1. اگر تاريخ انسان را مطالعه كنيم خواهيم ديد كه انسان جديد، داراى زمان بسيار مختصرى نسبت به انسان ما قبل تاريخ مىباشد چرا كه تاريخ انسان را براساس فسيلها حدود چهار ميليون سال تخمين زده شده است ولى انسان جديد و تاريخى در حدود پنج هزار و پانصد سال مىباشد. 2. انسان ما قبل تاريخ و انسان تاريخى براساس اختراع خط و ارتباطات نوشتارى، ترسيم مىشود ما قبل خط، ماقبل تاريخ و بعد از خط، تاريخى محسوب مىشود پس ارتباطات، محل تقسيم تاريخ بشر و انسان در روى كره زمين است. چرا كه انسان همزاد ارتباطات است و بدون ارتباطات انسان وجود خارجى ندارد به همين دليل اولين فلاسفه يونانى، انسان را حيوان ناطق يا سخنگو يا ارتباطگر تعريف كردند. 3. مردمشناسى تاريخى و ماقبل تاريخ، انسان را يك مقوله ارتباطى تعريف كرده است و سعى كند با توجه به فناورى به عنوان فرهنگ مادى در يك فرآيند ارتباطى مطالعه مىكند و پس از اختراع خط نيز با توجه بر متون نوشتارى سعى مىكند كه فرآيندى ارتباطى انسان تاريخى را به دست آورد و از فرآيند ارتباطى به شناخت جوامع انسانى ما قبل تاريخى و تاريخى برسد (كتاب سير جوامع بشرى). 4. انسان ما قبل تاريخى براساس تصوير و عكس به ارتباطات مىپرداخت كه گاهى شكل مادى به خود مىگرفت و در شكلپردازى فناورىها تجلى مىيافت و گاهى در نقاشىهاى غارها و در اين زمان كه نقاشىها و صورتها محور ارتباطات بودند و با اين نوع رسانهها ممزوج مىشوند و يا آنها را ايجاد مىكردند دينى كه با اين وسايل ارتباطى همراه مىشد، يك دين عرفانى بود چرا كه نوع رسانههاى تصويرى براساس تخيل بنا مىشوند و تخيل با عرفان همراه است. 5. اقتصاد اين دوره، شكار و گردآورى غذا بود يعنى توليدى وجود نداشت بلكه آنچه بود مصرف بود كه براى به دست آوردن غذا؛ طبيعت يك تعامل و ارتباط معنوى داشت و سعى مىكرد با فضاى معنوى طبيعى ارتباط برقرار كند و تعامل اقتصادى از راه جادو و ديگر وسايل خود را با مبادله كالا با كالا و داد و ستد انجام مىداد و اشياء مورد نياز را با اشياء غيرضرورى عوض مىكرد. 6. باآمدن خط و اختراع آن، بشر به يك انقلاب ارتباطى مىرسد و آن امكان ثبت و ارتباطات دقيقتر است كه زمينه محاسبات و عقلانيت اقتصادى و سياسى فرامىرسد و اينجاست كه فرهنگ به معناى امروزى به وجود مىآيد، فرهنگ به معناى كشت، برداشت، كشاورزى و مسكن، حراست كردن و پرستش مىباشد چرا كه در اين دوره است كه يكجانشينى رخ مىدهد و مهاجرت و كوچنشينى براى استفاده از شكار و گردآورى غذا از بين مىرود. 7. سبب يكجانشينى، اختراع اقتصاد يكجانشينى يعنى كشاورزى بود كه توسط زنان اختراع شد و چون يكجانشينى بوجود آمد تراكم جمعيت به وجود آمد چرا كه يكجاشينى، امنيت به وجودمى آورد پس زنان مىتوانند بچه زيادترى به دنيا آورند و آنها را بزرگ كنند بنابراين تراكم جمعيت سبب رشد كمّى و كيفى جوامع انسانى مىشوند. 8. در اين دوره با تراكم جمعيت و رشد كمى و كيفى آن، شهرنشينى به وجود مىآيد و تراكم جمعيت قانون و قراردادهاى اجتماعى را مىطلبد و همينطور نظامى كه اين قواعد و هنجارها را به وجود آورد و آن را اجرائى كند و اينجاست كه نظام حقوقى و نظام سياسى بوجود مىآيد و اين بوسيله اختراع خط، اجرائى مىشود پس ارتباطات نوشتارى، قدرت جديد نيز مىآفريند. 9. در اين دوره همراه با اختراع خط، اديان نيز توان ارتباطات نوشتارى پيدا كردند و نظام حقوقى را به وجود آوردند كه به فقه آنها معروف شد كه مهمترين اين اديان، اديان ابراهيمى مىباشند (يهود، مسيحيت و اسلام) كه يهود اولين قومى است كه با فقه خود اولين حكومتهاى دينى را به وجود مىآورد و جنگ يهود با حكومتهاى استبدادى و پادشاهى غيردينى، در اين راستا مىباشد (مثل جنگ طالوت و جالوت با محوريت حضرت داوود). 10. در كنار اختراع خط، اختراع خط ديگرى نيز بوجود آمد و آن اختراع رياضى به عنوان يك رسانه ارتباطى با طبيعت است كه ارتباطات انسان با طبيعت را شكل مىدهد و در شهرسازى و معمارى حركتى جديد پديد مىآورد پس محاسبات بشرى را به وجود مىآورد و فناورىهاى جديد محاسباتى را به وجود مىآورد كه خود اين فناورىها نيز دانشهاى تجربى را به وجود مىآود. و دانشهاى تجربى با دانش انسانى توليدى در همآميخته مىشوند و عقلانيت را به وجود مىآورند كه مهندسى تجربى و مهندسى اجتماعى و فرهنگى شكل مىدهند و نرمافزار تمدنى بوجود مىآيد. 11. با تقدم زبان رياضى به زبان طبيعى انسانى، يك انقلاب بوجود مىآيد و آن تقدم رتبى علوم تجربى بر دانش انسانى است كه سكولاريسم نام مىگيرد و اصالت علوم تجربى و اعتبارى شدن دانش انسانى، منجر به بركنارى دين از صحنه اجتماع مىشود و علوم انسانى تجربهگرا جايگزين دين مىشود كه از روش رياضى آمارى استفاده مىكند. پس عقلانيت ابزارى براى پيشرفت ترسيم مىكند و انسان تنزل به حيوان پيدا مىكند و روانشناسى حيوان (سگ پاولف) كه براساس محرك و پاسخ شكل مىگيرد مبناى انسانشناسى واقع مىشود. (كه نام آن مدرنيسم است) و اقتصاد اين دوره صنعتى مىشود و پول و اقتصاد پولى بوجود مىآيد. 12. با تقدم زبان رياضى بر زبان طبيعى انسانى، فناورى خاص بوجود مىآيد كه براساس زبان رياضى (صفر و يك) كار مىكند و محاسبه گر يا كامپيوتر نام مىگيرد و اين فناورى ما را به جهان رسانههاى تصويرى وارد مىكند كه به آن جهان مجازى مىگويند و اقتصاد پولى جاى خود به اقتصاد اعتبارى يا اقتصاد مجازى يا اقتصاد ديجيتالى مىدهد و دين اين دوره نيز عرفانى است چرا كه زبان ديجيتال بىنهايت احتمالات به خود را مىپذيرد (به علت صفر و يك بودن) و اين بىنهايت آفريدن، اديان مجازى و شيطانى را به وجود خواهد آورد (مثل شيطانگرايى) و شايد اين دجّال آخرالزمان باشد.