responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 279  صفحه : 1

حكمت و پيشرفت
فیاض ابراهیم

1. حكمت از واژه‌هايى است كه داراى معانى بسيار گسترده مى‌باشد و البته علت آن، اين است كه معناى آن سهل و ممتنع است؛ يعنى معناى آن بديهى بوده و از شدت بداهت، فهم آن ممتنع است؛ پس بايستى براى فهم آن به لوازم آن پى برد؛ يعنى براى فهم اين گونه واژه‌ها از دلالت التزامى بهره گرفته مى‌شود، نه دلالت مطابقى. (مثل واژه وجود).
2. حكمت از يك طرف به دانش‌هاى بشرى، و از طرف ديگر به زندگى روزمره - كه از ديالكتيك بين دانش و زندگى روزمره توليد مى‌شود - وصل مى‌شود؛ يعنى زمانى كه دانش بشرى با زندگى روزمره در تعامل بوده و يك حالت رفت و آمد بين حوزه نظر و عمل ايجاد شود، در اين صورت است كه به وجود مى‌آيد.
3. زندگى روزمرّه‌گرايى فقط توليد حكمت نكرده و دانش‌هاى بشرى نيز به خودى خود، حكمت را به وجود نمى‌آورد، بلكه هر كدام از اين دو ضد حكمت خواهد بود؛ يعنى اگر در يك جامعه‌اى، فقط زندگى روزمره حاكم باشد، يك نوع عوام‌زدگى بوجود خواهد آمد كه اين عوام‌زدگى، ضد دانش خود بوده، پس يك ستون ديگر حكمت را نابود مى‌كند و اگر دانش صرف حاكم باشد، يك نوع نخبگى يا نخبه‌گرايى به وجود مى‌آيد، كه اين نيز زندگى روزمره را مورد هجوم قرار داده و يك نوع اشرافيت معرفتى به وجود مى‌آورد؛ پس يك بعد ديگر حكمت نيز نابود مى‌شود.
4. ادوار تاريخى اقوام و كشورها مراحل حكمت و ضد حكمت را براى ما ترسيم مى‌كند كه مى‌توان آن را در چند مرحله و اين گونه ترسيم كرد:
مرحله اول اين كه، در آغاز و اول راه تحول عمومى را انتظار مى‌كشد، كه در اين صورت عوام‌گرايى و عام‌گرايى فرهنگى را دنبال مى‌كند؛ يعنى همه و همه در تحولات سهيم هستند؛ پس عرف و انقلاب‌هاى عمومى بر ما حاكم مى‌شود و از اين جاست كه احساسات عمومى بر يك جامعه حاكم مى‌شود و از تأمل در تحول خبرى نيست و لذا در اين مرحله نيز حكمت بوجود نيامده و فقط مقدمه وجود حكمت يا مواد خام آن آماده مى‌شود و يا ظرفيت‌هاى توليد بوجود مى‌آيد. و اين براساس زندگى روزمره شكل مى‌گيرد.
5. مرحله بعدى، با تركيب احساسات عمومى به وجود آمده در جامعه با دانش و رفت و آمد بين حوزه عمومى و حوزه دانش، حكمت توليد مى‌شود و سپس عمومى مى‌شود، كه اين توليد و سپس عمومى‌سازى آن يك نوع زمينه نظام رسانه‌اى خاص را مى‌طلبد كه بايستى به آن توجه نمود. و در آن تأمل بسيار كرد، كه خود اين مرحله نيز، دو مرحله در خود دارد: مرحله اول اين كه، اين حكمت چگونه توليد مى‌شود، و دوم آن كه، چگونه عمومى مى‌شود و ابعاد رسانه‌اى اين دو مرحله در اين مرحله، چگونه است كه سياست‌گذارى بسيار دقيقى را مى‌طلبد.
6. مرحله سوم، مرحله‌اى دانشى است، كه در اين مرحله جامعه به تصلب‌هاى دانشى و مفهومى مى‌رسد و علت آن است كه دانش‌هاى اين جامعه به اوج رسيده و چارچوب‌هاى توليد دانش به تعريف معينى مى‌رسد؛ پس از توليد نظريه‌هاى كلان مى‌گذرند و به تئورى‌هاى خرد مى‌رسند و يا به عبارتى، به علت تعين بخشى تمدنى به دانش، از توليد نظريه‌هاى كلان ناتوان خواهد بود و اينجاست كه حكمت را از دست مى‌دهند، چرا كه از نظريه‌هاى مرتبط با زندگى كه كلان بوده و توليد حكمت مى‌كنند، محروم مى‌شوند.
7. كشورهاى غربى، در حال حاضر با دوران سوم فقدان حكمت روبرو شده‌اند و شاهد آن توليدات علمى غربى از نظر نوع و كيفيت است. امروزه از توليد متون در غرب خبرى نيست، بلكه آنچه توليد مى‌شود متن‌هاى ويراستارى است كه توسط افراد مختلف نوشته شده و انسان را به سر منزل مقصود نمى‌رساند و لذا يك نوع جنگ فكرى است كه بُعد اطلاع‌رسانى از انديشه را ترسيم مى‌كند تا يك نوع دانش محورى به سوى حكمت.
8. ايران در حال خارج شدن از دوران زندگى روزمره محورى به سوى حكمت است، يا از دوران اول به سوى دوران دوم در حال گذر است؛ پس بايستى سعى كند تا مفاهيم زندگى روزمره خود را طبقه‌بندى كرده و سپس رابطه طبقه‌ها را با هم بررسى نمايد تا به يك نوع نظم فكرى برسد، كه مقدمه حكمت سازى و توليد حكمت فراهم آيد. و اين از راه توليدات دينى، هنرى، ادبى، فلسفى، علمى بوجود مى‌آيد.
9. بدون تحولات تفكر دينى با توجه به زندگى روزمره و عرف، حكمت‌سازى به وجود نخواهد آمد و بدون ترسيم تحولات دينى در تحولات هنرى نيز تجسم و چارچوب حكمت نيز به ظهور نخواهد رسيد و بدون ادبيات اين تحولات در چارچوب تفكرى متفكران جامعه وارد نخواهد شد و بدون فلسفه اين تحولات فكرى، برهانى اقامه نمى‌شود تا وارد فضاى گفت‌وگو و استدلال شود و بدون اين فضاى فلسفى، علم و نوآورى علمى بوجود نمى‌آيد و بدون علم و نوآورى آن، فناورى نيز خلق نمى‌شود؛ پس دانش با زندگى روزمره ارتباط پيدا نمى‌كند؛ چرا كه دانش از راه فناورى وارد زندگى روزمره مى‌شود.
10. آنچه كه تمامى مراحل مذكور را در بعد انسانى جمع مى‌كند همان فطرت است كه، حيثيت وجودى - هدايتى انسان را شامل مى‌شود؛ يعنى تمامى سطوح دانش مذكور در يك فضاى شهودى در انسان جمع مى‌شود و سپس مرتبط با زندگى روزمره مى‌شود؛ چرا كه اين انسان با اين جمع الجمع‌سازى دانش و ارتباط آن با زندگى روزمره، توليد حكمت خواهد كرد و زندگى روزمره را متعالى خواهد ساخت و از ابتذال آن جلوگيرى خواهد كرد؛ چرا كه زندگى روزمره بدون حكمت به ابتذال كشيده خواهد شد (مثل غرب امروز).
11. آن كسى كه بتواند با شهودى كه در پناه اخلاص بوجود مى‌آيد، علوم بشرى را به زندگى روزمره و عرف پيوند دهد، او حكيم خواهد بود؛ پس حكماء حلقه وسطى دانش و زندگى روزمره هستند و تبديل دانش به زندگى روزمره و برعكس را بعهده دارند، كه اين را از راه فضاى شهودى يا فطرى كه يك فضاى جامعه است انجام مى‌دهند، اگرچه اين حكيم، شاعر باشد؛ مثل حكيم طوس؛ فردوسى، يا حكيم شيرازى؛ سعدى يا فقهاء؛ مثل شيخ انصارى يا فيلسوفى؛ مثل بوعلى سينا و... .
12. حكمت، حكومت و عقلانيت آن را مى‌سازد؛ پس حكومتِ حكمت‌وار، حكومتى دانش‌وار و خالص نيست، پس نخبگان محور نيستند و زندگى روزمره محور نيست، و لذا عوام‌گرا و عوام‌زده نيست، بلكه حكومتى حكمت‌وار، دانش محور و يا زندگى‌نگر مى‌باشد و حكما بر آن حكومت مى‌كنند، كه به آنها خبرگان گفته مى‌شود (در مقابل نخبگان و مردم) و زندگى را فداى پيشرفت علمى نمى‌كنند و بر عكس، اعتدال در پيشرفت يا پيشرفت عدالت‌محور را پيشه مى‌كنند، كه همان اصالت جماعت و اصالت فرهنگ است كه در مقابل اصالت فرد و اصالت جامعه مطرح مى‌شود و در بعد ساختارى پيشرفت خانواده‌محور و عقلانيت زندگى محور ترسيم مى‌شود.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 279  صفحه : 1
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست