responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 74  صفحه : 2

يك استراتژى فراموش شده
ارکان مائده

بيش از بيست‌سال است كه صدام حسين مردم عراق را مظلومانه سركوب كرده است و از آنجا كه به دنبال به دست آوردن سلاح‌هاى كشتار جمعى است، او را يك تهديد بين المللى مى‌دانند.
سياستمداران و اكثر مفسران اين ايده را فراموش كردند كه مقاومت غير خشونت‌آميز و غيرنظامى مردم عراق كه منطبق بر يك استراتژى باشد - به طورى كه پايه‌هاى قدرت صدام را سست نمايد - مى‌تواند به عنوان خوشبينانه‌ترين راه حل مورد نظر باشد. اينان معتقدند كه عمليات عليه ديكتاتورى به نادانى صدام، غيرخشونت‌آميز نخواهد بود. به اين دليل كه آنان نمى‌دانند چگونه بين آنچه عموما غيرخشونت‌آميز ناميده مى‌شود و اين اقدام استراتژيك غير خشونت‌آميز كه به شدت رژيم‌هاى استبدادى را شكست داده است، تمايز قائل شوند تا ديكتاتورها را از قدرت بركنار سازند و مردم را از حكومت‌هاى مستبد نجات دهند.
البته مقاومت غيرخشونت‌آميز تاريخ‌ساز، نظير اعتصابات، تحريم‌ها، عدم اطاعت‌شهروندى، برهم زدن اصول حكومتى و حتى خرابكارى، معمولا به عنوان يك نمايش اخلاقى پذيرفته نمى‌شود. طبق معمول با قرار دادن گل‌هايى در لوله تفنگ شروع نمى‌گردد، و تا زمانى كه معترضان پراكنده نشوند، پايان نمى‌پذيرد; بلكه اگر اين امر بر طبق استراتژى باشد، براى تضعيف پايه‌هاى حكومتى يك ظالم به كار مى‌رود.
سياستمداران و رسانه‌ها مدعى هستند كه نوعى رابطه معكوس بين ميزان شدت سركوبگرى يك رژيم و احتمال وفقيت‌حركت‌هاى مدنى و غيرنظامى در سرنگونى آن رژيم وجود دارد. سه نمونه در تبيين اينكه سركوب عامل سرنوشت‌سازى در پويايى اين تلاش‌ها نيست، به ذهن خطور مى‌كند:
1. در طول جنگ جهانى دوم، دانماركى‌ها تدريجا مقاومت غيرخشونت‌آميز مردمى را در برابر اشغالگران آلمانى گسترش دادند - كه از طريق اعمالى نظير مخالفت‌هاى فرهنگى در اعتصابات عمومى اوليه و بعدى - موفق شدند فضايى براى تحميل هزينه‌هاى اساسى به رژيم نازى تحميل كنند; حال آن كه آلمانى‌ها توانايى سركوب شديد دانماركى‌ها را داشتند، اما به لحاظ رابطه داد و ستدى كه بين آلمان و دانماركى‌ها وجود داشت، دانماركى‌ها اين واقعيت را فهميدند و از آن قدرتى براى فشار در برابر مقاومت آنها به دست آوردند.
سركوب لزوما به عنوان يك استراتژى براى فرو نشاندن مقاومت‌كنندگان موثر نيست. از اين رو هنگامى كه سركوب شدت مى‌گيرد، بيشتر مردم به دشمنى برانگيخته مى‌شوند و به مقاومت مى‌پيوندند. طبق معمول اين مسئله براى رژيم ديكتاتور يا اشغالگر پرهزينه‌تر مى‌شود.
2. در جنگ جهانى دوم، مقاومت عمومى غير خشونت‌آميز زنان روزن استراس (Rosenstrasse) كه از فوريه تا مارس (1943) ادامه داشت، در واكنش به بازداشت‌شوهران يهوديشان ظهور كرد. صدها زن غيريهودى و شهروندان ديگر نيز از اين زنان حمايت مى‌كردند، و تحصن روزانه‌اى را در مقابل ساختمانى در روزن استراس شروع كردند. صفوف تحصن كنندگان بالغ بر هزار نفر بود و نازى‌ها با يك دوراهى روبرو شدند. سربازان براى اينكه اعتراض را متوقف كنند يا بايد زنان را بازداشت مى‌كردند و يا با آنها در خيابان‌ها رفتار وحشيانه مى‌داشتند. اما رژيم نازى نگران اين مسئله بود كه ديگر برلينى‌ها تحريك شوند. چون اين افراد درباره آنچه اتفاق افتاده بود، مطلع بودند. در يك هفته گوبلر تصميم گرفت‌شوهرانشان را به آنها بازگرداند، كه البته چنين كارى را انجام داد.
مقاومت غير خشونت‌آميز اغلب اين فرضيه را باطل مى‌سازد كه فشار سركوبگرانه، به گونه‌اى مقاومت‌هاى جدى بعدى را خنثى مى‌سازد. زيرا درگيرى‌ها در جايى كه اقدام استراتژيك غير خشونت‌آميز به كار رود، لزوما مبارزه نيروى فيزيكى در همه مراحلشان نيست. نازى‌ها بايد به اعتراض زنان روزن‌استراس در اولين روزش خاتمه مى‌دادند، ولى موفق نشدند. آنها تشخيص دادند كه اين مسئله يك مشكل فيزيكى نيست; بلكه يك زير ساخت‌سياسى دارد. كشتن يهوديان يك چيز بود، اما كشتن يا حتى صدمه زدن به شهروندان غير يهودى خصوصا زنان كاملا چيز ديگرى بود. اين مسئله در يك زمان حساس تصور آلمانى‌ها را رست‌بعد از شكستشان در استالينگراد خدشه‌دار كرد; تصويرى كه، به طور بالقوه مشروعيت‌حكومت داخليشان را به خطر مى‌انداخت. اين واقعه درس عبرتى بود كه با قدرت نظامى نمى‌توان به سركوب ادامه داد.
3. در اوايل دهه 1980، هيچ كس به تمايل پينوشه به ترور به عنوان يك وسيله سركوب مخالفان و به منظور حفظ كنترل رژيمش فكر نمى‌كرد. ناپديد شدن مردم، كشتار وحشيانه مخالفان و بازداشت‌هاى خودسرانه باعث‌شد كه بيشتر مخالفان ساكت‌شوند. اما بالاخره اين سكوت شكسته شد و رژيم نتوانست آن را بدون درنگ سركوب كند. اعتصابات در سراسر كشور و به دنبال آن به سروصدا در آمدن قابلمه‌ها و ظرف‌ها، شب هنگام در سطح شهر سانتياگو شروع شد.
از آن به بعد كه بخش عظيمى از جمعيت‌با رژيم مخالفت كردند، پينوشه احساس كرد كه ناگزير است روى مشروعيتش دوباره تاكيد كند. با يك انتخابات برنامه‌ريزى شده در مورد استمرار حكومتش، به لطف نظارت بين‌المللى بر راى‌گيرى و سازماندهى فوق‌العاده توده مردم، شكست‌خورد. پس از آنكه انگيزه‌اش براى سركوب از بين رفت، سران نظامى دريافتند بايد از دستورات او سرپيچى كنند. يك اعتراض به ظاهر بى‌خطر، توانايى رژيم را براى حكومت از طريق ترس و ارعاب خدشه‌دار كرد. با توجه به مخالفت‌هاى دموكراتيك براى سازماندهى دوباره حكومت و بالاخره تسخير يك مشروعيت در صفوف حاميان ديكتاتور بيشتر شكاف بوجود آورد.
صدام با خشونت، وحشيگرى، ديكتاتورى و از طريق حمايت‌يك سيستم حزبى مستحكم، هدف و ايدئولوژى بزرگ‌ترى را ادعا مى‌كند. قدرت‌طلبى‌اش بيشتر به وفادارى اطرافيانش و دادن پاداش‌هاى مادى و مجازات‌هاى كشنده وابسته است. چنين گزارش‌هاى مكررى از سركوبى مردم توسط اين رژيم نه تنها به عنوان شاهدى بر رفتار وحشيانه است، بلكه دليلى بر نارضايتى مردم از ادامه روش حكومتى او است.
اگر نيروى نظامى سركوب‌گر آمريكا بخواهد از طريق ابزارهاى نظامى صدام را از قدرت بركنار كند، الزاما بايد واحدهاى نظامى و امنيتى را كه در اطراف صدام هستند، سركوب كند. مشاوران نظامى رئيس جمهور (آمريكا) به او تذكر داده‌اند كه جنگ فجيعى در بغداد و يا در اطراف آن بوجود مى‌آيد كه براى آمريكا هزينه بسيار بالايى خواهد داشت.
اما اگر مبارزه عليه صدام با عمليات غير نظامى و تجزيه كشور آغاز شود و اهداف مناسبى را براى حمله ارائه ندهد، هر تلاشى براى سركوب صدام حسين به كم اعتمادترين و خارجى‌ترين اعضاى تشكيلات سركوب‌گر او بستگى دارد. درك اين مسئله كه صدام حسين با مخالفت آشكار روبرو مى‌شود، بى‌درنگ ترس از شركت در اقدامات بعدى و نظام‌مندتر مقاومت را كاهش خواهد داد.
چند سال پيش در شهر مقدس كربلا، زمانى كه ده‌ها هزار مسلمان براى يك مراسم مذهبى جمع شده بودند، رژيم عراق نيروهايش را به سوى مردم فرستاد، به اين دليل كه از بوجود آمدن آشوب و يا يك قيام مى‌ترسيد. نظاميان توسط مردمى‌كه به آنجا آمده بودند، محاصره شدند. اگر حكومت صدام مجبور مى‌شد به تمام حوادثى كه در اطراف بغداد اتفاق مى‌افتاد، واكنش نشان بدهد، ناتوانى تشكيلاتيش براى سركوب آشكار مى‌شد.
اوايل سال جارى، يكى از رهبران مخالف رژيم عراق با خشونت اظهار داشت: دولت‌بوش يك استراتژى نظامى براى تغيير رژيم عراق در نظر گرفته است، بدون اينكه به 22 ميليون عراقى كه از رژيم صدام متنفر هستند، توجهى داشته باشد.
وى همچنين اظهار داشت: مردم نيروى بالقوه بزرگى دارند كه مى‌تواند نقش بسزايى در حوادث آينده عراق داشته باشد. بيكارى تعداد محدودى از كارگران نفتى مى‌تواند يك بحران را بوجود آورد و اگر صدام شروع به تيراندازى به كارگران نفتى و كارگران تاسيسات برقى بكند، چگونه مى‌تواند حوزه‌هاى نفتى را حفظ كند و يا قدرت خود را در كاخ‌ها و زندان‌هايش اعمال كند.
كسانى كه از طريق حركت‌ها و جنبش‌هاى غيرخشونت‌آميز سرنگون شدند، چه ژنرال‌ها در امريكاى لاتين، چه فردينادماركوس در فيليپين و چه اسل بودان ميلوسوويچ در صربستان همه، درجه‌اى از نارضايى يا مخالفت و يا كشتار همه مخالفان را تحمل نكردند. اينها همه رژيم‌هايى بودند كه باز بودن فضا را فقط به عنوان حفظ نما براى مشروعيت داخلى و خارجى نشان مى‌دادند يا به خاطر اينكه سركوب بسيار پرهزينه بوده است.
بيشتر تبليغ‌كنندگان عدم خشونت‌بر اين مسئله تاكيد دارند كه اقدامات غيرخشونت‌آميز زمانى پيروز مى‌شود كه مخالفان شاهد رنج و يا پيام‌هاى مقاومت‌كنندگان باشند. بدين ترتيب اقدام استراتژيك غيرخشونت‌آميز با ظالمان و اتكاى كمتر به اقدامات مثبت، اساس قدرت باطل آنان را ويران مى‌كند; اگر چه هزينه‌هاى حفظ كنترل بالا مى‌رود و اين امر در عراق ممكن است.

پى نوشت:
*منبع: اينترنت - مجله sojourners.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 74  صفحه : 2
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست