responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 312  صفحه : 11

زنان و سينما و زندگى ما
میراحسان احمد

علاقه زنان بازيگر ايرانى به كارگردانى فيلم، پديده‌اى است كه طى سال‌هاى بعد از انقلاب اسلامى و به ويژه دو دهه ي اخير ظهورى انكارناپذير يافته است. چه در عرصه ي مستندسازى و چه در قلمرو سينماى بلند داستانى اين پديده، خود را نشان مى‌دهد. علت اين گرايش، يا علل آن متنوع است. مى‌توان گفت : فرهنگ سينمايى ما كم و بيش تغيير يافته، ديگر زيبايى جسم زن و سوپر استار بودن، فضيلتى بزرگ به شمار نمى‌آيد. زنان ميل به حضورى متفكر و جدى در عرصه سينما مى‌يابند. لايه ي اجتماعى و انديشه‌گرى زندگى زنان، دانش و دغدغه‌هاى تفكرآميز و به ويژه توجه آنان به مطالبات و حقوق انسانى‌شان جدى‌تر شده است.
واقعيت آن است كه در دوران حكومت‌هاى استبدادى و قرون وسطايى و غاصب كه به نام اسلام حكومت مى‌كردند، در دوران زندگى ارباب و رعيتى و تبعيض آلود تا قاجار كه چون دوران جاهليت به زنان چون بردگان و جنس دوم نگاه مى‌شد و در دوران مدرنيزاسيون پهلوى، كه تقليد توأم با استبداد به نمايش آزادى پوچ در مورد حقوق زنان ختم گشت، در حالى كه ميليون‌ها زن در شرايط وحشيانه‌اى زندگى مى‌كردند و تعصب و جاهليت به نام دين رواج داشت و سيماى روشن اسلام در دفاع از حقوق انسانى زنان ملكوك شده بود، در همه اين دوران ما با تبعيضات فراوانى روبرو بوده‌ايم. حتى آن آزادى‌هاى صورى كه متعهد به رشد زنان نبود، سيماى دوم همان تحجر بود؛ زيرا از زنان چون وسيله ي عيش و بهره كشى جنسى مردان و نمايش برهنگى جسم و تجاوز ذهنى و جسمى بهره‌بردارى مى‌شد.
انقلاب اسلامى كه ميليون‌ها انسان را چون صاحبان اصلى قدرت به خيابان كشاند ومردم همچون يدالله، وارد عرصه سياست شدند و قدرت انقلابى را پابرجا كردند، ما با وضعيت تازه‌اى روبرو شديم. امام(ره) از حضور زنان در انقلاب با ستايش سخن گفتند و جايگاه آنان را مساوى يا حتى برتر از مردان در مبارزه با ستم و كسب آزادى و استقلال و ميل به رشد و پيشرفت برشمردند. هزاران هزار زن مسلمان در خيابان‌ها و در عرصه زندگى اجتماعى و در پشت جبهه و در جبهه‌ها از اسلام، سرزمين مستقل و آزاد اسلامى‌شان دفاع كردند. فرزندان آنان شهيد شدند و آنان با دستان خود جوانه‌ها و برهاى زاده زهدان خود را به خاك سپردند تا درخت برومند رشد و حقيقت‌طلبى و نفى جاهليت تعصبات و تبعيضات جاهلى سايه‌گستر شود.
دو برخورد افراطى در اين سال‌ها در ايران وجود داشت كه امام راحل با هر دو مخالف بودند. توهم قابليت رهايش گرى زنان ايران كه با فرهنگ اسلامى رشد كرده‌اند، به وسيله تلقين‌هاى ليبرال غربى و نفى ديدگاه اسلام نسبت به زن و مادر و ترويج نگرش فمينيستى از يك سو و مخالفت متحجرانه با حضور زنان در عرصه فعاليت اجتماعى و تداوم تفكر متعصبانه جاهلى به نام تفكر دينى.
در ايران تلاش براى آن كه از همه پتانسيل زنان ايران جامعه براى پيشرفت و رشد سود جسته شود، بدون ترديد با تكيه بر نيروى تفكر و حقايق اسلامى ممكن خواهد بود. اين پرچمى اعتمادآفرين و اطمينان بخش براى زنان است. پرچمى كه بايد از غبار دوران و فهم‌هاى فسيل شده ي فرهنگ ارباب و رعيتي غبارروبى شود تا به زن با نگاه جنسيتى و شهوانى نگريسته نشود ونگاه اسلام ناب محمدى(ص) ترويج شود .
