responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 38  صفحه : 1

امام خميني و سياست‌زدايي از اسلام
هدایتی ابوذر

از وراي دوران ناصري و كوشش احياگرانه‌ي سيد جمال‌الدين اسدآبادي در عرصه‌ي آزادي و استقلال كشور، و هم‌چنين مجاهدت تني چند از عالمان دين و روشنفكران متعهد و بيدارگر در سده‌ي گذشته، بار ديگر چهره‌ي سياسي اسلام را مي‌نگريم.
روشن است كه در اين وادي، هر بار انديشمندِ دردآشنايي به تكاپو پرداخته و از پيش زخم جانكاه اتهام را گردن نهاده است؛ زيرا حضور سياسي اسلام، برخلاف ديگر آيين‌هاي ابراهيمي از پشتوانه‌ي عقلاني آيات و سيره‌ي پيكارجويانه‌ي پيامبر برخوردار مي‌باشد.
آن‌گاه كه در بيان سرگذشت كسان و اقوام از ستم سخن رفته، قرآن كريم در كنار تصوير كردن ناخوشايندي خداوند، واكنشي عدل‌خواهانه را مي‌نماياند و با سرزنش عافيت‌طلبان، ايشان را به دفاع برمي‌انگيزاند.
آنچه حركت رهبر فقيد انقلاب را از ديگر جنبش‌ها متمايز مي‌سازد، زايش شگفت‌انگيز و فراگير آن در ايران و جهانِ اسلام مي‌باشد. زيرا دين و سياست كه پيش از ايشان دو مقوله‌ي بيگانه از هم بوده و اساسا در نگرش سنتي ـ مذهبي، مقبول نبودند و از ديدگاهِ تجددطلبان زمانه نيز سخت غيرمعقول تلقي مي‌شدند، در نهضت 15خرداد پيوند خوردند و تعريف‌هاي به‌دست داده‌شده از دين و سياست ـ كه همراه شواهدي گويا و ترديدناپذير از آثار ديني و هم‌چنين تاريخ دين بود ـ راه پذيرش اين پيوند را هموار ساخت.
چنان‌كه پيداست از سويي يك تلاش عقلاني و فكري در اين باره صورت گرفته و يك‌سري مباني عقيدتي بيان‌شده، و از سوي ديگر، كارنامه‌ي عيني و عملي پيروان يك پيامبر خاطرنشان گرديده است.
جامعيت تعريف‌ها ـ كه خود حاكي از سيري منطقي و تأثيرگذار بر زندگي و روابط اجتماعي مي‌باشد ـ در جذب عناصر مستعد و دوستدار عزت مسلمانان و تعالي اسلام، كارساز است. بدين‌سان، سخن از افزوده‌ها يا كاسته‌ها در عرصه‌ي ايمان و دين نيست و كسي يا نهادي نخواسته است كه تمايلات شخصي و سازماني و حزبي خويش را زير پوشش مذهبي حاكم سازد. درواقع، زمينه براي آرمان‌ها و آموزه‌هايي فراهم آمده است كه هر كدام جايگاهي در حيات طيبه و شايسته‌ي آدمي دارد و مي‌بايست تحقق آن همه به منظور رستگاري همه‌جانبه‌ي وي امكان‌پذير گردد.
از رهگذر آنچه گذشت، مي‌توان به دست آورد كه چرا امام خميني سعي در طرد نگرشي از اسلام داشت كه جامعه و حاكميت آن را ناديده انگاشته و طبعا مسئوليت‌هاي اجتماعي و سياسي مسلمانان را به فراموشي سپرده است. زيرا همين گريزهاي جاهلانه و عافيت‌طلبانه سبب شد كه تاريخ اسلام، بيش از آن‌كه كارنامه‌ي ملت‌هاي مسلمان بوده و تجربه‌هاي سياسي‌شان را اندوخته‌ي آيندگان سازد، رنجنامه‌ي آنان باشد.
اين‌كه مفاهيم سياسي و اجتماعي، بخصوص آزادي و مشاركت و قانون‌گرايي و عدالت‌خواهي، در آثار مكتوب ما كمتر وجود دارند و بيشتر آموزه‌هاي صوفيانه و پرهيزكارانه‌ي اخلاقي در آن‌ها به‌چشم مي‌خورد، دليلي جز نكوهش سياست ندارد.
امام در تحليل سياسي خود نيك دريافته بود كه خطر تحجر فكري و ديني، بيش از جريان تقليد و خودباختگي است؛ چراكه آنان به نام دين و به خاطر مقدسات ديني، سياست و اهتمام در مسايل اجتماعي و مشاركت در نهادينه‌سازي ايده‌هاي تأثيرگذار را نفي كرده و به منزله‌ي خروج از ايمان و فضيلت برمي‌شمرند! چنان‌كه از كلام امام به‌دست مي‌آيد، همين جريان بود كه مجال انتقاد و اعتراض نسبت به حاكميت را در روزگار پهلوي ستانده و با تفكيك دين از سياست، مردم را از انديشه و تجربه‌ي نوسازي بي‌نصيب ساخته بود:
«در شروع مبارزات اسلامي؛ اگر مي‌خواستي بگويي شاه خائن است، بلافاصله جواب مي‌شنيدي: شاه، شيعه است! عده‌اي مقدس‌نماي واپس‌گرا همه‌چيز را حرام مي‌دانستند و هيچ‌كس قدرت اين را نداشت كه در مقابل آنان قد عَلَم كند. خون دلي كه پدر پيرتان از اين دسته‌ي متحجر خورده است، هرگز از فشارها و سختي‌هاي ديگران نخورده است... وقتي شعار جدايي دين از سياست جا افتاد... حماقتِ روحانيت در معاشرت با مردم، فضيلت شد!»
از طرفي، امام خميني مي‌كوشيد تا دانشگاه را هم‌چون حوزه، به سياست كشانده و در حركت احياگرانه‌ي اسلام و مسلمانان سهيم سازد. در رابطه با تحصيل‌كردگان جديد ـ كه پاره‌اي فرنگ رفته بودند ـ دشواري كار اين بود كه آنان اسلام را مثل مسيحيت، آييني فردگرا تلقي مي‌كردند. افزون بر آن، جفاهايي كه از رهگذر كليسا و تحميل و خشونتِ اهل كليسا بر اصحاب دانش و انديشه رفته بود، نفرتي انكارناپذير از پيوند دين و سياست پديد آورده بود؛ به‌راستي زدودن اين ذهنيت انتقالي از جامعه‌ي دانشگاهي، مشكل و گاه محال مي‌نمود. امام به سهم خود تفاوت‌ها را باز نمود و آنان را از هدف‌ها و پيامدهاي سياست‌زدايي از اسلام آگاه ساخت. در منظر امام، قلمرو سياست يا حاكميت و مديريت جامعه، به گروه اجتماعي خاصي ـ مثلاً روحانيون ـ تعلق ندارد و در دسترس همگان ـ حتي زنان ـ است. بدين ترتيب، تكرار تجربه‌ي ارباب كليسا در جامعه‌ي مسلمانان، توهّمي بيش نمي‌باشد.
«حرف ما اين است كه نه روحاني تنها، بلكه همه‌ي قشرها بايد در سياست دخالت كنند. سياست، يك ارثي نيست كه مال دولت باشد، مال مجلس يا مال افراد خاص باشد! خانم‌ها حق دارند در سياست دخالت كنند.»
چنان‌كه در دوران استعمار كهن در شرق ديده شد، قدرت‌هاي سلطه‌گر و منفعت‌طلب خارجي، همواره انديشه و اقدامات سياسي مرتبط با اسلام را ناسازگار با سياست خود مي‌دانستند؛ روالي كه پس از رويكردهاي فرهنگي و اقتصادي قطب‌هاي جهاني، و ارايه‌ي نظم جهاني موجود هنوز هم وجود دارد. اگر در برهه‌هايي از زمان، حمايت يا خوشايندي امريكا از جنبش‌هاي اسلامي بر ضد ماركسيسم و كمونيسم آشكارا صورت مي‌گرفت، اما جنبه‌ي مصلحت‌آميزانه‌ي آن را نبايد از نظر دور داشت. در حقيقت، چنان‌كه در آستانه‌ي هزاره‌ي سوم مي‌نگريم، سياست‌زدايي از اسلام پيوسته مورد نظر بازيگران سياست جهان بوده است. از اين رو بود كه امام از امريكا به «شيطان بزرگ» تعبير نمود. در نزد پيروان امام خميني، امريكا مظهر اراده و قدرت يك ملت نيست كه بتوان با آن، از روابط و حرمت متقابل سخن راند و طريق مذاكره را گشود. امريكا با داعيه‌ي رهبري جهان ـ بخصوص منطقه‌ي خاورميانه ـ مي‌كوشد تا سياست‌زدايي از اسلام را عينيت بخشيده و ديگر مانعي در نيل به منابع و مصالح نظامي و سياسي و اقتصادي‌اش نداشته باشد. تهاجم فرهنگي كه با گذشت زمان و تحولات سياسي در منطقه، ضرورت آن نمايان مي‌شود، درواقع مفهومي به‌جز سياست‌زدايي از اسلام ندارد. آن‌ها چنين وانمود مي‌كنند كه اسلام نظريه‌ي حكومت نداشته و آموزه‌هاي ظاهرا سياسي آن به عصر نزول وحي بازمي‌گردد و پاسخ‌گوي نيازهاي روزگار حاضر نمي‌باشد. از اين رو، آن‌ها اساسا مذهب ـ چه اسلام و چه ديگر اديان توحيدي و ابراهيمي را ـ در معنويت محدود كرده‌اند.
با توجه به اين نكات بود كه رهبر فقيد انقلاب، اهل اجتهاد را به كار علمي در باب ديدگاه‌هاي گوناگون اسلام تشويق مي‌نمود و از آنان مي‌خواست كه رساله‌هايي در عرصه‌هاي عمومي فراهم آرند و بي‌نيازي اسلام و مسلمانان را در حوزه‌ي سياست و جامعه نشان دهند. بر همين اساس نيز هست كه مي‌توان حكومت اسلامي را عرضه داشت؛ حكومتي كه در تطبيق با احكام شرعي، از هيچ چيز فروگذار نكرده و مقام ولايت، در موضع فصل‌الخطاب، تكليف خرد و كلان ملت را تعيين خواهد نمود.
حال، مهم اين است كه بزرگان حوزه همت كرده و كتاب‌هايي راهگشا در رابطه با مديريت جامعه آماده سازند كه بيان و تحليلي روزآمد داشته باشد.
«هر طايفه‌اي از علماي اسلام، در ابعاد سياسي و اجتماعي و اقتصادي و نظامي و فرهنگي و جنگ و صلح قرآن، وقت صرف نمايند تا معلوم شود كه اين كتاب سرچشمه‌ي همه چيز است. تا بي‌خبران نگويند كه اسلام به سياست و اداره‌ي حكومت و اداره‌ي كشور چه‌كار دارد، كه اين كار سلاطين و رؤساي جمهور و اهل دنياست!؟»
همان‌گونه كه از كلام امام برمي‌آيد، كاميابي در رابطه با بقاي نظام و تداوم انقلاب و مصونيت در برابر تهاجم فرهنگي گسترده و نگران‌كننده‌ي دشمنان ايران و اسلام، در گرو تحقيق و نگارش كتاب‌هايي تحليلي ـ كاربردي درباره‌ي قرآن است.
شكي نيست كه كوتاهي و سهل‌انگاري، آينده را به نفع كساني رقم خواهد زد كه به جهاني شدن يا جهاني بودن مي‌انديشند و از اسلام، مفهوم و انتظاري مي‌پرورند كه از معنويت و درون‌گرايي محض حكايت دارد.
بي‌ترديد، اين ميدان، رجالي هم‌چون استاد مطهري را مي‌طلبد كه نوانديشي و دين‌پژوهي را به‌هم درآميزد و سياست نهفته در كتاب خدا را با ژرف‌انديشي استخراج نمايد.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 38  صفحه : 1
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست