responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 239  صفحه : 4

روحانيت در شيعه و كاتوليسم


حجت الاسلام و المسلمين دكتر مسجد جامعى
اشاره:
آنچه پيش روى شماست، سخنرانى دكتر محمد مسجد جامعى(سفير سابق ايران در واتيكان) در جمع تعدادى از محققان گروه علوم سياسى پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى است كه در ضمن اين سخنرانى به سؤالات حاضران درباره »كارويژه‌هاى روحانيت شيعى و كاتوليك« پاسخ گفته است.

معمولاً در ايران در مورد مسيحيت اين تصور هست كه كليسا مجموعه‌اى يك‌پارچه است، اما عملاً اين‌طور نيست. كليساى كاتوليك با كليساى ارتدوكس فرق دارند؛ از جمله سابقه و تجربه تاريخى اين دو متفاوت است.
براى اين‌كه روحانيت كاتوليكى درست معنا شود، بايد تئولوژى و كلام مسيحى در مفهوم كاتوليكى‌اش معلوم بشود. مفهوم كشيش، چيزى غير از اهل علم در نزد ماست. اولاً، انتخاب كشيش تابع ضوابط و مقرراتى است. ثانياً، يك مسيحى نمى‌تواند عبادتش را در هر جايى انجام بدهد؛ بلكه با حضور كشيش دست‌گذارى شده مى‌تواند عبادت كند، آن‌هم در مكان خاصى كه جنبه كليسا دارد و خصوصيات ديگر. آنچه مهم است، اين است كه تعريف و شناخت روحانيت كاتوليكى متكى بر بررسى دقيق بنيادهاى كلامى كاتوليسم است. پاپ هم داراى مفهوم كلامى است. اين‌طور نيست كه از رده بالا كسى را انتخاب كنند و او را واجب‌الاطاعه بگردانند.
در رأس اين مجموعه پاپ قرار دارد. واتيكان، تشكيلات ادارى اين مجموعه به‌شمار مى‌رود كه كليسا را با توجه به تجربه تاريخى‌اش اداره مى‌كند. نقش روحانيت مسيحى كه در همه مناطق كاتوليك‌نشين حضور دارد و همه اين مجموعه كه به مثابه يك واحد و نهاد عمل مى‌كند، دقيقاً در مقدمات و اصول كلامى كاتوليك وجود دارد. درواقع تحقق تاريخى و اجتماعى، به اين نهاد روحانيت تبديل شده.
اجازه بدهيد به روحانيت خودمان برگرديم: همه ما تصور مشخصى از روحانيت شيعه داريم. در روحانيت ما به لحاظ طبقات اجتماعى موجود در ايران، تكثر وجود دارد؛ يعنى از همه طبقات اجتماعى، روحانى هست و همان‌گونه كه در ميان مردم، روستايى، شهرى، متجدد، سنت‌گرا، و به لحاظ اقتصادى ثروتمند، فقير و متوسطالحال هست، روحانىِ روستايى، شهرى، فقير، ثروتمند و... نيز وجود دارد. اين‌گونه تكثر تقريباً در هيچ جاى دنيا به اين شكل وجود ندارد. پس روحانيت ايران، متكثر به تكثر طبيعى جامعه است. در نتيجه نمى‌توانيد براساس اصطلاحات علوم اجتماعى يا علوم ديگر، ما به ازاى ديگرى براى آن معرفى كنيد. اين پديده‌اى منحصر به فرد است. در دنياى غرب هم نهادهايى شكل گرفته‌اند كه به دلايل مختلف اصلاً ما به ازايى در اين طرف ندارد. بنابراين يك تفاوت نهاد و روحانيت شيعه با روحانيت كليسا، در همين نكته است.
اما جايگاه سياسى روحانيت شيعى و كاتوليك در دنياى جديد چيست؟ واقعيت اين است كه در درون دنياى كاتوليك هم تكثر وجود دارد. البته تكثرش كمتر از ايران است؛ مثلاً نقش روحانيت كاتوليك معاصر در دو قرن اخير در جايى مانند ايرلند با جايى مثل اسپانيا كاملاً فرق مى‌كند و همين‌طور است تفاوت ميان كاتوليك اسپانيا، فرانسه، كرواسى و پرتغال.
فرض كنيد در جايى مانند فيليپين كه مذهب اكثريت آنها كاتوليك است، همه عناصر مسيحى به معناى كامل با آنچه در اروپاست، فرق مى‌كند. ممكن است در فيليپين كشيش و اسقف يا كاردينال به معناى دقيق كلمه متعبد از نوعِ اخبارى‌ها در ميان ما باشند. آنها يك نوع التزام عملى سخت‌گيرانه همراه با احتياط دارند، برخلاف جايى مانند فرانسه كه كشيش يا اسقف از ترس اين‌كه مبادا سخنانى بگويد كه مردم نمى‌پسندند، اصلاً مصاحبه تلويزيونى نمى‌كند.
يكى از ويژگى‌هاى روحانيت شيعه آن است كه تا 150 سال پيش، هر شهر و روستايى يك روحانى داشت كه ممكن بود آن روحانى به درجه اجتهاد هم رسيده باشد و حتى او گاهى حوزه‌اى داشت. اين روحانى به‌صورت خودكفا همه چيز محل سكونت خود را در مسائل دينى و غيردينى مانند بهداشت، تغذيه و... اداره مى‌كرد.
از زمان مرحوم ميرزاى شيرازى، به‌تدريج روحانيت متناسب با توسعه شهرى و ارتباطات، از حالت پراكنده‌اى كه هر منطقه‌اى كه به‌صورت خودكفا خود را اداره مى‌كرد، خارج و به‌تدريج متمركز مى‌شود. اين تمركز ابتدا با تمركز در تصميمات مهم آغاز شد. به‌نظر من اولين جرقه تمركزگرايى در كل ساختار روحانيت، همين داستان تنباكو است كه يك تصميم كلى گرفته مى‌شود و متعلق به مجموعه روحانيت است. اين يك جريان جديد است كه به لحاظ تاريخى سابقه طولانى ندارد. در تاريخ معاصر روحانيت ايران، نقش تأثيرگذار و متمركز روحانيت را در قضيه تنباكو، داستان مشروطيت، واكنش در برابر اقدامات رضاشاه مى‌بينيم، به‌ويژه در دهه بيست كه خطر تجزيه ايران و توسعه انديشه‌هاى ماركسيستى وجود داشت. در اين موارد عمدتاً روحانيت و طبقات مذهبى نقش نجات‌دهنده‌اى در تاريخ ايران ايفا مى‌كنند؛ همچنين در ملى شدن نفت، قيام 15 خرداد و بالأخره انقلاب اسلامى بهمن 57. اين حوادث مهم‌ترين فرازهاى سياسى روحانيت ايران در تاريخ معاصر ايران است. حضور جامعه روحانيت كاتوليكى در تاريخ معاصر ايتاليا عملاً به مثابه يك نهاد بوده است كه طبق منافع و مصالح يا ضرر و زيان عمل مى‌كند. به‌عنوان نمونه، در انقلاب فرانسه آشوب و بلوا همه فرانسه را فرا گرفت و كليساى غالب در جنگ‌هاى قرن‌هاى هفدهم كليساى كاتوليك بود و همين كليسا به‌عنوان يك نهاد در كنار سلطنت قرار گرفت.
تا پيش از سال 1971 كه شروع وحدت ايتالياست، اين كشور به‌صورت ايالت بود و رم و اطراف آن تحت حاكميت - يعنى پادشاهى - پاپ قرار داشت. در رأس موج وحدت‌خواهى هم گاريبالدى قرار داشت. وى بخش‌هاى مختلف ايتاليا را به كشور واحد تبديل كرد. گاريبالدى در مبارزه خود براى وحدت ايتاليا، با پاپ يعنى پادشاه رم هم به مبارزه برخاست كه باعث شد، هم واتيكان و هم كاتوليك در انزواى بزرگ قرار گيرند. پاپ در مدت انزوا از واتيكان خارج نمى‌شد. اين انزوا هم به لحاظ سياسى بود و هم از آن‌رو كه تفكر غالب آن روز وحدت ايتاليا بود و اينها در مقابل آن بودند؛ تا اين‌كه بين موسولينى و پاپ قراردادى منعقد مى‌شود كه پس از نزديك به پنجاه سال انزواى كامل تشكيلات دينى ايتاليا، پاپ هم مى‌تواند از واتيكان خارج بشود. در ايتالياى آن موقع، انديشه‌هاى راست گرايانه و فاشيستى اوج گرفته بود. البته فاشيست‌ها و راست‌گرايان اروپا در آن زمان ضديت خاصى با كاتوليك‌ها نداشتند، ولى اصولاً براى كاتوليك‌ها ارزش قائل نبودند؛ چون مصلحت مشترك بين آنها وجود نداشت. عملاً تا پايان جنگ دوم، كليساى كاتوليك در حد زندگى روزمره خود حضور داشت و درواقع، اصلاً معنا ندارد كه بگوييم گرايش‌هاى سياسى كليسا در آن دوره چه بوده؛ تا اين‌كه در سال 1945 جنگ به نفع متفقين تمام مى‌شود. از اين‌جا نقش و اجتماعى سياسى كليسا شروع مى‌شود. از سال 1945 تا حدود 1960 خطر بزرگى كه كل اروپا و مخصوصاً ايتاليا را تهديد مى‌كرد، خطر چپ بود و مهم‌ترين چيزى كه در مقابل اين خطر وجود داشت، درواقع كليساى كاتوليك با همه امكاناتش بود و اين دو دليل داشت: اوّلاً، خود كليساى كاتوليك خصلت محافظه‌كارانه و ضدترقى خواهانه‌اى دارد. البته برخى با گرايش ترقى خواه موافق‌اند، ولى اصولاً ساختار تاريخى‌اش، ضدانديشه‌هاى ترقى‌خواهانه است.
دليل دوم اين بود كه در آن موقع آمريكايى‌ها و متحدان اروپايى‌شان، واقعاً خواهان حضور نيروهاى مذهبى در صحنه بودند و بى‌دريغ هم حمايت مى‌كردند. در اين‌جا بايد اين نكته را گوشزد كنم كه ماهيت روحانيت در ايران و اصولاً ساختار جامعه ايران، به‌گونه‌اى است كه به راحتى مردم را به صحنه خيابان مى‌كشاند؛ اما در جاى ديگر اين سخن چندان قابل درك نيست و مقدور هم نيست. در نتيجه هرگاه كليسا يا تشكيلاتى ديگر بخواهد مقابله بكند، مجبور است از طريق سلسله نهادهايى مخالفت يا حضور سياسى خود را نشان دهد. بهترين نهادى كه كليسا مى‌توانست از آن بهره بگيرد، همين حزب دمكرات مسيحى بود كه الآن هم وجود دارد. احزاب دمكرات مسيحى در كل اروپا به ويژه در آلمان و يا در خود ايتاليا خيلى قوى بود كه البته الآن قدرت آن كم‌رمق‌تر است. هدف اين حزب اين بود كه با كمك گرفتن از تمامى عناصر مذهبى يا متمايل به دين، در داخل جامعه ايتاليا در درجه اول نه تنها قدرت را به‌دست بگيرد، بلكه مانع از حضور و پيروزى گروه‌هاى چپ يا متمايل به چپ بشود. پس از سال 1871 كه وحدت ايتاليا انجام گرفت، كليساى كاتوليك در ايتاليا با تأسيس حزب دمكرات مسيحى، نقش خود را احيا و بازسازى مى‌كند. بعدها هم مخصوصاً در سال 1960 اين شيوه را در كشورهاى ديگر اروپايى مثل اسپانيا و پرتغال كه خطر چپ كم و بيش براى آنها وجود داشت، اجرا كردند.
در اين‌جا باز يكى از تفاوت‌هاى روحانيت شيعه با كاتوليك را عرض مى‌كنم و آن اين است كه تقابل يا عدم تفاهمى كه بين طبقات مذهبى و بعضاً بين روحانيت ما با مسائل مدرن وجود داشته، اصولاً در آن‌جا وجود نداشته است؛ چون مسيحيت محذوريت‌هاى كمترى دارد و به علاوه، خود كليسا در ايجاد تمدن جديد در مفهوم كاتوليكى نه پروتستانى، مشاركت خيلى فعالى داشته است. همه عناصر تمدن جديد اعم از هنر، نقاشى، معمارى و جنبه‌هاى ديگر در كليساى كاتوليك وجود دارد و بنابراين با تمدن جديد تعارضى نداشته است. لذا مفهوم سنت‌گرايى و مدرن‌گرايى به شكلى كه در ميان ماست، در آن‌جا مطرح نبود و نمى‌توانست هم مطرح باشد و اين نكته كليدى خيلى مهمى است براى درك اين‌كه چگونه اين دو در برابر مسائل جديد به دو شيوه عمل كردند.
به هر حال، در سال 1974 طرحى براى كنفرانس امنيت اروپا ارائه شد كه طراح آن يكى از اعضاى واتيكان بود. دهه شصت بسيار پرتنش بود و در بلوك شرق سخت‌گيرى زيادى وجود داشت. هدف اين طرح آن بود كه با استفاده از عناصر دينى، مفرهايى در آن طرف ديوارهاى آهنين، در آن‌جا كه مربوط به كليساى كاتوليك بود، ايجاد بكند. طرح اين بود كه در كشورهاى كاتوليك‌نشين شرق مثل: چك، اسلواكى و مجارستان و لهستان كه اكثراً كاتوليك هستند، راهكارى براى كمك به آنها پيدا كنند. در اين طرح آزادى‌هاى انسانى، حقوق‌بشر و آزادى‌هاى دينى رإ؛ مطرح كردند كه البته دقيقاً مى‌خواستند كار سياسى انجام بدهند، نه كار دينى، و موفق هم شدند. اين طرح در دهه هفتاد پايه‌گذارى شد و در دهه هشتاد ثمره داد.
از اوايل دهه هفتاد، كليسا شروع كرد به ارائه خدمات اجتماعى؛ مانند ارائه خدمات به جوانان، مهاجران و بى‌بضاعت‌ها. البته اين فعاليت‌ها قبلاً هم به‌طور محدودترى وجود داشت. در حال حاضر هم عملاً كليسا مهم‌ترين عامل حفظ سلامت اخلاق و روحى و جلوگيرى از فاسد شدن جامعه به‌شمار مى‌رود. خليفه‌گرى معمولاً توجه خاصى به تربيت جوانان مسيحى دارد؛ به‌طورى كه حتى افراد غيرمتعهد مسيحى هم اعتراف دارند كه ماليات نُه در هزار كه به كليسا مى‌دهند، در جهت حفظ فرزندانشان هزينه مى‌شود.
بنابراين از دهه هفتاد، اقدامات اجتماعى كليساى كاتوليك شروع شد. در دهه نود كارهاى مهمى انجام گرفت؛ از جمله تلاش كرد با كليساى ارتدوكس ارتباط بيشترى برقرار كند و با مشاركت آنها به مسائل بالكان، بوسنى و آلبانى پرداخت. مردم آلبانى هيچ سنخيتى با اروپا نداشتند. بنابراين لازم بود تا اين جامعه تعديل و اروپايى بشود و بتواند - البته نه به لحاظ سرزمينى، بلكه به لحاظ كلى - به‌عنوان بخشى از اروپا باشد و كليساى كاتوليك در اين زمينه خيلى فعاليت كرد. تلاش‌هاى بعدى‌شان براى گسترش اروپا بسيار بود تا بتوانند اعضاى جديد يعنى كشورهاى شرق اروپا را ضميمه اتحاديه بكنند. واقعيت اين است كه اين حركت مقدار زيادى متأثر از اهداف خاص كليساى كاتوليك بود، مخصوصاً پاپ سابق به آن اصرار زيادى داشت و كليسا را هم به دنبال خود كشيد. اين تلاش‌ها براى اين است كه بنيان‌هاى اتحاديه اروپا را هر چه بيشتر مسيحى بكند، مخصوصاً كليساى ايتاليا اهتمام خاصى به اين كار دارد.
نكته ديگر در مورد كليساى كاتوليك در ايتاليا، دفاع آنها از وحدت ايتالياست؛ چون ايتاليا شرايط بدى دارد و زمينه گريز از مركزشان زياد است. كليسا به‌صورت خيلى آرام، ولى بسيار مؤثرى يكى از اهداف مهم سياسى داخلى خود را وحدت ايتاليا قرار داده است كه الحق مؤثر بوده است. دفاع از دموكرات مسيحى‌ها و مخالفت با قوانينى مانند سقط جنين و رفتارهاى جنسى هم از مسائلى است كه جزء سياستشان بوده و تاكنون ادامه داشته است. اگر بخواهيم موقعيت كليساى واتيكان را در اروپا در يك جمله بيان كنيم، بايد همان جمله‌اى را بگوييم كه يك اسقف كاتوليك ارمنى گفته بود. ايشان حدود 35 سال در ايران زندگى كرد و چند سال پيش در گذشت. اين اسقف در مراسمى كه من هم حضور داشتم، گفته بود: ايران، ايتالياىِ آسياست و ايتاليا، ايرانِ اروپاست. اين جمله زيبا، نشان‌دهنده وجود شباهت‌هايى ميان شيعه و كليساى كاتوليك است.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 239  صفحه : 4
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست