بعد از حوادث يازده سپتامبر، نگاه دولت مردان امريكا به سوي افغانستان متمركز گرديد و افغانستان كشوري كه هيچ دولت رسمي بر آن حكومت نميكرد، به عنوان بهترين وسيله براي كم كردن فشار افكار عمومي مردم امريكا بر دولت مردان اين كشور انتخاب شد. و مردم مظلوم آن، آماج بمبهاي چندهزار كيلويي قرارگرفتند، و مظلومانه به خاك و خون كشيده شدند. اما آيا هيچ يك از عاملان حوادث اخير امريكا در اين حملات از بين رفتند؟
آنچه در اين مجال به آن ميپردازيم، دلايل عقبنشيني طالبان و آيندهي افغانستان ميباشد.
تحليل مسايل افغانستان كاري بسيار دشوار است، افغانستان كشوري است كه در آن، در كمتر از 48 ساعت حاكميت طالبان از 95 درصد به كمتر از 10درصد تقليل يافت. بي آن كه كشتههاي فراواني از اين گروه برجاي مانده باشد. اين مسأله نشانهي پيچيدگي مسايل داخلي و خارجي مرتبط با افغانستان ميباشد. آنچه ترديدها را در ذهن بيشتر ميكند، عقبنشيني بسيار سريع طالبان است. آيا واقعا نيروهايي كه خود را پايبند به آرمانهاي والايي ميدانستند و براي نيل به اهداف خويش از هيچ عملي دريغ نميكردند، با استعدادي بين 120 تا 200 هزار نفر نيرو به اين زودي از مواضع خود عقب نشيني نمودهاند يا اين خود يك بازي سياسي است كه نيات اصلي گردانندگان آن در آينده مشخص خواهد شد.
عقب نشيني طالبان با همهي انگيزهاي كه در نيروهاي آن وجود داشت، بيشتر به يك عقب نشيني تاكتيكي شباهت دارد. به خصوص كه اين نيروها به هنگام خروج از مواضع خود تلفات بسيار كمي بر جاي گذاشتهاند. اين مسأله خود نشان دهندهي پتانسيل قوي اين نيرو در آيندهي افغانستان خواهد بود. گفته ميشود، نيروهاي طالبان تمام ارزهاي موجود در بازار كابل را تخليه نموده و با خود بردهاند. به طور كلي در آينده، بازهم افغانستان شاهد ظهور طالبان در عرصههاي سياسي ـ يا به عنوان گروههاي مخالف داخلي يا محلي ـ خواهد بود.
عوامل عمدهي عقب نشيني طالبان در برابر نيروهاي ائتلاف شمال عبارتند از:
1. عوامل حمايت مردمي: طالبان با توجه به برخوردهاي تند و خشن با مردم افغانستان و افراط و زياده روي در اجراي احكام اسلامي از پشتوانهي مردمي خوبي برخوردار نبودند، به همين دليل نميتوانستند براي دفاع از مواضع خود در برابر نيروهاي ائتلاف شمال از نيروهاي مردمي استفاده نمايند.
2. عدم حمايت خارجي: با توجه به تغيير موضع پاكستان به عنوان اصليترين حامي اين گروه، طالبان از حمايتهاي خارجي بي بهره گرديد. بنابراين عقب نشيني از مواضع خود را بر دفاع و پايداري ترجيح دادند.
3. عدم در اختيار داشتن ابزار و امكانات كافي: عدم دسترسي طالبان به سلاحهاي سنگين و پيچيدهي نظامي و نبود ابزار كافي براي برپايي پايگاههاي نظامي مستحكم يكي ديگر از عوامل اصلي عدم مقاومت اين گروه در حوادث اخير افغانستان محسوب ميشود.
عدهاي از صاحبنظران مسايل افغانستان بر اين عقيدهاند كه امريكا از ماهها پيش به فكر تغييراتي در افغانستان بوده است. اين صاحبنظران علّت آن را عدم اطاعت محض طالبان از امريكا و پاكستان ـ كه عوامل اصلي به قدرت رسيدن اين گروه ميباشند ـ ميدانند.
حوادث اخير در امريكا بهانهاي شد كه اين كشور با حملهي نظامي خود به افغانستان هم از فشار افكار عمومي داخلي خود بكاهد و هم به هدف خود براي به قدرت رسيدن نيرويي فرمانبردار در افغانستان دست يابد.
طالبان كه اين موضوع را بهخوبي دريافته بود، براي مقابله با وحدت نيروهاي مخالف خود، عمليات ترور بعضي از سران ائتلاف شمال را طرحريزي كرد. بر اساس اين فرضيه ترور «احمدشاه مسعود» به نيروهاي طالبان نسبت داده ميشود، زيرا او از فرماندهاني بود كه ميتوانست در صورت تضعيف دولت طالبان، وحدت و اتحاد نيروهاي مخالف را رقم زده و به عنوان بزرگترين نيروي مخالف داخلي پايههاي حكومت طالبان را متزلزل نمايد.
از سوي ديگر عدهاي نيز ترور احمدشاه مسعود را به عوامل امريكا نسبت ميدهند، زيرا در صورت مداخلهي امريكا در افغانستان و تضعيف دولت طالبان، احمدشاه مسعود به عنوان يك شخصيت برجسته ميتوانست از فرصت بهدستآمده نهايت استفاده را براي اتحاد و بهدست گرفتن قدرت بنمايد و به عنوان يك خطر بالفعل براي اهداف درازمدت امريكا در افغانستان بهشمار آيد.
شاهد اين مدعا شكلگيري گروهي جديد در افغانستان موسوم به «ائتلاف جنوب» است. بنا به اخبار رسيده از داخل افغانستان، اين گروه جديد كه با حمايت امريكا و پاكستان، و بعد از حملهي امريكا به افغانستان شكل گرفته است، در صورت نياز به عنوان اهرمي عليه گروه ائتلاف شمال بهكار گرفته خواهد شد. اين نيرو كه از بعضي نيروهاي تعديليافتهي طالبان و پشتونها تشكيل شده است، در صورتي كه نيروهاي ائتلاف شمال اهداف امريكا در افغانستان را برآورده نسازند، وارد عمل شده و ابتكار عمل را بهدست ميگيرند و با حمايت نيروهاي نظامي امريكا و متحدانش و بهخصوص پاكستان قدرت را در افغانستان بهدست خواهند گرفت. امريكاييها كه در حال حاضر منتظر عكسالعمل و اقدامات نيروهاي ائتلاف شمال هستند، حوادث اين كشور را بهدقت دنبال ميكنند و هرگاه كه احساس كنند دولت آيندهي اين كشور به رهبري ائتلاف شمال، مقاصد و اهداف درازمدت اين كشور را تأمين نميكند، با تقويت نيروهاي ائتلاف جنوب درصدد مقابله با نيروهاي ائتلاف شمال برآمده و تا رسيدن به اهداف پليد خود از پاي نخواهند نشست.
هدف امريكا از به قدرت رساندن طالبان در افغانستان ايجاد يك حكومت دستنشانده و گوش به فرمان در افغانستان بود. حكومتي كه به جاي تمايل به همسايهي شمالي خود به غرب تمايل داشته باشد. ولي افراط و زياده روي اين گروه نتوانست نظر ساير كشورهاي دنيا را به خود جلب نمايد، از اين رو با گذشت زمان نسبتا زياد از به قدرت رسيدن طالبان، ساير كشورها تمايلي به برقراري روابط و به رسميت شناختن اين گروه نداشتند و اين گروه تندرو عملاً در عرصهي بين المللي منزوي و منفعل گرديد.
به نظر ميرسد كه در حال حاضر، ائتلاف شمال درصدد تشكيل يك شوراي عالي در اين كشور ميباشد، تا مقدمات انتخابات مجلس ريش سفيدان موسوم به «لويه جرگه» فراهم گردد.
اين شوراي يازده نفري متشكل از نمايندگان اقوام مختلف خواهد بود كه تركيب آن با توجه به جمعيت افغانستان به شرح زير ميباشد:
4 نفر پشتون، 3 نفر تاجيك، 2 نفر هزاره، 1 نفر ازبك و 1 نفر از ساير قوميتها مثل تركمنها و...
اين يازده نفر به مدت يازده ماه در افغانستان حكومت خواهند كرد و طي اين مدت نمايندهي هيچ يك از قوميتها به صورت پي در پي رياست نخواهند نمود؛ يعني اگر در ماه اول نمايندهي پشتونها رياست را به عهده بگيرد در ماه دوم نمايندهي آنها نميتواند رييس باشد، بلكه بايد رياست دومين ماه به نمايندهي ساير اقوام واگذار شود. بعد از گذشت اين يازده ماه انتخابات عمومي جهت تشكيل مجلس «لويه جرگه» يا مجلس ريش سفيدان برگزار خواهد شد. اين مجلس يك نفر را به عنوان رييس جمهور آيندهي افغانستان انتخاب و معرفي مينمايد.
در حال حاضر، تخليهي نيروهاي نظامي امريكا در فرودگاه بگرام ـ در 40 كيلومتري كابل ـ براي ايجاد تفاهم و امنيت ميان نيروهاي مختلف، نشانهي مداخلهي جدي امريكا در برقراري يك حكومت متمايل به غرب در افغانستان ميباشد، حكومتي كه مواضع امريكا در اين كشور را مورد تأييد قرار دهد. نگاهي به گذشته نشان ميدهد كه پيش بيني آيندهي افغانستان كاري دشوار و بسيار پيچيده بوده و بايد با تأمل و دقت نظر حوادث اين كشور را دنبال نمود. اميد است كه سرانجام اين كشور بتواند به يك وفاق و وحدت ملّي بدون حضور بيگانگان دست يابد و شرايط ايجاد امينت پايدار در اين كشور فراهم شود.