بديهى است كه زن آگاه مسلمان كه از انقلاب اسلامى بيدار شده، همان همسران و مادران و فرزندان و دختران شهيدان و ايثارگران، كه در خيابان‌ها و در تجربه پيروى از امام(ره) طعم رهايى و افق رشد انسانى خود را براساس حكمت و معرفت الهى تجربه كرده‌اند، ديگر قابل بازگرداندن به عصر جاهليت وسركوب‌شدگى و ستم‌ديدگى نيستند.
در اين ميان فرهنگ مدرن و ليبراليسم غربگرا و فرهنگ سلطه‌خواه ابرقدرت‌ها و قدرت‌هاى جهانى با ابزارهاى بيشمار مى‌كوشند تا نسل‌هاى جوان را به سمت مطالبات ليرالى و افق و تفكر غربى برانند. در برابر اين جريان هرچند كم كارى وسيعى از نظر روشنگرى و اقدام در تبيين حقوق زنان از منظر قرآن و اهل بيت(ع) ديده مى‌شود، ليكن تأثير خود نظام الهى رشد علمى زنان، رشد معنوى، آگاهى و بيدارى و مطالبات برحق‌شان بوده است. تا با دوستى و عشق خانواده‌اى پاكيزه و آگاه را حفاظت كنند.
مقابله با ستمگرى‌هاى آن دسته از مردان كه گاه به طور وحشيانه حقوق زنان را زير پا مى‌نهند در جامعه ما رواج يافته است.در اين بين گاه حوادثى رخ مى‌دهد كه هولناك است. البته خود زنان هم در رفتار وحشيانه عليه همسرانشان گاه پرونده‌هاى تاريكى دارند. به هر رو اكنون سخن بر سر مطالبات زنان است.
× × ×
نيكى كريمى سوت پايان را با هدف دفاع از حقوق زنان ساخته است. اين اتهامى بى‌شرمانه است كه بپنداريم هدف اين فيلم ترويج فساد يا مخالفت با قوانين الهى است. اين فيلم با قصاص مخالفت نمى‌كند، بلكه مى‌كوشد به زنى كه به ناحق به پاى چوبه‌دار مى‌رود ، كمك كند و با كسب رضايت از اولياء دم، مانع مرگش شود. وقتى ما از علت حكم اعدام اين زن با خبر مى‌شويم، درمى‌يابيم كه او قتل مردى را كه همسر او بوده و خواسته به دخترش تجاوز كند و دخترك در دفاع از خود او را كشته، به گردن گرفته تا فرزندش را از مرگ نجات دهد. پس اتهام دروغين به اين فيلم در مخالفت با دين، اتهامى واهى است.
× × ×
سحر رحيمى زن مستندسازى است كه با همسرش سامان كه او هم در كار سينماى داستانى و فيلمنامه نويسى است، در آستانه ي تحقق آرزوى‌شان يعنى صاحب‌خانه شدن قرار دارد. سحر (نيكى كريمى) و سامان (شهاب حسينى) مجبورند كه سخت كار كنند. سامان هر كارى را پذيرفته، مى‌نويسد، فيلم تبليغى و سفارش تلويزيونى و تيزر قبول مى‌كند و حالا براى فيلمبردارى مجدد صحنه‌اى از كار تلويزيونى‌اش كه اصلاح خورده ، بايد آن را دوباره بسازد. او كه مشغول آغاز فيلم بلندش است، اين كار را به همسرش، سحر، واگذار مى‌كند تا بازيگر آن صحنه مليحه را بيابد و دوباره فيلمبردارى انجام گيرد.
سحر به دنبال مليحه به كمك مزدك دستيارش اين‌ور و آن‌ور مى‌رود وقتى مليحه را مى‌يابد، متوجه مى‌شود او با وضعى ناگوار دردناك و دشوار روبروست. مليحه به خاطر تهيه پول ديه و نجات مادرش كه پدرخوانده او را به قتل رسانده، مى‌خواهد كليه‌اش را بفروشد.
