حقوق اقليّتهاي مسلمان در كشورهاي غير اسلامي
ظفرى محمدرضا
در حدود چهارصد و پنجاه ميليون مسلمان در كشورهاي غيراسلامي در اقليّت هستند كه بيشتر آنها در كشورهاي اروپايي و امريكايي زندگي ميكنند. حضور گروهها و اقليّتهاي مسلمان در اين كشورها موجب شده است كه دولتهاي برخي از اين كشورها، حقوق عادلانهاي را در قانون براي آنان پيشبيني كرده و راههاي حفظ و حمايت از آنها را در قوانين اساسي و عادي خود بگنجانند.
البته اين مسأله موجب مباهات و خوشحالي ما است، امّا اينطور نيست كه اين اقليّتها از تهديداتي كه معمولاً دامنگير آنان ميشود، به طور كامل در امان باشند؛ نمونههاي بارز آن كُشتار، تخريب، تصاحب اموال، تجاوز به زنان، آزار و اذيّت، آوارگي، تبعيد دستهجمعي و ديگر خشونتهايي است كه در بوسني و هرزهگووين، چِچِن و كوزوو رخ داد، هماكنون نيز پس از عمليات تروريستي در امريكا اين اعمال انجام ميگيرد.
براي رها كردن اين اقليّتها از اين تهديدات لازم است كه اين اقليّتها از دو جهت تحت حمايت قرار گيرند: نخست اينكه مسئولين از مرحلهي سخن به مرحلهي عمل رسيده و اولويت عملي به حفظ حقوق آنان داده شود، براي مثال نمايندهي سياسي يا فرهنگي يك كشور مسلمان بايد با مقامات كشور محل مأموريت خود، در خصوص نقض حقوق اقليّتهاي مسلمان ـ طبق قوانين آن كشور، اصول حقوق بينالملل و كنوانسيونهاي حقوق بشر ـ گفتوگو نموده و از حقوق اقليّتهاي مذكور حمايت نمايد.
دوم اينكه از هويت ديني، فرهنگي و اجتماعي اقليّتهاي مسلمان حمايت شود؛
به عبارت بهتر، نيمي از تهديدهايي كه فراروي اين اقليّتها قرار دارد، به اصل وجود و حيات آنان در كشورهاي بيگانه و غيراسلامي مربوط ميشود و نيمهي ديگر آن به هويت و ويژگيهاي اسلامي آنان وابسته است. تصويب حقوق مربوط به اين دو زمينه موجب ميشود كه دولت و شهروندان اين كشورها در قبال اقليّتها احساس مسئوليت كنند و در نتيجه طرفين حقوق يكديگر را محترم شمرده و آن را رعايت كنند. چنانكه گفته شد نقش نمايندگان سياسي و فرهنگي كشورهاي مسلمان در اين زمينه بسيار اهميّت دارد، چه اينكه شناخت حقوق و تكاليف اقليّتهاي مسلمان طبق قوانين موجود در كشور محل مأموريت و قوانين و قراردادهاي بينالمللي، كاري فني و تخصصي است كه به احتمال زياد مسلمانان مقيم از عهدهي دستيابي به آنها برنميآيند. از اين رو، شناخت آنها و آموزش و انتقال آنها به مسلمانان ساكن يكي از مهمترين وظايف اين نمايندگان ميباشد. امّا آيا نمايندگان سياسي و فرهنگي كشورهاي مسلمان به امور مسلمانان مقيم كشور محل مأموريت خود اهتمام كافي دارند؟ به نظر ميرسد كه پاسخ اين سؤال در مورد بسياري از كشورها منفي است، همچنين كشورهايي كه داعيهي انجام اين وظيفه را دارند نيز بايد مورد بررسي قرار گيرند.
به هر حال، تاكنون به تهديدات و تجاوزاتي كه نسبت به اقليّتهاي مسلمان انجام ميگرديد، وقعي داده نميشد و لازم است كه اين مسأله به صورتي جدي مورد اهتمام و توجه دولتهاي اسلامي قرار بگيرد. به همين دليل، سازمان كنفرانس اسلامي در قطعنامهي شمارهي 47 كه در هشتمين كنفرانس سران كشورهاي اسلامي در تهران صادر شد، و همچنين قطعنامهي شمارهي 46 ـ صادرشده در بيست و پنجمين كنفرانس وزيران امور خارجهي كشورهاي اسلامي در قطر ـ براي دفاع از حقوق گروهها و اقليّتهاي مسلمان مقيم كشورهاي غيرعضو اهميت زيادي قايل شد. همچنين طيّ نشستي با حضور برخي از كارشناسان و سفراي كشورهاي مسلمان در دوازدهم دسامبر 1998 در اسپانيا، طرحهاي عملي براي حفظ حقوق اقليّتهاي مسلمان در كشورهاي غيراسلامي، مورد بحث و بررسي قرار گرفت.
با تأمل در مشكلات اقليّتهاي مسلمان متوجه ميشويم كه بهترين و عمليترين راهكارها، اعمال همان توصيهها و سفارشهايي است كه كارشناسان سازمان كنفرانس اسلامي پس از بحث و بررسي در مورد اين مسايل ارايه نمودند. آنچه در ادامه آورده ميشود خلاصهاي از اين توصيهها است:
1. كشورهاي مسلمان از كشورهايي كه اقليّتهاي مسلمان در آنها اقامت دارند، درخواست نمايند، بر اساس بيانيههاي بينالمللي حقوق ديني اقليّتهاي مسلمان را رعايت كنند. در اين مورد، سازمان كنفرانس اسلامي بايد با تأكيد بيشتري وارد عمل شود.
2. بخش اقليّتهاي مسلمان دبيرخانهي سازمان كنفرانس اسلامي وظيفه دارد، وضعيت اقليّتهاي مسلمان بهويژه مسايل مربوط به پايمال شدن حقوق بشر را پيگيري نمايد و گزارش ساليانهي خود را به كنفرانس وزراي خارجهي سازمان كنفرانس اسلامي ارايه كند.
3. فراخوان اقليّتهاي مسلمان مقيم كشورها به وحدت و تشكيل اتحاديهها و تشكّلهاي مسلمان كه با مساعدت مقامات محلي صورت گرفته و با هماهنگي همگان، رشد و توسعه فرهنگي، آموزشي و اقتصادي را در پي داشته باشد.
4. ترغيب اقليّتهاي مسلمان براي ايجاد مؤسسات آموزشي نظاممند در تمام مراحل ـ از ابتدايي تا دانشگاه ـ به منظور جلوگيري از نابودي هويت فرهنگي و اعتقادي نسلهاي آينده.
5. درخواست از كشورهاي عضو سازمان كنفرانس اسلامي براي تقويت امور مذكور در بند پيشين و فراهم كردن زمينههاي لازم براي تحقق اين اهداف.
6. درخواست از دولتها و مؤسسات اسلامي براي فراهم كردن زمينهي ديدار دانشجويان مشغول در دانشگاههاي اسلامي با دانشجويان مسلمان كشورهاي غيراسلامي، تا وابستگي آنان به امت اسلام رسالتي كه اين امت نسبت به تمدن جهاني دارد، تعميق يابد.
7. تنظيم برنامههايي براي ديدار علماي اسلام با شخصيتهاي اجتماعي و رهبران گروهها و اقليّتهاي مسلمان و پيگيري وضعيت آنان.
8. درخواست از كشورهاي عضو سازمان كنفرانس اسلامي براي برنامهريزي ميزباني و پذيرايي از شاگردان ممتاز دختر و پسر اقليّتهاي مسلمان، و در خواست از ISESCO (سازمان اسلامي ـ آموزشي، علمي و فرهنگي سازمان كنفرانس اسلامي كه مقر آن رباط پايتخت كشور مراكش است) براي همكاري با بانك توسعهي اسلامي و صندوق همبستگي اسلامي، به منظور هماهنگي در اعطاي بورسيههاي تحصيلي به آنان.
9. بررسي درخواست عضويت اتحاديههاي اقليّتهاي مسلمان در كميسيون هماهنگي عمل مشترك اسلامي.
10. استمرار چنين نشستهايي در كشورهاي غيرعضو، تا انديشهي حمايت از حقوق اقليّتهاي مسلمان ادامه يافته و اجراي توصيههاي مذكور پيگيري شود.
11. دعوت از وزيران تبليغات و سازمانهاي تبليغاتي براي پيگيري كارهاي مغرضانه يا برنامههايي كه در وسايل تبليغاتي مثل سينما، تلويزيون و اينترنت براي تحريف اذهان نسبت به اسلام صورت ميگيرد، رويارويي با اين برنامهها و ارايهي چهرهي واقعي اسلام به كساني كه در معرض اين تبليغات قرار دارند، و راهاندازي ماهوارههاي اسلامي و ايجاد هماهنگي ميان آنها.
12. اهتمام شايسته به مسايل بانوان و خانواده بهويژه در درون اقليّتهاي مسلمان، و تقويت و پشتيباني مؤسسات اجتماعي و علمي وابسته به اقليّتها، تا با تربيت نوجوانان اجتماع اسلامي بهتري ساخته شود.
13. فراخوان دبيرخانهي سازمان كنفرانس اسلامي براي جمعآوري نتايج نشستهايي كه اقليّتهاي مسلمان برگزار كرده و همچنين تأكيد بر ايجاد مركز اطلاعرساني ويژه.
14. دعوت از مجمع فقه اسلامي (و مؤسسات علمي ديگر) براي برگزاري نشستهايي كه به مسايل فقهي و فكري مورد نياز اقليّتهاي مسلمان و اوضاع و احوال خاص آنها بپردازد.
15. درخواست از بانك توسعهي اسلامي و ديگر مؤسسات مالي براي سرمايهگذاري در اموري كه به اقليّتها اختصاص دارد و موجب بهبودي وضعيت اقتصادي آنان ميگردد.
16. ترغيب انديشهي گفتوگوي تمدنها براي رسيدن به عرصههاي مشترك و همكاري در زمينهي تأسيس آيندهي بشري بر اساس مباني منطقي.