responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 30  صفحه : 5

نسل‌كشي با ژست‌هاي انسان دوستانه


نهادهاي حقوقي بين‌المللي به احتمال زياد تلاش براي دستگيري و محاكمه‌ي بن‌لادن و ديگران را از جمله با توسل به زور تأييد خواهند كرد، به شرط اين كه بتوان دخالت آنها را اثبات كرد. چرا ايالات متحده حاضر نيست اين طريق را در پيش بگيرد؟ آيا مسأله فقط اين است كه نمي‌خواهد به رويكردي مشروعيت ببخشد كه احتمالاً در مورد اقدامات تروريستي خود ما هم مصداق مي‌يابد، يا عوامل ديگري در كار است؟
بخش اعظمي از جهان از ايالات متحده خواسته‌اند مداركي دال بر ارتباط بن لادن با اين جنايت ارايه كند، و اگر بتوان اين مدارك را ارايه كرد، به سادگي مي‌شود حمايت عظيم و تلاش جهاني را تحت نظارت سازمان ملل براي بازداشت و محاكمه‌ي او و همدستانش برانگيخت. اما اين كار ساده نيست. حتي اگر بن لادن و شبكه‌اش در جنايات يازدهم سپتامبر دست داشته باشند، به دست آوردن مدارك موثق شايد بسيار دشوار باشد. چيزي كه سازمان سيا قطعا به خوبي مي‌داند، چون اين سازمانها را بيست‌سال تمام خود پرورانده و از نزديك بر آنها نظارت داشته است، اينها تشكيلاتي پراكنده، نامتمركز، و غير سلسله مراتبي‌اند، و احتمالاً ارتباطاتشان با هم اندك است و چندان هدايت مستقيمي در آنها اعمال نمي‌شود. و تا جايي كه ما مي‌دانيم، اغلب عاملان اين جنايات احتمالاً خود در مأموريت‌هاي خوفناكشان كشته شده‌اند.
مشكلات ديگري هم در پس زمينه وجود دارد. به گفته‌ي «آرونداتي روي» نويسنده‌ي شجاع هندي «پاسخ طالبان، به تقاضاهاي ايالات متحده براي استرداد بن لادن بر خلاف معمولشان معقول بوده است؛ مدارك را ارايه دهيد، ما هم او را تحويلتان مي‌دهيم. پاسخ بوش اين است كه اين تقاضا قابل مذاكره نيست.» او در ادامه يكي از دلايل متعددي را ذكر مي‌كند كه روشن مي‌كند چرا اين چارچوب براي واشنگتن قابل قبول نيست؟ «حالا كه حرف بر سر استرداد جنايتكاران است، مي‌شود هندوستان هم در اين ميان تقاضاي استرداد «وارن آندرسن» را از ايالات متحده مطرح كند؟ او رييس يونيون‌كار و مسئول نشت گاز در بوپال هند بود كه در سال 1984 شانزده هزار نفر را به كام مرگ فرستاد. ما مدارك لازم را جمع آوري كرده‌ايم. همه‌ي آنها در پرونده‌ها هستند. مي‌شود لطفا او را هم به ما تحويل بدهيد؟»
چنين مقايسه‌هايي در طيف‌هاي فكري افراطي در غرب، كه برخي از آنها «چپ» ناميده مي‌شوند، جنجال‌هاي جنون‌آميزي به راه مي‌اندازد. اما براي غربي‌هايي كه سلامت عقل و شرافت اخلاقيشان را حفظ كرده‌اند و براي تعداد زيادي از انسان‌هايي كه معمولاً قرباني مي‌شوند، كاملاً معقول‌اند. رهبران حكومت احتمالاً اين را درك مي‌كنند. و نمونه‌اي كه «روي» ذكر مي‌كند، البته تازه اول ماجراست و نه فقط به دليل مقياس اين جنايت، به اين دليل كه صراحتا يك جنايت دولتي نبود، نمونه‌ي خيلي چشم‌گيري هم نيست. فرض كنيم ايران خواستار استرداد مقامات ارشد دستگاه كارتر و دستگاه ريگان شود، و حاضر نباشد مدارك متقني دال بر جنايات آنان در دوره‌ي تصدي‌شان ارايه كند. مداركي كه قطعا وجود دارند؛ يا فرض كنيد نيكاراگوئه خواستار استرداد سفير ايالات متحده در سازمان ملل شود، شخصي كه اخيرا به رهبري «جنگ عليه تروريسم» منصوب شده، و از جمله سوابقش خدمت به عنوان «پروكنسول» (عنواني كه غالبا يدك مي‌كشيد) در كشور «هندوراس» بود كه عملاً به روش تيولداري اداره مي‌شود. او قطعا از جنايات تروريست‌هاي دولتي مورد حمايت خود خبر داشت، و ضمنا بر جنگ تروريستي‌اي نيز نظارت عاليه داشت كه ايالات متحده بابت آن در دادگاه بين المللي و شوراي امنيت (در قطعنامه‌اي كه ايالات متحده آن را وتو كرد) محكوم شد. يا بسياري نمونه‌هاي ديگر. آيا ايالات متحده حتي به خواب هم مي‌بيند كه به خواسته‌هايي؛ چون اينها، بدون ارايه‌ي سند و مدرك، يا حتي با ارايه‌ي اسناد و مدارك متقن ترتيب اثر دهد؟
بهتر است كه اين درها بسته بمانند، همان طور كه وقتي يكي از چهره‌هاي اصلي، هدايت عملياتي را به رهبري «جنگ با تروريسم» منصوب مي‌كنند كه بالاترين نهادهاي بين المللي موجود در آن را تروريسم دانسته و محكوم كرده‌اند، بهتر است همچنان سكوت كنيم. جاناتان سويبفت [هزل نويس انگليسي قرن هيجدهم] هم اگر بود زبانش بند مي‌آمد.
شايد كارشناسان تبليغاتي دستگاه هم به همين دليل ترجيح داده‌اند لفظ «جنگ» را به كار ببرند كه ابهامش به كارشان مي‌آيد، و نه لفظ صريح‌تر «جنايت»، ـ يا چنان كه «رابرت فيسك»، «مري رابينسن» و ديگران با دقت بيشتر بيان كرده‌اند: «جنايت عليه بشريت» را. براي مقابله با جنايت، هر قدر هم كه مخوف بوده باشد، رويه‌هاي تثبيت شده‌اي وجود دارد. اين مقابله به سند و مدرك نياز دارد و در ضمن مستلزم پايبندي به اين اصل هم هست كه «مرتكبان اين اعمال» پس از ارايه‌ي شواهد، مسئول شناخته مي‌شوند، نه ديگران (پاپ ژان پل دوم، نيويورك تايمز، 24 سپتامبر)، و از جمله نه تعداد نامعلومي مردم نگونبخت كه از گرسنگي روبه مرگ‌اند و پشت مرزهاي بسته مانده‌اند، كه خود همين در واقع از موارد جنايت عليه بشريت است.
جنگ با تروريسم را اول بار ريگان به راه انداخت، تا جاي جنگ سرد را بگيرد؛ يعني ابزاري شد براي ايجاد هراس در مردم و جلب حمايت براي برنامه‌هايي كه با منافع مردم در تضاد بود. عمليات نظامي در خارج از كشور، صرف هزينه‌هاي هنگفت براي جنگ به طور كلي، تعقيب و مراقبت، و از اين قبيل. حال شاهد تلاشي وسيع‌تر و تهاجمي‌تر براي حركت در همين جهت هستيم. آيا اين مسأله كه ما در جهان منشأ

بيشترين حملات به غير نظاميان هستيم، مشكلاتي را در راه اين تلاش به وجود خواهد آورد؟ آيا در واقع مي‌توان اين تلاش را بدون جنگ با سلاح ادامه داد؟
دستگاه ريگان بيست سال پيش وقتي به قدرت رسيد اعلام كرد كه دغدغه‌ي اصلي‌اش ريشه كن كردن بليه تروريسم جهاني خواهد بود، سرطاني كه دارد تمدن را نابود مي‌كند. آنها براي رفع اين بليه يك شبكه‌ي جهاني تروريستي در مقياسي خارق العاده ايجاد كردند، كه پيامدهاي آن در امريكاي مركزي، خاورميانه، افريقا، جنوب شرق آسيا، و جاهاي ديگر به خوبي شناخته شده‌اند ـ يا بايد بشوند. همه‌ي اين‌ها دستاويزي شد تا به قول شما برنامه‌هايي را به اجرا درآورند كه به مردم كشور خودشان صدمات بسيار زد، و حتي بقاي بشر را به خطر انداخت. آيا «جنگ با سلاح» به راه انداختند؟ جنازه‌هاي بسياري در اطراف و اكناف جهان پشت سر خود به جاي گذاشتند، اما معمولاً خودشان ماشه را نمي‌چكاندند، مگر در چند موردي كه روابط عمومي‌شان چند تمرين براي شفاف شدن اجرا كرد، مثل بمباران ليبي، نخستين جنايت جنگي در تاريخ كه دقيقا طوري زمانبندي شده بود كه بتوان آن را در پُربيننده‌ترين ساعات تلويزيون به طور مستقيم پخش كرد؛ كاري كه با توجه به پيچيدگي عمليات و امتناع كشورهاي قاره‌ي اروپا [اروپا منهاي انگلستان] از همكاري، چندان ساده هم نبود. شكنجه‌ها، مثله كردن‌ها، تجاوزهاي به عنف، و قتل عامها را از طريق واسطه‌ها انجام مي‌دادند.
حتي اگر آن بخش غير قابل ذكر را كه سرنخش به حكومت‌هاي تروريست مي‌رسد، كه مطمئنا شامل حكومت ما هم مي‌شود ـ اما بخش بسيار بزرگي است ـ كنار بگذاريم، تروريسم بليه‌اي بسيار واقعي، بسيار خطرناك و حقيقتا وحشت‌انگيز است. راه‌هايي براي واكنش نشان دادن هست كه به احتمال زياد، خود ما و ديگران را دچار مخاطره‌ي بيشتر خواهد كرد؛ پيشينه براي روش‌هاي معقولتر و شرافتمندانه‌تر بسيار است كه پيشتر درباره‌شان بحث كرديم، و اصلاً و ابدا هم ناشناخته نيستند، اما به ندرت درباره‌ي آنها بحث شده است. اين روش‌ها گزينه‌هاي اوليه‌اند.
به نظر شما نقش و اولويت‌هاي فعالان اجتماعي كه در اين مقطع زماني دغدغه‌ي عدالت را دارند، چه بايد باشد؟ آيا بايد چنان كه برخي ادعا كرده‌اند، انتقادهامان را مهار كنيم، يا اين‌كه نه، حالا وقت از سر گرفتن تلاش‌ها و گسترده‌تر كردن آنهاست، آن هم نه فقط به اين دليل كه در حال حاضر با بحراني مواجهيم كه مي‌توانيم سعي كنيم تأثير مثبت بسيار مهمي در آن بگذاريم، بلكه ضمناً به اين دليل كه بحث‌هاي وسيعي از افكار عمومي درواقع بسيار بيشتر از معمول پذيراي بحث و كندوكاوند، هرچند كه بخش‌هاي ديگر سرسختانه مخالف آن باشند؟
بستگي دارد كه هدف اين فعالان اجتماعي چه باشد. اگر هدفشان تسريع دور خشونت و افزودن بر احتمال جنايات ديگري، هم‌چون جنايات يازدهم سپتامبر باشد ـ و متأسفانه حتي جناياتي بدتر كه بخش اعظم جهان با گوشت و پوست خود، آنها را لمس كرده است ـ آن‌وقت بايد قطعا تحليل‌ها و نقدهاي خود را مهار كنند، از انديشيدن امتناع ورزند، و كمتر در مباحث بسيار جدي كه مشغله‌شان بوده دخالت كنند. اگر هم بخواهند به ارتجاعي‌ترين و واپسگراترين عناصر نظام قدرت سياسي ـ اقتصادي در اجراي نقشه‌هايي كمك كنند كه به كل جمعيت در اينجا و در بخش اعظم جهان آسيب‌هاي جدي مي‌رساند و حتي ممكن است بقاي بشر را به خطر اندازد، باز همين توصيه را به آنها مي‌توان كرد.
اما اگر برعكس، هدف فعالان اجتماعي كاستن از احتمال جنايت‌هاي ديگر، و ارتقاي اميد براي آزادي، حقوق بشر، و دموكراسي باشد، آن‌وقت بايد مسير مخالف را در پيش گيرند. بايد تلاش‌هايشان براي وارسي عوامل زمينه‌ساز نهفته در پشت اين جنايت‌ها و جنايت‌هاي ديگر را تشديد كنند و با نيرويي باز هم بيشتر، خود را وقف آرمان‌هاي برحقي كنند كه پيشتر به آنها متعهد شده‌اند. فرصت برايشان قطعاً فراهم است. شوك ناشي از اين جنايات دهشتناك حتي بخش‌هاي برگزيده‌ي جامعه را چنان مستعد تأمل و تعمق كرده كه تا چندي پيش تصورش را هم نمي‌شد كرد، و اين در مورد كل جامعه به طور اعم و حتي بيشتر صدق مي‌كند. بي‌شك كساني پيدا مي‌شوند كه خواستار اطاعت بي‌سروصدا شوند. اين واكنش از جانب راست افراطي انتظار مي‌رود، و هر كس كه با تاريخ اندكي، آشنا باشد از برخي روشنفكران چپ نيز، انتظار همين واكنش، يا حتي شايد واكنش خصمانه‌تري را خواهد داشت. اما مهم اين است كه از عربده‌جويي‌ها و دروغ‌هاي هيستريك نهراسيم و تا حد ممكن سعي كنيم از جاده‌ي حقيقت و صداقت خارج نشويم و دقت داشته باشيم كه كارهايي كه مي‌كنيم، يا كارهايي كه نمي‌كنيم، چه پيامدهاي انساني دارد. اينها همه بديهيات است، اما خوب است كه آنها را در خاطر داشته باشيم.
وراي اين بديهيات، به سروقت مسايل مشخص براي كندوكاو و براي دست زدن به اقدام لازم برويم.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 30  صفحه : 5
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست