responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 203  صفحه : 5

آمريكا در باتلاق عراق
محمدی علیرضا

پيشگفتار
دولت ايالات متحده آمريكا در 21 مارس 2003 ميلادى على‌رغم مخالفت جامعه بين‌المللى و سازمان ملل متحد در سايه شعارهايى نظير مبارزه با تروريسم، برقرارى صلح جهانى، اعطاى دموكراسى و آزادى به كشور عراق لشكركشى نمود و آن را به اشغال نظامى خويش در آورد . اين تهاجم وحشيانه، كه به جنگ دوم خليج فارس شهرت يافت، پيامدهاى غير قابل تصور و ناگوارى براى اشغالگران و مردم عراق به دنبال داشت تا آنجا كه اين حادثه به عنوان يكى از بزرگترين اشتباهات تاريخى دولتمردان آمريكا محسوب مى‌گردد. نوشتار حاضر در صدد است تا در چهارمين سالگرد اشغال عراق، ضمن بررسى‌ميزان موفقيت آمريكا در دستيابى به اهداف خود از اين تهاجم نظامى، مرورى مختصر بر مهمترين نتايج و پيامدهاى‌آن براى ملت عراق و آمريكا داشته باشد .

يكم . بررسى دلايل و اهداف اشغال نظامى عراق
از ديدگاه كارشناسان مسائل سياسى و نظامى اشغالگران عراق در حمله به اين كشور علاوه بر شعارهاى فريبنده خويش در زمينه مقابله با تروريسم، تامين صلح و امنيت جهانى و گسترش دموكراسى، اهداف و نيات پنهانى متعددى را نيز تعقيب مى‌نمودند؛ از اين منظر مهمترين علل و اهداف ادعايى و واقعى اشغالگران عبارت‌اند از:

1 . انهدام سلاح‌هاى كشتار جمعى
مهم ترين دست آويز آمريكا در اين تهاجم وحشيانه، ادعاى رئيس جمهور اين كشور مبنى بر وجود سلاح‌هاى كشتار جمعى‌در عراق بود. مقامات كاخ سفيد و انگليس، براى كسب مشروعيت قانونى جنگ از سازمان ملل، خطر سلاح‌هاى كشتار جمعى صدام را مطرح كردندو براى جلب افكار عمومى داخلى و بين الملل سعى در برجسته كردن آن نمودند. با استفاده از بلندگوهاى تبليغاتى خويش، تأكيد كردند كه جهان در معرفى خطر يك حمله قريب الوقوع توسط سلاح‌هاى انهدام جمعى‌است و مسأله خطر »ابر قارچ مانند« اتمى را توسط عراق مطرح نمودند. اما واقعيت اين بود كه عراق در آن زمان فاقد توانايى جنگى با »بمب اتمى« بود چنان كه جورج تنت رئيس سازمان سيا اعتراف كرد كه »چنانچه عراق بخواهد براى توليد يك بمب اتمى به اندازه كافى مواد راديو اكتيو بسازد تا نيمه دوم دهه حاضر طول خواهد كشيد«.(1) كارشناسان و منتقدان سياست‌هاى بين المللى بوش نيز با ارايه اسناد معتبر، تأكيد دارند كه كاخ سفيد در مورد عدم موجوديت تسليحات كشتار جمعى‌اطمينان كامل داشت و گزارش سازمان استخبارات آمريكا (سيا) بارها اين موضوع را تأييد كرده بود: »تمام اطلاعات پيش از جنگ عراق حاكى از اين بود كه برنامه‌هاى سلاح‌هاى كشتار جمعى و اين قبيل برنامه‌ها، دهه‌ها بود كه متوقف شده و در واقع مرده بود«(2) و سلاح‌هاى بيولوژيك و شيميايى موجود در عراق نيز ضمن بازرسى‌هاى سازمان ملل در سال‌هاى 1991 تا 1998 عملا از بين برده شده بود.
از سوى ديگر دولتمردان آمريكا و انگليس در حالى به بزرگ نمايى توان تسليحاتى كشتار جمعى عراق مى‌پرداخت كه خود داراى بزرگترين زرادخانه‌هاى هسته‌اى و جهان مى‌باشند و در تجهيز دولت عراق به سلاح‌هاى بيولوژيكى و شيميايى‌نقش مهمى ايفا كرده بودند و از سوى ديگر از اسرائيل كه بزرگترين قدرت هسته‌اى و داراى سلاح‌هاى كشتار جمعى‌است با تمام توان حمايت مى كنند. به نظر ريچارد باتلر »آن چه دولت آمريكا مطلقا توان دركش را ندارد اين است كه سلاح‌هاى نابودگر جمعى آنها به اندازه سلاح‌هاى عراق مشكل آفرين است« و »اسلحه نابودگر جمعى خوب و بد ندارد«.(3)
امروز ديگر ترديدى وجود ندارد كه نابودى تسليحات غير متعارف انگيزه و هدف اصلى حمله به عراق نبوده اند، چرا كه علاوه بر شواهد متعدد بر اطلاع دولتمردان آمريكا از فقدان چنين سلاحهايى در اين كشور، بعد از اشغال نيز كوچكترين آثار و نشانه از ساخت و ساز اين نوع اسلحه به دست نيامد.

2. جنگ عليه تروريسم
پس از توطئه 11 سپتامبر، هيأت حاكمه و وسايل ارتباط جمعى ايالات متحده و انگليس، به طرز ماهرانه‌اى فرايند اطلاع رسانى پيرامون آن را به دلخواه خود سامان بخشيدند و خواهان ايجاد يك ائتلاف جهانى عليه تروريسم شده و برخى كشورها از جمله عراق را در ليست كشورهاى حامى تروريسم قرار دادند و در سطح بين الملل اين گونه القاء نمودند كه عراق با القاعده ارتباط و سلاح‌هاى كشتار جمعى را در اختيار آنان گذاشته است. اما واقعيت‌ها به خوبى حاكى از اين است كه اين ادعايى بيش نبود، زيرا »آمريكايى‌ها در ماه ژانويه به دولت بلر اعلام كردند كه در قالب مبارزه با تروريسم دليلى براى حمله به عراق وجود ندارد«. در پنجم فوريه 2002، نيويورك تايمز طى گزارشى اعلام كرد: »سازمان مركزى اطلاعات آمريكا (سيا) هيچ گونه شواهدى در دست ندارد كه ثابت كند عراق طى حدود يك دهه گذشته در فعاليت‌هاى تروريستى عليه آمريكا دست داشته است. ضمنا اين سازمان متقاعد شده است كه صدام حسين، رئيس جمهور عراق، سلاح‌هاى شيميايى يا بيولوژيكى در اختيار القاعده نگذاشته است«.
تمامى شواهد و مدارك، مبين اين واقعيت است كه مبارزه با تروريسم در عراق و ارتباط القاعده با صدام تنها ساخته و پرداخته كاخ سفيد براى اشغال نظامى اين كشور بود چنانكه روزنامه واشنگتن پست اعتراف مى‌نمايد: »... هيچ ارتباطى بين گروه القاعده و صدام حسين وجود نداشت و اين قضيه عمدتاً توسط كاخ سفيد مطرح شده بود تا حمايت مردم آمريكا را براى جنگ به دست آورد«.

3. تهديد كشورهاى همسايه از طرف عراق
بوش و بلر با طرح اين شعار كه »عراق تهديدى براى منطقه است«، به سوابق تاريخى اين كشور در حمله به همسايگانش نظير ايران، كويت و... استناد مى‌كردند و به گونه‌اى وانمود مى‌كردند كه گويى آنها ترس رهبران منطقه را بازگو مى‌كنند. حال آن كه هرگز اين چنين نبود. در ماه مارس، اجلاس اتحاديه سران عرب در بيروت، طى پيام صريحى اعلام داشت : »تمام 22 دولت خواهان خاتمه مناقشه با عراق هستند و ديگر عراق را تهديدى براى خود نمى دانند«. از آن پس مرز مشتركى بين عربستان سعودى و عراق بار ديگر گشوده شد. عراق با بازگرداندن اسناد تاريخى ملى كويت و گفتگو پيرامون مسأله مفقودين موافقت نمود و سوريه و لبنان مناسبات همه جانبه خود را با عراق از سر گرفتند. شركت هواپيمايى ملى اردن پنج بار در هفته بين امان و بغداد پرواز داشت و مناسبات بين عراق با ايران در حال گسترش و بهبودى بود.

4. آزادى مردم عراق و اعطاى دموكراسى
موضوعاتى نظير ديكتاتور بودن صدام و نقض حقوق ملت عراق، فقدان مشاركت سياسى اقليت كرد و اكثريت شيعيان در ساختار سياسى اين كشور، فشارهاى اقتصادى و اجتماعى در قبال شيعيان جنوب و كردها و سركوب همه جانبه ناراضيان توسط بعثى‌ها، وجود سيستم‌هاى بسيار قوى اطلاعاتى و جاسوسى مثل جهاز الامن الخاص، استخبارات، مديريه الامن و... كه هرگونه امكان آزادى و استقلال را از مردم گرفته بود و مردم عراق در فضايى آكنده از ترس و خفقان به سر مى‌بردند، همه واقعيات عراق و مورد اجماع و اتفاق ناظران بين المللى بود و اشغالگران با تمسك بدان در صدد توجيه تهاجم نظامى غير قانونى خويش به اين كشور برآمدند.(4)
و حال آنكه هيچ كدام از ديدگاه حقوق بين الملل به هيچ وجه نمى‌توانست دليلى موجه و قانونى براى اشغال سرزمين عراق و تغيير حكومت آن كشور باشد و از سوى ديگر طرح اين قبيل شعارها در صلاحيت دولت‌هاى آمريكا و انگليس نبود؛ زيرا اولاً عليرغم نبودن حكومت دموكراتيك و نقض حقوق بشر در دوران‌هاى طولانى و موارد متعدد توسط صدام در آن كشور، باز هم مشاهده مى‌كنيم كه تا قبل از اين تاريخ دولت صدام مورد حمايت و تشويق اين دولت‌ها بود و حتى در جناياتى‌نظير فاجعه شيميايى حلبچه اين موضوع با سكوت و اغماض كشورهاى بزرگ مواجه شد و يا در مواردى همچون انتفاضه مردمى عراق، دولت‌هاى غربى دست دولت عراق را در سركوب قيام مردم عراق باز گذاشتند و... .
ثانياً، نقض حقوق بشر و يا فقدان حكومت مردم سالار و دموكراتيك مختص عراق نبوده و نيست و مصاديق آن در بسيارى از كشورهاى مورد حمايت آمريكا و انگليس از جمله اسرائيل به طور كامل وجود داشت و سوالى كه مطرح مى‌شد اين بود كه چرا از ميان اين همه كشورها فقط سراغ عراق آمدند؟
ثالثاً، براى افكار عمومى جهان اين ابهام مطرح بوده و مى‌باشد، كه دولت آمريكا و انگليس كه خود از بزرگترين ناقضان حقوق بشر در سراسر جهان بوده و با سابقه منفى كه در كارشكنى و توطئه عليه حكومت‌ها و نهضتهاى مستقل و آزاديخواه مردمى در سراسر جهان دارند و دستشان به خون ميليون‌ها انسان بى گناه آلوده است؛ چگونه با دروغ و نيرنگ و با استفاده از تبليغات به مردم خويش و جهانيان القاء مى‌نمايند كه در صدد ايجاد حكومت مردمى در عراق هستند!!
واقعيت اين است كه طرح شعارهاى چهارگانه فوق از سوى اشغالگران عراق، هيچ كدام دليل اصلى در اشغال نظامى اين كشور نبود بلكه صرفاً ادعاهايى جهت توجيه و اقناع افكار عمومى جهان در جهت سرپوش گذاشتن بر نيات شوم آنان از دست زدن به اين اقدام غيرقانونى بود.

5 . پيگيرى و تحقق طرح‌هاى سلطه جويانه
سياست‌هاى تهاجمى و تجاوزكارانه‌اى كه امروزه آمريكا در جهان تعقيب مى‌كند تابعى از استراتژى جديد آمريكاست؛ ريشه‌هاى اين طرح، به سالهاى 1970 بر مى‌گردد كه ائتلاف ميان جناح‌هاى افراطى ديگر كه در رأس حكومت بودند بطور مشخص شكل گرفت. برنامه سياسى آنان عبارت بود از: متحد ساختن جامعه آمريكا از راه جنگ و بسيج مداوم و تضمين برترى‌استراتژيك همه جانبه آمريكا. خطوط اين طرح در سالهاى 1980 و سپس در آغاز دهه 1990 رفته رفته مشخص‌تر شد و بالاخره در حدود 7 - 6 ماه قبل از واقعه يازده سپتامبر به عنوان استراتژى ملى در آمريكا به تصويب رسيد و مبناى حركت آمريكا در قرن 21 شناخته شد.(5) محورهاى اصلى آن عبارتند از:
1. يك جانبه گرايى، ايجاد سلطه و تثبيت رهبرى آمريكا بر جهان، جهانى سازى اقتصاد، ايجاد همگرايى در اقتصاد جهانى‌تحت حاكميت نظام سرمايه دارى حاكم بر آمريكا.
براى اين منظور لازم بود كه حاكميت بر منابع انرژى، حاكميت بر گردش منابع پول، حاكميت بر رسانه‌هاى ارتباط جمعى و حاكميت بر افكار عمومى، يعنى در اختيار گرفتن افكار عمومى و حاكميت نظامى بر مناطق استراتژيك جهان، در دستور كار قرار بگيرد.
2. ممانعت از ايجاد و شكل گيرى هرگونه ائتلاف عليه آمريكا و يا ممانعت از ايجاد و شكل گيرى و كانون رقيب براى آمريكا در عرصه سياسى و اقتصادى. بدين منظور راه كارهايى نظير مبارزه با هر حكومت مستقل، گسترش دامنه منافع ملى آمريكا به كل جهان و حفاظت از منافع آمريكا در اقصى نقاط جهان، تثبيت حضور نظامى آمريكا در مناطق استراتژيك و سلب حق حاكميت ملت‌ها بر سرنوشت خودشان سلب حق دستيابى به علم و تكنولوژى از ملت‌هاى ضعيف و سلب حق افزايش توان ملى از كشورها، در دستور كار دولتمردان آن كشور قرار گرفت.(6)
تحقق استراتژى جديد و روند جنگ طلبى و نظامى گرى آمريكا بدون حوادث 11 سپتامبر امكان پذير نبود، چرا كه اين حوادث در داخل آمريكا باعث بر هم ريختن توازن نهادهاى اين كشور به نفع »راست نو« مى‌گرديد.(7) و بهانه‌هاى لازم را در سطح جهان مهيا مى‌ساخت. سرانجام به دنبال پيروزى انتخاباتى مورد مناقشه جرج بوش در سال 2000، و نيز اجراى دقيق نقشه 11 سپتامبر 2001 شرايط و زمينه‌هاى مناسب براى تحقق اين استراتژى تهاجمى و توسعه طلبانه توسط بوش و راست گرايان افراطى فراهم آمد .
بر اين اساس اشغال نظامى عراق توسط دولت بوش در چارچوب مرحله‌اى از استراتژى كلان آمريكا در زمينه بين المللى‌است كه از مدت‌ها قبل طرح و برنامه ريزى شده بود . چنانكه آناتول ليون از واشنگتن دى.سى. خاطرنشان مى‌كند : »برنامه دولت بوش، كه از زمان فرو پاشى اتحاد شوروى در آغاز دهه 1990، به تدريج توسط گروهى از متفكرين نزديك به ديك چنى و ريچارد پرل تكوين يافته است، سلطه يكجانبه بر جهان، از طريق تفوق نظامى مطلق، را هدف گرفته است«.(8)

6. دستيابى و كنترل نفت عراق
كشور عراق پس از عربستان با ذخاير نفتى 112 ميليارد بشكه‌اى خود، دومين كشور دارنده منابع و ذخاير غنى نفتى است كه احتمال 100 ميليارد بشكه ديگر نيز وجود دارد و هزينه‌هاى توليد نيز در آن كشور در مقايسه با ساير كشورها و مناطق بسيار پايين است.(9) با توجه به چنين ويژگى ممتازى بسيارى از كارشناسان سياسى معتقدند جنگ عراق بيانگر يك واقعيت است و آن هم »عطش روز افزون آمريكا براى نفت« و تلاش براى تسلط و چپاول منابع نفتى مهم و به گفته پيرترزيان، مدير مسئول نشريه پترواستراتژيك فرانسه: »نيروهاى ارتش آمريكا و بريتانيا، تمام تلاش خود را جهت حفاظت از وزارت نفت به كار بسته اند و اين در حالى است كه هيچ گونه اقدامى براى حفظ و نگهدارى از ساير ادارات دولتى، از جمله وزارت بهداشت، صورت نگرفته است... از اين رو اولويت‌ها به خوبى مشخص مى‌شوند«.(10) و پاسكال لورت نيز معتقد است كه »براى تمام شركت‌هاى خارجى، عراق زرستانى است از نفت كه به سختى مى‌توان در برابرش بى تفاوت ماند«.(11)
از ديگاه خانم »كلر شورت« وزير سابق دولت تونى بلر كه در مخالفت با حمله به عراق استعفا كرده بود، هدف اصلى واشنگتن از تحركات در منطقه خاورميانه، تسلط بر منابع نفت خليج فارس مى‌باشد به گفته وى: »حقيقت اين است كه جرج بوش، ديك چنى معاون وى و دونالد رامسفلد قبل از آن كه به قدرت برسند طرح خود را براى آينده جهان در قالب كتابى منتشر كردند ... و هدف از اين امر نيز ايجاد راهبردى جديد براى كنترل منطقه به ويژه خليج فارس است«. اين مسئول سابق انگليس در پاسخ به سؤالى درباره علت طولانى شدن اشغال عراق گفت: »مسئله واضح است. آنها (آمريكا و انگليس) مى‌خواهند بر خليج فارس و به ويژه ثروت‌هاى نفتى منطقه تسلط يابند«.(12) نوام چامسكى محقق، و نويسنده مشهور آمريكايى نيز معتقد است: »برنامه ريزان آگاه به خوبى از اين امر اطلاع دارند كه اشغال عراق چه مزايايى در پى خواهد داشت. لوزنسى مشاور امنيت ملى رئيس جمهور اسبق ايالات متحده (جيمى كارتر) اخيراً اشاره نمود كه پيروزى ما در جنگ عراق و كنترل اين كشور، ميتواند حاكميت اقتصادى ايالات متحده را در دو قاره آسيا و اروپا به ارمغان آورد«.(13)

7. مقابله با جهان اسلام
فشارهاى لابى صهيونيستى و القائات دو استراتژيست مهم سياست خارجى آمريكا يعنى »فرانسيس فوكوياما« با نظريه »پايان تاريخ« و »ساموئل‌هانتينگتون« با نظريه »برخورد تمدن‌ها«، در معرفى اسلام به عنوان دشمنى جدى تمدن غرب و لزوم برخورد نظامى با جهان اسلام از سوى غرب جهت استيلاء خويش و ايدئولوژى ليبرال - سرمايه دارى، نقش بسيار مهمى در طرح و شكل گيرى سياست خارجى جديد آمريكا داشت.(14) از اين رو بلافاصله بعد از سناريوى 11 سپتامبر تعبير »جنگ صليبى« از سوى جرج دبليو بوش رئيس جمهور آمريكا مطرح مى‌شود و مكنونات و نيات شوم قلبى خويش را ظاهر مى‌سازد او تلاش مى‌نمود تا خاطرات تاريخى جهان مسيحيت (جنگ‌هاى صليبى) را دوباره تجديد نموده و با بهره‌گيرى از آموزه‌هاى مسيحيت خود را منجى بشريت و مأمورى الهى براى نجات كل انسان‌ها اعلام نمايد.(15) علاوه بر تهاجم نظامى به افغانستان، اشغال عراق به عنوان كشورى كه از موقعيت بالايى از نظر تاريخى، مذهبى و ژئوپلوتيكى در جهان اسلام برخوردار است مى‌توانست زمينه‌هاى خوبى را براى تحقق اهداف شوم صهيونيسم بين‌الملل فراهم نمايد. به گفته كارشناسان و اعترافات ضمنى دولت آمريكا، حفاظت از اسرائيل و كمك به اجراى تسلط رژيم صهيونيستى در منطقه و اجراى نقشه‌هاى توسعه طلبانه آن،(16) كنترل نفوذ گسترده و رو به افزايش ايران بر جهان اسلام با حضور فيزيكى آمريكا در مرزهاى جمهورى اسلامى، تجزيه جهان اسلام به واحدهاى كوچك قومى و تبارى و جلوگيرى از شكل گيرى يك بلوك قدرتمند اسلامى از جمله اهداف اصلى اشغال نظامى عراق مى‌باشد.(17)

دوم .پيامدهاى اشغال نظامى براى مردم عراق
تهاجم نظامى آمريكا به عراق، پيامدها و نتايج گسترده و قابل توجهى را در ابعاد مختلف سياسى، امنيتى، اقتصادى، فرهنگى و ... براى مردم اين كشور به دنبال داشت:
1 . پيامد سياسى دموكراسى
فروپاشى حزب بعث عراق و بركنارى صدام از قدرت، تدوين قانون اساسى جديد، شكل گيرى مجلس و دولتى مردمى در عراق، از مهمترين پيامدهاى مثبت اشغال نظامى اين كشور مى‌باشد كه علاوه بر مردم اين كشور موجبات خوشحالى بسيارى كشورهاى منطقه را نيز فراهم آورد و در چنين شرايطى بيش از همه اشغالگران عراق در صدد بهره بردارى از اين موضوع بر آمده و آن را دليلى بر حقانيت ادعاهاى خويش در زمينه گسترش آزادى و دموكراسى در جهان قلمداد نمودند. تا آنجا كه بوش مدعى شد: »ما اين كشور را از دست يك ستمگر آزاد كرديم و تصور مى‌كنم كه مردم عراق يك بدهى عظيم از قدر شناسى به مردم آمريكا مديون هستند و معتقدم كه بيشتر عراقى‌ها به آن معترفند«.(18)
قضاوت پيرامون اين كه اين ادعا چه مقدار واقعى است و مردم عراق در اين زمينه تا چه اندازه مديون آمريكا هستند؛ نيازمند توجه و بررسى مولفه‌ها و معيارهاى متعددى مى‌باشد؛ از قبيل:
الف . شناخت و ريشه يابى چرايى شكل گيرى، تثبيت، تقويت و استمرار حكومت‌هاى استبدادى همانند صدام و طالبان و....
ب . شناخت استراتژى جديد آمريكا در جهان و خصوصا منطقه خاورميانه و تفكيك ميان اهداف واقعى و شعارهاى ظاهرى و تاكتيكى.
ج . بررسى عملكرد از دو جهت؛ يكى از جهت دوگانگى نوع برخورد آمريكا ميان نظام‌هاى استبدادى جهان و ديگرى پايبندى واقعى و احترام آمريكا به نتايج آرا و خواست اكثريت مردم اين كشورها به عنوان مهمترين مولفه دموكراسى.
د . بررسى صلاحيت آمريكا در ترويج دموكراسى قطع نظر از چالش‌ها و ناكار آمدى‌هاى مهمى كه دموكراسى غير دينى در خود مى‌پروراند.
ذ . بالاخره توجه به اين موضوع مهم كه تحقق دموكراسى و تشكيل حكومت مستقل مردمى فرايندى است كه با عناصر و مؤلفه‌هاى متعددى نظير ميزان فراهم بودن و آمادگى شرايط فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، سياسى و فقدان موانع داخلى و خارجى نظير حكومت‌هاى استبدادى و حمايت قدرتهاى بزرگ از حكومت‌هاى استبدادى يا دخالت و اعمال فشار آنان و...، مرتبط مى‌باشد. و با حمله نظامى نمى‌شود پيش شرطهاى دمكراسى را ايجاد كرد و بدون اين پيش شرطها هم دمكراسى وجود نخواهد داشت .
بديهى است كه ادعاى دولتمردان آمريكا در زمينه برقراى دموكراسى و اعطاى آزادى به مردم عراق با هيچ يك از معيارهاى فوق همخوانى و تناسب ندارد و حتى از ديدگاه صاحب نظران و محققان غربى نيز طرح اين قبيل ادعاها با لطيفه بيشتر شبيه است تا واقعيت، چنانكه هوارد زين استاد برجسته علوم سياسى دانشگاه بوستن، با انتقاد از سياست‌هاى جنگ طلبانه آمريكا بر اين عقيده است : »تجربه تاريخى رفتارهاى دخالت جويانه آمريكا در كشورهاى ديگر نشان مى‌دهد كه ساقط نمودن نظام‌هاى سياسى كشورهاى مختلف با بهانه ايجاد دموكراسى و به ارمغان آوردن آزادى، شرايطى را فراهم مى‌آورد تا خود بر اين كشورها استيلا يابد . كاملاً روشن است كه عراق اينك نه كشورى آزاد كه كشورى به اشغال درآمده است و اشغالگر اين كشور كسى جز دولت آمريكا نيست . درست است كه عراق را از شر صدام حسين آزاد ساختيم اما آن را گرفتار خود نموديم«.(19)
نوام چامسكى در مصاحبه‌اى ضمن مقايسه تفاوت‌هاى جنگ عراق با جنگ ويتنام خاطرنشان مى‌كند كه آمريكا هرگز اجازه تشكيل يك دولت مستقل را در اين كشور نخواهد داد. وى مى‌افزايد، آمريكا تاكنون در هيچ يك از مستعمره‌هاى خود اجازه تشكيل يك دولت دموكرات را نداده است و شرايط عراق نيز به اين ترتيب خواهد بود. به نظر اين محقق و نويسنده مشهور آمريكايى: »ايالات متحده و انگليس هرگز به عراق آزاد و مستقل اجازه ابراز وجود نخواهند داد؛ هر چند وضعيت كنونى با اهداف بنيادين غرب از حمله به عراق متفاوت است. هدف اصلى آمريكا و انگليس، اطمينان از عدم حكومت عراقيان بر اين كشور بود، چرا كه در غير اين صورت، نبايد از كشتار گسترده شيعيان در سال 1991 ميلادى و تحريم‌هاى خاص عليه رژيم صدام كه هرگز به نابودى حكومت صدام حسين منجر نميشد، حمايت مينمودند. هر چند در شرايط كنونى دلايل آمريكا در مورد عدم سرنگونى صدام در آن زمان، قابل توجه و شگفت‌آور است«.(20) از ديدگاه وى به سختى مى‌توان تصور كرد كه دولتى مستقل در عراق بر سر كار بيايد؛ ...كاملاً محتمل است كه تشكيل يك دولت شيعه در عراق، برنامه‌ريزان آمريكايى را سردرگم خواهد نمود. حتى ممكن است اين اكثريت شيعه با تحريك شيعيان عربستان كه در مناطق نفت‌خيز ساكنند، بر نفت اين كشور نيز سلطه يابند. لذا چندان دور نيست كه يك منطقه بزرگ شيعى در ايران و عراق و عربستان تشكيل گردد و تسلطى يك جانبه بر منابع نفتى به وجود آيد. اما آيا آمريكا با برقراى اين شرايط مقابله نخواهد كرد؟
... به علاوه، مبارزه با دشمن اصلى آنان در منطقه نيز در دستور كار دولت جدى عراق قرار خواهد گرفت. اين دشمن اسراييل است كه در حقيقت بخشى از محدوده نظامى آمريكا در منطقه به حساب مى‌آيد. البته اين اتفاقات محتمل، با وجود مخالفت آمريكا و انگليس چندان نيز امكانپذير نخواهد بود. شكى وجود ندارد كه بدين ترتيب، صحبت از عراق مستقل و مردمسالار و قدرتمند، تنها يك لطيفه خواهد بود. البته هم اينك دولت آمريكا با برقرارى تعدادى از لوازم دموكراسى، بر نارضايتيها غلبه كرده است ولى اين اقدامات، هرگز يك دموكراسى كامل را برقرار نخواهد ساخت، چرا كه تاكنون آمريكا در هيچ يك از مستعمرات خود چنين اجازهاى نداده است. نگاهى به تاريخ معاصر كوبا، نيكاراگوئه وهائيتى بياندازيد. با حركت هر يك از اين كشورها به سوى قدرتمند شدن، بحرانى در اين كشورها به وجود مى‌آيد. البته فرانسه و انگلستان نيز در دوره استعمارگرى خود چنين اقداماتى را در دستور كار داشتند. اين يك روش به كارگيرى شده توسط همه قدرتهاى سلطهگر بوده است. البته عراق شرايطى نظير نيكاراگوئه نخواهد داشت، بلكه بسيار مهمتر است.(21) و »رولان دوما« وزير امور خارجه اسبق فرانسه با اشاره به مداخلات آمريكا در منطقه اعلام مى‌دارد: »ايجاد دموكراسى صرفا بهانه‌اى براى مداخله آمريكا در منطقه است«.(22)
بر اين اساس، اينكه هم اكنون مشاهده مى‌نماييم در عراق حكومتى مردمى تشكيل شده نه به خاطر اقدام آمريكا در اشغال نظامى آن كشور، بلكه به خاطر فراهم بودن زمينه‌هاى آن حتى از مدتها قبل وجود داشته است - چنانكه در جريان انتفاضه مردم عراق بعد از جنگ اول خليج فارس شرايط براى قيام مردمى فراهم بود وحتى برخى از شهرهاى عراق به تصرف نيروهاى مردمى درآمد، اما با كارشكنى آمريكا و حمايت از صدام و اجازه استفاده از نيروى هوايى اين كشور و...، قيام مردمى سركوب شد- و به مجرد اينكه موانع داخلى - از جمله حمايت آمريكا از رژيم عراق - برداشته شد مردم عراق با حمايت نكردن از صدام در مقابل تهاجم نظامى آمريكا، توانستند خواست‌هاى ديرينه خود را در تشكيل دولت مردمى به دست آورند و على رغم تمامى كارشكنى‌هاى آمريكا كه در اين زمينه انجام داده و مى‌دهد، گام‌هاى مهمى در جهت تحقق مردم سالارى بردارند. در حقيقت »تشكيل دولت مردمى در عراق صرفا دستاورد و محصول مبارزات طولانى مدت خود مردم عراق است كه توانست در شرايطى كه استراتژى آمريكا و اهداف منطقه آن در حال تغيير بود از فرصت به وجود آمده استفاده و خود را به منصه ظهور برساند«(23) هر چند از بين رفتن استقلال اين كشور و توطئه‌هاى شوم اشغالگران، موضوعى است كه اين دستاورد را با مخاطره روبرو نموده و طعم خوش اين پيروزى را در كام مردم ستمديده عراق تلخ نموده است .

2 . پيامدهاى امنيتى
امنيت يكى از ضرورى ترين نيازهاى زندگى بشرى است؛ و بر اساس قوانين بين المللى تامين امنيت كشور اشغال شده بر عهده نيروهاى اشغال گر مى‌باشد . به دنبال اشغال نظامى عراق، ساختار امنيتى و دفاعى اين كشور از بين رفت ناامنى، وحشت، ترس و اضطراب و بى ثباتى بر بسيارى از شهرهاى عراق حاكم گرديد. طى چهار سال گذشته، شهروندان عراق با حملات وحشتناك تروريست‌ها و يا قتل، زندان، تجاوز جنسى و گلوله باران نيروهاى انگليسى و آمريكايى رو به رو بوده اند. فجايع زندان ابوغريب كه با دستور و تحت نظر دونالد رامسفلد، وزير دفاع مستعفى آمريكا انجام گرفت، شكنجه وحشيانه زندانيان عراقى، و كشتار مداوم شهروندان، گسترش خشونت‌هاى فرقه‌اى و... از مشكلاتى هستند كه غرب با حمله خويش به عراق براى شهروندان اين كشور به ارمغان آورده است، تا آنجا كه بر اساس اطلاعات ارائه شده نشريه پزشكى »لانست« انگليس در ماه اكتبر، نتيجه يك تحقيق مطالعاتى را كه پزشكان دانشگاه »جان‌هاپكينز« آمريكا و مدرسه پزشكى المستنصريه بغداد انجام داده بودند، آمار كشته‌شدگان عراقى از زمان تهاجم و اشغال نظامى تا ژوئيه 206 را??????? هزار نفر مى‌باشد.(24) و براساس برخى آمارها، ميانگين كشته‌ها روزانه در حدود 100 نفر بوده و با توجه به شدت خشونت‌ها در ماه‌هاى اخير از ديدگاه بسيارى از تحليل‌گران بيم آن مى‌رود كه شعله‌هاى ويران‌گر جنگ داخلى در آينده‌اى نه چندان دور، عراق را به كام نابودى بكشاند. روزنامه الوطن - چاپ عربستان - با ارائه تحليلى تحت عنوان »عراق، تصويرى از تاريكى« مى‌نويسد: »عراق امروز به عرصه‌اى براى فعاليت گروه‌هاى تروريست و مزدوران وابسته به قدرت‌هاى استعمارگر تبديل شده است. وضعيت جارى در عراق به گونه‌اى است كه اين كشور گويا در قرون وسطى به سر مى‌برد و به دليل طرح‌ها و نظريه‌هاى نو محافظه كاران كاخ سفيد به كارخانه جهنمى براى توليد مرگ و تروريسم تبديل شده است. ميزان ويرانى در اين كشور به حدى‌است كه حتى اگر اميدى يا روزنه‌اى كوچك براى پايان اين خشونت‌ها و بحران‌ها در آن باشد، با اين حال عراق به ده‌ها سال ديگر نياز دارد كه بتواند قدرت مادى، سياسى، جغرافيايى و حتى روانى خود را به دست آورد«.(25) شواهد متعدد حاكى‌از كمك آمريكا و انگليس به تروريست‌ها است تا با ايجاد ناامنى و دامن زدن به اختلافات قومى، ادامه حضور اشغالگران را در عراق توجيه نمايند. و شبكه صهيونيستى نيز به عنوان يكى ديگر از عوامل اصلى فعال در ايجاد ناامنى، گسترش خشونت و ادامه بحران در عراق بوده تا علاوه بر انحراف افكار عمومى جهان از جنايات اين رژيم در فلسطين و مشكلات داخلى خود، زمينه‌هاى تحقق اهداف توطئه‌هاى شوم خويش در جهان اسلام را فراهم آورد .
بر اين اساس يكى ديگر از نتايج بسيار اسفناك اشغال عراق، گسترش شديد خشونت و نا امنى و تبديل عراق به پايگاه بزرگ گروههاى تروريستى القاعده و ناامن‌ترين و بى‌ثبات‌ترين كشور جهان مى‌باشد كه پيامدهاى شومى را براى مردم اين كشور به دنبال داشته و نگرانى از تقسيم و تجزيه آن را افزايش داده است.

3. پيامدهاى اقتصادى - اجتماعى
به دنبال تهاجم نظامى اشغالگران و تخريب زير ساخت‌هاى اقتصادى و گسترش نا امنى، اكنون اوضاع اقتصادى و اجتماعى اين كشور با وخامت غير قابل كنترلى مواجه و به مراتب بدتر از پيش گرديده است؛ صنعت نفت و صادرات اين كشور به شدت آسيب ديده و صنايع سبك و سنگين آن در اثر حملات زمينى و هواى كشورهاى مهاجم تخريب شده است: »شوراى‌نظارت بر صنعت نفت عراق در تازه ترين گزارش خود اعلام كرد، گسترش تروريسم و خشونت طى سه سال اخير موجب كاهش 7/24 ميليارد دلارى درآمد نفت عراق شده است«. اين در حالى است كه حملات تروريستى بر ضد خط لوله‌هاى انتقال نفت در شمال اين كشور طى سال‌هاى 2004 تا 2006 بيش از 7/8 ميليارد دلار به صنعت نفت اين كشور خسارت وارد نموده است.
به گفته نماينده عالى رتبه سازمان ملل متحد در امور مهاجران، نزديك به 2 ميليون عراقى (حدود 8 درصد از جمعيت پيش از جنگ) براى مهاجرت به ويژه به اردن، سوريه و لبنان اقدام كرده‌اند. اين مهاجران شامل تعداد زيادى از پزشكان، شخصيت‌هاى دانشگاهى و ديگر متخصصان هستند كه حضور آنها براى امر بازسازى عراق مهم و حياتى است. سازمان ملل متحد در ماه ژانويه اعلام كرد كه حدود 1/7 ميليون نفر هم مجبور شده‌اند تا به شهرها و روستاهاى امن‌تر در داخل عراق پناه ببرند و حدود 50 هزار عراقى در هر ماه، خانه‌هاى خود را ترك مى‌كنند. (26) و بيكارى شديد مردم اين كشور را فرا گرفته است.

سوم . پيامدهاى بين المللى
با اشغال نظامى عراق، ايالات متحده آمريكا تلاش نمود تا على رغم برخى مخالفت‌ها، با كسب يك هژمونى خاص موقعيت جهانى خويش را بهبود بخشيده و ديگر قدرتهاى بين المللى و منطقه‌اى را با خود همراه سازد. اما پس از پايان جنگ، و آشكار شدن مشكلات و ناتوانى اين كشور در عراق، چالش‌هاى متعددى از قبيل رشد انديشه‌هاى ضد آمريكايى، مخالفت با يك جانبه گرايى آمريكا، تلفات گسترده و غير قابل پيش بينى نيروهاى آمريكايى و هزينه‌هاى سرسام آور نظامى، گسترش تروريسم در منطقه و جهان، شكست صلح خاورميانه، پراكندگى سلاح‌هاى غيرمتعارف در نقاط مختلف جهان و ...، وجهه و اعتبار بين المللى آمريكا را به عنوان يك ابرقدرت به شدت مخدوش نمود.
1 . افول قدرت آمريكا
تايلار مارشال، تحليل‌گر روزنامه لس‌آنجلس تايمز با ارايه تحليلى تحت عنوان »آمريكا ديگر در موضع قدرت نيست«، مى‌نويسد: »متاسفانه سياست‌گذارى‌هاى غلط دولت آمريكا نه تنها منجر به افزايش روز افزون احساسات ضد آمريكايى در منطقه وحتى جهان شده است بلكه روابط اين كشور با برخى از كشورهاى عربى را كه به عنوان هم پيمان آمريكا محسوب مى‌شوند نيز دچار چالش‌هاى حقيقى كرده است. متاسفانه سياست‌هاى دولت آمريكا به گونه‌اى پيش مى‌رود كه ديگر نمى‌توان از موضع قدرت به موقعيت اين كشور در منطقه نگاه كرد ... زمانى كه نيروهاى آمريكايى در سال 2003 عراق را به اشغال خود درآوردند، ترس و نگرانى نسبت به قدرت نظامى آمريكا در دل بسيارى از دوستان و دشمنان اين كشور افتاد اما پس از آن كه ماموريت اين كشور در عراق براى كنترل خشونت و هرج و مرج با شكست مواجه شد، اين ديد كلى نسبت به قدرت نظامى آمريكا نيز در ذهنيت جهان تضعيف شد به طورى كه نتايج و پيامدهاى جنگ عراق را مى‌تواند اين چنين تقسيم كرد:
1. ضعيف شدن جايگاه نظامى آمريكا در جهان.
2. ضعيف شدن موقعيت آمريكا در حل كردن بسيارى از بحران‌هاى منطقه.
3.كاهش مقبوليت اين كشور از جانب كشورهاى منطقه«.(27)
روزنامه واشنگتن پست در تحليلى مى‌نويسد: »هم اكنون ما در خاورميانه در چاله افتاده‌ايم. وضع ما از آنچه كه در تلويزيون مى‌بينيد بدتر است. مردم فقط در آمريكا نگران نيستند... نتايج نظرسنجى در سال گذشته در بين شش كشور دوست آمريكا ( مصر، اردن، لبنان، مغرب، عربستان سعودى و امارات متحده عربى) نشان داد كه تنها 12 درصد نگرش مناسبى نسبت به آمريكا داشتند. نتايج اين نظرسنجى نشان داد كه ترديد بسيارى‌زيادى نسبت به اقدامات آمريكا وجود دارد«.(28)

2 . تلفات انسانى و اقتصادى
طبق آمار رسمى آمريكا تلفات نظامى اين كشور از زمان اشغال عراق در ماه مارس 2003 تاكنون به 3185 نفر رسيده است؛ هرچند آمار ارائه شده از سوى منابع موثق و مستقل خارجى تا 33 هزار نفر مى‌باشد. روزنامه واشنگتن پست تعداد عمليات‌هاى انجام شده عليه ارتش آمريكا را بين 800 تا 900 عمليات در هفته ذكر مى‌نمايد و اين به معنا اين است كه سربازان آمريكا در هر ساعت 4 بار در معرض حمله قرار مى‌گيرند.(29) تشديداختلالات روانى نظاميان و ده‌ها هزار طلاق سربازان، گسترش بحران‌هاى روحى و خانوادگى و فرار و نافرمانى در ارتش آمريكا به عنوان يكى ديگر از مشكلات سران پنتاگون در اين زمينه است.(30) و مهم تر اينكه نبرد عراق ماهيانه حدود 8 ميليارد دلار هزينه بر اقتصاد در حال ركود آمريكا تحميل مى‌كند.

3. مخالفت‌هاى داخلى
پيامدهاى منفى جنگ عراق مقامات كاخ سفيد را در داخل اين كشور نيز با انتقادات و مخالفت‌هاى گسترده، كاهش شديد محبوبيت، درخواست محاكمه و مجازات مواجه ساخته است؛ »بر اساس نظرسنجى‌هاى متعدد كه در آمريكا انجام شده است، رئيس جمهور آمريكا حمايت شهروندان كشورش را از دست داده محبوبيت او به پايين ترين حد خود رسيده است؛ جورج بوش بر اساس اتخاذ سياست‌هاى نادرست خارجى خويش موجب خشم و نارضايتى مردم آمريكا قرارگرفته است«. هوارد زين در اين زمينه مى‌نويسد: »اما شايد شوم تر از اشغال عراق، اشغال خود ايالات متحده باشد؛ صبح كه از خواب بيدار مى‌شوم و روزنامه‌ها را مى‌خوانم، احساس مى‌كنم كه در كشورى اشغال شده توسط گروههاى خارجى زندگى مى‌كنم . وقتى كه به شرايط موجود مى‌انديشم،مى‌بينم كه ايالات متحده در محاصره رئيس جمهورى است كه توسط تعدادى جانى شيك پوش كه هيچ ارزشى براى زندگى انسانى در داخل و خارج از اين جامعه قايل نيستند، اسير شده است؛ جانيانى كه هيچ اهميتى به آزادى در داخل و خارج از كشور نمى دهند«.(31) و گورويدال نويسنده سياسى و صاحب نام امريكايى تاكيد دارد كه: »حوادث 11 سپتامبر 2001 بهانه‌اى شد تا گام به گام جمهوريت نظام در امريكا تخريب شود به گونه‌اى كه اين كشور امروز به حكومتى‌پليسى بدل شده است«.
دامنه اين مخالفت‌ها و اعتراضات به مردم و انديشمندان آمريكا محدود نگرديده بلكه بسيارى از سياستمداران اين كشور نيز از مخالفين جدى سياست‌هاى بوش مى‌باشند؛ چنانكه »جيمى كارتر« يكى از رؤساى جمهور پيشين آمريكا با انتقاد از سياست‌هاى جنگ طلبانه بوش مى‌گويد: »حمله به عراق براساس استدلالهاى غلط صورت گرفت«.(32) مادلين البرايت، وزير خارجه اسبق آمريكا نيز خطاب به بوش مى‌گويد: »شما جنگ با خدا را برگزيده ايد. عراق با عنوان بزرگترين فاجعه در تاريخ آمريكا به ثبت خواهد رسيد«.(33) بسيارى از دموكرات‌هاى آمريكا به شدت با سياستهاى جنگ طلبانه جورج بوش به مخالت پرداخته‌اند.
ناكامى ايلات متحده آمريكا در دست يابى به اهداف خود از جنگ عراق تا آنجا پيش رفته است كه فرانسيس فوكوياما از حاميان نومحافظه‌كاران در عراق را به لزوم تغيير تاكتيك و بى‌اثر شدن جنگ پيشگيرانه از سوى آمريكا واداشته است: »دكترين بوش در استفاده از جنگ پيشگيرانه عليه عراق قرار بود به عنوان وسيله‌اى جهت بيان هزينه‌هاى ملموس براى كشورهاى در آستانه هسته‌اى شدن باشد متاسفانه اين هزينه‌ها براى خود آمريكا بسيار بالاست... درس آخرى كه بايد از جنگ عراق گرفت اين است كه دولت كنونى آمريكا در اداره سياست روزانه خود بسيار بى كفايت و نالايق ظاهر شده است. يكى‌از چيزهايى كه در رابطه با اقدامات دولت بوش مى‌باشد اين است كه چقدر بد و نامناسب اهداف بلند پروازانه و جاه طلبانه‌اى كه در عراق براى خود تدارك ديده بود را اجرا كرده است«.(34)

4 . اعتراف به شكست
گروه بيكر-هاميلتون كه مركب از ده سياستمدار پرسابقه از دو حزب جمهوريخواه و دموكرات بود با بررسى دقيق اوضاع عراق، ضمن بيان شكست سياست‌هاى دولت آمريكا در عراق و خاورميانه در سالهاى گذشته از رئيس جمهور آمريكا مى‌خواهد تا راهبرد خود در خاورميانه و عراق را تغيير دهد . و نيروهاى آمريكايى را از اين كشور فراخواند .
به دنبال سيل عظيم انتقادات جورج بوش، رييس جمهور آمريكا، در10 ژانويه 2007 در برابر ميليون‌ها بيننده تلويزيون در آمريكا پذيرفت كه استراتژى اين كشور در عراق موفق نبوده است.(35) هرچند خصيصه استبدادى و سلطه طلبى وى و پا فشارى‌بر راهكار نظامى براى حل بحران عراق، مبين اين واقعيت است كه سرانجام آمريكا را در باتلاق عراق غرق خواهد نمود . چنانكه مقام معظم رهبرى در ديدار با جلال طالبانى رئيس جمهور عراق مى‌فرمايند: »قطعاً امريكايى‌ها در عراق موفق نخواهند شد و ادامه اشغال عراق، لقمه‌اى نيست كه از گلوى امريكا پايين رود«.(36)

پى نوشت‌ها:
1 - مانتلى ريويو، پسا امپرياليسم، اهداف استراتژيك آمريكا و مسأله عراق، ترجمه مرتضى محيط، باشگاه انديشه، 1385/1/29
2 - كتاب »وضعيت جنگ، تاريخ پنهان سيا و دولت بوش«.
3 - همچنين در اين زمينه ر.ك : عراق بازى دروغين، جان پيلگر، 11 سپتامبر و حمله آمريكا به عراق، نوآم چامسكى، بهروز جندقى، مؤسسه انتشاراتى عصر رسانه، چاپ اول 1381، ص 192 .
4 - سقوط بغداد، پيش زمينه‌ها و پيامدها، مصاحبه با دكتر مهدى ذاكريان، نشريه راهبرد، مركز تحقيقات استراتژيك، تابستان 1382، ش 28، ص 121 .
5 - مراجعه شود به جو كلن، مجله تايم، 10 فوريه2003، ص. 49 .
6 - فصلنامه راهبرد، مركز تحقيقات استراتژيك، شماره 28، تابستان 1382.
7 - از جنگ سرد تا جنگ باز دارنده، لوموند ديپلماتيك.
8 - آناتول ليون، "The push for war "، Books London Reviews of ، جلد 24، اكتبر 2002 .
9 - صنعت نفت عراق و آينده آن، مرتضى هاشمى، فصلنامه راهبرد، ش 28، ص 175 .
10 - تصرف زرستان و پاسخ به سه پرسش كليدى، رضا نصرى، فصلنامه راهبرد، ش 28، ص 177 .
11 - همان، ص 181 .
12 - روزنامه كيهان، 17 فروردين 1385 .
13 - آيا دولتى مستقل در عراق تشكيل خواهد شد؟، مصاحبه با نوام چامسكى، ماهنامه سياحت غرب، شماره 40، ص 91 .
14 - جنگ جهانى چهارم و رفتارشناسى آمريكا پس از 11 سپتامبر، حسن عباسى، انتشارات پارسايان، چاپ اول 1382 .
15 - ر.ك: 11 سپتامبر و حمله آمريكا به عراق، نوآم چامسكى، بهروز جندقى؛ موضوع برقرارى رابطه، على اكبر ولايتى‌نشر معارف 1382
16 - آمريكا و انگليس در باتلاق عراق، ضيادانش، باشگاه انديشه، 1385/10/18 .
17 - ر. ك : جايگاه ويژه عراق در خاور ميانه بزرگ، دكتر امير محمد حاجى يوسفى، فصلنامه سياست خارجى، زمستان1383؛ روزنامه كيهان، شنبه 16 فروردين 1382، ص.14 .
18 - خبرگزارى فرانسه، جرج بوش درگفتگو با شبكه خبرى سى بى اس آمريكا.
19 - آمريكا، اسير جنگ عليه تروريسم، هوارد زين، سياحت غرب، شماره 35، ص 134 .
20 - آيا دولتى مستقل در عراق تشكيل خواهد شد؟، مصاحبه با نوام چامسكى، ماهنامه سياحت غرب، شماره 40، ص 92 .
21 - همان، ص 93 .
22 - روزنامه جمهورى اسلامى، 1385/12/7، صفحه داخلى .
23 - دروغ شاخدار، مرورى بر ادعاى گسترش دموكراسى بوش، عليرضا محمدى، سايت پرسمان ارگ .
24 - خبرگزارى جمهورى اسلامى ايران.
25 - عراق، تصويرى از تاريكى، تحليل، الوطن، 1385/11/28 .
26 - روزنامه واشنگتن پست، به نقل از خبرگزارى مهر.
27 - خبرگزارى دانشجويان ايران، 1385/6/6 .
28 - خبرگزارى مهر، 1385/12/2 .
29 - چهار آمار متفاوت درباره تلفات نظامى آمريكا در عراق ،خبرگزارى مهر، 1385/9/2 .
30 - سايت بازتاب.
31 - آمريكا، اسير جنگ عليه تروريسم، هوارد زين، سياحت غرب، شماره 35، ص 136 .
32 - روزنامه جمهورى اسلامى 1384/12/20 صفحه جهان .
33 - به نقل از خبرگزارى فارس، 1385/12/4 .
34 - جربيات 5 ساله ما از عراق، فرانسيس فوكوياما، سايت مركز اسناد انقلاب اسلامى، 3 اسفند 1385 .
35 - بى بى سى، پنج شنبه 11 ژانويه 2007 .
36 - ديدار رئيس جمهور عراق و هيأت همراه با رهبر معظم انقلاب اسلامى، 1385/9/7 .

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 203  صفحه : 5
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست