responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 247  صفحه : 1

منطق، ضد منطق و نوآورى
فیاض ابراهیم

1. منطق از كلمه نطق يا سخن گفتن گرفته شده است كه مى‌توان از آن به عنوان قواعد بر سخن گفتن انسان يا ابزار سخن گفتن ياد كرد، اين دانش بشرى انتزاعى‌ترين قواعد حاكم بر زندگى بشر و انسان را كشف و دسته بندى مى‌كند، اين صورت بندى از رياضى نيز انتزاعى‌تر است چرا كه منطق، رياضى را به عنوان يكى از زبان‌هاى بشرى بررسى منطقى مى‌كند.
2. محور منطق زبان است و زبان‌هاى بشرى بسيار گوناگون مى‌باشد پس منطق‌هاى بشرى بسيار متنوع خواهد بود و براى تفاهم بين انسان‌ها فهم منطق‌ها يك امر ضرورت است چرا كه قواعد تفاهم در منطق ما جارى و سارى است و از اينجاست كه رابطه منطق و فرهنگ آشكار مى‌شود چرا كه فرهنگ چارچوبى براى تفاهم است پس منطق‌ها تابعى از فرهنگ‌ها هستند (ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه ليبين لهم).
3. فرهنگ، نرم‌افزار زندگى است. پس منطق، بيان نرم‌افزار زندگى است و هر زندگى يك منطق خاص خود را دارد كه در يك حوزه فرهنگى نمايش داده مى‌شد. فهم فرهنگ‌ها احتياج به فهم منطق‌هاى حاكم بر آن دارد و راه فهم منطق فهم زبان طبيعى و گفتارى آن در زندگى روزمره است تا قواعد تفاهمى آنها كشف شود.
4. منطق تابعى از مفهوم است (مفهوم ثانويه منطقى و مفهوم ثانويه فلسفى) چرا كه انسان با مفهوم ذهنى خود سخن مى‌گويد و يا نشانه‌هاى خود را استقرار مى‌دارد پس منطق رابطه مستقيمى با تفكر انسانى دارد و چگونگى ايجاد و تقويم مفاهيم ذهنى بشر بر نوع منطق حاكم بر گفتار و كردار او تأثير مى‌گذارد. فهم اين فرآيند ايجاد و تقويم، يك فرآيند بنيادى در هر فرهنگ بشرى است.
5. مفهوم رابطه مستقيمى با قدرت و اقتدار دارد ؛ يعنى هر آن كس كه مفهوم ساز است، منطق ساز است و آن كس كه گفتمان ساز است، اقتدار را رقم مى‌زند (يريدون ان يطفئوا نور الله بافواههم) بنابر مثلث گفتمان و منطق و قدرت، يك مثلث حاكم بر جوامع بشرى است كه مى‌توان با اين ديدگاه به مطالعه تاريخ بشر بر روى زمين و سيطره آن پرداخت كه شامل دوران اسطوره‌اى و تاريخى و فعلى بشر مى‌شوند.
6. منطق رابطه خاصى با ارتباطات رسانه‌اى حاكم بر يك فرهنگ دارد. چرا كه زندگى، فرهنگ را مى‌آفريند و فرهنگ ارتباطات را طراحى مى‌كند و ارتباطات رسانه را مى‌سازد و توليد مى‌كند و همه اينها تابعى از قواعد بنيادى منطق قومى است، اينكه منطق بر اساس زبان شفاهى و گفتارى بنياد مى‌شود، پس رسانه‌هاى آنها رسانه‌هاى ديدارى شنيدارى است. (امريكا) و يا تابعى از زبان نوشتارى كه رسانه‌هاى آنها رسانه نوشتارى مى‌شود (مثل اروپا) تغييرات زبانى و منطقى و سياست منطقى در فرهنگ اولى بسيار بالاتر از فرهنگ دومى است.
7. منطق و تاريخ نيز رابطه‌اى منسجم دارد؛ تاريخ‌ها، منطق را مى‌آفرينند. منطق‌ها تاريخ را شكل و صورت مى‌دهند، سوفسطائيان كه يك نوع هرج و مرج زبانى را رواج مى‌دادند، منطق‌هاى مخالف آنها يك نوع صورت گرى منطقى براى مقابله با هرج و مرج‌طلبى آنها را شكل دادند كه به منطق صورى مشهور شدند كه به دنبال كشف و به كارگيرى صورت حاكم بر زبان بودند.
8. تكامل تاريخى بشر، فهم صورى بشر را ناقص دانست و به دنبال منطق ماده‌اى حاكم بر زبان بشر گشت و از معقول ثانويه منطقى به معقول ثانويه فلسفى عدول كرد و به بررسى و صورت بندى مواد موجود در تفكر بشرى پرداخت و منطق را با مطالعات موادى در آميخت تا بتواند دقيق‌تر فرآيند فكرى خود را ترسيم كند (مثل صناعات خمس در فلسفه ارسطوئى) به گونه‌اى مى‌تواند تاريخ و تفكرى بشرى از طرف صورت بر طرق ماده بوده است .
9. منطق بشرى از روش قياس كه بر اساس صورت بوده است به طرف استقراء عدول كرده و در حال عدول به سوى روش مناظره و گفت و گو است كه در دوره اول به تسلط فلسفه و در دوره دوم به تسلط علوم تجربى منجر شده است و در دوره سوم كه حال و آينده را شكل مى‌دهند به تسلط عرفان و دانش‌هاى ارتباطى رسيده است كه به دوران متاتئورى يا فرا نظريه‌ها مى‌رسيم و فن گفت و گو در حال گسترش در سطح جهانى است كه به شناخت منطق انجاميده است.
10. در اين دوره رسانه‌ها براى رسيدن به قدرت سعى در ايجاد و گفتمان هايى با هدف ايجاد فضاى گفت و گو هستند و آن را شكل مى‌دهند. فهم اين منطق، فهم آينده و قدرت است. پس اقناع در اين نظام ارتباطى - رسانه‌اى محور اصلى مى‌باشد و جدل مهم‌ترين فن و تكنيك. كه به گونه‌اى افراطى، شكاكيت عمومى، شكل داده مى‌شود كه از آن به پسا مدرنيسم ياد مى‌شود.
11. ضد منطق‌ها، به جاى مفهوم، به معنا پناه مى‌برند و سعى در نفى مفهوم به سود معنا دارند و قبل از آنكه به مفهوم برسند در معنا و قصه توقف مى‌كنند پس سعى در نفى زبان و فلسفه و منطق مى‌كنند. و معنا كه يك قصد را آشكار مى‌سازد. بر اساس شهود شكل مى‌گيرد و به جاى تفكر به شهودشناسى روى مى‌آورد و سعى در فهم آن مى‌كنند.
12. منطق يك مقوله غربى و يهودى و فلسفى است و ضد منطق يك مقوله شرقى مسيحى و عرفانى است و اسلام به عنوان دين جامع و واسط از معنا شروع مى‌كند، ولى در آن متوقف نمى‌شود (بر عكس مسيحيت) و به سوى منطق عدول مى‌كند (و جادلهم بالتى هى احسن) و منطق سكوت مسيحى و شرقى را كامل نمى‌داند، ولى مثل يهوديت و غرب به زبان و منطق اكتفا نمى‌كند كه دچار تقليل و سكولاريسم شود. پس به يك تعديل بين معنا و مفهوم مى‌رسد (پس جامع برهان انّى و لمّى است مثل دعاى عرفه) پس اول از »ادع الى سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنه« شروع مى‌كند و سپس و جادلهم بالتى هى احسن مى‌رسد.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 247  صفحه : 1
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست