responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 316  صفحه : 3

شهروندى نوين و امر به معروف و نهى از منكر
ماه پیشانیان مهسا

چكيده
امر به خوبى‌ها و نهى از بدى‌ها دو اصل پذيرفته شده همه اقوام و ملل مختلف در طول تاريخ زندگى انسان‌ها بوده است؛ زيرا اين دو اصل در بردارنده منافع انسان‌ها و منطبق با عقل و فطرت‌اند. از آنجا كه افراد يك جامعه سالم مانند اعضاى بدن، در راه زندگى اجتماعى و ايجاد حيات صحيح انسانى سهيم و شريك مى‌باشند و هيچ يك از آنها نمى‌توانند در برابر قوت‌ها و كاستى‌هاى جامعه بى‌تفاوت باشند، لذا مسئله نظارت همگانى، امر به معروف و نهى از منكر، براى جلوگيرى از فساد و سوق دادن جامعه به سوى اصلاح ضرورت مى‌يابد. آنچه امروزه بر اهميت اين وظيفه شرعى مى‌افزايد، تحول مفهوم شهروندى، توسعه ملى، امنيت انسانى و اجتماعى است. امروزه شهروند حق‌مدار كه لازمه تامين امنيت‌اش رهايى از ترس و نياز و مشاركت فعالانه در امور جامعه است، به جاى شهروند صرفا تكليف‌مدار نشسته است. مسئوليت‌پذيرى فعالانه و داوطلبانه شهروند آگاه ركن اصلى تامين امنيت انسانى، اجتماعى و توسعه پايدار ملى در دنياى كنونى مى‌باشد. امر به معروف و نهى از منكر، مهم‌ترين بستر سياسى- اجتماعى است كه اين امر را محقق مى‌سازد.
كلمات كليدى: شهروند حق‌مدار- توسعه سياسى- امر به معروف و نهى از منكر

مقدمه
عصر جهانى شدن با متحول نمودن عناصر متشكله دولت؛ يعنى مليت، سرزمين، حكومت و حاكميت و تعاملات ميان آنها، سبب شده است كه رابطه سنتى ميان مشروعيت، كارآيى، استقلال و اقتدار به‌هيچ وجه نمى‌تواند مبين موقعيت دولت در عرصه داخلى و بين‌المللى باشد. تحت اين شرايط، روابط ميان شهروندان و دولت را نمى‌توان به مثابه گذشته بر اساس ارتباطات و وفادارى‌هاى سنتى توضيح داد؛ زيرا عناصر متشكله شهروندى كلاسيك؛ يعنى هويت، مسئوليت، حقوق و مشاركت تجزيه شده است.( قوام، سيد عبدالعلى 1382).
بنابراين، شهروندان در عصر جهانى شدن كسانى هستند كه اكثرا در فعاليت‌هاى جديد سياسى؛ نظير عمليات مستقيم دخالت دارند و ضمن وابسته بودن به جنبش‌هاى جديد اجتماعى معمولا كمتر در فعاليت‌هاى سياسى قديم و سنتى در چارچوب احزاب سياسى و اتحاديه‌ها، سنديكاها شركت مى‌نمايند. در مفهوم جديد، شهروند حق‌مدار به جاى شهروند صرفا تكليف‌مدار مى‌نشيند. و امر به معرف و نهى از منكر مهم‌ترين بستر سياسى- اجتماعى است كه اين امر را محقق مى‌سازد.
همان‌طور كه مى‌دانيم، معروف به كارى اطلاق مى‌شود كه با عقل و شريعت نيكو شناخته شود. (مفردات الفاظ قرآن، ج 2، 2613، ص 29. 7) به عبارت ديگر "معروف" يعنى شناخته شده و مقابل منكراست، يا كار نيك مطابق فطرت "معروف" آن است، كه مردم با ذوق آن را از حيات اجتماعى متداول مى دانند و به فطرت سليم آن را درمى‌يابند. (قاموس قرآن، ج 6، چ چهارم، 4613، ص 72. 3) طبق اين تعريف‌ها، معروف‌ها در بين ملت‌ها فطرى و همگانى هستند و معمولا با تفاوت بسيار اندك بين دسته‌هاى گوناگون بشر يكسانند. در واقعيات زندگى بشرى، يك سلسله معيارهاى اصيل براى خوب وبد و زشت و زيبا وجود دارد و بشر با همان توان بشرى قدرت تشخيص شايستگى‌ها و زيبايى‌ها را دارد. بنابراين، خوبى‌ها و بدى‌ها ذاتى هستند و انسان با بينش فطرى و برداشت‌هاى نخستين خود مى‌تواند برخى از آنها را دريابد و مختصات كلى آنها را باز شناسد و در جزئيات و سطوحى كه عقل انسان از شناخت آن قاصر است، وحى به كمك انسان مى‌شتابد و در تشخيص خوبى‌ها از بدى‌ها او را راه مى‌نمايد. (بايدها و نبايدها، بنياد نشر آثار و انديشه‌هاى آيت الله بهشتى، چ دوم، ص 67- 77) راغب اصفهانى در مفردات مى‌گويد: "مَنكَر، چيزى است كه به زشتى شناخته شده است. منكر از "نكر" به معناى نشناختن ريشه دارد و انكار نوعى عدم قبول است. " (قرشى، سيدعلى اكبر، ج 7، ص 90. 1) منكر، هر كارى است كه عقل‌ها و خردهاى صحيح زشتى آن را حكم مى‌كنند، يا اين‌كه عقل‌ها در زشتى و خوبى آن كار سكوت مى‌كنند، سپس دين و شريعت بدى وزشتى آن را بيان مى‌كند. (اصفهانى، راغب، ج 3، ص 69. 3) كارى كه مردم در جامعه خود آن رإ؛ ّّ + نشناسند؛ يعنى در جامعه متروك باشد، حال يا به خاطر زشتى‌اش يا به خاطر اين‌كه جرم و گناه است. (تفسير الميزان، ج 21، ص 18. 4)
بنابراين، معروف ومنكر قلمرو وسيعى دارد و در محدوده عبادات يا يك سرى از گناهان كبيره نمى‌گنجد. معروف، شامل امور اعتقادى، اخلاقى، عبادى، حقوقى، اقتصادى، نظامى (همانند مرزدارى و پيكار در راه خدا) سياسى (مثل حضور در صحنه‌هاى انقلاب اسلامى و حفظ دستاوردهاى آن) و امور فرهنگى مى‌شود و منكر نيز شامل منكرات اعتقادى، عبادى، اخلاقى، اقتصادى (مانند كم فروشى و احتكار)، سياسى (همانند جاسوسى و كمك به ضدانقلاب)، نظامى (نظير فرار از جبهه و جنگ، عدم رعايت سلسله مراتب فرماندهى) و... مى‌شود. در مجموع مى‌توان از معروف و منكر، به ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها تعبير نمود.
در مجموع مى‌توان گفت: توجه خاصى كه به اين فريضه در آيات و روايات شده نشان دهنده ابعاد مهم آن مى‌باشد و نتايج عينى و عملى زيادى از آيات و روايات متعدد قابل برداشت مى‌باشد كه اجراى احكام اسلامى، اجراى وظايف متقابل مردم و دولت، نظارت صحيح و مدبرانه مردم بر فعاليت‌هاى دولتى و افزايش پاسخ‌گويى و مسئوليت‌پذيرى نهادهاى حكومتى، برقرارى نظم اجتماعى داوطلبانه در جامعه، افزايش مسئوليت‌پذيرى مردم در جامعه، اصلاح شيوه‌هاى حكومت‌دارى مبتنى بر نيازهاى سياسى، اجتماعى و اقتصادى جامعه، نشان دادن راه و سلوك انبياء و اولياء و صلحا، معرفى مؤمنان واقعى، بينش عقيدتى و تفكر سالم، اقتصاد سالم، امنيت قضايى عمران و آبادانى كشور، استحكام و استوارى امور كشور و نظم و انضباط، وظيفه شناسى گسترش عدل و داد و تقويت نيروهاى‌صالح و تضعيف منافقان و دشمنان، از مهم‌ترين نتايج اجرايى شدن اين وظيفه مى‌باشد كه با تحول مفهوم شهروندى و توسعه پايدار ملى در دنياى كنونى تلازم دارد.

نگاهى به مفهوم شهروندى و سير تحول آن
واژه لاتين politeia در نيمه دوم قرن پنجم قبل از ميلاد به مجموعه جامعه شهرى اطلاق مى‌شد، كه بيانگر نظام نهادهاى دولت‌شهر يا polis بود. وجود جامعه شهرى و مشاركت در آن به معنى شهروندشدن و برخوردارى از حقوق مدنى آن بود. در آن دوران شرط لازم جامعه سياسى ، وجود شهروندى بود و همسانى ميان شهروند و قدرت سياسى وجود داشت. به عبارت ديگر، شهروندان به صورت متناوب هم فرمان‌روا بودند و هم فرمان‌بر .
بطوركلى در دموكراسى‌هاى باستانى يونان و رم نيز شان شهروندى به معنى داشتن حقوق و تكاليف يكسان در نزد قانون و مشاركت در امور سياسى و عمومى جامعه بود. حق حكومت كردن و تكليف اطاعت از حكومت هر دو جزء شان شهروندى تلقى مى‌گرديد، اما در آتن، شهروند تنها به مردان آزاد محدود مى‌شد و بردگان، زنان و كودكان از شمار شهروندان خارج بودند، در حالى‌كه در امپراطورى رم شأن شهروندى به عامه مردم و مردمان سرزمين‌هاى مغلوب ( فتح شده) نيز گسترش داده شد. تفاوت ميان شهروندى رم و يونان باستان در اين بود كه در ميان رومى‌ها، شأن شهروندى بيشتر در معناى منفى برخوردارى از امنيت قانونى بود تا به معناى مثبت شركت فعال در زندگى عمومى جامعه. متفكران دوره رنسانس، به خصوص در ايتاليا معتقد بودند كه انسانيت فرد تنها به عنوان شهروند جامعه‌اى آزاد و خود مختار تحقق مى يابد. در نهايت، شكوفايى مفهوم شهروند(ى) را در انقلاب فرانسه مى توان ديد ،كه ضمن اعلاميه حقوق انسان و شهروند در سال 1789 اعلام گرديد. در قرن نوزدهم، شهروندى معناى برخوردارى‌از حقوق عمده‌اى؛ چون آزادى بيان ، برابرى در نزد قانون؛ حق اجتماع و غيره بدون توجه به وضع طبقاتى، جنسى، نژادى يا مذهبى بود. ولى در قرن بيستم، مفهوم حقوق اجتماعى، مضمون شهروندى را گسترش بيشترى داد و منظور از حقوق اجتماعى ، برخوردارى از خدمات اجتماعى ، بهداشتى، آموزشى، تامين اجتماعى و غيره بود. بدين ترتيب، مفهوم شهروندى ديگر خصلت صرفا حقوقى و سياسى نداشت، بلكه مضمون اجتماعى و اقتصادى نيز پيدا كرد .
مفهوم شهروندى مدرن امروزه از جهات ديگرى نيز با چالش روبروست . مساله جهانى شدن روابط اقتصادى و اجتماعى را از يك سو و تشديد هويت‌هاى قومى و ملى و نيز ظهور گرايش‌هاى نئوليبرالى با نفى عناصر اجتماعى و اقتصادى شهروندى، را از جمله چالش‌هاى پيش رو براى شهروندى مدرن ذكر كرده‌اند. به نظر مى رسد كه وجود چنين مسائلى، ضرورت تجديد نظر در مفهوم رايج شهروندى را بويژه برحسب مفهوم حقوق بشر ايجاب مى كند.
عصر جهانى شدن با متحول نمودن عناصر متشكله دولت؛ يعنى مليت، سرزمين، حكومت و حاكميت و تعاملات ميان آنها سبب شده است كه رابطه سنتى ميان مشروعيت، كارآيى، استقلال و اقتدار به‌هيچ وجه نمى‌تواند مبين موقعيت دولت در عرصه داخلى و بين‌المللى باشد. تحت اين شرايط، روابط ميان شهروندان و دولت را نمى‌توان به مثابه گذشته بر اساس ارتباطات و وفادارى‌هاى سنتى توضيح داد؛ زيرا عناصر متشكله شهروندى كلاسيك؛ يعنى هويت، مسئوليت، حقوق و مشاركت تجزيه شده است.( قوام، سيد عبدالعلى 1382).
بنابراين، شهروندان در عصر جهانى شدن كسانى هستند كه اكثرا در فعاليت‌هاى جديد سياسى؛ نظير عمليات مستقيم دخالت دارند و ضمن وابسته بودن به جنبش‌هاى جديد اجتماعى معمولا كمتر در فعاليت‌هاى سياسى قديم و سنتى در چارچوب احزاب سياسى و اتحاديه‌ها، سنديكاها شركت مى‌نمايند. در مفهوم جديد، شهروند حق‌مدار به جاى شهروند صرفا تكليف‌مدار مى‌نشيند.
دگرگونى‌هاى گسترده اجتماعى، اقتصادى، سياسى و فرهنگى يك قرن اخير در سطح جهانى، و تاثير تدريجى و بعدها سريع آن بر جوامع گوناگون، و از جمله جامعه ايرانى، به پيدايش نيازهاى نوينى انجاميد كه امروزه به شكل‌هاى گوناگون در خواسته‌هاى مردم و گروه‌ها و نيروهاى اجتماعى و سياسى تجلى پيدا مى‌كند. نيازهاى نوين جامعه ايران كه دگرگونى‌هاى جهانى در ايجاد آنها مؤثر بوده است به شكل پنج نياز اساسى خودنمايى نموده و در جنبش‌هاى اجتماعى ايران نمود يافته است. بنابراين، مى‌توان عنوان نمود كه جنبش‌هاى اجتماعى نوين نقش بسيار مهمى در تحول مفهوم شهروندى از شهروند تكليف‌مدار به شهروندحق‌مدار داشته است.

چيستى توسعه پايدار ملى
واژه توسعه از نظر لغوى در زبان انگليسى، به معنى بسط يافتن، درك كردن، تكامل و پيشرفت است. گرچه اين واژه از قرن هشتم هجرى (14 ميلادى) براى توضيح برخى پديده‌هاى اجتماعى بكار رفته است، ليكن استفاده وسيع از اين واژه به عنوان يك چارچوب تحليلى براى درك پيشرفت جوامع انسانى، به بعد از جنگ جهانى دوم و در دهه‌هاى1960-1950 مربوط مى شود.(ازكيا، 1380) در آن موقع، اين واژه مترادف با نوسازى، رشد، صنعتى شدن و براى تعبيرات و اصطلاحات مشابه به كار مى‌رفت. به اعتقاد نظريه‌پردازان اين دوران، براى دستيابى به توسعه بايد از مرحله سنتى خارج شد و به تجدد رسيد؛ الگويى كه مورد توجه افرادى؛ چون لرنر، شرام و راجرز بود.(ازكيا، همان)
بطوركلى مى‌توان گفت كه توسعه، مفهومى است كه از آغاز دوران مدرنيته از سوى نظريه‌پردازان براى كشورهايى كه از سطح پائين رشد اجتماعى، اقتصادى و سياسى برخوردار بودند مطرح شد و هدف اوليه نظريه پردازان از مفهوم توسعه ارائه الگو و مدلى براى حركت جوامع مختلف، به ويژه به سبك كشورهاى غربى بود. با اين حال، كم كم مفهوم توسعه دچار پيچيدگى و تعريف‌هاى متعدد و مبهمى شد، به طورى كه ارائه يك تعريف جامع براى آن مشكل شد. براى مثال، مايكل تودارو جامعه‌شناس مشهور غربى، توسعه را چنين تعريف مى‌كند: توسعه را بايد جريانى چند بعدى دانست كه مستلزم تغييرات اساسى در ساخت اجتماعى، طرز تلقى عامه مردم و نهادهاى ملى و نيز تسريع رشد اقتصادى، كاهش نابرابرى و ريشه‌كن كردن فقر مطلق مردم است. توسعه در اصل بايد نشان دهد كه مجموعه نظام اجتماعى، هماهنگ با نيازهاى متنوع اساسى و خواسته‌هاى افراد و گروه‌هاى اجتماعى در داخل نظام، از حالت نامطلوب زندگى گذشته خارج شده و به سوى وضع يا حالتى كه از نظر مادى و معنوى بهتر است، سوق يابد. (تودارو، 1366)
جامعه‌شناسان برخلاف اقتصاددانان كه از توسعه بر مفاهيم و شاخص‌هاى كمى تأكيد مى‌ورزند، بر بعد ارزشى آن نيز تاكيد مى‌كنند. به‌عنوان مثال، گى روشه جامعه‌شناس فرانسوى، در مفهوم توسعه مى‌گويد: »بطوركلى صحبت از مفهوم توسعه، قضاوتى است ارزشى كه با ارزش‌هاى معينى ارتباط دارد و اين مفهوم با نظامى از ارزش‌ها مرتبط مى‌شود كه داراى كاركرد است. همه جوامع به يك اندازه به افزايش سطح زندگى ارزش نداده و اهميت يكسانى در اين مورد قائل نيستند«.(روشه، 1368)
اما امروزه با متحول شدن فضاى سياسى و اقتصادى جهان تحت تاثير پديده جهانى شدن و تحول مفهوم شهروندى و حقوق انسانى، مفهوم توسعه نيز از ديدگاه بيشتر صاحب‌نظران، همه ابعاد زندگى بشر را در برمى‌گيرد. در اين مفهوم توسعه از نيازهاى انسانى آغاز مى‌شود و حتى مسائل مربوط به زندگى معنوى انسان را نيز در برمى‌گيرد. (سيف‌زاده، 1388) برهمين اساس مى‌توان گفت: توسعه بهبود، رشد و گسترش همه شرايط و ابعاد مادى و معنوى حيات اجتماعى را دربرمى‌گيرد كه در رابطه بين دولت و ملت بوجود مى آيد و شرايط مناسبى از امنيت، آزادى فردى، مشاركت سياسى، رشد اقتصادى و رفاه مالى و غيره را مهيا مى‌كند. با توجه به گستردگى مفهوم توسعه، اين مفهوم در شاخه‌هاى متعددى تقسيم‌بندى مى‌شود، كه شامل توسعه اقتصادى، توسعه سياسى، توسعه اجتماعى، توسعه فرهنگى و غيره است كه مجموع اينها شاخص‌هاى يك جامعه توسعه يافته را تشكيل مى دهد.(بخشايش اردستانى، 1388)
در مفهومى كلى‌تر، توسعه، فرايندى است كه متضمن تغييرات مداوم در تمام عرصه‌هاى زندگى انسانى، اعم از مادى و معنوى و بهبود بنيان‌هاى اقتصادى، اجتماعى و سياسى است كه انسان در اين فرايند، آزادانه به حياتى توأم با عزت‌نفس و اتكاى به خويش، در محدوده‌اى پذيرفته شده، نايل مى‌شود. (سيف‌زاده، پيشين)با در نظرگرفتن چنين مفهومى از توسعه مى‌توان گفت: آن جنبه‌اى از توسعه امروزه مى‌تواند زمينه اصلى پيشرفت يك جامعه را بوجود آورد كه ماهيتى چند بعدى و سياسى داشته باشد. توسعه ملى پايدار، به معناى افزايش ظرفيت‌ها و پويايى‌هاى نظام ملى‌در همه ابعاد سياسى ، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى است، تا حدى كه نظام ملى قادر به پاسخ‌گويى به نيازهاى فزاينده و سازگارى و تعامل با شرايط متغير داخلى و خارجى شود. هم‌چنين اين مفهوم از توسعه دربرگيرنده افزايش ظرفيت افراد در تاثيرگذارى بر آينده‌شان مى‌باشد؛ يعنى اين‌كه نه تنها برنامه‌ها و پروژه‌ها نياز به انجام تغييرات فيزيكى و عينى دارد، بلكه اين تغييرات به شيوه‌اى بايد صورت گيرد كه افراد ظرفيت و توانايى بيشترى براى انتخاب و پاسخ‌گويى به اين تغييرات را داشته باشند و تغييرات برنامه‌ريزى شده بايد متوجه پتانسيل افراد و مصونيت شخصيت آنها باشد.(برايانت و وايت، 1982) اين تعريف از توسعه پايدار ملى نه تنها دولت و ملت يك جامعه را در مسير پيشرفت همه جانبه قرار مى‌دهد، بلكه نقش بسيار مهمى در مصون نمودن آنها در برابر آفات توسعه دارد.
در كل مى‌توان گفت: اگر هدف بلند مدت توسعه پايدار ملى را، دستيابى به سطحى از توسعه ظرفيت‌ها و قابليت‌هاى توليد و بازتوليد خلاقيت، ثروت، قدرت و حيثيت ملى بدانيم، به گونه‌اى كه بتواند امنيت، آزادى، كرامت، مشاركت، رفاه و عدالت را براى آحاد ملت فراهم كند، هدف درازمدت بعد سياسى اين توسعه نيز بايد دستيابى به نوعى از نظم، ثبات و تعادل سياسى و اجتماعى مى‌باشد، كه مسلما اين جنبه از توسعه كمتر متكى به كاربرد زور و اقتدار دولت، و بيشتر متكى به سازوكارهاى خود تنظيم كننده ميان عرصه‌ها، نيروها و نهادهاى مختلف اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى؛ يعنى متكى به گسترش فرهنگ مشاركت، اخلاق و فضيلت مدنى مى‌باشد. اين مفهوم از توسعه، با مؤلفه‌هايش است كه امروزه مى‌تواند زيربناهاى مقاوم‌سازى ، توانمندسازى و تأمين امنيت اجتماعى يك جامعه را بوجود بياورد. ركن اصلى دستيابى به چنين مفهومى از توسعه ملى مسئوليت‌پذيرى داوطلبانه و مشاركت فعالانه شهروندان حق‌مدار- تكليف‌مدار در جامعه مى‌باشد. امر به معروف و نهى از منكر مهم‌ترين فريضه دينى است كه بسترساز اصلى تحقق چنين مسئله‌اى مى‌باشد.

نقش امر به معروف و نهى از منكر بر توسعه پايدار ملى
براى رسيدن به چنين مفهومى از توسعه پايدار ملى شهروندان بايد داوطلبانه در مسؤوليت‌هاى اجتماعى مشاركت فعال داشته باشند و اين مساله ايجاب مى‌كند كه يك شهروند فعال و حق‌مدار، ناظر و مراقب همه امورى باشد كه پيرامون وى اتفاق مى‌افتد. اين مطلب در فقه اسلامى تحت عنوان امر به معروف و نهى از منكر مطرح شده و از مهم‌ترين مبانى تفكر سياسى يك مسلمان به شمار مى‌رود، چنان كه از مهم‌ترين فرايضى است كه وجوب كفايى آن ضرورى دين شناخته شده و ضامن بقاى اسلام است. (مصباح يزدى، 1389)
قرآن كريم در بيان صفات ممتاز مؤمنان مى‌فرمايد: »وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطِيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ (توبه، آيه 71)؛ مردان و زنان با ايمان ولى (و يار و ياور) يكديگرند، امربه معروف و نهى ازمنكر مى كنند، نماز را برپا مى مى‌دارند و زكات را مى‌پردازند و خدا و رسولش را اطاعت مى‌كنند.
به موجب اين آيه، افراد مؤمن به سرنوشت يكديگر علاقمند بوده و به منزله يك پيكر مى‌باشند. پيوند سرنوشت‌ها موجب مى‌شود كه تخلف و انحراف يك فرد، در كل جامعه تأثير بگذارد، چنان كه يك بيمارى واگير در صورتى كه معالجه نگردد، از فرد به جامعه سرايت نموده و سلامت آن را به خطر مى‌اندازد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين زمينه مى‌فرمايد: »يك انسان گنه‌كار در ميان مردم، همانند فرد ناآگاهى است كه با گروهى سوار كشتى شده و آن گاه كه كشتى در وسط دريا قرار مى‌گيرد، تبرى برداشته و به سوراخ نمودن جايگاه خود مى‌پردازد، هر كسى به او اعتراض مى‌كند او در پاسخ مى‌گويد: من در سهم خودم تصرف مى‌كنم، به يقين اين، يك حرف احمقانه است. اگر ديگران او را از اين عمل خطرناك باز ندارند، طولى نمى‌كشد كه همگى غرق مى‌شوند«. براى روشن تر شدن نقش فريضه امر به معروف و نهى از منكر در راستاى توسعه پايدار ملى بايد به تبيين كاركردها و آثار امر به معروف و نهى از منكر پرداخته شود. از آنجا كه امر به معروف و نهى از منكر پديده‌اى اجتماعى و نظارتى‌همگانى است و ارزنده‌ترين آثار آن نيز در اجتماع نمود مى‌يابد، لذا نتايج و آثار امر به معروف در اين بخش؛ يعنى اجتماع مورد كاوش قرار مى‌گيرد. اين نتايج عبارتند از :
امنيت: هر جامعه اى براى پويايى خويش نيازمند آرامش و امنيت از جانب داخل و خارج است. از مهم ترين آثار اجتماعى امر به معروف و نهى از منكر حفظ امنيت مى باشد و ساير آثار اجتماعى اين فريضه، مثل بقاى جامعه، وحدت، اجراى احكام، آبادانى، سازندگى و... همگى در راستاى توسعه پايدار ملى قرار مى‌گيرند و وجود آنها به نوعى با ايجاد آن مرتبط مى باشد.
انسجام و بقاى جامعه و وحدت آن: همه افراد در جامعه هم‌چون سرنشينان يك كشتى، داراى سرنوشت يكسانى هستند و مسافران كشتى صرف نظر از مقرراتى كه توسط مؤسسه كشتى رانى يا ناخدا به آنها ابلاغ مى شود، به طور طبيعى حق دارند و موظفند از امورى كه ممكن است آنها را در كام دريا جاى دهد، شديداً جلوگيرى كنند و در جهت حفظ كشتى و مسافران از خطرات كوشش نمايند. از ديد قرآن و روايات امر به معروف و نهى از منكر ضامن بقاى جامعه، و ترك اين دو سبب نابودى و هلاك جوامع است.
ضمانت اجراى احكام و دستورات الهى: امر به معروف و نهى از منكر به عنوان اصل "نظارت عمومى" يا "ضمانت اجرايى" قوانين اسلام مطرح مى باشد. خداوند نظارت بر حسن اجراى احكام الهى را برعهده فرد فرد جامعه اسلامى از هر قشرى نهاده و از اين رو، هر فرد و گروهى همواره چشمان بيدار امت اسلامى را مراقب خويش دانسته و تلاش مى كند حتى الامكان قوانين اسلامى را رعايت نموده و زير پا نگذارد. امام باقر(ع) مى فرمايند: "امر به معروف و نهى از منكر فريضه بزرگى است كه به سبب آن واجبات برپا مى شود." (وسائل الشيعه، ج 11، ص 59. 3)
برقرارى عدالت اجتماعى: نظارت عمومى بر حسن اجراى احكام عدالت‌گستر اسلام، زمينه فراگيرى عدالت اجتماعى را فراهم مى سازد. امام على(ع) در اين مورد مى فرمايند: "... امر به معروف و نهى از منكر با برگرداندن مظالم (به صاحبان اصلى آن) و مخالفت ستمگر همراه است. هم‌چنين تقسيم (عادلانه) بيت المال و غنايم را در پى دارد و صدقات (ماليات‌هاى شرعى) از جاهاى لازم گرفته شده و در جاى حق و مناسب مصرف مى‌شود«. (وسايل الشيعه، ج 11، ص 30. 4)
آبادانى و سازندگى در جامعه: عمران و آبادانى كشور ساختار امر به معروف و نهى از منكر است. امام باقر(ع) در اين مورد مى فرمايند: "بوسيله امر به معروف و نهى از منكر سرزمين‌ها آباد مى شود. "( وسائل الشيعه، ج 11، ص 59. 2)
خير و سلامتى: پيامبر گرامى (ص) در اين باره مى فرمايند: "امت من تا زمانى كه امر به معروف و نهى از منكر كنند در خير و سلامتى‌اند. " (وسائل الشيعه، ج 61، چ دوم، ص 32. 1)
قدرتمندى مومنان: تقويت نيروهاى صالح درون جامعه و تضعيف منافقان از بركات امر به معروف و نهى از منكر است. حضرت على(ع) مى فرمايند: "هر كس امر به معروف كند مومنان را قدرتمند مى‌كند. "( نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، حكمت 13).
تضعيف جبهه نفاق: خداوند متعال اين برنامه را بسيار زيبا در آيه شصت و هفت سوره توبه بيان مى‌نمايد، كه: »منافقان سعى در امر به منكر و نهى از معروف دارند و مومنان بايد با امر به معروف و نهى از منكر توطئه آنان را خنثى نمايند«. حضرت على (ع) نيز تاثير امر به معروف و نهى از منكر را در شكست خط نفاق و درمانده كردن منافقين قطعى دانسته و مى‌فرمايد: "كسى كه نهى از منكر كند بينى منافقان را به خاك مى مالد. " (نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، حكمت 13)
مصلحت عمومى جامعه و طرد نااهلان از پست‌هاى كليدى: حضرت على(ع) در اين باره مى‌فرمايد: "خداوند امر به معروف را براى مصلحت عامه مردم و نهى از منكر را براى طرد سفيهان واجب كرده است.( نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، حكمت 25. 2)
شكوفايى اقتصاد: اقتصاد سالم منوط به امر به معروف و نهى از منكر است. با امر به معروف و نهى از منكر راه‌هاى صحيح كسب و تجارت و پيشرفت صنعت، هموار گشته و هر كسى درخور استعداد خويش به امرار معاش مى‌پردازد و بيكارى، گران‌فروشى، احتكار و ساير انحرافات اقتصادى ريشه كن مى گردد. امام باقر (ع) در ادامه حديث جابر مى فرمايند: "به وسيله امر به معروف و نهى از منكر كسب‌ها حلال مى شود. " (وسائل الشيعه، ج 11، ص 59. 3)

جمع‌بندى
امر به معروف و نهى از منكر هم‌چون خون در پيكره دين جريان دارد و ضامن حيات اسلام است. خيزش و قيام مصلحان در جامعه اسلامى نيز، بازتابى از عمل به اين فريضه مى‌باشد و اگر مصلحان بزرگى، هم‌چون امام حسين عليه السلام نمى‌بودند، ارزش‌هاى انسانى و الهى از بين رفته و اسلام قرن‌ها پيش توسط تبه‌كاران دفن شده بود. انقلاب اسلامى ايران، خود يكى از ثمرات و نتايج با ارزش اين اصل در جنبه‌هاى سياسى و حكومتى است كه توسط مصلح بزرگ، امام خمينى(رحمة الله عليه) رهبرى شده و به پيروزى رسيد و هم اكنون به زعامت رهبر معظم انقلاب اسلامى‌به راه خود ادامه مى دهد. امر به معروف و نهى از منكر يكى از دستورات مهم و اساسى در فرهنگ دينى‌است. در قرآن كريم آيات متعددى در زمينه امر به معروف و نهى از منكر وجود دارد و جزو ويژگى‌هاى مومنين شمرده است. امر به معروف و نهى از منكر داراى مراتبى است كه دقيقاً بايد رعايت شود، به نحوى كه اگر با رعايت يك مرتبه از آن، به وظيفه شرعى عمل شد، نوبت به مرتبه ديگر نمى‌رسد.
اولين مرتبه آن است كه كارى انجام دهيم كه دلخورى خود را از عمل انجام‌شده برسانيم. همين مرتبه نيز مى‌تواند مراحلى داشته باشد، مانند اين كه با مشاهده عمل زشت او، چشم خود را ببنديم يا اخم كنيم يا چهره در هم بكشيم.
دومين مرتبه امر به معروف و نهى از منكر، امر و نهى به وسيله زبان است كه اين مرتبه خود نيز داراى درجاتى‌است. اگر با موعظه، ارشاد و گفتار ملايم مقصود به دست مى‌آيد، نوبت به مراتب بعدى نمى‌رسد.
سومين مرتبه، اقدام عملى است. اين مرتبه نيز داراى مراحلى است كه دقيقاً بايد رعايت شود. كسى كه متصدى امر به معروف و نهى از منكر است، بايد در تمام مراتب اين واجب دينى، همانند پزشك دلسوز و مهربانى برخورد كند كه جز كمك به بيمار و نجات او انگيزه ديگرى ندارد؛ زيرا انسانى كه مرتكب منكر مى‌شود يا نسبت به معروف بى‌توجه است يا عليه آن موضع‌گيرى مى‌كند، مبتلا به نوعى بيمارى روحى و روانى است و بايد با ابراز امر به معروف و نهى از منكر او را از چنين بيمارى نجات بخشيد.
امام صادق عليه السلام مى‌فرمايد: »تنها كسى مى‌تواند امر به معروف و نهى از منكر كند كه سه ويژگى داشته باشد: آگاه بودن از آنچه به آن امر يا از آن نهى مى‌كند، اجراى عدالت در امر و نهى، و مراعات رفق و مدارا در امر و نهى«.
مسلماً اگر امربه معروف و نهى از منكر با مراتب و شرايط مذكور انجام پذيرد، يكى از اثرات مهم اين فريضه، امنيت بخشى به فرد و جامعه و عملى شدن مفهوم نوين شهروند حق‌مدار مى‌باشد. هم‌چنين ساير اثرات و كاركردهاى امر به معروف و نهى از منكر مثل بقاى جامعه و حفظ وحدت، عدالت اجتماعى و اقتصادى، آبادانى و سازندگى، قدرتمندى افراد صالح جامعه و تضعيف دشمنان و منافقان، همگى در راستاى ايجاد امنيت و آرامش افراد اجتماع و در واقع مفهوم نوينى از توسعه پايدار ملى است.

منابع
1. ازكيا،(1380) جامعه‌شناسى توسعه، چاپ سوم، تهران، نشر كلمه.
2. بايدها و نبايدها، بنياد نشر آثار و انديشه‌هاى آيت الله بهشتى، چ دوم، صص 67- 77.
3. قرشى، سيدعلى اكبر، ج 7، ص 90. 1.
4. اصفهانى، راغب، ج 3، ص 69. 3.
5. تفسير الميزان، ج 21، ص 18. 4.
6. وسائل الشيعه، ج 11، ص 59. 3.
7. ع.قوام،(1369)درآمدى بر جامعه‌پذيرى سياسى، نامه علوم اجتماعى، دانشگاه تهران، شماره يك، زمستان 1369.
8. ع.كمالى،(1374)بررسى مفهوم جامعه‌پذيرى، تهران: مركز چاپ نشر سازمان تبليغات اسلامى، 1374.
9. قاموس قرآن، ج 6، چ چهارم، 4613، ص 72. 3.
10. قوام، سيد عبدالعلى.(1382)"جهانى شدن و جهان سوم"، تهران: دفتر مطالعات سياسى و بين‌المللى.
11. گى. روشه،(1366) تغييرات اجتماعى، ترجمه دكتر منصور وثوقى، نشر نى، تهران.
12. گى روشه.(1387)"تغييرات اجتماعى"، ترجمه منصور وثوقى، تهران: نشر نى.
13. م. تودارو،(1366) توسعه اقتصادى در جهان سوم، ترجمه غلامعلى فرجادى، چاپ دوم، وزارت برنامه و بودجه، تهران.
14. م. دوورژه،(1378) بايسته‌هاى جامعه‌شناسى سياسى، ترجمه ابوالفضل كاظمى، شريعت‌پناهى، تهران، دادگستر.
15. م. نظرپور،(1378) ارزش‌ها و توسعه، بررسى مواد قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى.
16. م. وينر و س. هانتينگتون، (1379)درك توسعه سياسى، ترجمه پژوهشكده مطالعات راهبردى، تهران.
17. م. وينر،(1353) نوسازى جامعه، ترجمه رحمت‌الله مقدم مراغه‌اى، چاپ دوم، شركت سهامى كتاب‌هاى جيبى، تهران.
18. م. چلبى،(1375) جامعه شناسى نظم: تشريح و تحليل نظرى نظم اجتماعى، تهران: نشر نى.
19. مفردات الفاظ قرآن، ج 2، 2613، ص 29. 7.
20. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، ح 13.
21. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، ح 25. 2.
22. وسائل الشيعه، ج 11، ص 59. 3.
23. وسائل الشيعه، ج 11، ص 59. 3.
24. وسايل الشيعه، ج 11، ص 30. 4.
25. وسائل الشيعه، ج 11، ص 59. 2.
26. وسائل الشيعه، ج 61، چ دوم، ص 32. 1.
27. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، حكمت 13.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 316  صفحه : 3
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست