساختار سياست تركيه بود كه از حدود نيم قرن پيش به اين سو، در تاريخ اين كشور سابقه‌اى از آن نمى‌توان جست.
تغيير گرايش‌هاى مردم از پدرسالاران سياسى و احزاب سنتى، به سوى احزاب نوگرا و رويگردانى آنها از سياستمداران كهنه‌انديش و كهنسال و به تبع آن تمايل آنها به نقش‌دهى بيشتر به نمايندگان احزاب اسلامى و سياستمداران نوگراى عضو باشگاه‌هاى سياسى اسلام گرا با قرائتى نو و مدرن از سال 2001 پديدار گشت و اولين نشانه‌هاى اين تمايلات از خلال نظر سنجى‌هاى انجام گرفته از ميان مردم سر بر آورد.
نظر سنجى هايى كه حكايت از پايان تاريخ مصرف رهبران سياسى كهنسال در اين كشور داشت; به‌طورى‌كه پس از انتشار اين نظر سنجى‌ها يك نشريه آلمانى زبان، چنين نتيجه‌گيرى كرد كه اگر در همين امروز در اين كشور انتخابات پارلمانى برگزار شود، هيچيك از احزاب موجود نمى‌توانند حد نصاب ده درصدى را براى ورود به پارلمان به دست آورند; زيرا در آن زمان در اردوى راست گرايان، حزب راه راست (DYP) به رهبرى خانم تانسو چيلر - كه جانشين سليمان دميرل شده بود - اهميت گذشته خود را از دست داده بود. همچنين حزب مام ميهن (Anap) به رهبرى مسعود ييلماز نيز اهميت و اعتبار سابق خود را نداشت. حزب اسلام گراى فضيلت (FP) نيز كه مدت‌ها در معرض خطر ممنوعيت و انحلال قرار داشت، تحت تاثير رقابت‌هاى داخلى، دچار انشعاب و شكاف شده بود. حزب سوسيال دمكرات جمهورى‌خواه (CHP) به رهبرى دنيس بايكال هم به علت جنگ قدرت ميان رهبران آن زمين گير شده بود.
برخى از تحليل گران بر اين عقيده بودند كه مشكل اصلى احزاب سنتى، بى اعتنايى به ضرورت‌هاى نوگرايى و نوآورى‌هاى بنيادين در كشور بوده و آنها از پذيرش اين واقعيت رويگردان بودند كه مفاهيمى مانند تمركز گرايى و توجه بر روى اصل دستيابى و محبوبيت در ميان مردم، به گذشته تعلق دارند. آنها نمى‌پذيرفتند كه سنت‌هاى ارباب و رعيتى شرقى و اقتصاد هزارفاميلى در عصر كنونى كارآيى گذشته را ندارد و تركيه امروز خواستار شكل‌گيرى جامعه‌اى باز و آزاد است كه در آن به اصولى همچون شفافيت پاسخگويى در مقابل مردم، كارآيى و اقتصاد مبتنى بر سود و زيان يا بازار آزاد احترام گذاشته شود. عده‌اى ديگر از تحليل‌گران، دلايل اين تغيير گرايش‌ها را در واقعيت‌هاى اجتماعى مى‌جستند و بر اين اعتقاد بودند كه چون بحران اقتصادى دولت وخيم‌تر شده و گروهى از بيكارى و قيمت‌هاى بالا صدمه ديده‌اند، مردم به سياست‌هاى نو روى آورده‌اند. در ميانه اين تحليل‌ها بود كه نشريه تايم با استناد به نظر سنجى‌هاى انجام گرفته، نوشت كه يك حزب به رهبرى شخصى به نام رجب طيب اردوغان وضع خوبى در راى‌گيرى‌ها خواهد داشت; حزبى كه با فساد مبارزه مى‌كند و ارزش آزادى‌هاى فردى را بالاتر از احتياجات دولت مى‌شمرد.
اگر چه اين يك تحليل و نگاه از بيرون به مسائل داخلى تركيه به شمار مى‌رفت، اما در درون نيز نگاهى وجود داشت كه ى‌گفت‌حركت‌سر وقت اتوبوس‌ها و جريان آب در لوله‌هاى شهرى مانند استانبول كه تقريبا 15 جمعيت تركيه را در بردارد، آزمايش خوبى براى كشوردارى است. اقداماتى كه اردوغان توانسته بود در مدت تصدى شهردارى استانبول صورت دهد.
برخى از اميدها نيز متوجه شخصيت‌هاى كليدى چون كمال درويش شده بود كه داراى روابط بسيار خوبى در عرصه‌هاى بين المللى بود و از پيروان سوسيال دمكراسى مدرن به شمار مى‌رفت.
به هر حال شرايط به گونه‌اى بود كه اميدها براى نجات كشور از بحران اقتصادى متوجه تكنوكرات‌ها و شخصيت‌هاى سياسى مدرن و نوگرا شده بود و انتخابات كه قرار بود در اواخر سال 2003 انجام پذيرد، بالطبع مى‌توانست‌سرنوشت پيش روى اين افراد و احزاب را مشخص سازد. اما يك نگرانى نيز در اين ميان وجود داشت و آن احتمال انحلال حزب فضيلت و ابطال اعتبار نمايندگان اين حزب در مجلس و در نتيجه آن انتخابات پيش از موعد و زودهنگام بود كه برخى پيش بينى مى‌كردند كه در چنين شرايطى، آينده سياسى نامعلومى در انتظار تركيه است. طبق اين پيش بينى، پس از انحلال حزب فضيلت، حزب راستگراى جنبش ملى گرا (MHP) در غرب تركيه و حزب كردى هاوپ در شرق آن در موضع برتر قرار مى‌گرفت.
هر چند اين پيش‌بينى نمى‌توانست چندان صائب و حتمى الوقوع به نظر آيد، ولى نگرانى موجود پيرامون انحلال حزب فضيلت در شرايطى كه نهاد امور مذهبى و ارتش با نفوذ اسلام گرايان همچنان مخالفت جدى داشتند، اجتناب‌ناپذير بود و روزى بالاخره اين اتفاق رنگ، واقعيت‌به خود گرفت. در واقع نظاميان حاكم بر تركيه در امتياز دادن به غرب، به اميد جلب رضايت رهبران اروپايى، با هدف پذيرفتن تركيه در اتحاديه خود، سنگ تمام گذاشته، از حد لازم نيز فراتر رفتند.
با اين حال قربانى شدن بسيارى از احزاب و افراد با نفوذ، توسط تيم ژنرال‌هاى صاحب قدرت، بدون اينكه به عواقب واكنش‌هاى مردمى توجه داشته باشند، باعث مى‌شد احزاب اسلامى و عناصر اسلام‌گرايى تركيه به بازيگران اصلى در صحنه سياسى اين كشور تبديل شوند و اين به معناى محبوبيت اسلام گرايان و از دست رفتن موقعيت ژنرال‌ها بود. در اين ميان آنچه نظاميان حاكم را در آرزوى موفقيت‌خود پايدار مى‌ساخت، روند انحلال احزاب اسلام گرا به وسيله احكام صادره از سوى دادگاه قانون اساسى تركيه بود كه نمايندگان فعال در پارلمان نيز نتوانسته بودند چاره‌اى براى مقابله با اين احكام بيابند. البته تعدادى از اين نمايندگان طرح اصلاح قانون اساسى را در دستور كار خود قرار داده بودند، اما در عمل توفيق چندانى نصيب آنها نشده بود. لذا ادامه روند مخالفت ژنرال‌ها با حركت اسلام گرايان و احزاب اسلامى به صدور حكم «مصطفى بومين‌» رييس دادگاه قانون اساسى مبنى بر انحلال حزب فضيلت، سومين حزب بزرگ تركيه و بيست و سومين حزبى كه در اين كشور منحل مى‌شد، منجر گرديد كه اين اتفاق در جهت‌گيرى‌ها و سمت و سويابى بعدى جنبش اسلام گرايى نقطه عطفى به شمار مى‌آيد. چه تا اين مقطع جريان اسلام گرا در تركيه اختلاف سليقه‌ها را پنهان مى‌كرد و به نوعى رهبرسالارى حزبى را پذيرفته بود و بر اين اساس آنچه رهبر حزب و راس جريان مطرح مى‌كرد، به عنوان يك تكليف و امر مقدر مورد پذيرش اعضا و كادر حزب بود; ولى پس از اين مقطع اختلاف سليقه‌هايى كه در اواخر عمر فضيلت‌بعضا جنبه علنى يافته بود، در عمل تبديل به دو دستگى و انشقاق در اسلام گرايان شد و برخلاف گذشته كه پس از انحلال يك حزب اسلام گرا، حزب ديگرى تاسيس مى‌شد و همه اسلام‌گرايان در ذيل عنوان همان حزب متشكل مى‌شدند، اين بار رجايى كوتان پلنوان نماينده طيف سنتى فضيلت، گرايش‌هاى سنتى را در حزبى تازه تاسيس به نام سعادت متشكل ساخت و اردوغان فردى كه كم كم به عنوان يك عنصر تجديدنظر طلب در عرصه اسلام گرايان ظاهر مى‌شد، به فكر تاسيس يك حزب با مرام اصلاح طلبانه و مشى متفاوت با اسلام گرايان سنتى افتاده بود. ليكن گذشته او اين رويكرد جديدش را نقض مى‌كرد و آنهايى كه از گذشته او و تفكرات سابق او اطلاع داشتند، او را جز چهره‌اى راديكال در بين اسلام گرايان نمى‌شناختند. به همين دليل باور گرايشات جديد او براى هر دو گروه (اسلام گرايان و مخالفانش) دشوار شده بود.
اردوغان در كاسيم پاشا بزرگ شد. در كودكى براى كمك به خانواده خود، در خيابان‌ها ليموناد و نان كنجد مى‌فروخت. خانواده او از منطقه درياى سياه به آنجا مهاجرت كرده بودند. او در مدرسه مبلغين آن قدر باتقوا بود كه دوستانش او را حجت‌يا رهبر معنوى صدا مى‌كردند. در سن 15 سالگى به جنبش سياسى اسلامى پيوست و پس از آن از دانشگاه مرمره در امور مديريات فارغ التحصيل شد. اردوغان طى ماه مارس سال 1994 از جانب حزب رفاه اربكان موفق شد در انتخابات شهردارى، در استانبول به پيروزى ست‌يابد و سمت‌شهردار اين شهر 12 ميليون نفرى را عهده دار شود. گفته مى‌شد كه بيشتر آراى وى مربوط به اقشار فقير و ساكنان حومه شهر بود. شايد اين از آن جهت‌بود كه حاميان انتخاباتى‌اش در جريان مبارزات انتخاباتى در مناطق فقير نشين، مواد غذايى توزيع مى‌كردند و به درمان بيماران پرداخته بودند.
پس از انتخاب اردوغان به سمت‌شهردار استانبول، او قول داشتن شهرى سالم و اخلاقى را داد و قرار شد روسپى‌خانه‌ها تعطيل و نوشيدن مشروبات الكلى نيز محدود شود. او همچنين قصد داشت مدارس دختران و پسران را از هم جدا كند، ولى ظاهرا موفق به اجراى آن نشد. اما به هر حال در عين اينكه به وضع زندگى در شهر بهبود مى‌بخشيد، از اصول اسلام سياسى نيز پيروى مى‌كرد و در كنار آن با تلاش تركيه براى پيوستن به اتحاديه اروپا مخالفت، و از خارج شدن اين كشور از حلقه ناتو جانبدارى مى‌نمود.
اردوغان در اعلام مواضع خود، بسيار صريح و بى پرده صحبت مى‌كرد. او يك بار در جريان يك سخنرانى در سال 1995 (يك سال پس از انتخابش به شهردارى استانبول) سخنانى پرشور و حرارت عنوان كرد و گفت: «شما نمى‌توانيد به طور همزمان هم سكولار باشيد و هم مسلمان. يك و نيم ميليارد نفر مسلمان جهان منتظر هستند تا مردم تركيه بپاخيزند. ما قيام خواهيم كرد. با خواست‌خدا تلاش آغاز خواهد شد.»
اين گفته اردوغان به تنهايى كافى بود تا ژنرال‌ها را شديدا به خود بلرزاند; زيرا او فردى مصمم بود كه هرگز در اظهارنظراتش غلو نمى‌كرد و به چيزى كه مى‌گفت على‌القاعده ايمان هم داشت. او حتى يك بار در ساختمان شهردارى گفته بود كه «امام و راهنماى استانبول‌» مى‌باشد. بروز چنين مواضع صريح و تندى بر ارتش و نظاميان ترك، گران آمد و باعث‌شد كه رشد و ترقى وى چندان به درازا نينجامد.
او دو سال بعد در جريان يك سخنرانى در «سيرت‌» شعرى از «ضيا گوكالپ‌» شاعر ملى تركيه خواند كه مضمون و مفهوم آن چنين بود:
«مسجدها پادگان‌هاى ما، مناره‌ها سرنيزه‌هاى ما و گنبد كلاه خود و مؤمنين سربازان ما هستند.»
همين موضوع به دست ارتشيان و نظاميان مخالف وى بهانه داد و اردوغان طى آوريل 1998 به جرم بر انگيختن عداوت و نفرت عمومى و نيز تحريك ملت‌به شورش، دستگير و به ده ماه زندان محكوم شد و از آن زمان به بعد از كار خود بركنار و از هرگونه فعاليت‌سياسى، محروم وممنوع شد.
او حدود چهار ماه از زندان خود را گذراند و بالاخره در سال 2000 نيز محروميت‌سياسى‌اش به وسيله يك عفو عمومى از ميان رفت. اين اتفاق جديد حتما مى‌توانست او را به ادامه فعاليت‌هاى سياسى ترغيب نمايد و او بتواند مجددا به عنوان يك فعال سياسى در بين اسلام‌گرايان ظاهر شده، به تعقيب آرمان‌هايش بپردازد. به همين منظور او ابتدا قصد داشت تشكيلات جديدى تحت عنوان «دمكرات‌هاى مسلمان‌» راه‌اندازى كند; اما بنا به ادعاى برخى نشريات تركيه، دعوت فرستاده ويژه ستاد فرماندهى ارتش تركيه براى مذاكره با او بر سر راهش قرار گرفت. اين دعوت از طريق واسطه‌هايى به او ابلاغ شد و ملاقات آن دو در يك جلسه كاملا سرى برگزار شد. البته اين خبر ممكن است صحت نداشته باشد، اما به هر حال در برخى مطبوعات تركيه انعكاس داشت.
فرستاده ستاد فرماندهى كه لباس غير نظامى بر تن داشت، بى‌درنگ به سراغ اصل موضوع رفت و از اردوغان پرسيد: «شما چه برنامه‌اى داريد؟» جو گفتگوها يخ زده و خشك مى‌نمود و شهردار سابق استانبول با درونمايه‌هاى ذهنى‌اش سعى داشت پاسخ‌هايى حساب شده به فرستاده ارتش بدهد و به او بقبولاند كه مايل است‌با يك حزب جديد به صحنه سياست‌بازگردد. بخشى از گفتگوى آن دو به اين صورت بود.
ديگر نبايد يك حزب با ايدئولوژى خاص به وجود بيايد.
منظور شما از اين حرف چيست؟
در حزب جديد بايد كليه جناح‌هاى فكرى نماينده داشته باشند و هدف آن فقط وحدت و دمكراسى در كشور باشد.
ظاهرا همين طيف از پاسخ‌ها كافى بود تا اردوغان به طور مشروط در آزمون ژنرال‌ها پذيرفته شود. لذا پس از گذشت دو ماه از اين ديدار، در هفته دوم ماه اوت 2001 او مدارك درخواست مجوز حزبى جديد با عنوان «عدالت و توسعه‌» را به وزارت كشور تركيه ارائه داد كه اختصارا «آك‌» ناميده مى‌شود و در زبان تركى به معناى سفيد و تميز و خالى از فساد مى‌باشد.
پس از آن با شركت در يك كنفرانس مطبوعاتى، گفت: «اين بهترين لحظه زندگى من است و صفحه نوينى است كه به روى مردم، گشوده مى‌شود.» وى ضمن تاكيد بر اينكه «شفافيت كامل و دمكراسى‌» بر كار حزب حاكم خواهد بود، از سلطه اقليت‌بر احزاب ديگر انتقاد كرد و افزود «با اطمينان مى‌گوييم كه وضعيت گذشته، هيچ وقت در تركيه تكرار نخواهد شد.»
او همچنين تصريح كرد كه اين جنبش خواسته‌هاى مردم را كه راهكارهاى جديد است، برآورده مى‌كند. اردوغان يك ماه پس از آن در گفت‌وگو با يكى از نشريات كه در انگليس منتشر مى‌شود، به ارائه ديدگاه‌ها و تشريح مواضع حزب جديد خود پرداخت و ضمن آن اعلام كرد كه حزب او يك حزب اسلامى نبوده و نام گذاشت اين‌چنينى آن، يك نام‌گذارى غير دمكراتيك است. مجموعه اظهارات او در اين گفتگو نشان داد كه جريان اسلام‌گرايى در تركيه وارد مرحله تازه‌اى شده و اسلام‌گرايانى چون او به راه‌حل تازه‌اى براى حضور و اثرگذارى بيشتر در عرصه سياسى نائل شده‌اند كه آن كشف رويكرد تجديد نظرطلبى اصلاح‌طلبانه در روند اسلام‌گرايى پس از انحلال حزب فضيلت در واكنش به آسيب‌هايى بود كه از سوى ارتش به عنوان دشمن مشترك احزاب سياسى لائيك و غير لائيك، متوجه آنها است. در واقع آسيب‌پذيرى جريان اسلام‌گرا، او را واداشت تا در ميان اعتقادات و مواضع خود از گفتمانى نو و متفاوت با گفتمان‌هاى سابق سود جويد.
تامل و دقت در اين اظهارات، بسيارى از زواياى ناگشوده تفكرات جديد و تحول‌يافته پس از رويكرد اصلاح‌طلبانه و تجديد نظرطلبانه‌اش را روشن مى‌سازد. مشروح اين گفت‌وگو به قرار ذيل است.

* * *

پس از بحث‌هاى طولانى، شما تاسيس حزب «عدالت و توسعه‌» را اعلام داشتيد. چرا؟
تركيه طى ده سال گذشته، تحولات مهمى را با تمام بازتاب‌هاى منفى و خطرناكش تجربه كرد كه نهايتا به بحران‌هاى اقتصادى و سياسى و اجتماعى منجر شد. همه ما شاهديم كه بسيارى از مردم به دنبال لقمه نانى در سطل‌هاى زباله مى‌گردند و دولت‌حتى قادر نيست كه حقوق كارمندانش را بپردازد و هزاران شركت و مؤسسه ورشكست‌شده و تعداد بيكاران به 15 ميليون نفر رسيد. اين آمار نشان از آن دارد كه اقتصاد تركيه كاملا ورشكست‌شده است و اين همان چيزى است كه رهبران نظام به آن اشاره كرده و گفته‌اند كه به انفجار اجتماعى نزديك مى‌شويم. اين امر موجب شد كه ما به عنوان روشنفكران ترك، به خروج از مشكلاتى كه درگير آن هستيم، فكر كنيم. در همين چارچوب با گروهى از دوستان تصميم گرفتيم كه حزب «عدالت و توسعه‌» را بنيان نهيم تا اين كه همه گروه‌هاى اجتماعى از بازرگانان و دانشگاهيان و روشنفكران و كارگران و زنان و غيره به ما بپيوندند.
برنامه‌هاى شما با حزب سعادت تفاوتى ندارد. پس چرا دو حزب را شاهد هستيم؟
برنامه‌هاى حزب ما با برنامه‌هاى حزب سعادت و ديگر احزاب تفاوت دارد. ما براى فعاليت‌سياسى، اصول جديدى را پايه‌ريزى كرديم و اعلام داشتيم كه پس از اين اشخاص نمى‌توانند در مورد سرنوشت احزاب سياسى تركيه تصميم بگيرند. رهبر در نظر ما هرگز شخص واحدى نمى‌تواند باشد; بلكه بايد اراده و تصميم دسته‌جمعى حزب تلقى شود و اين همان چيزى است كه حزب سعادت فاقد آن است.
آيا آنچه را اكنون مى‌گوييد در درون احزاب فضيلت و رفاه نمى‌توانستيد به انجام برسانيد؟
براى تحقق اين مسئله، مبارزه زيادى كرديم و زمانى كه متوجه شديم هيچ‌گونه پيشرفتى نخواهيم داشت، يك راه بيشتر فراروى ما وجود نداشت و آن حركت در راهى جديد بود.
ولى حزب سعادت و ديگر محافل اسلامى، شما را به پاره پاره كردن وحدت جنبش اسلامى و بى‌وفايى به تاريخ آن متهم مى‌كنند؟
نسبت‌به آنچه جنبش سياسى اسلامى ناميده مى‌شود، اعتراض دارم. من يك مسلمانم و هر مسلمانى مى‌تواند ديدگاه سياسى خاصى داشته باشد. من فكر مى‌كنم افزودن صفت‌سياسى به اسلام، از عظمت و اهميت اين دين مى‌كاهد. پس اسلام يك دين است و اين حق هر شهروندى است كه با دينش هر طور كه مى‌خواهد زندگى كند. اين حق براى مسيحيان و يهوديان نيز محفوظ است.
همه شما را اسلام‌گرايان مى‌نامند و شما در آن زمان به آن اعتراضى نداشتيد. هنوز سخنرانى‌ها و گفته‌هاى شما و همين طور گفته‌هاى اربكان را درباره مرز مشترك اسلامى، دينار اسلامى، ناتوى اسلامى عليه صهيونيسم و امپرياليسم، كسى فراموش نكرده است؟
اين درست است و ما گذشته خود را نه انكار مى‌كنيم و نه فراموش; همان‌طور كه نمى‌توانيم عادات و رسوم خود را به فراموشى بسپاريم; خصوصا اين كه ما در جامعه‌اى مثل تركيه زندگى مى‌كنيم، ولى نمى‌توانيم ميان سطرهاى اين گذشته باقى بمانيم و با خاطرات آن آرام بگيريم; بلكه بايد جنبه‌هاى مثبت آن را در نظر بگيريم و براى پيگيرى روزى قوى‌تر آن را متحول سازيم. لذا زمانى كه تصميم به تشكيل حزب عدالت و توسعه گرفتيم، اعلام كرديم كه اين حزب يك حزب اسلامى و يا مذهبى نيست كه بر محورهاى دينى استوار شده باشد و يا اين كه از يك ديدگاه مذهبى شكل گرفته باشد. مخاطبين ما جمعيت 65 ميليونى تركيه است. ما براى كسانى كه براى فعاليت‌هاى اجتماعى و سياسى و... خود به دنبال پايگاه هستند، سخن نمى‌گوييم.
زمانى كه شهردار استانبول بودم، گفته‌هاى من براى شما به اثبات رسيد. شهردارى در ارائه خدمات براى همه گروه‌هاى اجتماعى، چه مسلمان و چه غيره، بدون تاخير وارد عمل مى‌شد. در استانبول يهوديان و ارامنه و مسيحيان اگرچه بسيار كم‌اند، زندگى مى‌كنند و اين نه فقط وظيفه شهردارى، بلكه برنامه دولت است كه به همه شهروندان، بدون تفاوت خدمات بدهند.
بنابراين نمى‌توانيم شما را با ويژگى يك حزب اسلامى توصيف كنيم؟
به طور طبيعى خير; زيرا اين نام‌گذارى غير دمكراتيك است و هرگز آن را قبول نداريم.
در اين صورت ميان شما و ديگر احزاب سنتى چه تفاوتى مى‌تواند وجود داشته باشد؟
مى‌توانيد ما را دمكرات محافظه‌كار خطاب كنيد. در حزب عدالت نيز يك حزب دمكراتيك محافظه‌كار است و مى‌توان آن را يك حزب ميانه‌رو نيز قلمداد كرد.
درباره نظام چه مى‌گوييد؟ آيا نظام، شما را همان‌طور كه هستيد پذيرا خواهد شد، يا اينكه شما با نظامى كه همه مى‌دانيم سبت‌به هر گونه فعاليت اسلامى بى‌رحم است، مماشات خواهيد كرد؟
احزاب سياسى از مهم‌ترين عناصر نظام دمكراتيك هستند و احزاب براى مبارزه با نظام تشكيل نمى‌شوند و اين همان چيزى است كه ما از آن گريزان هستيم. از آن‌جا كه نهادهاى مدنى و نظامى، نهادهاى اين دولت و ملت هستند، پس ما هم بخشى از آن هستيم. لذا بايد گفت كه ارتش از آن يك شخص نيست. ارتش، همه است و من در خدمت اين ارتش هستم.
ولى شما چرا ژنرال نشديد؟
بله، ژنرال نشدم، چون من خدمت نظام وظيفه را انجام داده‌ام. ليكن نبايد فراموش كنيم كه ژنرال‌ها هم فرزندان همين ملت هستند و من هرگز نمى‌توانم دشمن آنها باشم; بلكه بر من تكليف است كه برادرانه با آنها زندگى كنم. زيرا همه ما اين كشور را دوست داريم و بايد به آن خدمت كنيم و از جاى جاى آن دفاع كنيم. آنها در سنگرهايى كه قانون اساسى براى آنها تعيين كرده است، جاى مى‌گيرند و ما به عنوان حزب نيز همين طور.
اگر يك وكيل مجلس با اين بهانه كه شما قبلا زندانى شده بوديد، به رهبرى حزب توسط شما اعتراض كند، چه وضعيتى پيش خواهد آمد؟
طبق نظر همه دوستان نماينده، من مشكل قانونى در اين زمينه ندارم. قرار صادره از سوى دادگاه قانون اساسى از موضع من حمايت مى‌كند و من فكر مى‌كنم ديگر در اين مورد هيچ مشكل قانونى نداشته باشم.
در مورد آينده خود چه انتظارى داريد؟ آيا اردوغان رهبر حزب خواهد بود يا خير؟
اولا بايد گفت كه ارودغان رهبر حزب باقى خواهد ماند. ثانيا نمى‌خواهم در مورد سرنوشت‌حزب، پيش‌گويى كنم; ولى بايد گفت كه همه نظرسنجى‌هاى مستقل ما را در دريافت قدرت شايسته‌تر از ديگر احزاب معرفى كرده‌اند. ما از طريق برنامه‌هاى عملى، خود را براى انتخابات آينده آماده مى‌سازيم.
نظرسنجى‌ها چه درصدى را براى شما در نظر گرفته‌اند؟
نمى‌خواهم به زبان آمارو اعداد با شما سخن گويم. فقط اين را مى‌گويم كه حزب عدالت اولين و بزرگ‌ترين حزب خواهد بود.
در مورد منطقه و جهان عربى و اسلامى چه برنامه‌هاى ويژه‌اى در نظر داريد؟
ما در برنامه حزب بر ضرورت توقف خونريزى در خاورميانه تاكيد كرديم. ما از آنچه ميان اسرائيل و فلسطينى‌ها و ديگر كشورهاى عربى و اسلامى مى‌گذرد، احساس ناراحتى فراوان مى‌كنيم. تركيه در اين زمينه مى‌توانست‌براى همه كشورهاى منطقه نمونه خوبى باشد; ولى نتوانست. اما به خواست‌خدا در اين زمينه موفق خواهيم شد. در آن زمان تركيه با اسرائيل به عنوان يك كشور همسايه روابطش بشردوستانه خواهد داشت; همان‌طور كه با كشورهاى عربى و اسلامى نيز همين رابطه را ادامه خواهد داد و ما براى متحول ساختن روابط اقتصادى خود با آنها تلاش خواهيم كرد و مسلما اين تلاش ما براى همكارى‌هاى سياسى جو مناسبى ايجاد خواهد كرد. من فكر نمى‌كنم كه در جهان كشورى همچون تركيه يافت‌شود كه روابطش با همسايگان چنين نامناسب باشد. لذا براى حل مشكلات منطقه و به شكلى كاملا ويژه، براى حل درگيرى‌هاى اسرائيلى - فلسطينى تلاش خواهيم كرد. جنگ و خونريزى بايد متوقف شود و صلح و ثبات جايگزين آن گردد.
اين همان چيزى است كه تركيه در حال حاضر براى آن تلاش مى‌كند; ولى در اين زمينه شما با آن‌ها همراه نيست; زيرا تركيه كشور اسرائيل را كشور اشغال‌گر سرزمين فلسطين تلقى نمى‌كند؟
در حال حاضر براى تركيه ترجيح دادن وضعيتى بر وضعيت فعلى دشوار مى‌نمايد; ولى اين امكان نه براى ما و نه براى تركيه وجود ندارد كه اشغال‌گرى را تاييد كند. كشور تركيه بايد همراه حق و عدالت و دشمن اشغالگران باشد.
××××
همان‌گونه كه از محتواى اين گفت‌وگو و پاسخ‌ها بر مى‌آيد، اردوغان 47 ساله قرن بيست و يكم با اردوغان آخرين دهه قرن بيستم تفاوت‌هاى بسيارى پيدا كرده است.
او خود در مصاحبه ديگرى كه در ستاد مجلل حزب تازه تاسيس خود در آنكارا تشكيل شده بود، گفت:
«جهان اكنون، جهانى متفاوت و من نيز فردى متفاوت هستم و تركيه نيز از نظر علمى، روش‌هاى زندگى، روابط بين‌الملل و اقتصاد بايد تبديل به الگويى براى جهان اسلام شود.»
به اين ترتيب او نشان داد كه با وجود گرايش‌ها و مواضع جديد، از اسلام و توجه به اركان اسلامى، دست نشسته است; ليكن اين آرمان‌ها را در قالب‌ها و راهكارهاى جديدى مى‌جويد. در همين زمينه قضاوت‌هاى مختلفى نسبت‌به او و مواضع جديدش ابراز مى‌شود.
به عنوان نمونه مجله تايم نوشت كه «اردوغان اين روزها كلمات خود را به دقت انتخاب مى‌كند. او نه تنها ديگر از مناره‌ها و سرنيزه‌ها صحبت نمى‌كند، بلكه از ساختن ارزش اخلاقى به عنوان محورى براى مديريت مدرن سخن مى‌گويد. بلاغت و لفاظى اسلامى هفت‌سال پيش او از بين رفته است و او خواسته‌ها را بيان مى‌كند; خواسته‌هايى نظير درخواست زنان براى جواز استفاده از حجاب اسلامى در دانشگاه‌ها.»
اين نشريه همچنين قضاوت‌هايش را با نوعى پيش‌بينى توام ساخته، نوشت: «اردوغان به آن دسته از سياستمداران هوشمند تعلق دارد كه نمونه‌هاى آن در اسلام سياسى در اين كشور فراوانند. او در آينده به طرفدارانش در منطقه گجه كوندوس توجه زيادى خواهد نمود. مردم اين منطقه فقيرنشين به اردوغان امريكايى راى نخواهند داد. اينكه او در مهمانى‌هاى خود مشروب و ويسكى در اختيار مدعوين قرار مى‌دهد، بدون آن كه خودش بنوشد، تا مدت چندان زيادى براى آنان قابل تحمل نخواهد ماند. يك گروه از حاميان عالى اردوغان كه ظرف سال‌هاى گذشته، قدرت و نفوذ زيادى پيدا كرده‌اند نيز چنين وضعى را تحمل نمى‌كنند. آنان گروهى از تاجران محافظه كار هستند كه به آنها «مرفهين آناتولى‌» اطلاق مى‌شود. اعضاى اين گروه اگرچه به نمازجمعه مى‌روند و مخالف غرب‌گرايان‌اند، اما به خوبى مى‌دانند كه رفاه آنان بستگى به اقتصاد مدرن و توام با تجارت جهانى دارد.»
«فرانسق داگلاس‌» نويسنده امريكايى نيويورك تايمز نيز تصوير ديگرى از اردوغان خلق كرده، مى‌نويسد: «آقاى اردوغان مى‌داند كه اكنون زمان ميانه‌روى است. در مصاحبه او هيچ نشانه‌اى از نطق‌هاى آتشين قبلى وجود ندارد و گفت كه سخنان قديمى او بد تفسير شده بودند. او اسلام طالبان را رد كرد و گفت: «ما هرگز از حكومت طالبان حمايت نكرده‌ايم، آنها مظهر خون و مرگ بودند . هنگامى كه از او درباره نقش دين در دولت پرسيده شد، حمايت‌خود را از آزادى و تسامح ابراز كرد و گفت: اسلام مانعى براى مردم‌سالارى محسوب نمى‌شود و دمكراسى، همه ترك‌هاى مذهبى و غيرمذهبى را دربر مى‌گيرد».
نويسنده نيويورك تايمز همچنين به اين نكته نيز اشاره كرد كه منتقدين سكولار آقاى اردوغان مى‌گويند: اين كه صريحا بتوان گفت كه آيا آقاى اردوغان تفكر خود را تغيير داده يا پيام خود را، يك مسئله غيرممكن است.
اين اشاره وى چندان دور از واقعيت نبود; چرا كه نظام حاكم بر تركيه كه ارتش را نيز دربر مى‌گرفت، با ديده ترديد به اردوغان نگاه مى‌كردند و به اين مسئله مشكوك بودند كه طرح مدرنيزه شدن از سوى او بيشتر از يك ظاهرفريبى نيست.
منتقدان ديگرى مى‌گفتند كه او ساده‌لوح‌تر از آن است كه تركيه را اصلاح كند و آن را به عضويت اتحاديه اروپايى درآورد. اما او در جواب مى‌گفت كه هيچ‌كس ديگر نمى‌تواند ترك‌هاى ساده انديش و معمولى را متقاعد كند كه اين اهداف دور از دسترس آنها نيست.
با اين همه «روزن كاگير» اسلام‌شناس مشهور تركيه، قضاوت متفاوتى نسبت‌به رويكرد جديد اردوغان داشت. او عقيده داشت كه اردوغان همچنان ايده‌هاى اسلام‌گرايانه خود را با شدت سابق حفظ نموده است; تنها تفاوتى كه نسبت‌به سابق يافته اين است كه درس قانون اساسى تركيه را فراگرفته است; يعنى اين كه: «هيچگاه با نظاميان نبايد درافتاد.»
كاگير همان فردى است كه در شرايط بوجود آمده پس از انحلال حزب فضيلت، وضعيت اسلام‌گرايان را به وضعيت كمونيست‌ها پس از پذيرش ديوار برلين تشبيه نموده و گفته بود كه: اسلام‌گرايان سريعا بايد خود را متحول نمايند، در غيراين صورت محو خواهند شد.
اما در همان زمان عده‌اى از ناظران، عمل و رفتار اردوغان را به دقت زير نظر داشتند و سعى مى‌كردند از مطالعه و دقت در رويكرد عملى او به عمق و لايه‌هاى درونى تفكراتش راهى بيابند. از اين رو آنان اقدام او در اعزام يكى از چهار فرزندش را به ايالات متحده براى تحصيل در آن كشور، نشانه غيرقابل ترديدى براى تمايلات وى به غرب‌گرايى تشخيص مى‌دادند. زيرا آنان از ياد نبرده بودند كه او در زمان تصدى‌گرى شهردارى استانبول، قصد داشت كه مدارس را از صورت مختلط غربى به صورت منفك درآورد.
اين گروه همچنين مى‌ديدند كه اردوغان براى نفوذ در جمع سكولارهاى تركيه به آرامى از پيشگامان اسلام‌گرايان فاصله گرفته و در عين حال روابط بسيار نزديكى با اصلاح‌طلبان جوان اين جريان دارد. اما برخى از مخالفانش او را به ظاهرسازى و فرصت‌طلبى متهم مى‌كردند و مى‌گفتند كه يك سياستمدار نمى‌تواند در فعاليت‌سياسى‌اش مواضع خود را تغيير دهد.
اما مشاهده اين تضادها در رفتار گذشته و جديد اردوغان مانع از آن نشد كه در بين مردم به عنوان چهره‌اى مطلوب و قابل اعتماد مطرح و پذيرفته شود.
طبق يك نظرسنجى كه قبل از درخواست و اقدام وى براى تشكيل حزب عدالت و توسعه انجام گرفت، مشخص شد كه محبوب‌ترين سياستمداران در ميان مردم تنها دو سياستمدار بدون حزب هستند; يعنى: اردوغان و كمال درويش وزير اقتصاد وقت و از مديران بانك جهانى در گذشته كه طرح‌هايى را براى خروج كشورش از بحران مالى ارايه داده بود. اردوغان بلافاصله تمايل خود را براى تشكيل حزب آشكار كرد و درويشى نيز به تدريج و تحت فشار، با ايجاد يك حزب سوسيال دمكرات به رقابت‌هاى حزبى روى آورد.
برخى از تحليل‌گران ايجاد رقابت احتمالى بين آن دو را رقابتى متضاد و كاملا رودررو مى‌خواندند كه در يك طرف درويشى، دست‌پرورده تمام و كمال طبقه حاكم و نماينده تمدن غرب است و در سوى ديگر اردوغان حامى مكتب اسلامى كاظم پاشا و برخاسته از منطقه فقيرنشين استانبول. به هر حال اين تحليل، زمانى ارائه مى‌شد كه هنوز رگه‌هاى تجديد نظرطلبى در تفكر اردوغان به خوبى شكل نگرفته بود و كسى از آن خبر نداشت. ليكن پس از بروز چالش‌هاى درون تشكيلاتى به دنبال شكست‌حزب فضيلت در جريان انتخابات سال 1999 بود كه يك مؤسسه تحقيقاتى با انجام يك پروژه نظرسنجى بين هواداران اين حزب - كه اكثرا زير 40 سال بودند - اعلام كرد كه 4/74 درصد از هواداران، خواهان اصلاحات در روند حركت آينده حزب هستند و 7/65 درصد از آنها نيز خواهان احراز پست رهبرى جديد حزب از سوى اردوغان هستند و تنها 4/14 درصد از آنها به ادامه خطمشى سياسى اربكان راى داده‌اند.
شايد نتايج همين نظرسنجى بود كه اردوغان را بر آن داشت تا براى رهاندن اسلام سياسى از آستانه يك تشنج‌سياسى و سوار كردن آن بر يك مسير و بستر پيش رونده و گذر از موانع ساختارى، طرحى نو دراندازد و به فكر بازسازى جريان اسلام‌گرايى با همكارى گروهى از نوگرايان خبرنگار، هنرمند و هم حزبى‌هاى سابق خود بيفتد و حزب نوين «عدالت و توسعه‌» را تاسيس نمايد و با حضور در انتخابات پارلمانى پيش از موعد در آبان ماه گذشته كه در پى استعفاى تعداد قابل توجهى از نمايندگان مجلس برگزار شد، اكثريت قاطع مجلس را از آن خود نمايد و دولت را با مسئوليت «عبداله گل‌» يكى از هم حزبى‌هاى پروپاقرص خود، تشكيل و مجلس جديد را با رياست‌بلنت آريج افتتاح نمايد; همان رييس مجلسى كه در بازنمايى اولين نمادهاى اسلامى، همسرش را با روسرى و به صورت محجبه همراه خود كرد تا در فرودگاه آنكارا به مشايعت رييس جمهورى كشورش برود.
به هر حال آنچه به خواست و اراده اسلام‌گرايان نوگرا در تصدى قدرت جنبه عمل بخشيد، همراهى مردم بود كه البته حبوبيت‌شخص اردوغان نيز سهم بسزا و درخورى داشت. محبوبيت او حتى در ميان اسلام‌گرايان تا حدود زيادى به دليل موفقيت‌هاى او در زمان تصدى گرى رياست‌شهردارى استانبول بوده است. چه، او زباله‌ها را از خيابان‌ها جمع‌آورى كرد، ساعات حركت اتوبوس‌ها را دقيق نمود و سفارش ساخت‌يك قطار زيرزمينى را داد. او در آن زمان مدت‌ها از درگيرى‌هاى سياسى پرهيز نمود. همچنين نحوه تامين آب شرب به خصوص در مناطق فقيرنشين را بهبود بخشيد. ويلاهاى ثروتمندان تركيه را در جزاير اطراف، به شبكه آب شهر متصل نمود. محبوبيت وى به حدى بود كه وقتى مطبوعات طرفدار كماليسم سعى كردند كه اردوغان را متهم كنند كه در زمان شهردار بودنش، ثروت كلانى براى خويش به هم زد، نتيجه‌اى نبخشيد.
به تعبير «دى تسايت‌» صداقت و كوشش فراوان - كه به شعار جديد اردوغان تبديل شده است - ويژگى‌هايى هستند كه هنوز هم باعث مى‌شوند اكثر مردم استانبول از او حمايت نمايند.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 78  صفحه : 1
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست