responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 122  صفحه : 1

اديان و قدرت معنابخشى در جهان امروز
فیاض ابراهیم

1. جهان آينده هرگونه كه باشد، يا ديده شود، مذهب و آينده آن نيز همانگونه ديده مى‌شود. پس «جهان ديد» ضرورتى براى مذهب است و شايد به همين دليل است كه مذاهب براى نوع «جهان ديد» آينده‌اى براى خود دارند و اين «جهان ديد» مختص به مذاهب و يا فلسفه شبيه به مذهب (مثل هگل) مى‌باشد، كه علت آن نيز معنابخشى اين «جهان ديد» بر زندگى انسانى است.
2. معنابخشى از يك جهان به صورت پارادوكسيكال يا متضادگونه به وجود مى‌آيد و اين تضادگونه به طور اغلب بين عالم مادى و عالم معنوى است; يعنى زمانى كه اين حالت تضادگونه در يك فرد يا يك جامعه به وجود آيد، معنابخشى اوج مى‌گيرد و ادبيات، هنر، فلسفه و فرهنگ‌هاى عامه عظيم به وجود مى‌آيند و تاريخ بشر از اين منظر شناختى و معرفتى، بسيار قابل بررسى و تامل مى‌باشد.
3. تاريخ غرب نيز از همين منظر قابل بررسى است. در مسيحيت غربى، چون انسان كامل، انسان كامل غير زمينى است و چون آنها نه يك جهان پارادوكسيكال، بلكه يك جهان معنوى خالص داشته‌اند (چون در مقابل يهوديت عمل‌گرا و مادى‌گرا قيام كرده بود)، لذا اين تضاد را در سازمان دينى، يعنى كليسا، جمع كرده بودند تا از طريق اين سازمان دينى، معنابخشى را به وجود آورند. با اين توضيح كه از سويى كليسا مظهر تجلى عيسى و مسيح و پدر مى‌باشد و از طرف ديگر، يك سازمانى زمينى است و ابعيت‌خاصى از قوانين زمينى دارد.
4. چون سازمان نمى‌تواند پارادوكسيكال عمل كند و در نهايت‌به تصلب خواهد گراييد، پس معنازايى خود را از دست‌خواهد داد و كليسا نيز دچار همين وضعيت‌شد. آن قدر ماديت و دنيويت كليسا افزايش پيدا كرد كه به يك سازمان سكولار تبديل شده، املاك بزرگ و قدرت اقتصادى و سياسى مبتنى بر آن و... كليسا را به يك دولت و حكومت تبديل كرد و قدرت اول جامعه را تشكيل داد، به طورى كه پادشاهان از كليسا مشروعيت‌خود را كسب مى‌كردند; پس سازمان كليسا يك سازمان بدون معنا و در نهايت‌خشن شد; چرا كه بر يك سرى معانى تصلبى تاكيد و با مخالفين اين معانى، به گونه‌اى خشن برخورد مى‌كرد.
5. زمانى كه كليسا به اين وضعيت رسيد، زمينه براى تبديل آن به دولت‌سكولار آماده شد (چون خودش به يك نهاد سكولار دينى تبديل شده بود) دولت‌سكولار كه منبع معنابخشى خود، يعنى مذهب را از دست مى‌دهد تنها منبع توليد معنايى كه جايگزين مذهب مى‌كند، «غريزه جنسى‌» است. تاريخ فرهنگى غرب نيز اين را تاييد مى‌كند. فلسفه سكولار غرب از مدرنيسم تا پسامدرنيسم همه و همه محور خود را مسئله جنسى قرار داده‌اند و درباره معنابخشى آن در هنر و ادبيات، فلسفه و علم سخن مى‌گويند.
6. غريزه جنسى تا حدى مى‌تواند معنازايى كند و اگر با مذهب و عرفان همراهى نكند بعد از اندك زمانى به بى‌معنايى خواهد رسيد، حال اگر اين بى‌معنايى جنسى را به تعيين‌گرايى سكولاريسم در بعد معرفتى و نيز عقلانيت‌گرايى در بعد عملى و ساختارى، اضافه كنيم به خوبى علت‌بى‌معنايى تمدن غرب را خواهيم يافت، كه زندگى يكنواخت و تكرارى همراه با رفاه، سبب افسردگى و اضطراب خواهد شد. معنويت‌گرايى و شرق‌گرايى و شرق‌زدگى امروز غرب نيز دليل بر آن است.
7. نتيجه اينكه، سازمان نمى‌تواند با حالتى تضادگونه، معنابخشى كند و اين فقط از عهده «انسان كامل‌» برمى‌آيد; چرا كه انسان مى‌تواند با جمع اضداد در وجود خود، معنابخشى كند. هر چه انسان بتواند اضداد را در وجود خود جمع كند معنابخشى بيشترى خواهد كرد، ولى زمانى كه انسان كامل در مسيحيت و كليسا و پدران مقدس تجلى پيدا كرد، انسان كامل حالت اشرافى گرفت و فقط مناسك آن و صورت آن باقى ماند; پس انسان كامل مسيحى شكست‌خورد. (كتاب ذات مسيحيت فويرباخ).
8. انسان كامل مذاهب شرقى، مثل هندوئيسم و بودائيسم نيز حالت اشرافى به خود گرفته‌اند، يعنى در يك حالت‌برترى همراه با آداب و رسوم قرار گرفته‌اند. به همين دليل معنابخشى آنها بسيار كم بوده و بيشتر حالت مناسكى به خود گرفته‌اند. ارتباط تنگاتنگ اين نوع معنابخشى با صنعت امروز در كشورهاى ژاپن و آسياى شرقى و هند و چين، به خوبى نكته فوق را روشن مى‌كند، يعنى معنويتى كه صنعت‌بى‌روح امروز و مدرن همراهى مى‌كند. به عبارت ديگر امروزه هندوئيسم و بودائيسم تبديل به يك فرهنگ يا نظام معنايى شده‌اند تا يك معنابخشى، به همين دليل مذهب بودا و هندو مى‌تواند در مراحل اوليه معنابخشى كمك كند، ولى در مراحل پايانى آن توقف مى‌كنند.
9. مذهب يهود با عمل‌گرايى و اومانيسم و تاريخ‌گرايى و قوم‌گرايى و غريزه‌گرايى و حس‌گرايى، نمى‌تواند با انسان كامل و نظريه آن همراه شود و اين بى‌معنايى را با يك جهان قوميت‌گرايى و تشكيلات بسته، جبران كند، كه در اثر اين تشكيلات‌گرايى قومى سعى در استيلاجويى بر ديگر مذاهب و اقوام دارند و اين استيلاجويى تنها منبع توليد معنا براى آنها مى‌باشد. پس منبع توليد معناى آنها نه براى ديگران، بلكه فقط خاص خودشان مى‌باشد. (در پسايهوديسم توضيح مفصل داده شده است).
10. اهل سنت در جهان اسلام، منبع توليد معناى خود را از رجوع به سنت و گذشته به دست مى‌آورد، يعنى از يك شبيه‌سازى زمانى (و حتى مكانى) بين امروز و گذشته، سعى بر يافتن معنا دارد.
روشنفكران مسلمان اهل سنت، مثل طالبان و وهابيت‌به دنبال ايجاد معرفت و ساختار مطابق سنت مى‌باشند و چون قصد بازگشت‌به سنت دارند و اين را با قدرت تمام مى‌خواهند دنبال كنند، پس همچون افغانستان و يا عربستان به خشونت‌هاى بسيار مبتلا مى‌شوند. و اينها آن قدر كه دشمن دارند يا ترسيم دشمنى مى‌كنند، داراى دوست نيستند و انسان‌ها را به صورت سفيد و سياه ترسيم مى‌كنند و فطرت الهى را ناديده مى‌گيرند. پس نمى‌تواند دين جهانى باشد، چون با سنت و بازگشت‌به آن، فقط در يك جهان بسته و محدود مى‌توان زندگى كرد نه در جهان باز شده امروزى.
11. جهان امروز جهانى است كه هويت‌ها به تمامى شكسته مى‌شوند; هويت‌هاى قومى و دينى و جغرافيايى و زبانى و نژادى و... هويت‌ها از بين نمى‌روند، بلكه فقط شكسته مى‌شوند و هويت‌هاى انسانى به طور جامع در تعامل واقع مى‌شوند، چون جهان رسانه‌ها و جهان حمل و نقل، مرزها را درنورديده و آنها را مى‌شكند و هويت‌هاى انسانى در تعامل با يكديگر واقع مى‌شوند و هويت‌هاى دينى در يك حالت هرمنوتيك و تفسيرى واقع مى‌شوند; پس هويت ثابت دينى مثل جوامع قديم وجود نخواهد داشت.
بنابراين دين‌هاى ميان دينى به وجود خواهند آمد و دين‌هايى خواهند ماند كه قدرت معنابخشى در دنياى امروز داشته باشند.
12. مذاهب شيعه ايرانى كه براساس «نظريه انسان كامل‌» تغذيه مى‌كند، در دنياى امروز و در فضاى «تعامل ميان دينى‌» مى‌تواند سخت معنابخشى كند. چون زمين و آسمان به وسيله انسان كامل به هم وصل مى‌شوند و جهان وصل شده را تقويت‌خواهند كرد و دچار اشرافيت انسان كامل مسيحيت و بودائيسم نخواهند شد; چون انسان كامل آن، تاريخى است و سيره زندگى آن بسيار زمينى است. پس به صورت يك كل متضادگر و جمع اضداد تجلى پيدا مى‌كند و سنت‌شيعى با يك حالت فعاليت كامل با انسان كامل غايب نشاط و طراوت پيدا مى‌كند و انسان‌ها به همان اندازه كه به او تقرب پيدا كنند خود نيز منبع فيض الهى مى‌شوند و مى‌توانند سنت را طراوت و شادابى ببخشند; پس دچار خشونت در سطح جهانى نيز نمى‌شوند به عبارتى ديگر نه دچار تصلب سازمانى مسيحيت مى‌شوند و نه دچار تصلب سنتى اهل سنت از اسلام و نه دچار عمل‌گرايى يهودى و بى‌آرمانى و ارزشى آنها.
13. پس اهل تشيع و شيعه بايستى خود را بايد براى يك تعامل جهانى آماده كند و معنابخشى ميان دينى و ميان ذهنى را هيافت‌خود قرار دهد و با مرهم «انسان كامل تاريخى و سيره‌اى‌» خود، دردهاى بشر امروزى را التيام بخشد و افسردگى و اضطراب بشر امروزى را بزدايد و با تفسير فطرى خود از دين، انسان‌ها را به درون خود توجه دهد و آنها را به سفرى آفاقى و انفسى سوق دهد.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 122  صفحه : 1
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست