امسال همزمان با بيست و ششمين سال ربوده شدن امام موسي صدر، نهمين كنگره «كلمة سواء» (سخن برابر) از سوي مركز امام موسي صدر در بيروت برگزار شد.
در جلسه افتتاحيه اين كنگره كه روز پنجشنبه 12 آذرماه در تالار يونسكو بيروت برگزار شد، سيد صدرالدين صدر فرزند امام موسي صدر، محمدرشيد قباني، مفتي لبنان، لويد جي گاتي سفير و اتيكان در لبنان و شيخ بهجت غيث رهبر طايقه دروز لبنان و كاردينال نصرالله صغير پاتريارك انطاكيه و شرق و پاتريارك ارتدكس لبنان اغناطيوس هزيم چهارم پاتريارك كاتوليك لبنان گريگوريس لحام سوم و نائب رئيس مجلس اعلاي شيعيان لبنان شيخ عبدالا مير قبلان سخنراني كردند.
دكتر محمد رشيد قباني مفتي لبنان در مقاله خود، پيوند اصل آزادي با اخلاق را مورد توجه قرار داد و سياستهاي ايالات و تمدن است، در عراق دست به كشتار مردم بيگناه ميزند... امريكاييها از كدام آزادي سخن ميگويند؟! در حالي كه خود آزادي ملتها را مصادره كردهاند. آنان با نام آزادي، در جهت تغيير نظامها و برنامههاي آموزشي و چپاول ثروتهاي ملتها، از طريق اشغال مستقيم در امور كشورها دخالت ميكنند يا آنان را به دخالت در امورشان تحت پوشش مشروعيت بينالمللي تهديد ميكنند.
كاردينال نصرالله صغير در مقاله خود يادآور شد كه تاريخ ملتها در رابطه خود با آزادي از سه مرحله عبور كرده است؛ مرحله نخست مرحله آزادي جماعتها و جامعهها پيش از افراد و بالاتر از آزادي افراد است؛ اين آزادي در گذشته جريان داشته و افراد هنوز به سطح فرهنگ گسترده نرسيده بودند و ملتها با يك ديگر رابطهاي قهرآميز و مبتني بر زور داشتند.
امّا مرحله دوم از مسير ملتها در رابطه با آزادي، مرحله ارتقاي آزادي به سطح آزادي فردي است كه ادياني چون مسيحيت و اسلام الهام بخش آن بودند؛ در اين مرحله حقوق انسان در داخل ملت و جامعه مطرح شد. اين آزادي در بسياري از جوامع رشد و تكامل يافت، امّا با نهادهاي عمومياي كه نماينده اراده عمومي و ضامن تحقق حقوق عمو ميبودند، تعارض يافت. اين نوع آزادي يعني آزادي فردي اگر چه ارزندهترين دستاور دانسانها در مسير تحولات اجتماعي جديد بود، امّا به سبب تهديدي كه متوجه جماعت و جامعه و گروه ميكرد، همچنان ناقص به نظر ميرسيد بهترين دليل نقصان اين آزادي فردي، اقتصاد آزاد رها از هر گونه قيد است؛ از اينرو، تاريخ وارد مرحله سومي شد كه تكميل كننده آزادي است و ميان آزادي فردي و آزادي جامعه سازگاري ايجاد ميكند.
استاد زكي الميلاد نويسنده و سردبير مجله الكلمة در مقالهاش با عنوان «پروژهاي اصلاحي فرصتها و مقتضيات» به نخستين تلاشهاي اصلاح گرايانه در سطوح آموزش و فرهنگي در جهان اسلام كه «رفاعه طهطاوي» پيشگام آن بود، اشاره كرد و گفت:
تلاشهاي اصلاح گرايانه فكري فرهنگي و علمي طهطاوي با حركت اصلاح گريانه سيد جمالالدين [اسد آبادي] در نيمه دوم قرن نوزدهم و جنبش بيدار گرايانه و حركت اتحاد اسلام او تكميل شد؛ سيدجمال بر دو حقيقت اصلي تكيه كرد: نخست اينكه جهان اسلام ميتواند خيزشي مستقل و دروني را تجربه كند و دوم اينكه جهان اسلام در اين حركت خويش به غرب نيازي ندارد.
اين حركت سيد جمال سبب نگراني شديد غربيها شد، زيرا آن را مقاومتي در برابر فرهنگ خود ميدانستند؛ به ويژه آنكه سيدجمال مفهوم «اتحاد اسلام» را در راستاي دعوت براي اصلاح خلافت عثماني مطرح كرد تا جهان اسلام در برابر مطالع اروپاييها حراست شود.
وي آنگاه به امتدادات حركت اصلاحي سيدجمال كه به وسيله بزرگاني مانند شيخ محمد عبده، شيخ عبدالرحمن كواكبي و شيخ محمد حسين نائيني ادامه يافت اشاره كرد و در بخش پاياني مقالهاش، شرايط اساسي اصلاحِ جهان اسلام را به اختصار در شش مورد برشمرد و بر لزوم اجماع بر سه مفهوم اصلاح و ابعاد آن و اتفاق نظر بر سه نقطه آغازين تأكيد كرد و تلاش براي استدلال بر همسازي يا عدم تعارض ميان اسلام و دموكراسي و اسلام و پيشرفت و توسعه را ضروري برشمرد.
دكتر هلا عريس نيز در سخنان خود با عنوان «آزادي، حقوق بشر و نوسازي اجتماعي سياسي» ابتدا به تعريف دو مفهوم آزادي و حقوق بشر پرداخت و به مواردي از اعلاميه جهاني حقوق بشر اشاره كرد و در بخش دوم مقاله خود، به نوسازي حقوقي و ايجاد تحولات در نگرش به حقوق بشر پرداخت و يادآور شد، هرگونه تحولي در سطح زندگي سياسي، اجتماعي و اقتصادي، بايد در تحول فكري جامعهاي كه نيازهاي تازهاي را احساس ميكند، احساس شود و نهادهاي فرهنگي دون آن جامعه نياز به تحولات جديد را ابراز كنند؛ اساساً هر قانوني بايد پشتوانه اجتماعي محكمي داشته باشد تا در سطح وسيع مورد احترام باشد؛ براي مثال اهتمام به محيط زيست زماني در شكل مقررات حقوقي و قانوني مفيد خواهد بود كه پايگاه اجتماعي محكمي داشته باشد. در اواخر قرن بيستم، قانون بينالمللي حفاظت از محيط زيست به تصويب رسيد كه هر انساني حق بر خورداري از محيط زيست سالم را دارد و در مقابل هر انسان بايد در حد توان خود از محيط زيست حفاظت كند. طبعاً يكي از وظايف شهروندان در حفظ محيط زيست، پرداخت ماليات است، امّا در جوامع اسلامي به بهانههاي مختلف از پرداخت ماليات فرار ميكنند، ولي در جوامع اروپايي و غربي، به طور خودكار و حتي داوطلبانه، مالياتها پرداخت ميشود، امّا در عين حال در جوامع اسلامي كه پرداخت ماليات جا نيفتاده است، پرداخت زكات به صورت داوطلبانه انجام ميشود.
دكتر رفعت سيد احمد، نويسنده و پژوهشگر و رييس مركز مطالعات و پژوهشي يافا (قاهره) در مقاله خود با عنوان غرب از ديدگاه مسلمانان... گفت و گويا بر خورد «پيچيدگيهاي نگاه به غرب و شرايط گفت و گو با غرب را مورد بررسي قرار داد.
وي در ابتدا با تذكر اين نكته كه نه غرب را ميتوان به امريكا تقليل داد و نه مسلمانان را به يكي از گروههاي تندر و تروريستي فرو كاست، به طرح سه پرسش پرداخت و در ادامه به اين سه پرسش پاسخ گفت:
يكم. چرا گفت و گوي مسلمانان و غرب ضروري است؟ دوم. مشكلات گفت و گو كدام است؟ سوم. شرايط و آينده گفت و گو چگونه است؟
وي گفت و گو را از ديدگاه اسلامي ضروري دانست، زيرا اسلام دعوتي آسماني و انساني است كه به ارتقاي انسان ميانديشد. مشكلات اين گفت و گو نيز در نقاطي است كه عمدهترين آنها مسئله فلسطين، بحران عراق، چالش بر سر ثروتهاي مسلمانان و نبود فهم كامل از فرهنگ اسلامي و ماهيت اسلام و حقوق اسلامي در ميان طرف غربي است. وي شرايط اين گفت و گو را در شش مورد تشخيص داده است كه از آن جمله است: مشخص كردن هدف و منظور از گفت و گو، طرح موضوعات راسخ منطقه خاورميانه و تلاش براي حل ريشهاي آن، تمركز گفت و گو ميان سازمانها و گروههاي غير دولتي، معين كردن سقف زماني خاصي براي گفت و گو ميان فرهنگها در جهان اسلام و غرب، گشودگي بيش از پيش دو طرف به روي فرهنگ طرف مقابل.
دكتر حسين مؤنس يكي از مديران شبكه تلويزيوني المنار، با مقايسه نشانههاي اصلي نو انديشي ديني در انديشه امام موسي صدر و انديشه سيد قطب، نتيجه گرفت كه امام موسي صدر انديشهاي باز، گشوده، معتدل، فرهنگ ساز و فراتر از گفتمان انتزاعي نظري جنبشهاي اسلامي داشته است و از مهمترين ويژگيهاي انديشه او پرهيز از اتوپياگرايي و وجود صيغه واقعگرايي در انديشه او و عرضه برنامهها و پاسخهاي معين نسبت به نيازها و مقتضيات جامعه معاصر (براي مثال لبنان) است.
حجت الاسلام شيخ شفيق جرادي مدير مدرسه عالي معارف حكمي، در مقاله خود به معرفي رويكردهايي در روند نو سازي گفتمان ديني پرداخت؛ وي چهار سطح براي بررسي الگوهاي نو انديشي مطرح كرد:
يكم. سطح گفتمان اسلامي به لحاظ خاستگاهها و ساز و كارها... كه نصر حامد ابوزيد آن را به لحاظ خاستگاه به رو مبناي حاكميت و نص و از جهت ساز و كارها به يگانگي انديشه و دين و بر گرداندن پديدهها به مبدأيي واحد و مبنا قرار دادن ميراث و سلف و گسست ذهني و مصادره كردن بعد تاريخي ارجاع ميدهد.
دوم. سطح «پديده قرآني» كه محمد ارگون معرفي كرده و اين پديده را در تجلي نخستش، خطاب شفاهي اي داشته كه در زمان و مكان معيني اتفاق افتاده است.
سوم. سطح سوم قرار دادن مسئله نو انديشي در سه دايره است: الف. در رابطه با ميراث اصولي، از آن رو كه شبكه تأويلي قرائت نص و شناخت ثابت و متغير است. ب: در رابطه با علوم تأويلي (هرمنوتيك) كنوني ج: مقتضيات زماني كنوني.
چهارم. سطح چهارم نوسازي برخي ساز و كارهاي روش شناختي است كه از نظر مرحوم شمس الدين، تقريباً محصور به روششناسي علم اصول است كه ميتواند نقطه عطفي را در تصور نقش اجتماعي ديني پديد آورد.