responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پژوهش های قرآنی نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 10  صفحه : 20

گفت و گو با پروفسور عثمانف مترجم قرآن به زبان روسى


آقاى پروفسور عثمانف، مترجم قرآن به زبان روسى، ساکن مسکو و دراصل، اهل داغستان هستند. داغستان و تاتارستان در گذشته، مرکز ثقل مذهبى اتحاد جماهیر شوروى سابق را تشکیل مى داد. مقاومتهاى هفتاد ساله عالمان آن دیار ثمر بخش بوده و تأثیرات مثبت و ارزشمندى داشته که آثار خود را اینک نمایان مى سازد. این دومرکز وهمچنین جمهورى ازبکستان، نقش بسیارى در رشد مسائل دینى و فعالیتهاى اسلامى داشته اند.
ایشان داراى دکتراى تخصصى در زمینه هاى ادبیات فارسى و تاریخ هستند.
از فعالیتهاى ایشان، دو محور عمده قابل یادآورى است که محور نخست، ترجمه قرآن به زبان روسى و محور دوم،تفسیر شاهنامه فردوسى بوده است. این دو زمینه بخش بسیارى از عمر به نسبت طولانى ایشان را به خود مشغول ساخته است.
آقاى عثمانف ازحدود بیست سال پیش، با تنى چند از عالمان دینى کشورمان آشنا گردیده که شهید آیت اللّه بهشتى و شهید دکتر مفتح و آیت اللّه موسـوى اردبیـلى از این جمله هستند.
ایشان داراى مذهب شافعى بوده و تلاشى دیرپا در راستاى برقرارى وحدت میان مذاهب داشته اند. همچنین پس از انقلاب اسلامى ایران، دیدارهایى از ایران و شخصیتهاى دینى و قرآنى و برخى مترجمان قرآن در کشورمان داشته اند.
درآخرین سفر ایشان به ایران برآن شدیم تا طى نشستى با ایشان از چند و چون تلاشهاى ایشان در زمینه ترجمه قرآن و قرآن پژوهى و دیگر فعالیتهاى علمى ایشان و دیدگاههاى ایشان در این زمینه ها بهره مند شویم.
درآغاز این نشست پس از معرفى استاد به حاضران، به درخواست آقاى عثمانف، گزارشى از فعالیتهاى قرآنى انجام شده از سوى مرکز و فرهنگ معارف قرآن وابسته به دفتر تبلیغات اسلامى ارائه گردید و مراحل تحقیق و آماده سازى و نشر پروژه هایى مانند تفسیر راهنما، فرهنگ موضوعى تفاسیر قرآن، دائرة المعارف موضوعات ومفاهیم قرآن کریم، فرهنگ موضوعات کتابهاى علوم قرآنى، علوم القرآن عند المفسرین، و فصلنامه پژوهشهاى قرآنى تشریح گردید.

جناب استاد عثمانف از این که دعوت ما را پذیرفتید، سپاسگزاریم. لطفاً کمى درباره زندگى و فعالیتهاى علمى خودتان براى ما بگویید؟
استاد عثمانف: بنده نیز بسیار متشکرم و درباره سخنانى که درمعرفى بنده گفته شد، هیچ گونه ادعایى ندارم. در ادبیات عربى نیز تخصصى ندارم، تخصص بنده تنها در ادبیات فارسى است. به هرحال، وزیر خارجه ما رئیس انستیتوى ما بودند که ما را براى ترجمه قرآن دعوت کردند. من اظهار داشتم چند نفر عربى شناس هستند، آنها نپذیرفتند و گفته بودند براى این کار باید براى همه شعراى جاهلیت واژه نامه ساخته شود. من عرض کردم براى این کار، پنجاه سال زمان لازم است. رئیس انستیتو پذیرفت و دوباره مرا دعوت کرد که نتوانستم ردّ کنم. اگر من نیز رئیس انستیتو بودم وکارمند من مى گفت نمى توانم این کار را انجام دهم، مى گفتم برو و در انستیتوى دیگرى براى خود کارى پیدا کن و اگر این اندازه دیسیپلین نباشد، نمى توان کارى انجام داد.
هم اکنون این علاقه به زبان و ادبیات عربى و قرآن و اسلام درمن هست، زیرا چند نسل از اجداد من علماى دینى بوده اند، در روستاى ما مثلاً عموى من مدرّس زبان عرب بود، مدرسه اى داشت که خود تأسیس کرده بود و شاگردانش براى من از اوضاع آن مدرسه نقل مى کردند، به یاد دارم، آن موقع که عمویم زندانى شد، سال 1937 بود ومن 13 ساله بودم. ایشان تقریباً چهار جلد از قاموس فیروزآبادى را در حفظ داشت.
او را در سال 1937 زمان تروهاى استالین تیرباران کردند. بخاطر اینکه مدرس عربى بود، همه علماى دینى را چه مسلمان یا ارتدوکس یا کاتولیک یا بودیسم، فرقى نبود، اگرکمى برجسته تر از دیگران بوند، یا آنها را زندانى مى کردند، یا تیرباران مى کردند ویا به سیبرى مى فرستادند وازبین مى بردند، نه فقط روحانى، بلکه دانشمندان، نویسندگان، رؤساى ارتش و هرکسى را مى توانست براى مردم رهبرى کند و علیه حزب استالین مقاومت کند، آنها را ازبین بردند ومردم را بدون رهبر گذاشتند.

استاد! آیا پدرتان را به یاد دارید، پدر شما چه نقشى داشتند؟
پروفسور عثمانف: پدر بنده عربى خوانده و در سطح عالى بودند. وقتى هم که طلبه بودند برگشتند وبا چند نفر از علماى بزرگ مباحثه کرده بودند وآن گونه که نقل مى شود همه آنها مغلوب شدند که من درآن زمان نبودم.

پدرتان در جهاد آن موقع نقشى نداشتند؟
پروفسور عثمانف: چرا، نقش داشتند، پدرم نزد عالمى به نام (سعید) (از دهکده قدوتیل) درس خوانده بود. این شیخ نقشبندى معروف بود، اما مرض وسواس داشت. وقتى مى آمد کنار رودخانه مى نشست، دوساعت فقط دستهایش را مى شست، وسواس داشت که شاید پاک نشده باشد، اگر صداى عو عو سگ را مى شنید، چهل نفر از شاگردانش باید قسم مى خوردند که آب دهانش به او نرسیده است.
درسال 1919 شورشى علیه ژنرالهاى سفید به رهبرى پدرم بر پا شد و پنج هزار قزاق دریک دره از بین رفتند و ژنرال مورف(دئیکین) درکتابش نوشته است: اگر پانزده هزار شمشیر زن اسب سوار را براى منهدم کردن شورش به داغستان نمى فرستادند، من مسکو را مى گرفتم. در این جا مثلى است که مى گویند، غازهاى ما روم را نجات دادند.
به هرحال پدرم در سیبرى محبوس شد واز گرسنگى فوت کرد. من را هم راه نمى دادند.
برگردیم بر سر بحثمان ، وقتى که من مسکو مى رفتم، منظورم این بود که داخل شعبه عربى بشوم، چند شعبه بود، شعبه ترکى، شعبه عربى، شعبه ایرانى و….
من از همه نمره بالاتر گرفتم و وارد شعبه ایران شناسى شدم. تعارف نیست، اگر به من پیشنهاد مى کردند انتخاب کن عربى یا فارسى، من فارسى را انتخاب مى کردم، چون شعر فارسى را خیلى دوست مى دارم، اشعار حافظ را شروع کردیم، واکنون نیز داریم مى خوانیم وبا کمک شاگردان تصمیم داریم به فارسى ترجمه بکنیم، فارسى معمولى درحدّ فارسى زبان ادیب متوسط، نه با مفاهیم عرفانى که هیچ کس بلد نیست وهرکس به میل خودش مى فهمد. (مثلاً مانع زلف تجلى، مانع اتحاد با زلف تجلیات است.)
پس ازآن به داغستان برگشتم، چونکه در مسکو، آپارتمانها تنگ شده بود. پسرم ازدواج کرده و داراى فرزندى شده بود، درمنزلمان سه اتاق داشتیم، وکتابخانه اى بود بزرگ و هرسه اتاق پر از کتابهاى من بود. کتابخانه ام را فروختم، بیش تر از کتابهاى دانشگاه داغستان بود وآن جا هم منزل خریدیم. در آن جا سه دوره قرآن سال سوم وچهارم براى استادان تدریس کردم ویک دوره هم براى محققان. این را هم براى محققان بگویم که یک مکتب تفسیر قرآن براى آن که منظم وسازمان یافته شود، سه نسل از دانشمندان لازم است؛ بیست یا بیست وپنج سال لازم است. اگر کمونیستها دوباره سرکار نیایند ان شاء الله، این را انجام خواهم داد و دربخش آکادمى داغستان مى خواهند برنامه اى شروع بکنند که قرآن را ترجمه کنند به زبان داغستان، داغستان زبانهاى زیادى دارد. یک زبان زبان کتابت است، زبان روزنامه اى دارند، برنامه رادیویى و تلویزیونى دارند و سه ملت دیگر نیز، هم اکنون قانونى هستند که عبارتند از:
1. روئول 2. آغول 3. تساخور.

استاد چند ترجمه روسى براى قرآن تاکنون انجام شده است؟
پروفسور عثمانف: نخستین ترجمه روسى از زبان انگلیسى و فرانسه، ترجمه (سیس) است که چهار جلد است و ترجمه روسى بدى نیست.

استاد! مترجم آن کیست ودرچه سالى ترجمه شده است؟
پروفسور عثمانف: آن ترجمه در زمان پطروس کبیر صورت گرفته است، مترجم آن گویا (ویرفکین) که نزدیک به سیصد سال پیش بوده است.
اولین ترجمه از زبان عربى از subcukov درسال 870 بوده است وآخرینش در اوائل قرن بیستم وچهار مرتبه همراه با متن عربى به چاپ رسیده است.
میسیونرهاى مسیحى زیاد بودند و سعى مى کردند تاتارها را به دین مسیحیت درآورند ومفسرین تاتار هم کمک آنها مى کردند. ترجمه قوى نبود. وغلطهاى فاحشى دارد که از عربى ترجمه کردند. به نام ترجمه (معنویه) اما غلطهاى زیادى دارد؛ مثلاً (انّ الانسان کان کفوراً) یعنى ناسپاس، که تفاسیر عربى این گونه نوشته اند، ولى او نوشته وترجمه کرده (به درستى که آدم، آزاد فکرست.) وکلمات مسیحى زیادى به کار برده است.

مترجم، مبشّر مسیحى بوده است؟
استاد عثمانف: بله، مبشّر مسیحى بوده و بعد ازآن آکادمى سینگ جین ترجمه کرد که بعد از انقلاب چاپ نکردند و بعد از فوت او در سال 1963 چاپ کردند.
مسأله دیگر، ترجمه تحت اللفظى است؛ یک مثال بیاورم:
آیه (قالوا انا تطیرّنا بکم… قالوا طائرکم عنداللّه) که در سوره یس آمده است. (قالوا تطیرنا بکم) را بیش تر مترجمان اروپایى ترجمه مى کنند: پرندگان شما.
درتفسیر جلالین آمده: (به معنى شوم و فال بد) به ترجمه فارسى.
مثال دیگر: ترجمه (کراچکوفسکى) که تاکنون بسیار تجدید چاپ شده و درمعرض فروش هست، ولى نمى خرند، در آیه (یا معشر الجنّ قد استکثرتم من الانس) مترجم این گونه ترجمه کرده: شما زیاد گرفتید. درچاپ آخرمعجم الفاظ القرآن الکریم، به معنى (استحوذ) گرفته؛ یعنى مطیع کردن. در تفسیر جلالین به معنى (وقدّرناهم) است. ترجمه هاى حرفى (واژه به واژه) هم همین طورست. درسفرى به سوریه با یک گارسون رستوران درهتل جلاء در دمشق بحث شد، البته سوادى نداشت، گفت: (ترجمة القرآن الکریم حرفیّة حرام.)

استاد این مترجم مسلمان است؟
پروفسور عثمانف: خیر، مسلمان نیست، بیست سال در دمشق زندگى کرده وهمسر سورى گرفته و عربى هم یاد نگرفته است واز روسى ترجمه مى کند وهنوز اشتباهات ترجمه (کراچکوفسکى) را دارد. مثلاً درآیه (ولاتلبسوا الحقّ بالباطل) ترجمه کرده است: (حق را به باطل مپوشانید) و ترجمه الهى قمشه اى هم: (مپوشانید) ترجمه کرده است. یادم نیست تفسیر راهنما چطور ترجمه کرده است و در لسان العرب هم آمده: (لبَس یلبِس بمعنى خلط و لَبِس یلبَس بمعنى ستر) وهمه به معنى ستر مى گیرند. بیش تر مترجمان همین گونه ترجمه کرده اند و آقاى ابوالقاسم پاینده نمى دانم چطور معنى کرده. اما مترجمانى که من نگاه کردم، مثل آیتى، مکارم و پورجوادى، آنها (مى آمیزند) ترجمه مى کنند. این ترجمه خانم هم هست، من به شوهرش گفتم، شما اشتباهات دارید، گفت: شما هرچه نظر دارید بدهید، اصلاح مى کنیم. گفتم ترجمه بنده هنوز چاپ نشده، وقتى چاپ شد، بردارید و اصلاح کنید.

o استاد! ترجمه شما چندبار چاپ شده است و این چاپها از سوى چه کسى انجام شده است؟
پروفسور عثمانف: یک با از سوى انتشارات ولادیمیر به چاپ رسیده است که کتب دینى و کتب مقدس را درهندوستان چاپ مى کند و کتب حدیثى و فلسفى را نیز چاپ مى کند و موسسه تجارى هم نیست.

درایران به چاپ رسیده است؟
پروفسور عثمانف: چاپ کرده اند وچاپ دوم هم شده است واکنون شروع کرده ام که واژه نامه قرآن درست بکنم و تفسیر متوسطى که از لحاظ حجم در اندازه هاى تفسیر قاضى بیضاوى یا در حدود ابن کثیر باشد ومن مى خواهم تفسیر من معتدل باشد نه طرفدار اهل سنت و نه اهل شیعه. نه عرفانى ـ تصوفى، مى خواهم تفسیر اسلامى باشد، چون اسلام یکى است. ما نباید در اسلام تفرقه بیندازیم.

استاد! لطفاً جریان دیدار و آشنایى تان با شهید بهشتى را نقل کنید.
پروفسور عثمانف: شهید مفتح بنده را دعوت کرد به مسجد امیرالمؤمنین(ع)، چونکه ایشان استاد من بودند در قرآن، واقعاً من او را احترام مى گذاشتم وایشان هم مثل این که به بنده محبت داشتند.

درچه سالى به ایران دعوت شدید؟
پروفسور عثمانف: درسال 1973 میلادى تقریباً 23 سال پیش، سال 52 شمسى، مرا دعوت کردند به مسجد امیرالمؤمنین(ع) و شهید مفتح درآن موقع متصدى مسجد جاویدان بودند وچند نفرى آن جا بودند؛ از جمله: آقایان شهید بهشتى، شهید مفتح، موسوى اردبیلى و دیگران… شهید بهشتى فرمودند: من و دوستان من طرفدار آن هستیم که اهل اسلام، شیعه و اهل سنت یکى باشند، متحد باشند، اختلافات بین آنها برطرف بشود. بنده عرض کردم: آقاى دکتر! دراین هجوم ماتریالیسم که ما درجهان داریم، نه فقط اهل سنت و شیعه، بلکه اهل همه ادیان باید متحد باشند. این قضیه را بنده براى آقاى على لاریجانى که وزیر وقت بودند نیز نقل کردم، همچنین براى آیت اللّه نورمفیدى نماینده رهبر معظم انقلاب درگرگان. من به ایشان عرض کردم و گفتم، اگر همه ادیان یکتاپرست باشند، اتحاد مشرکان معنى ندارد؛ گرچه آنها متدین باشند، ولى بدبختى آنهاست که به سوى شرک رفتند. گفتم پیش من یک یهودى مؤمن ترجیح دارد بر یک کمونیست ملحد. آیت اللّه نورمفیدى نگاه کردند، گفتند: به شرط این که صهیونیست نباشد، زیرا صهیونیست دین نیست. ایشان افزودند: پادشاهان صفوى و عثمانى با هم جنگ مى کردند، یکدیگر را تکفیر مى کردند وآنها مى گفتند شیعه، مسلمان نیستند و شیعه نیز مى گفتند اهل سنت، مسلمان نیستند! بالاخره هر دوکشور یکدیگر را تضعیف کردند وبراى استعمارگران اروپا زمینه را آسان کردند.
وخود مسیحیان، الآن درایرلند، کاتولیکها و پروتستانها جنگ مى کنند. درخود روسیه ارتدوکس ها ومیسیونرها همین گونه اند ودرمیان ارتدوکس ها کهنه پرستانى هستند که رفرم او را قبول ندارند. اهل دین باید علیه ملحدین وکمونیستها متحد باشند، کمونیستها به عقیده بنده طاعون قرن بیستم بودند که به آنها مرگ سیاه هم مى گفتند. این آیین به هر کشورى که مى آمد، یک سوم جمعیت آن کشور به هلاکت مى رسیدند.

برخى از سؤالاتى که داشتیم، با توضیحاتى که فرمودید پاسخ داده شد. چند سؤال دیگر در ارتباط با مسأله ترجمه هاى قرآن ومسائل دیگر مطرح است؛ از جمله این که آیا این ترجمه قرآن، کار شخصى وفردى تان بود، یا به کمک جمعى این کار را انجام دادید؟ وکلاً چقدر طول کشید؟
پروفسور عثمانف: من خودم ترجمه مى کردم ونزد استاد شهید مفتح بنده سوره بقره را خواندم در دانشکده الهیات تهران، بعد ازآن من نتوانستم به مصر بروم، چون برنامه مبادله دانشمندان برقرار نبود. ازاین رو به صنعا رفتم، در صنعا هم نیمى از مردم زیدى هستند و نصفشان شافعى، خوشبختانه آن جا استادى بود از دانشگاه الازهر، به نام شیخ محمد حسن درّاز، درنزد عرب خیلى مورد احترام بود، حافظ قرآن بود و در قرآن تبحّر داشت. پرسیدم: استاد چرا تفسیر نمى نویسید؟ گفت: من مدرس هستم، براى نوشتن وقت نمى ماند. ایشان فوت کردند، خدا رحمتش کند واو را بیامرزد. ایشان برخى اشکالات ترجمه مرا برطرف کردند. پس ازآن که ترجمه زیر چاپ بود.
همچنین این جا آمدم خدمت آقاى معرفت رسیدم، چند تا اشکال بود که همه را برطرف کردند.
مثلاً در معنى آیه (استوى على العرش) همه اروپائیان و انگلیسیها و فرانسویها و آلمانیها این گونه ترجمه مى کنند: نشست روى تخت. فقط مترجمان هندى مسلمان که قرآن را به انگلیسى ترجمه کرده اند، درست معنى کرده اند، مانند: محمد مودودى و محمد اشد که یهودى بود واصلش از (لهستــان) بود و سپس مسلمــان شد و مبلّغ رادیو قــاهره وپس ازآن رادیـو مراکش بود و کتـــابى هم به زبــان انگلیسى دارد بـا نــام (The Message of the Coran ) که در جبل الطارق چاپ شده است، او از تفاسیر عربى مى گیرد وبعد مى گوید من چنین عقیده دارم که کسى که به اسلام بازگردد، خیلى از دیگران سخت تر است، چون که او از دین سابقش در او اثرى نمانده، به هرحال یک یهودى که هم درس او بود والآن در اسرائیل است، مى گفت: او خیلى ضد یهودى و مسیحى است، خودش عربى بلد بود و فارسى اش خوب بود واکنون در جبل الطارق مشغول بررسى لهجه هاى یهودیان است.
شما مى دانید در ادبیات فارسى (ذانت) که کتابش در ایران چاپ شد ه و دانشمند خوبى است و منصف هم هست و ضد اسلامى نیست، این هم مثل دانشمندان هندوستان ترجمه مى کند: نشست بر تخت.
وقتى ازآقاى معرفت پرسیدم، ایشان گفتند: عرش نیست، کنایه است. ودر المفتاح فى التفسیر که کتابى بسیار عالى، مختصر و کوتاه است. براى عربى ها نوشته، چونکه خود عربها اگر تفسیر نخوانند، قرآن را نمى فهمند، آن جا نوشته: استوى سلطاناً کاملاً . سلطان به معنى احاطه آمده است. همچنین چند سؤال دیگر را هم ایشان برطرف کردند. ومن درچاپ دوم (آینده) ازاین سه نفر و ازاستادان اولیه ام در زبان عربى و استادان درسهاى دینى ام در روستا واستادان دانشگاه سپاسگزارى مى کنم.
شما (استوى) را به چه معنى گرفتید؟

پروفسور عثمانف: درچاپ دوم به معنى احاطه گرفتم. به عقیده بنده (انّ ربّکم اللّه الّذى خلق السّموات والأرض فى ستّة ایام ثمّ استوى على العرش) این ااشکال را داراست که ایشان فرمودند که آیا خداوند قبل ازآن استیلا نداشت؟ من درآن جا در کروشه آورده ام که استیلاء نسبت به آنها که در لوح محفوظ بوده، استیلاى بالقوه است واستیلاء بالفعل بعد از آن است که آنها را آفرید. و دیگران مى نویسند: نشست. من مى پرسم: استغفراللّه، خدا که جسم ندارد.
همچنین با یوسف قرضاوى که (خودش مصرى است) و وهابى، سال گذشته بحثى داشتم وهمین مسائل و نکته هایى که آیت اللّه معرفت مرا روشن کرد به او گفتم، صحبتهاى بسیارى داشتیم. پرسیدم: حنفى هستید؟ گفت: من وهابى هستم، وهابیون مى گویند: (واجب علینا أن نؤمن ولا واجب أن نسئل لِمَ).
من درباره این سخن او از محمد غزالى که دانشمندى مصرى بود، پرسیدم، عصبانى شد و دستهایش لرزید، گفت: (لیس الجسم فى الاسلام). اصلاً سه مذهب جعفرى، شافعى و حنفى تجسم را قبول ندارند. اما آنها (وهابیان) قبول دارند. به هرحال ما باید با آنها بحث بکنیم و بفهمانیم وشاید آنها به ما بفهمانند، ولى سراین مسأله نباید جنگ بکنیم و یکدیگر را بکوبیم و بکشیم.
اگر اجازه بدهید به بحث اصلى بر مى گردیم، صحبت درباره ترجمه قرآن بود. مى دانید که تخصص من در ادبیات فارسى است، عربى را هم درکنار فارسى مى خواندم؛ مثلاً فارسى را در هفته 4 تا 8 ساعت و عربى را هفته اى 2 ساعت همه ساله مى خواندم و دیگران فقط یک سال مى خواندند. وقتى که در دوره دکترا بودم، آن جا هم عربى مى خواندم، اما به طور مرتب با دکتر شهید مفتح شروع کردم. این ترجمه بیست و سه سال طول کشید. اما براى ترجمه قرآن، عمر یک دانشمند هم کافى نیست. باید ازاول اگر عرب نباشد، تحصیلات عالى دانشگاهى براى زبان عربى داشته باشد و پس از رسیدن به دکترا، موضوعى از قرآن را انتخاب کند وتا آخر عمرش کار بکند.
واگر صد دانشمند، هزار دانشمند هم این کار را بکنند، به عمق قرآن، چنانکه در لوح محفوظ بوده، به آن معانى ما نمى رسیم، چون اولاً کتاب الهى است. ثانیاً، عقل انسان براى این کار کامل نیست.

همان گونه که فرمودید، در ترجمه قرآن، دو مشکل وجود دارد: یک مشکل، فهم خود کتاب الهى است که آن قدر عمیق است که انسان به ژرفایش نمى رسد.
و ازیک سو انتقال آن به یک زبان دیگر دشوار است. ما در زبان فارسى به رغم آن که زبان فارسى یک نوع هم خانوادگى با زبان عربى دارد وریشه هاى مشترک فراوان دارند، مى بینیم که مترجمان فارسى، با مشکلات فراوانى روبه رو هستند. شما در انتقالش به زبان روسى، حتماً با مشکلات بیش ترى مواجه بودید. بخشى ازآن مشکلات را هم اگر بفرمایید مناسب است.
پروفسور عثمانف: زبان فقیر است، اگر قرآن را ترجمه مى کنیم، زبان غنى تر مى شود و مفاهیم قرآنى بیش تر به دست مى آید. حالا بعضى علمایى که فوت کرده اند. من با آنها صحبت مى کردم، آنها کلمات عربى استعمال مى کردند که تمام آنها را نمى فهمند. این که کلمات از بین رفت وما باید آنها را احیاء بکنیم. زبان روسى ترجمه همه گونه زبانها را دارد، ترکى، چینى، ژاپنى، اسپانیایى، انگلیسى. قرآن به زبان قفقاز شالى ترجمه نشده، با آن که مسلمان هستند وعلاقه به قرآن دارند. اما انجیل ترجمه شده است، براى این که میسیونرهاى سوئد پول هنگفتى دادند به مترجم. از روسى ترجمه شده به زبانهاى دیگر. به هرحال باید ده تا پانزده ترجمه باشد تا قدم به قدم به یک درجه متوسط برسد.
درباره ترجمه هاى فارسى، آقاى خرمشاهى مى نویسد: تا به حال دویست ترجمه فارسى بوده، هیچ یک را ایشان قبول ندارد ومن به ایشان درسفارت گفتم شما ترجمه الهى قمشه اى را ببینید که (لاتلبسوا الحقّ بالباطل) را با عبارت (نپوشانید)، ترجمه کرده است و آقاى خرمشاهى بسیار محترمانه او را خلع سلاحش کرد. من دو اشکال بر خود او آوردم، یکى (ان یأکل لحم أخیه میتاً) که ایشان نوشته است: این مثل آن است که گوشت مرده برادر خود را بخورد. وحال آن که در تفسیر جلالین نوشتند، اغتیاب را هم مى گویند. این را مى گویند:(فیزیالوژى) مثل، از چیزهایى است که نمى شود آن را تحت اللفظى معنى کرد. گفت این تمثیل است. گفتم: تمثیلات را نمى شود ترجمه تحت اللفظى کرد، که خود او در قرآن پژوهى، خود را خلع سلاح کرده است.

شما در صحبتهایتان اشاره کردید که درتمثیلها ترجمه تحت اللفظى نمى کنید، نظرتان این است؟
پروفسور عثمانف: سعى مى کنم ترجمه تحت اللفظى نکنم.

این یک روش است. روشهاى دیگرى که شما به شکل شخصى تعقیب مى کنید، چیست؟
پروفسور عثمانف: یک مثال مى آورم براى شما، روسها مى گویند: در شهر طلا با سماور خویش نمى روند. چون همه سماورها را در شهر طلا مى ساختند. یا انگلیسیها مى گویند: به شهر نیوکاسل با زغال سنگ خود نمى روند، چونکه معدنهاى زغال سنگ آن جا بود.
حالا اگر فارسى باشد، باید نوشت زیره به کرمان بردن، در روسى مى گویند: موزه نیمرو، تخم مرغ نیمرو؛ باید معادل آن را پیدا کرد و ترجمه معادل مفهوم نیست؛ مثلاً یک پروفسور به من گفت: استخوان ران مور را باید معادل آن را پیدا کرد، وگر نه مورچه استخوان ندارد. بنا براین در هر زبان باید (ایدوئوم) پیدا کنید واگر پیدا نکنید، این حرفها بیهوده است. بنابراین، هنوز تئورى ترجمه تفکیک نشده و ایدوئوم ها را با ترجمه تحت اللفظى نمى توان ترجمه کرد.
مثلها را اگر مفهوم است؛ مثلاً اگر خوردن گوشت برادر، به معناى کار زشت بود، ممکن است این طور ترجمه کرد، این مثال براى اغتیاب است و اغتیاب هم زشت است، اما مانند خوردن گوشت برادر زشت نیست. آن جا که ترجمه مثل امکان دارد، باید ترجمه کرد وآن جا که ممکن نیست، باید ترجمه تحت اللفظى کرد وبه دنبال آن نوشت: این مثل به این معنى است، این مسائلى است که حل نشده، هنوز ترجمه با تئورى حساب شده در دنیا نداریم.
مثال دیگر: (فان لم تجدوا ماءاً فتیمّموا صعیداً طیباً) اگر شما آب را پیدا نکردید قصد کنید وحرکت کنید ولمس کنید به تراب، عربستان سعودى که خاک ندارد، به ریگ مسح کنید ومردم مسلمان مى دانند، تیمم چیست وقرآن را حتماً باید یا مسلمان ترجمه کند ویا کسى که مدت زیادى درمیان مسلمانان بوده است.

دراین مدّت مدیدى که حدود بیست وسه سال است، شما با قرآن مأنوس ومرتبط بوده اید واز فیض قرآن بهره مند شده اید، تأثیرات روحى ومعنوى ترجمه قرآن روى شخص شما چه بوده است؟
پروفسور عثمانف: ازهمان طفولیت خود همیشه مؤمن بودم، دردبیرستانى کمونیستى درس خواندم که آداب اسلامى را رعایت نمى کردند. در روستا که پیش مادرم مى رفتم، همیشه نماز مى خواندم، اما کار ترجمه، ایمان بنده را قوى تر کرد، براى من ترک نماز کار بسیار مهمى است؛ مثلاً وقتى در انستیتو نمى شود نماز خواند، وقتى به خانه برگشتم، نمازهاى ترک شده را قضا مى کنم. من نماز جماعت را با چهار نماز شروع کردم، بعد به پنج نماز رسید، ولى حالا قلبم درد مى کند، نمى توانم. من 73 سال دارم، درمسکو نماز جمعه هم مى روم.
اسلام به عقیده من بهترین ادیان دنیاست. امّا نه به این معنى که اگر مسیحى یا یهودى باشد، بگوییم او را باید کشت، بلکه باید بین ادیان تفاهم باشد، رقابت باشد وآن دینى که درست تر وحقیقى تر است، آن دین، سرانجام غلبه خواهد کرد.

فعالیتهاى قرآن پژوهى در روسیه، غیرازحضرت عالى که بحمد اللّه موفق بودید، درچه زمینه هایى بوده است؟
پروفسور عثمانف: متأسفانه خیلى کم است در سن پترزبورگ چند دانشمند جوان بر روى تألیف واژه نامه شعراء جاهلیت کار مى کنند که براى ترجمه قرآن این مواد را استفاده کنند، کار طولانى است، پنجاه یا صد سال زمان مى خواهد، چون کامپیوتر ندارند. این کار بایستى دست جمعى باشد. این کار را در سن پترزبورگ ،(لنینگراد سابق) شروع کرده اند که یک فرهنگ واژه نامه است و اشعار یک قبیله عربى نیز تاکنون چاپ شده است.
در داغستان نیز ان شاءاللّه کارهایى در زمینه قرآن از جمله تدریس در دانشگاه را درآینده خواهم داشت و وعده دادند کتابهاى تفسیر را براى ما بفرستند، جلالین، بیضاوى، مجمع البیان و تفسیرالقرآن العظیم ابن کثیر که مى گویند متعصّب است و داراى اشکال، و تفسیر صابونى که تفسیر بدى نیست وبراساس تفسیر ابن کثیر نوشته؛ روان وخوب است، ولى تجسم خدا را معتقد است.
مى دانید که ازهر تفسیرى چیزى باید گرفت که بهترینها باشد، براى مؤلف ومترجم مقبول باشد. هر مؤلف ومترجم یک جنبه (سوژکتیو) دارد که در فارسى به معنى جنبه ذهنى است و (اورژکتیو) که به معناى جنبه عینى است. ترجمه قرآن باید جنبه عینى باشد. باید تا آن جا که مى تواند، عینى باشد. اگر عینى نباشد، خوب نیست.

استاد! قرآن روى فرهنگ وادبیات روسیه چقدر تأثیر داشته وحضور قرآن درادبیات روسیه به چه اندازه است؟ چون از روسیه به عنوان یکى از ادبیاتهاى غنى جهان یاد مى شود، شما ردّ پاى حضور قرآن ومفاهیم قرآنى را درادبیات روسیه تا چه اندازه مى بینید؟
پروفسور عثمانف: چونکه روسیه چندان محبتى به مسلمین نداشته، اگر چه بهتر از کمونیستها بودند؛ مثلاً قرآن قزاقها تحریف شده است و براى بیسوادها خوب است وهنوز بزرگسالان قرآن قزاقها را مى خوانند.

ویژگى قرآن قزاقها چیست؟ آیا رسم الخطش است؟
پروفسور عثمانف: رسم الخطش خیلى آسان است، ولى قرآن ملک فؤاد (مصرى) رسم الخط قدیم ترین نسخه هاى قرآن را رعایت کرده واز لحاظ خط، قرآن ملک فؤاد از قرآن عثمانى شما (عثمان طه) بهتر است، چون فتحه ها را کشیده تر مى گذارد.
به هرحال، شامیل را درسن ده سالگى گرفتند و او را ده سال در کابل نگهداشتند. البته او یک ژنرال بود، بعداً مترجم قرآن شد و قرآن را به روسى ترجمه کرد و سپس در سفارت روسیه در استانبول مترجم قرآن شد. این ترجمه در قرن نوزدهم انجام شد که به تازگى آن را در پانصد نسخه با جلد چرمى چاپ کردند وپارسال در ایران به سفارش من آن را از نمایشگاه کتاب خریدارى کردند. قبر او هم در مدینه است که در اثر تخریب قبرها محل آن معلوم نیست و در مذهب اهل سنت انتقال جنازه از قبرى به محل دیگر ممنوع است.
هم اکنون آزادى ادیان هست، آزادى مؤسسات، مجله، مدرسه است، ولى دولت پول نمى دهد وبیش تر کمکها از تجار سعودى وکویتى است. چند سال، ملک فهد، حجاج داغستان را رایگان به سفر حج مى برد وهمه مخارج آن را مى پرداخت. ترکها نیز در داغستان مسجد بزرگى با گنجایش ده هزار نفر وبا چهار مناره مثل مساجد استانبول ساختند وامام خطیب را خودشان فرستادند. امام خطیب ترک است. من چند بار به این مسجد رفته ام.

استاد انستیتوى شرق شناسى درترجمه قرآن شما چقدر به شما کمک کرد؟
استاد: تقریباً ده سال جزء برنامه کارهاى من بود، حقوق پروفسورى به من مى دادند وبراى شغل دوم من هم خواستند بدهند وچون کارکنان انستیتو 600 نفر بودند، حقوق کم بود، آنها گفتند براى دوهزار نسخه، ده هزار دلار لازم است که انتشارات ریسک نمى کرد.

آیا از طرح ترجمه قرآن شما درآن زمان حمایت مى شد؟
پروفسور عثمانف: علوم اسلامى رسماً قدغن شد و بعد از فوت استالین، آزادى از زمان خروشچف شروع شد.
(سوسیموف) رهبر ایدئولوژى حزب کمونیست ودر زمان برژنف خیلى قوى بود، به او پیشنهاد کرده بودند که دبیر کل شود، قبول نکرد. در زمان او براى هشت هزار نسخه مجوز داده شد که در توان انتشارات نبود. بعدا از سوى گورباچف پروستوریکا شروع شد. من در زمان گورباچف در چند کنفرانس گفتم: قرآن باید ترجمه شود. به رئیس انستیتو که تاجیک بود نیز گفتم. او مى گفت: عجله نکن، اول اجازه مى گیرم، بعد ترجمه مى کنیم. به رئیس انستیتو جدید (پریماکوف) که اکنون وزیر امور خارجه است، گفتم. گفت: عجله نکن، یک روز مرا دعوت کرد وگفت: قرآن را ترجمه بکن، از شاخه سیاسى حزب اجازه گرفته شده است. این در زمان گورباچف بود.
اکنون درآکادمى براى انتشارات وچاپ بودجه نیست. براى چاپ دوهزار نسخه قرآن من، ده هزار دلار لازم است که این مبلغ را ندارند، ولى ممکن است درسال آینده ناشر با من قرارداد ببندد وکتاب را چاپ بکند.

استاد! در انستیتوى شما رشته اى به عنوان اسلام شناسى یا دین شناسى وجود دارد؟
پروفسور عثمانف: وجود دارد. اما آنها مشغول بررسى اسلام معاصر هستند، برنامه اى در زمینه قرآن و احادیث ندارند، بیش ترشان مشغول مسائل بین المللى معاصر (فوندامنتالیسم اسلامى) بین کشور شما (ایران) وعربستان سعودى و لیبى و… هستند.
مثلاً پریماکف یهودى است، ولى صهیونیست نیست و تخصصش اقتصاد کشورهاى عربى است وخیلى علیه آمریکا درمسأله روابط با ایران ایستادگى کرد.

نام کتاب : پژوهش های قرآنی نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 10  صفحه : 20
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست