توضيح:
گروههاي نوي مذهبي در كشورهاي پيشرفته دل مشغولي هايي را براي سياست مداران، جامعه شناسان و فرهيختگان پديد آورده است. گروههاي پر انرژي فعال و خارج از كنترل ارادهي جمعي
اين نگرانيها، گر چه در آن سامان جدي است. اما كم و بيش رگههايي از آن در كشورهاي در حال گذر ـ و از جمله ايران ـ ديده ميشود.
با اين ملاحظات، مقاله زير ترجمه و در عرضه داوري قرار ميگيرد. «پگاه»
جوامع آزاد و دموكرات به آزاديهاي مذهبي بسيار بها ميدهند. ما نيز از اين ايده كه مردم بايد بتوانند به حكم وجدانشن به عبادت پردازند، حمايت ميكنيم. با وجود اين، از اين كه عبادت مردم با عبادت ما تفاوت دارد، ناراحتيم؛ براي مثال هنگامي كه يكي از اعضاي خانواده يا يك دوست راهي متفاوت پيش ميگيرد و تصور ميكنيم مشاركت مذهبياش سالم و مفيد است در نگراني فرو ميرويم.
تلاش براي تجديد قواي برخي گروهها ما را بر آن داشت تا دربارهي ميران سلامت آنها تحقيق كنيم. داستانهايي كه در مورد كليساي مسيحيان لندن و اعضاي آن (كليساي مسيحيان بوستون و) وجود دارد، نشان دهندهي اين مسئله است كه جامعه بايد ارزشهاي انتخاب فردي و آرمانها را متعادل سازد تا امنيت جامع و اجزاي آن تضمين گردد.
افرادي كه به مطالعهي گروههاي مذهبي ميپردازند، مشتركاً فهرستي از چند مورد هشدار دهنده ارائه كردهاند. اين فهرست احتمالاً بيان ميكند كه يك گروه مذهبي ممكن است براي اعضاي خود و جامعه ناسالم باشد. اين موارد هشدار دهنده انواع ويژگيهاي رهبران گروهها، موضع آنها در مسئوليتهاي اجتماعي و در نهايت براندازي خشونتآميز وضعيت كنوني را در بردارد. يكي از فهرستهاي اين ويژگيها ـ كه اعمال احتياط را توجيه ميكند ـ عبارت است از:
رهبران و گروهها
1 ـ رهبران نيروي قوي، غير معمول و فراتر از اعضا دارند به گونهيي كه زندگي مشخص اعضا بايد با آرزوهاي آنها متناسب باشد. انتخاب شغلي اعضا و موارد سليقهيي ديگر از سوي رهبران ديكته ميشود و ناسازگاري اين موارد، از نظر اين گروهها، خطايي جدي تلقي ميگردد.
2 ـ در حالي كه اعضاي اين گروهها بايد در اطاعت از قوانين گروه وظيفه شناس باشند، ممكن است رهبران از رعايت آن قوانين معاف شمرده شوند؛ زيرا قوانين «بالاتر» پيروي ميكنند.
مسئوليت گروهها در برابر اجتماع
1 ـ گروهها جايگاه خود را «ماوراي» قوانين و معيارهاي اجتماعي ميدانند. آنها در فعاليتهايي كه آشكارا خارج از استاندارهاي خاص رفتارهاي اجتماعي است شركت ميكنند و خود را در برابر نقض اين معيارها و اسنانداردها مسئول نميدانند. در واقع، اين گروهها حتي ممكن است خود را مخالف جامعه به شمار آورند. اين ديدكاه به نقض قوانين رسمي ميانجامد.
2 ـ رهبران اين گروهها از ادعاهاي خلاف واقع بهره ميبرند و هنگام مواجه شدن با شواهد مخالف آن، حقايق را ناديده ميگيرند و سخنان نادرست خود را ادامه ميدهند.
اين گروهها نوعاً در انتظار دعواي لفظي خداوند با نيروهاي شيطاني حاكم بر جامعهاند. در نظر آنان، اين مبارزه به زودي تحقق مييابد. بنابراين خود را براي آن آماده ميكنند. آماده سازي ممكن است حتي با جمع آوري سلاح يا ابزارهاي جنگ قريب الوقوع انجام شود.
چالش امروز جامعه ايجاد تعادل بين حمايت از افراد در برابر گروههايي كه سلامتي و امنيت جامعه را تهديد ميكنند و حفظ آزادي افراد در انتخاب مذهب است. اين امر وضعيت را مشكلتر ميسازد؛ زيرا ميان گروههاي «سودمند» و «زيانبار» مرزي مشخص وجود ندارد؛ براي مثال داستانهاي بيان شده از سوي افرادي كه اين گروهها را تجربه كردهاند، نشان ميدهد اين گروهها درمورد نوع غذا، زمان مصرف آن و زمان خواب و بيداري دستورهايي ويژه دارند. دستورهاي رهبر گروه بايد بدون تاخير اجرا شود. اين موارد ظاهراً با موارد هشدار دهندهيي كه قبلاً اشاره شد و نيز داستان افرادي كه زندگي نظامي در نيروهاي مسلح كشورشان را تجربه كردهاند. هم آهنگي دارد. البته وجود چند يا حتي چندين مورد از اين ويژگيها به تنهايي براي انجام هر اقدامي عليه اين گروهها كافي نيست. همچنين اين ويژگيها شاخصي براي زيانبار بودن اين گروهها شمرده نميشود. باوجود اين، ما بايد ارزشهاي اجتماعي و تمايل خود براي حمايت از اين گروهها را مورد توجه قرار دهيم و در نهايت به يك تصميم اجتماعي دست يازيم.
باتوجه به وجود چنين دلايلي، جامعهي مطالعات علمي اديان، بيانيهي را در مورد استفاده از شست و شوي مغزي در گروههاي مذهبي جديد صادر كرده است. اين بيانيه نشان ميدهد تا كنون هيچ مدرك علمي مستندي كه نشان ميدهد اين گروهها در فعاليتهايشان از «كنترل عقايد» يا «شست و شوي مغري» استفاده ميكنند، به دست نيامده است. البته اين به معناي سلامت اين گروهها و بهره نبردن از شيوههاي شست و شوي مغز نيست.
شيوههاي شست و شوي مغزي يا كنترل عقايد در اين گروهها نيز ظاهراً مشابه شيوههاي تجربه شده در ديگر گروههاي اجتماعي است. در برخي موارد اين شيوهها به صورت متمزكز به مار ميرود؛ ولي ماهيت آنها با موارد كشف شده و در بخشهاي ديگر جامعه تفاوت ندارد.
پرسشهاي ياد شده در اين نوشتار، پرسشهايي مهم و مشكل است كه جامعه بايد برايش پاسخ بيايد. مشكل زماني وخيمتر ميشود كه در مييابيم افراد مورد علاقهي ما با گروهها يا افراد انكار كنندهي ارزشهاي ما پيوند خوردهاند. اميدوارم بتوانيم براي برقراري مصالحه بين دو آرمان مهم آزادي مذهب و حفظ جامعهي سالم شيوههايي صلحآميز بياييم.
افراط يك گروه و تفريط گروه ديگر، به ارزشهاي محوري جامعهي آزاد لطمه وارد ميسازد.