امريكا، عراق و مواضع كشورهاي ثالث
بهدارونديانى غلامرضا
شكلگيري اتحادها و ائتلافهاي منطقهاي و بينالمللي در تاريخ روابط بينالملل، سابقه ديرينهاي دارد. متعاقب دو جنگ جهاني اول و دوم، ائتلافهاي پيروز در قالب جامعه ملل و سازمان ملل متحد و با انعقاد قراردادها و تدوين حقوق بينالملل و به منظور پاسداشت امنيت جهاني و در راستاي ايده رئاليستي و در كنار توازن قوا و توازن وحشت، مورد توجه قرار گرفت. آمريكا كه در هر دو جنگ مذكور، برنده اصلي محسوب ميشد، از اين تجارب ايده آل در جهت حفظ و توسعه منافع ملي خود بهره فراوان برد كه از جمله آنها ميتوان به ائتلافهاي شكل گرفته در جنگ خليج فارس در سال 1991م و جنگ با تروريسم در افغانستان در سال 2001 م اشاره نمود.
«سناريو ائتلاف براي جنگ» به دليل مزيتهاي فراواني ـ نظير دوري از خطرها، ريسكپذيري كمتر، تقبّل كمترين هزينهها و پشتيباني افكار عمومي در سطح جهاني ـ همچنان به عنوان محور سياست خارجي ايالات متحده جهت حل بحرانهاي منطقهاي در اولويت قرار دارد. به نحوي كه با افزايش تهديدات آمريكا عليه عراق و موضعگيريهاي شديد جرج دبليو بوش در خصوص صدام حسين، بحث استفاده از دكترين ائتلاف، همانند الگوي پيادهشده در افغانستان، به منظور براندازي صدام و حل بحران عراق مطرح گرديده است.
تغيير رژيم عراق و تكميل كار ناتمام جرج بوش پدر در جنگ خليج فارس، خواسته جمهوريخواهان آمريكا قبل از به قدرت رسيدن جرج بوش پسر بوده است كه به دنبال ممانعت صدام حسين از انجام عمليات بازرسي توسط بازرسان تسليحاتي، بر شدت آن افزوده شد.
از نظر ايالات متحده آمريكا هر گونه نزديكي و ارتباط دوباره با صدام، از سوي رژيم بغداد و افكار عمومي جهان به عنوان شكست آمريكا تلقي و رسوايي آن كشور را در پي خواهد داشت. افزون بر اين، رخداد وقايع 11 سپتامبر و اعلام عراق به عنوان «محور شرارت» توسط جرج دبليو بوش در مقابل كنگره، زمينه يك حمله قريبالوقوع را به عراق فراهم نمود.
رژيم بغداد براي جلوگيري از حمله امريكاييها، همچنان به تلاشهاي سياسي خود ادامه ميدهد. اخيراً «سعدون حمادي» رئيس مجلس عراق، پيشنهادي مبني بر ديدار دو هفتهاي اعضاي كنگره امريكا از پايگاههاي تسليحات شيميايي، بيولوژيكي و هستهاي عراق مطرح نمود كه كاخ سفيد ضمن رد، آن را به تمسخر گرفت و مجدداً بحث بازرسي شديد عراق را به ميان آورد.
در اقدامي ديگر، «ناجي صبري» وزير امور خارجه عراق از «هانس بليكس» رئيس هيأت بازرسان تسليحاتي سازمان ملل، براي حضور و مذاكره فني در عراق دعوت رسمي به عمل آورد كه اين دعوت نيز توسط مدعو رد و تصريح شد كه وي در موضعي نيست كه پيشنهاد مذاكره را بپذيرد؛ بلكه در ابتدا بايد صدام حسين اجازه بازگشت بازرسان تسليحاتي را بدهد و پس از آن مذاكرهاي صورت گيرد. وي همچنين گفت: تحريمهاي سازمان ملل عليه عراق در سال جاري ميلادي لغو نخواهد شد؛ حتي اگر به بازرسان اين سازمان اجازه بازگشت به بغداد داده شود.
مجموعه اين اقدامات بعنوان «سياست دفع الوقت» براي به تأخير انداختن يا متوقف كردن حمله آمريكا، تعبير شده است.
به دنبال رد اين دعوتها، «محمد سعيد الصحاف» وزير اطلاعرساني عراق اعلام نمود كه بازرسان تسليحاتي سازمان ملل در عراق مورد استقبال قرار نخواهند گرفت؛ زيرا آنها كار خود را در مورد سلاحهاي كشتار جمعي به پايان بردهاند.
ميتوان پيشبيني نمود كه اعلام اين موضوع، احتمال حمله امريكا را در اذهان عمومي به شدت افزايش خواهد داد. با وجود اين، بايد دانست كه امروزه از ميزان حمايت بينالمللي از حمله آتي آمريكا به عراق كاسته شده است؛ به نحوي كه مردم آمريكا نيز از اين امر مستثنا نماندهاند؛ چرا كه برقراري ارتباط منطقي بين حادثه 11 سپتامبر با مسايل عراق بهخصوص به دليل فقدان اسناد و مدارك دال بر فعاليتهاي تروريستي آن كشور مشكل به نظر ميرسد.
از طرفي ايالات متحده آمريكا به اميد فروكشنمودن قيام انتفاضه در سرزمين فلسطين، دور جديد جنگ عليه عراق را به تأخير انداخت و اقدامات خود را بعد از روي كار آوردن حكومت دلخواه خود در افغانستان، حول مناقشه اعراب - اسرائيل ـ به عنوان آفت سياست خارجي ايالات متحده ـ و روند صلح خاورميانه متمركز نمود؛ زيرا اولاً برافروختن شعلههاي جنگ بهطور همزمان در چند نقطه خاورميانه، همامكان بر هم خوردن اوضاع خاورميانه را مضاعف ميكند و هم اين كه امكان مهار اوضاع خاورميانه را توسط آمريكا و فرصت اتخاذ و اعمال سياستهاي توأم با مصالح آن كشور را به شدت كاهش ميدهد.
ثانياً با حل مسايل فلسطينيها، احتمال حمايت اعراب از عمليات ضد تروريستي آمريكاييها حتي در مسئله عراق به شدت بالا ميرود. توجه به اين نكته ضروري است كه درگيري اسرائيل ـ فلسطين، همچنان تأثير قابل توجهي بر مناسبات سياسي ـ امنيتي آمريكا و كشورهاي عرب منطقه خواهد داشت. با توجه به اين سياست چند منظوره بود كه آمريكا در مقطع زماني خاصي ضمن عدول از سياستهاي كاملاً حمايتي خود از رژيم اسرائيل به سياست نقشآفريني خود حول مسئله اسرائيل ـ فلسطين دامن زد. در راستاي همين سياست، كالين پاول وزير امور خارجه آمريكا از برگزاري كنفرانس بينالمللي خاورميانه در سطح وزراي امور خارجه كشورهاي ذي نفع در تابستان سال جاري ميلادي در اروپا خبر داد.
اما كشورهاي عضو اتحاديه عرب، شركت در اين كنفرانس را مشروط به عقبنشيني اسرائيل از مناطق اخيراً اشغال شده ـ و نه مناطق اشغالي در جنگ 1967 ـ دانستند. با خودداري اسرائيليها از اين امر، تا حدودي سياست جديد آمريكا به بنبست رسيد. اما در پي كشته شدن پنجآمريكايي در حملات انتحاري عليه اسرائيل، اين كشور چراغ سبز بيشتري به حملات انتقام جويانه اسرائيل نشان داد كه متعاقب آن تانكهاي اسرائيلي به تبع سياست «مشت آهنين» آريل شارون، به نابلس هجوم برده، فلسطينيان را به خاك و خون كشيدند. بهدنبال رأي قريب به اتفاق نمايندگان كنگره به ادامه حمايت از رژيم اسرائيل، سياست جديد نقشآفريني آمريكا، مجدداً به سياست حمايتي تغيير يافت و تا آنجا پيش رفت كه عليرغم كدورت خاطر كشورهاي عرب منطقه، آمريكاييها پيشنهاد عزل ياسر عرفات را به دليل اهمال در سركوب حركت جهادي، مطرح نمودند. از اين رو ايالات متحده نه تنها در اين مدت از اقدامات خود نتيجه مناسبي را دريافت ننمود بلكه با گذشت زمان به دليل درگيري در اين مسئله از حمايت بينالمللي از عمليات ضد تروريستي آن كشور عليه عراق نيز كاسته شد. مضاف بر اين به نظر ميرسد رژيم اسرائيل چندان تمايلي به حمله آمريكا به عراق ندارد و وجود صدام حسين ضعيف شده را به نبود او ترجيح ميدهد تا ضمن دريافت كمكهاي بيشتر از ايالات متحده امريكا، به بهانه تهديدات صدام و بزرگ جلوه دادن آن تهديدات، از تقويت ايران نيز جلوگيري نمايد. جدا از همه مسايل ياد شده، مشكلات داخلي، فساد مالي، روند رو به رشد ورشكستگي شركتهاي آمريكايي و بحران اعتماد در آن كشور به دليل وجود پديده «حباب»، نگاهها را از خارج به داخل آمريكا معطوف ساخته است. به درازا كشيده شدن دستگيري هدايتكنندگان انفجارهاي آمريكا، خصوصاً بن لادن، متهم ريف اول آمريكايي ها، از طرفي، و طرح مسئله «محور شرارت» توسط جرج بوش از سوي ديگر، اسباب شك ديگران را به «دكترين ائتلاف براي جنگ با تروريسم» فراهم ساخت. در همين راستا، رئيس جمهوري ايران به جاي «دكترين ائتلاف براي جنگ»، دكترين ائتلاف براي صلح» را پيشنهاد و هماهنگي خود را با سازمان ملل متحد و مصوبات آن و مخالفت خود را با دستاويز قرار دادن تروريسم، براي گسترش جنگ و خشونت اعلام نمود. در اقدامي ديگر به منظور طرد و نفي تروريسم، 16 تن از افراد مظنون به عضويت در شبكه القاعده را دستگير و به كشور عربستان تحويل داد. با وجود مخالفتهاي متعدد، آمريكا بدون موافقت سازمان ملل مرتباً تهديدات خود را در مورد حمله قريب الوقوع به عراق تكرار ميكند.
مقامات آمريكايي، براي جامه عمل پوشاندن به «دكترين ائتلاف براي جنگ با تروريسم» ديدارهاي متعددي از كشورهاي اروپايي و خاور ميانهاي بهعمل آوردند كه سفر ديك چني، معاون رئيس جمهوري آمريكا در اسفند 80 از كشورهاي خاور ميانه و سفر جرج بوش در اوايل خرداد 81 به كشورهاي اروپايي از مهمترين آنها ميباشد.
با همه اين تلاشها، به نظر ميرسد كه مشكلات فراواني براي ايجاد ائتلافي به منظور جنگ با عراق وجود دارد.
كشورهاي عربي ناكام از حل مسئله فلسطين به دليل حمايتهاي آمريكا از اسرائيل، به ناگاه خود را مواجه با پيشنهاد همكاري آمريكا در سرنگوني رژيم عراق مييابند. به همين دليل است كه عمروموسي دبير كل اتحاديه عرب نسبت به پيامدهاي حمله به عراق هشدار ميدهد و ميگويد كه حمله به عراق و اشغال اين كشور، ثبات و امنيت تمام خاور ميانه را در معرض تهديد قرار خواهد داد. او ضرورت مشورت با كشورهاي منطقه را در اين خصوص يادآور شده، ميافزايد: «در صورت حمله به عراق، معاهده دفاع مشترك اعراب به اجرا گذاشته خواهد شد.»
مجموعه تحولات بعد از وقايع 11 سپتامبر و نيز مسايل فلسطين، روابط دوستانه آمريكا - عربستان را تحت الشعاع خود قرار داد. به نحوي كه كشور عربستان به عنوان متحد سنتي ايالات متحده، به دليل خودداري از همكاري با ايالات متحده در طرح حمله به عراق، آماج حملات رسانهاي قرار گرفت. به نحوي كه در گزارش شوراي مشورتي پنتاگون، رياض، دشمن آمريكا قلمداد و عنوان «هسته شرارت» نصيب او گرديد. عربستان كه تمايل نشستن به جاي مصر و تبديل موقعيت رياض و جده به موقعيت قاهره را به عنوان مراكز تصميمگيري در مورد تحولات خاورميانه داشت، پيش از اين با اين اميد، طرح صلح هشت مادهاي خود را توسط شاهزاده امير عبدالله ارائه نمود كه با ناكامي مواجه شد. شايد بزرگترين نتيجه آن طرح، پايان دادن محاصره عرفات به بهاي كاهش فشار سازمان ملل متحد بر شارون در وادار ساختن او به پذيرش گروه حقيقت ياب باشد.
عربستان كه خود را پيشگام صلح خاور ميانه معرفي ميكرد، به يكباره عنوان «هسته شرارت» را بر پيشاني خود مييابد.
از اين گذشته، كشور عربستان كه اميد به توسعه نقش و پيشرفت خود را در آينده از دست داده بود، به حفظ «وضع موجود» خود همت گماشت. عربستان، نگرانِ از دست دادن نقش اول خود در توليد و توزيع انرژي با تسلط آمريكاييها بر ذخاير نفتي عراق است. آن كشور با نگاه بدبينانه به طرح حمله آمريكا به عراق، نميتواند امكان هر چند ضعيف تغيير نقشه سياسي منطقه و تجزيه خود را در دراز مدت از نگاه دور دارد.
هر چند برخي مقامات آمريكايي نظير رامسفلد تلقي «هسته شرارت» را موضع رسمي ايالات متحده نسبت به عربستان ندانستهاند، ليكن كاملاً مشخص است كه طرح اين مسايل به منظور تهديد مقامات سعودي براي همكاري با آمريكاييها در جهت موفقيت پروسه براندازي رژيم بغداد بوده است. كشور اردن نيز يكي از گزينههاي مهم آمريكا در طرح ائتلافي خود به شمار ميرود. اين كشور كه در جريان جنگ اول خليج فارس از اقدامات عراق عليه كويت حمايت نموده بود، بهدنبال اعتراض كشورهاي عربي و فرار دامادهاي صدام به اردن، با تغيير سياست ملك حسين، چرخش آشكاري در روابط خود با عراق به عمل آورد.
اما پس از مرگ ملك حسين، ملك عبدالله پادشاه جديد اردن، روند عادي سازي روابط خود را با عراق آغاز نمود، به نحوي كه در ديداري كه از آمريكا داشت، حمله احتمالي آمريكا را به عراق «اشتباهي بزرگ» خواند. در هر صورت، پادشاهي اردن هاشمي، داراي سوابق ديرينه دوستي با ايالات متحده و عملكردي فعال در روند صلح خاورميانه است.
كشور اردن به دليل نيازهاي امنيتي، شديداً به حمايت آمريكاييها احتياج دارد؛ بهخصوص اين كه بيشتر فلسطينيها در آن كشور حضور داشته و از نظر اوضاع داخلي نگران كننده است. از اين رو احتمالاً در صورت حمله آمريكا به عراق به پايگاه اصلي آمريكاييها تبديل خواهد شد.
كشور كويت نيز به دليل تجربه تلخ خود در حمله عراق و به سپاس جنگ آزاديبخش خليج فارس براي آن كشور، با ايالات متحده آمريكا همراهي خواهد نمود. از هيمن رو است كه در طرح ژنرال تامي فرانكس كه احتمالاً فرماندهي نيروها در جنگ با عراق را خواهد داشت، حمله توسط نيروهاي زميني آمريكايي مستقر در كويت و از طريق جنوب عراق آغاز خواهد شد.
كشور تركيه نيز در موضعگيريهاي متعدد، مخالفت خود را با حمله به عراق اعلام داشته و وقوع آنرا به زيان اقتصاد و امنيت تركيه قلمداد مينمايد. به خصوص اينكه احتمال تشكيل دولت مستقل كُرد در شمال عراق، براي آن كشور بسيار آزار دهنده است. در هر صورت تركيه متحدسنتي آمريكا و عضو ناتو است و در صورت فشار و تعهد جبران ضررهاي تركيه توسط ايالات متحده، امكان همكاري با آن كشور در جنگ با عراق وجود دارد.
جدا از اين، كشور تركيه نيازمند حمايت آمريكا به صورت غير مستقيم براي عضويت آن كشور در اتحاديه اروپاست و حتي اخيراً حاضر شده است با تصويب مصوبه همگرايي تركيه با اتحاديه اروپايي در مجلس، زمينه عضويت خود را فراهم نمايد. اين مصوبه با انجام تغييرات بنيادين در قوانين و اعطاي آزاديهاي فردي و اجتماعي بيشتر به مردم تركيه و اقليتهاي قومي و مذهبي همراه خواهد بود. بر طبق اين مصوبه، تأسيس شبكههاي راديو تلويزيون خصوصي و آموزشگاههاي خصوصي براي آموزش زبانهاي بومي براي اقليتهاي بومي و انجام راهپيمايي و تظاهرات قانوني توسط مخالفان دولت و حتي خارجيان مقيم تركيه مجاز خواهد بود. در ضمن، مجازات اعدام به جز در شرايط جنگي لغو گرديد.
از اين رو به نظر ميرسد كه تركيه براي تبديل به كانون تصميمگيري خاور ميانه ناچار به همكاري بيشتر با آمريكاست.
در مورد اروپا نيز بايست يادآور شد كه اتحاديه اروپا بر خلاف جنگ در افغانستان، در خصوص حمايت از برنامه نظامي آمريكا در قبال عراق مردد است.
كشور انگليس با وجود اعلام حمايت همه جانبه از اقدامات ضد تروريستي آمريكا، به خصوص عليه عراق، با مخالفت گسترده جناحهاي سياسي و افكار عمومي مردم انگليس روبروست. بر طبق نظر سنجيهاي انجام شده، بيش از 50 درصد از مردم و ارتش انگليس با اقدام نظامي براي تغيير رژيم بغداد مخالفاند.
كشور فرانسه نيز از شركاي ديرينه عراق و در سالهاي اخير طرفدار جدي لغو تحريمهاي عراق بوده است.
آلمان نيز قبل از بحران كويت، مناسبات نزديكي با عراق داشت و در پيشبرد دانش فنّي تسليحاتي عراق بسيار مؤثر بوده است.
بنابراين به نظر ميرسد كه هموار كردن نظر كشورهاي فرانسه و آلمان به عنوان دو عضو اصلي اتحاديه اروپا، مشكل باشد. «گرهاردشرودر» صدراعظم سوسيال دموكرات آلمان ضمن مخالفت با حمله به عراق، معتقد است اين اقدام باعث تخريب ائتلاف بينالمللي عليه تروريسم ميشود؛ چرا كه واقعاً ماهيت دفاعي ندارد.
كشورهاي روسيه و چين نيز ضمن اظهار مخالفت با حمله نظامي، به دليل تعقيب منافع ملي خود، موضع جدي در پيش نخواهند گرفت و آمريكا نيز خواهان موضع خنثي يا بي طرف آنهاست و حاضر به معامله براي رسيدن به اين مقصود نيز ميباشد. كشور روسيه با سكوت خود مترصد انجام وعدههاي كمك مالي توسط آمريكا، عضويت در ناتو و اتحاديه اروپاست و كشور چين نيز مترصد حل مسايل امنيتي تايوان و دستيابي به تكنولوژي پيشرفته آمريكا از طريق ترجيح چند دهه صلح و آرامش ميباشد.
در كل به نظر ميرسد آمريكا براي موفقيت در تشكيل يك ائتلاف جدي يا حداقل كاهش سطح مخالفتها با حمله به عراق بايستي هزينهها و تعهدات بسياري را متقبل گردد و اين دقيقاً بر خلاف ائتلاف شكل گرفته در جنگ خليج فارس است.