سحر با همه وجود و همدردى انسانى سعى مى‌كند به مليحه كمك كند، او حتى راضي مى‌شود كه خانه ي نيم ساخته خودشان را بفروشد اما سامان اصلاً موافق نيست. مى‌انديشد سحر بى‌هوا به وسط ماجرا شيرجه رفته و اين ماجرا مثل هزاران نمونه قتل و قصاص به آنها ربطى ندارد.
مليحه ابتدا داستان را ناقص تعريف مى‌كند و مى‌گويد: همسر مادرش قصد تجاوز به او را داشته و در همين حيص و بيص مادرش سر مى‌رسد و شوهرش را مى‌كشد. سحر حاضر مى‌شود اتومبيلش را بفروشد و به كمك چهره‌هاى مشهور سينمايى و ورزشى خانواده مقتول را به قبول رضايت وادارد. اما تلاش آتيلا پسيانى و ورزشكاران هم فايده‌اى ندارد. پنجاه ميليون تومان فقط با فروش خانه مقدور است. اما سامان كه همه عصر كاركرده تا خانه‌اى داشته باشد، حاضر به اين فداكارى نيست. مليحه اعتراف مى‌كند كه در واقع اين او بوده كه مردك را كشته و مادرش بيگناه است.
در صبح اعدام خانواده مقتول سر مى‌رسند و عجز و زارى مليحه بى‌فايده است. مادرش اعدام مى‌شود. قانون با چشم‌هاى بى‌احساس، عدالت صورى را به اجرا درآورده است. اما در اين بين سامان براى سحر شكسته، او ديگر پسرى نيست كه با سحر هم دانشگاهى بوده و آرمان‌هاى انسانى داشت.
× × ×
خيلى‌ها سوت پايان را بهتر از يك شب و چند روز بعد فيلم‌هاى اول و دوم نيكى كريمى مى‌دانند، به نظرم چنين نيست. اما قبل از نقد فيلم بايد از شور و هيجان نيكى كريمى براى خودش فيلمش حرف بزنم. او با حاضر شدن در باجه ي بليت‌فروشى سينما ، به كارى تازه براى كشاندن مردم به سينما اقدام كرده، اين همه شور ستودنى است. او كه سوپراستار سينماى ايران براى دو دهه بوده ، اكنون مايل است بازى كند تا امكان فيلمسازى و پياده كردن ايده‌هاى سينمايى‌اش را فراهم كند و اميدوارم به عنوان زن كارگردان ماندگارى در سينماى ايران، آثار به يادماندنى در طرح مطالبات زنان جامعه ما با ديدى منصفانه، بيافريند.
نيكى كريمى در آثار پيشين خود، سينمايى را ارائه داده كه موسوم به سينماى مستقل، متفاوت، غير داستانگو، با روايت غيرخطى و مدرن و... است. اين نوع سينما مخاطبان خاص و روشنفكر دارد و با آثار عامه‌پسند متفاوت است و به ويژه سينماى اروپا با اين گرايش شاهكارهاى به يادماندنى آفريده كه در تقابل با سينماى عامه‌پسند هاليوود و آمريكايى بوده‌اند.
دومين ويژگى سينماى نيكى كريمى توجه آن به موقعيت زنان و معضلات فردى آنان و دنياى درون و بيرون‌شان است.
اما اثر اخير يك وجه اجتماعى در دفاع از حقوق زنان را همراه دارد كه جنبه تازه‌اى در كار نيكى كريمى است. دومين خصوصيت اين سينما تلاش نيكى كريمى براى گسترش مخاطبان خود و به وجود آوردن جذابيت‌هاى عمومى و داستانگويانه در فيلم است.
البته مسايل اجتماعى همواره در سينماى ما با دو چهره ظاهر شده‌اند، يك چهره پرهياهو و تبليغى و مد روز كه مى‌كوشد از جذابيت اين موضعات براى جذب مخاطب داخلى و خارجى استفاده كند، و ديگر وجهى تأمل‌انگيز كه سعى مى‌كند؛ جامعه را نسبت به معضلات واقعى حساس كند و راه حلى براى تناقضات و بحران‌هاى اجتماعى بيابد.
نيكى كريمى در سوت پايان خواسته تا ضمن حفظ آن چهره متعهد اجتماعى و سينماى روشنفكرانه، تمهيدات و شگردها و ماجراهايى جهت جذب عموم بيانديشد و در واقع آن سينماى رويكردگرايى را كه عباس كيارستمى بنا نهاده و فيلمسازان زيادى در ايران و ديگر كشورها از آن سبك پيروى كرده‌اند، با ويژگى‌هاى سينماى داستان‌پرداز و سرگرم‌كنند بياميزد.
اين كار با شگرد بهره‌بردارى از خصوصيات سينماى مستندگون از يك طرف و ايجاد تعليق و التهاب و ماجرا و كشمكش از سوى ديگر انجام شده است.
به نظرم اين شگرد فيلم او را نسبت به آثار گذشته عامه‌پسندتر كرده ولى نه الزاماً بهتر!
شخصيت مستندساز سحر رحيمى كه نيكى كريمى نقش‌اش را ايفا مى‌كند به او اجازه داده ساختمانى مستند گونه براى فيلمش در نظر گيرد. در نتيجه نيمى از فيلم با تصوير زندگى روزمره و رفتارهاى معمولى مى‌گذرد. نيكى كريمى توجه نبوده در شاهكارهاى سينماى رويكردگرا از خانه دوست كجاست تا مشق شب، كلوزآپ، زندگى و ديگر هيچ، زير درختان زيتون، بادكنك سفيد ، طعم گيلاس، از كنار هم مى‌گذريم، باد ما را با خود خواهد برد، ده و نفس عميق و مسافر جنوب و ده‌ها فيلم ديگر، اين گذران بى‌حادثه و روزمره، در هر نهاد لايه‌اى درونى دارد كه اصلاً قابل حذف نيست. تنها ظاهر ساده فصول به آمد و رفت بى اتفاق شبيه است و حتى يك نما را نمى‌توان حذف كرد. اما مستندگونگى سبب شده نيكى كريمى دچار اين خطا شود كه نيمى از فيلم را از زمان‌هاى مرده قابل حذف پر كند.
سپس به طور ناهمگنى با ورود ماجرا مليحه ما به يك داستانگويى پرتعليق كشيده مى‌شويم، اين دو پارگى زيان فراوانى به ساختار فيلم نيكى كريمى وارد آورده است. البته او مثل هر فيلمسازى به لحظه‌هاى فيلمش تعصب مى‌ورزد و مى‌تواند مدعى شود كه همه فيلم او ساختارى فكر شده دارد. اما فكرضعيف عميق و لايه‌هاى ضمنى و انگيزه‌هاى ساختى و هنرى ژرفنگر بدل نشود ، نشان شكست و ناكامى كارگردان خواهد بود. حضور نيكى كريمى در فيلم منطقى است. گفت‌وگو، سركردن با سامان در خانه و در بدر به دنبال مليحه بودن، فاقد لحظه‌هاى جذاب درونى و معناهاى ضمنى توجه برانگيز است. تا حدى كه به نظر مى‌رسد بهانه نيكى كريمى براى ديده شدن تو ذوق مى‌زند. البته اصلاً چنين نيست چون نيكى كريمى، نيكى كريمى است، و نيكى كريمى حالا كارگردان فيلم است، اين احساس غلط به پاره‌اى از منتقدان دست داده كه او مدام مى‌كوشد كه خود را به نمايش بگذارد.
به نظرم نيكى كريمى ايده‌اى در فيلمش مطرح كرده كه اگر فيلم فقط به آن مى‌پرداخت و آن را پرو و بال مى‌داد و به طور يكپارچه ساختارش را بر آن متمركز مى‌كرد، مى‌توانست شاهكاري پديد آورد. و آن درگير شدن او و سامان برسر خانه براى تهيه پنجاه ميليون تومان ديه جهت نجات مادر مليحه است. در اين جاست كه سحر با چهره ي ديگرى از سامان روبرو مى‌شود. سامان را نمى‌توان محكوم كرد، عمرى در آرزوى خانه داشتن سپرى كرده و حالا درست در آستانه ي تصاحب خانه، همسرش مى‌گويد آن را "مفت" از دست بدهند؛ برابر ماجرايى كه ربطى به او ندارد. اما در عين حال اين يك آزمايش براى اوست. سحر هم كه خواهان خانه بوده، در اين دنياي خشن، چهره انسانى از خود نشان مى‌دهد ولى با چهره حسابگر شوهرش روبرو مى‌شود. او آن روح جوان و حساس وصال و عميق همسرش را دوست داشته داشته. حالا آنها خانه خواهند داشت اما ديگر خانه براى سحر طعم خوشبختى پيش از اين ماجرا را ندارد. او با مردى الكى خوش كه كارى به مشكلات مرگ و زندگى ديگر آدم‌ها ندارد، خوشبخت نتواند بود.
نيكى كريمى اين ايده عالى را در فيلمش نپرورده و از دست داده است در عوض، اصرار او به داستان مليحه و مادرش چيزى بيشترى از فيلم‌هاى مستند در اين زمينه به ما نمى‌دهد. آثار مهوش شيخ الاسلامى بسيار موثرتر از فيلم نيكى كريمى ما را با وضعيت اين چنين زناني آشنا مى‌سازد.
در شالوده‌شكنى سوت پايان، مدام گرايش كارگردان را براى تقليد از مستندهاى نامبرده مى‌بينيم، اما همه چيز نتيجه معكوس مى‌نهد. حتى دوربين روى دست اصلانى كه قرار است فضايى زنده و پرالتهاب از شهرى دچار بحران و تناقض و خشونت حاكم بر شهر به ما ارائه دهد، بيشتر ما را عصبى مى‌كند و اصلاً كاركرد دوربين روى دست فيلم‌هاى مستند را كه خيلى طبيعى احساس استناد به واقعيت را منتقل مى‌سازند، ندارد. فيلم ظرائفى دارد كه نبايد ناديده گرفت؛ فضاى بيرونى جشن و فضاى خصوصى سوگوارانه مليحه و همدردى سحر، فصل رفتن به خانه مقتول با پسيانى براى گرفتن رضايت، فصل پشت در زندان در انتظار آمدن خانواده مقتول براى مراسم اعدام، صحنه‌هاى خوب و ماهرانه فيلم نيكى كريمى است.
نيكى كريمى بايد تكليفش را با سينماى ملودراماتيك و روايت خطى، يا سينماي مدرن مستندگون غيرخطى روشن كند. زيرا اين روشن نبودن تكليف سبب آشفتگى‌هايى آسيب‌رسانى به فيلم او شده است. گاه استنادگرايى او بيهوده، شگردهاى ساختارى و حركت روى دست دوربين او غيرقابل تحمل و گاه دنبال ماجراپردازى بودنش نامتناسب با آن مستندگرايى جلوه مى‌كند.
بدون ترديد نيكى كريمى با استفاده از تجربه‌هاى دوران بازيگرى و استعدادش مى‌تواند كارگردان معتبر اين سينما باشد، اگر تكليفش را يك سره كند. با زندگى و اين مردم و اقشار مختلف‌شان بيشتر بنشيند و پاشود و آنها را بشناسد و فيلمش يكپارچه‌تر ساختار بيابد.
او بايد با جمع بندى همه تجربياتش و به ويژه با پشتوانه كاركردن با مهرجويى و شناخت آثار بنى اعتماد، راه يك سينماى گرم ملودراماتيك را بپيمايد و اجازه دهد ؛ فيلمنامه‌نويسي معتبر برايش سناريو بنويسند و اشتباه كيميايى را با فيلمنامه‌هاى ضعيف و آشفته تكرار نكند.
پيشنهاد فرض شود يا پند ؛ برخلاف علايقم به سينماى اروپا و آثار كيارستمى از او مى‌خواهم كه از پيروى از سينماى كيارستمى دست بردارد، او كارگردان سينماى داستانگوست پس داستان، داستان. و باز داستان، اين است مسير و راه نجات او؛ داستان گرم از زندگى ملموس ايرانى، فضاى زنده و سرشار از ماجرا و جاندار و روايت پرخون ساختار سنجيده و خطى روايت، اين راه اوج سينماي اوست. آثار اجتماعى تأثيرگذار چه در مورد مشكلات زنان، يا معضلات زندگى ما، او را بدل به فيلمسازى قابل احترام مى‌كند. چشم از آن سوى آب بگيرد و به مردم خود، بحران‌هايشان، دردهايشان و واقعيت همين زندگى و رنج‌هايشان بپردازد. براى آنان جهت پيوند با آنان و به زبان روان آنان. در اين سينما هم همانطور كه ميركريمى، توكلى (اينجا بدون من) و فرهادى و بنى اعتماد آزموده‌اند؛ مى‌توان متفكر و مدرن بود.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 312  صفحه : 11
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست