responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نشریه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 66  صفحه : 5
آداب و اخلاق اهل علم : تواضع


آداب و اخلاق اهل علم(12)
در مقاله هاى پيشين از تواضع در برابر خدا و خلق خدا سخن گفتيم و ارزش و اقسام آن را نيز بررسى كرديم. اكنون براى تكميل آن مباحث اشاره اى داريم به برخى از آثار و ره آوردهاى تواضع.

بى شك روحيه تواضع و فرهنگ فروتنى چه در برابر خداوند و چه در برابر بندگان او از زيباترين جلوه هاى آداب معاشرت است. هنگامى كه تمامى افراد جامعه روابط خود را بر اساس فروتنى بنا نهند حيات طيّبه رخ خواهد نمود و بهره هاى فراوانى نصيب افراد متواضع خواهد شد از جمله:

1. بزرگى و ارجمندى
تواضع و فروتنى بر خلاف تصور متكبران نه تنها سبب كوچك شدن انسان نمى شود بلكه بر قدر و منزلت وى نيز مى افزايد و موجب رفعت و بلندى مقام وى مى گردد. انسان متواضع همچون زمين فروافتاده اى است كه قطرات باران
از هرسو بدان جا سرازير مى شود و آن را حاصلخيز و پرثمر مى سازد. كسى كه از تواضع سرباز مى زند به سان زمين مرتفع و بلندى است كه از دربرگرفتن بركات آب باران محروم است. اميرالمؤمنين على(ع) فرمايد:

(المتواضع كالوهدة يجتمع فيها قطرها و قطر غيرها والمتكبر كالرَّبوَةِ لايقرُّ عليها قطرها ولاقطر غيرها.1)
فروتن مانند زمين فرورفته اى است كه قطره هاى باران از هرسو در آن گرد مى آيند و متكبر چونان زمين مرتفع و بلندى است كه قطره اى باران بر آن نمى ماند.

افتادگى آموز اگر طالب فيضى هرگز نخورد آب زمينى كه بلنداست چنين است كه طالبان فيض همواره رفعت و بلندى را در كوچكى و افتادگى مى جسته اند و همچون قطره ناچيز باران خود را در درياى بى كران انسانها كوچك مى ديده اند تا درخور رسيدن به مقامات عالى و كمالات انسانى شوند. از كوبيدن (در نيستى2) و (خردى) بزرگى يابند و افسر كرامت بر سرنهند. برخى به گمان اين كه تواضع شخصيت آنان را كوچك مى كند و از قدر و منزلت و جاه و جلال آنان مى كاهد از فروتنى دريغ مى ورزند و براى فرونشاندن ميل نفسانى خويش خودنمايى متكبرانه رفتار مى كنند. غافل از اين كه شخصيت تصنعى و كاذب چيزى جز وهم و خيال نيست و پايه آن بسيار پوچ و سست است. خوى نرم و رفتار متواضعانه نه تنها ذرّه اى از بزرگى و منزلت آنان نمى كاهد بلكه حرمت و نفوذى طبيعى به انسان مى بخشد و جامه وقار و ابهت براو مى پوشاند:

(التواضع يكسوك المهابة3)

اساساً راز و رمز بزرگى و عظمت در فروتنى است. كسى كه خود را چون شبنمى برخاك افكند رفعت و بزرگى مى يابد:

چو خواهى كه در قدر والا رسىزيك شب تواضع به بالارسىدر اين حضرت آنان گرفتند صدركه خود را فـروتر نهادند قـدر
چو سيل اندر آمد به هول و نهيب فتاد از بلندى به سر در نشيبچوشبنم بيفتاد مسكين و خردبه مهر آسمانش به عيوق برد4
تواضع مقام انسان را در نزد خداوند بالا مى برد و مردم در او به ديده عظمت و بزرگى مى نگرند چنانكه در حديثى از پيامبر اسلام(ص) مى خوانيم:

(من تواضع للّه رفعه اللّه. فهو في نفسه ضعيف وفي أعين الناس عظيم. ومن تكبر وضعه اللّه فهو في أعين الناس صغير وفي نفسه كبير حتى لهو أهون عليهم من كلبٍ اَوْ خنزير5)

كسى كه براى خدا فروتنى كند خداوند او را بلند مرتبه گرداند. او در پيش خود ناتوان و در ديدگان مردم بزرگ و ارجمند است و كسى كه بزرگى ورزد خدا او را پست و حقير سازد. او خويش را بزرگ مى پندارد ولى در نظر مردم كوچك و بى مقدار است به گونه اى كه حتى او را از سگ و يا خوك هم پست تر مى شمارند. [يعنى طبيعت انسانها به گونه اى است كه از افراد متكبر منزجرند و از چنين رفتارى نفرت دارند.].

و در حديث ديگرى مى فرمايد:

(و انّ التواضع يزيد صاحبه رفعة فتواضعوا يرفعكم اللّه6)
فروتنى بربلندى مقام آدمى مى افزايد پس تواضع كنيد تا خداوند به شما رفعت دهد.

همان طور كه تواضع سبب عظمت بزرگى و شخصيت انسان در ميان مردم و گرانقدرى وى نزد خداوند مى گردد تكبر وسيله حقارت و خوارى انسان مى شود. اميرالمؤمنين(ع) در خطبه قاصعه سبب محروميت و دورى شيطان از رحمت خدا را تكبر و گردن فرازى وى مى داند:

(اَلاترون كيف صغّره اللّه بتكبره ووضعه بترفّعه7)

آيا نمى بينيد چگونه خداوند او [ابليس] را به سبب تكبرش كوچك و خوار نمود و به خاطر بلند پروازى پست.
بروز و ظهور صفاتى مانند: تكبر ريشه در شخصيت و زواياى روحى و روانى انسانها دارد.كمبود شخصيت عقده حقارت عقب ماندگى خود كم بينى سرخوردگيهاى اجتماعى شكست در عرصه هاى علمى و سياسى و... به صورت خود بزرگ نمايى و رفتارهاى متكبرانه خود را نشان مى دهد. از اين روى توجه به جنبه هاى روانى و روحى تكبر و ريشه يابى موجبات آن اهميت ويژه اى دارد. زيرا انسان پرظرفيت و با شخصيت نيازى به تظاهر فخرفروشى و... ندارد و به طور طبيعى از اين حالت متنفر است.

2 . رشد و كمال
اسلام آيين دوستى و برادرى است. هنگامى اين ويژگى به دست مى آيد كه همه نسبت به يكديگر احساس مسؤوليت كنند و به شخصيت يكديگر احترام بگذارند و در مقابل خدا قانون و مقررات الهى متواضع و تسليم باشند و از فخر و تكبر دورى گزينند.

در جامعه اى كه غرور و خود بزرگ بينى رواج داشته باشد و در خانه مدرسه محيط كار و... هركسى خود را بزرگتر و بالاتر از ديگرى بداند و ديگران را حقير و ناچيز بشمارد جوّ بى اعتمادى دروغ گويى تملق و چاپلوسى رياكارى فريبكارى مراعات نكردن قانون و مقررات ظلم و تعدى و تجاوز به حقوق ديگران رواج خواهد يافت. بى شك آثار سوءِ چنين حالتى عرصه را بر همه فعاليتهاى سازنده تنگ كرده و عملاً چرخ تلاش و سازندگى كند مى شود.

آنان با پندارهاى موهوم و القاب و عناوين خود را برتر و بالاتر از ديگران مى دانند زمينه شكوفايى استعداد و بالندگى را در جامعه خويش نابود مى سازند و زمينه اصلاح و پيشرفت و رشد اجتماعى را ازبين مى برند. زيرا متكبر نقايص و عيوب خود را نمى بيند و خود را مافوق همه مى داند و از شنيدن هرمطلبى به
جز مدح و تملق مداحان سرباز مى زند. چنين جامعه اى غير ممكن است كه راه صلاح و سداد در پيش گيرد.

به گفته سعدى:
يكى را كه پندار در سر بودمپندار هرگز كه حق بشنودزعلمش ملال آيد از وعظ ننگشقايق به باران نــرويد زسنـگگرت در درياى فضلست خيزبتذكير در پاى درويش ريزنبينى كه از خاك افتاده خواربرويد گل و بشكفد نو بهارمريزاى حكيم آستينهاى درچو مى بينى از خويشتن خواجه پربه چشم كسان در نيايد كسىكه از خود بزرگى نمايد بسى8
دلى كه با تكبر و نخوت سخت گردد با باران علم و معرفت شقايق و گلهاى عطرآگين نمى روياند و رشد و تعالى فرهنگى نمى يابد.

امام كاظم(ع) خطاب به هشام بن حكم مى فرمايد:

(ياهشام! انّ الزرع ينبت في السهل ولاينبت في الصفا فكذلك الحكمة تعمر في قلب المتواضع ولاتعمر في قلب المتكبر الجبّار لأنّ اللّه جعل التواضع آلة العقل وجعل التكبر من آلة الجهل.9)
زراعت در زمينهاى نرم و افتاده مى رويد نه بر سنگلاخها. همچنين حكمت و دانش در دل انسان فروتن به شكوفايى و رشد مى نشيند و در دل متكبر ستمگر جاى نمى گيرد; زيرا فروتنى نشانه خردمندى و گردن فرازى علامت نادانى است.
3 . بهره ورى از مواهب زندگى
آراسته بودن به زيورهاى اخلاقى همچون: تواضع زمينه بهره مندى و استيفاى هرچه بيشتر و بهتر از مواهب و نعمتهاى الهى را فراهم مى آورد. فرد متواضع به آسانى هرمطلبى را كه نمى داند مى پرسد در پاى درس استاد
زانو مى زند و از خرمن فيضش برخوردار مى گردد. در كارهاى روز مرّه همچون: خوراك پوشاك نشست و برخاست و... هيچ تكلفى ندارد و به سهولت از امكانات مادى و معنوى بهره مند مى گردد. برخلاف انسان متكبر كه حصارى از اوهام و خيالات و قيد و بندهاى اسارت بار به گرد خويش كشيده است و با توجيه اين كه خلاف شأن و دون شخصيت وى مى باشد آزادى را از خود سلب كرده و از بسيارى مواهب و نعمتها محروم مى ماند. نكته اى را كه نمى داند عار مى داند كه بپرسد و يا در پاى درس كسى بنشيند.

بزرگانى كه در عرصه علم و دانش چون خورشيد درخشيده اند همواره در نهايت تواضع مى زيسته اند و با افتادگى و به دور از هرگونه تكلف و قيد و بندى در تكاپو براى كسب دانش در مجلس درس استادان حاضر مى شدند. مرحوم علاّمه طباطبائى(ره) كه بر فلسفه و تفسير چنان احاطه داشت كه پيچيده ترين مسائل فلسفى را به آسانى مى گشود چنان متواضع بود كه هرگز كلمه (من) از ايشان شنيده نشده است:

(در طول سى سال كه افتخار درك محضر ايشان را داشتم هرگز كلمه (من) از ايشان نشنيدم! در عوض عبارت (نمى دانم) را بارها در پاسخ سؤالات از ايشان شنيده ام. همان عبارتى كه افراد كم مايه از گفتن آن عار دارند ولى اين درياى پرتلاطم علم و حكمت از فرط تواضع و فروتنى به آسانى مى گفت. و جالب اين است كه به دنبال آن پاسخ سؤال را به صورت احتمال و يا به عبارت (به نظر مى رسد) بيان مى كرد10.)
4 . اصلاح و آرامش
بسيارى از خود كامگيها ستمكاريها نزاعها و... از خود خواهيها و تكبر سرچشمه گرفته است و گاه به صورت مشربها ونحله ها و نظاير آن بروز كرده
است و احياناً شكلى ظاهرالصلاح هم به خود گرفته است.

تواضع چه در زندگى فردى و چه اجتماعى وسيله مهمى براى غلبه بروسوسه هاى شيطانى و هواهاى نفسانى و ازبين بردن زمينه هاى انحراف و نزاعهاست. از اين روى على(ع) در خطبه قاصعه از تواضع به عنوان دژى تسخيرناپذير در برابر ابليس ياد كرده است:

(اتخذوا التواضع مسلحة بينكم و بين عدوكم ابليس و جنوده فانّ له من كلّ امة جنوداً واعواناً11)

فروتنى را سنگرى ميان خود و دشمنتان شيطان و سپاهيانش برگزينيد; زيرا او را از هرگروهى لشكرها و ياورانى است.

از اين رهگذر اظهار خضوع و تواضع انسان را در اصلاح نفس و رهايى وى از مفاسد اجتماعى و اختلافها و نزاعها يارى مى دهد. آرامش و سعادت وى را تأمين مى كند و در رسيدن به اهداف عالى انسانى به او كمك مى كند و چونان سدى آهنين شخصيت و شرافت او را از شر دشمنان درونى و برونى محافظت مى نمايد.
5 . محبت و دوستى
تأليف قلوب و ايجاد محبت و دوستى سبب جلب توجه مردم و تقويت علائق و پيوند هرچه مستحكمتر امت اسلامى با يكديگر است. فروتنى دلهاى مردمان را نرم و نسبت به يكديگر رئوف و مهربان مى سازد. از اين رهگذر مى تواند عاملى مهم در جهت تأليف قلوب و ايجاد محبت و دوستى بين مردم به حساب آيد. على(ع) مى فرمايد:

(ثمرة التواضع المحبّة وثمرة الكبر المسبّة12)
نتيجه فروتنى دوستى و محبت است و نتيجه تكبر خوارى و دشنام است.
و يا مى فرمايد:

(ثلاث يوجبن المحبّة الدين والتواضع والسخاء13)
سه چيز محبت و دوستى مى آورد: ديندارى فروتنى بخشندگى.

از اين روى در فرهنگ اسلامى تصريح شده است كه رهبران و راهنمايان جامعه اسلامى بايد با نرمى و ملايمت با مردم برخورد نمايند و با خوشرويى و فروتنى محبت و دوستى آنان را جلب كنند. قرآن مجيد نرمى و تواضع پيامبر را در برابر مؤمنان عاملى در جهت جلب توجه مردم و جلوگيرى از تشتت و پراكندگى از اطراف وى مى داند:

(فبما رحمة من اللّه لنت لهم ولو كنت فظّاً غليظ القلب لأنفضّوا من حولك فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم في الأمر14)

از پرتو رحمت و لطف الهى در برابر آنها نرم و فروتن شدى و اگر خشن و سنگدل بودى از اطراف تو پراكنده مى شدند پس از آنان درگذر و برايشان طلب آمرزش نما و در كارها با آنها مشورت كن.

اگر رهبران و مديران نظام اسلامى از سر تواضع و فروتنى به مردم شخصيت بدهند و در مسائل مختلف كشور و حكومت با آنان مشورت نمايند و به رأى و نظر آنان احترام بگذارند طبعاً توجه و محبت آنان را به دست مى آورند ولى اگر متكبر باشند همه از گردشان پراكنده مى گردند.
درجات فروتنى
از منابع دينى به دست مى آيد كه تواضع داراى درجات و مراتب مختلفى است و ارزش آن در شرايط مختلف فردى و اجتماعى يكسان نيست. نوع تواضع شرايط و موقعيت و نيز درجه اخلاص و ميزان معرفت متواضع در فزونى ارزش آن مؤثر است.حسن بن جهم از امام رضا(ع) مى پرسد كه حدّ و
اندازه تواضع چيست؟ حضرت مى فرمايد:

(التواضع درجـات منها ان يعرف المرء قدر نفسه فينزلها منزلتها بقلب سليم15).
فروتنى مراتب و درجاتى دارد از جمله: انسان قدر خويش بشناسد و با دلى سالم آن را در جاى شايسته فرود آورد.

ارزش و اهميت تواضع متناسب با درجات آن است. تواضع از عالمان دينى و روحانيان كه مبلغان اسلام و مروّجان اخلاق در ميان مردم هستند بسى زيبنده تر و با ارزش تر از فروتنى ديگران است. تواضع صاحبان قدرت مديران جامعه گردانندگان نظام سياسى و دست اندركاران حكومت با مردم بويژه مستضعفان ومحرومان قطعاً ارزش و درجه بالاترى دارد.
تـواضع زگردنفرازان نكوستگدا گر تواضع كند خوى اوست
تواضع در سيره پيامبر و امامان(ع)
سيره عملى پيشوايان اسلام سرمشق آموزنده اى براى مسلمانان راستين است. از اين روى به سيره عملى آن بزرگواران اشاره اى مى كنيم:

بر روى خاك نشستن با محرومان و فقيران دمساز بودن جامه خويش وصله زدن و بر كوچك و بزرگ سلام كردن از جمله رفتارهاى متواضعانه اى است كه در سيره پيامبر اكرم(ص) و ائمه طاهرين فراوان بدان برمى خوريم. غزالى در باره تواضع رسول اكرم مى نويسد:

(پيغامبر(ص) با علوّ منصب خود متواضع ترين مردمان بود. حال بيمار مى پرسيد. جنازه ها را تشييع مى كرده بر الاغ برهنه سوار مى شد و فردى را هم پشت سرش سوار مى كرد. دعوت بردگان را پاسخ مى داده كفش خود را مى دوخت. جامه اش را وصله مى زد و در خانه خود همراه اهل
خانواده كار مى كرد. ياران وى پيش پايش برنمى خاستند; زيرا كراهت وى را از اين كار مى دانستند. بر كودكان سلام مى كرد. روزى مردى را پيش او آوردند از هيبت وى لرزه بدان مرد افتاد. حضرت فرمود: هوّن فلست بملك انّما انا ابن امرأة من قريش كانت تأكل القديد.

آسوده باش كه من پادشاه نيستم بلكه پسر زنى هستم از قريش كه گوشت نمك سود خشك مى خورد.

پيامبر در ميان ياران خود مى نشست و با آنان چنان مى آميخت كه گويا يكى از ايشان است و اگر ناشناسى مى آمد او را نمى شناخت.

عايشه از وى خواست: تكيه زده غذا تناول كند. فرمود:بل آكل كما يأكل العبد واجلس كما يجلس العبد مانند بندگان خورم و مانند ايشان بنشينم.16)

آرى چنين كارهايى راحتى در زمانى كه به اوج قدرت رسيد (مانند فتح مكه) انجام مى داد تا مردم گمان نكنند: قدرت و جاه و جلال او را از تواضع و فروتنى و نشست و برخاست با مردم بازداشته است.
نتيجه به آفت كبر و غرور
پيامر اكرم اسلام(ص) تا آن حدّ به فروتنى اهميت مى داد كه هرگز اجازه نمى داد به هنگامى كه بر مركب سوار بود فردى در ركاب او پياده راه برود بلكه وى را سوار مى كرد و اگر امتناع مى كرد مى فرمود:

(تقدم امامى وأدركنى في المكان الذي تُريد17)
راه بيفت و در جايى كه مى خواهى منتظر باش من مى آيم و در آن جا به هم مى رسيم.

در سيره عملى حضرت على(ع) مى خوانيم:آن حضرت مقدارى خرما از
بازار شهر كوفه خريده و بر دوش گرفته بود و به طرف منزل حركت مى كرد. مردم وقتى اين صحنه را ديدند از حضرت ايشان خواستند كه بار خرما را به آنان بدهد تا به منزل ببرند. حضرت تقاضاى آنان را نپذيرفت و فرمود:

(ربّ العيال احقّ18)
سرپرست خانواده از هركس بدان سزاوارتر است.

امامان ما افزون بر آن كه خود نمونه هاى عالى تواضع بوده اند همواره از هرحركت و اقدامى كه شائبه ايجاد روحيه تكبر داشته دورى مى جسته اند و راه را بر وسوسه هاى شيطان و توجيه هايى كه نفس در پى آن زمزمه مى كند مى بسته اند.

در سيره حضرت على(ع) مى خوانيم: روزى براى رفتن نزد أصحاب خود سوار بر مركب شد و حركت كرد. در بين راه عده اى از ياران در پى وى به راه افتادند. حضرت متوجه آنان شد و فرمود:

حاجتى داريد؟

عرض كردند:نه اى اميرمؤمنان بلكه دوست داريم كه همراه شما باشيم. حضرت فرمود:

(انصرفوا فانّ مشي الماشي مع الراكب مفسدة للراكب ومذلة للماشي19)
پى كار خود. رويد چه اگر پياده اى همراه سواره رود اسباب تكبر سواره و ذلت پياده مى گردد.

امام هشتم على بن موسى الرضا(ع) با جلالت قدر و بزرگى شأنى كه داشت در تابستانها روى حصير مى نشست و در زمستانها روى پلاس جلوس مى فرمود و جامه هاى خشن مى پوشيد20. در سيره آن بزرگوار نوشته اند كه در سفر خراسان روزى دستورداد سفره گستردند و همه خادمان را كه از سياهان و غير آنان بودند كنار سفره نشاند و خود در كنار آنان برزمين نشست كه غذا تناول كند. يكى از ياران امام كه احساس الهى و فروتنى امام(ع) را درست باز نيافته بود نشستن اين بينوايان سياه ژنده پوش در كنار آن حضرت برايش گران
و ناخوشايند آمد; لذا عرض كرد: اگر سفره أى جدا از سفره خويش براى اينان تمهيد مى كرديد بهتر به نظر مى رسيد! حضرت فرمود:
(مه انّ الربّ تبارك وتعالى واحد والأم واحدة والأب واحد والجزاء بالأعمال.21)
ساكت باش! پروردگار ما يكى است. همه از يك پدر و مادر آفريده شده ايم. ارزش و احترام افراد در گرو اعمال آنهاست.

بى شك رفتار و سيره عملى پيشوايان معصوم بر همگان حجّت ست و در همه حركات آنان درسى و حكمتى براى ما نهفته است. پيشواى هشتم(ع) در همان زمانى كه منصب ولايتعهدى را به عهده دارد براى استحمام به گرما به عمومى مى رود! آن هم تنها و بدون تشريفات و همراهى خدمتكاران و بدون قُرق ساختن حمام شخصاً به سان مردمان معمولى به شستن و تميز كردن بدن خود مى پردازد و گاه طبق مرسوم و معمول حمامهاى عمومى به ديگران در اين امر كمك مى كند.22

اين گونه رفتار فروتنانه در ابعاد مختلف زندگى پيامبر و امامان(ع) فراوان به چشم مى خورد كه مى تواند الگو و سرمشق خوبى براى تنظيم رفتار و اخلاق اهل علم و ديگران باشد.
روحانيت و تواضع
روحانيت متعهد در طول تاريخ پيشاهنگ حركتهاى اسلامى بوده است. آنچه آنان را محبوب دلها كرده پيوندهاى عميق عاطفى و اخلاقى با مردم و تبلور فضايل و مكارم اخلاقى در آنان است. مردم روحانيان را افرادى امين دلسوز مهربان و متخلق به اخلاق اسلامى مى شمارند. فروتنى و افتادگى آنان در برابر آحاد مردم و اظهار برادرى نسبت به آنان موجب تأليف قلوب و جلب توجه و
علاقه آنان شده است. اين بزرگترين عامل پيروى مردم از روحانيت بوده است در طول تاريخ.

تواضع و فروتنى براى همگان لازم و ضرورى است و برازندگى مى آورد و آراستگى; امّا براى حوزويان و اهل علم ضروى تر است و برازندگى بيشترى مى آورد. به دو دليل:

1 . آنان وارثان انبياء نمايندگان حجّت خدا هستند. روشن است كه وراثت آنان تنها به جنبه هاى علمى محدود نمى گردد بلكه در سيره عملى و اخلاقى هم بايد وارث پيامبران باشند. همان گونه كه پيامبران بهترين سلوك را در ميان مردم داشته اند آنان هم بايد در ميان مردمان به گونه اى زندگى كنند كه اين وراثت براى همه محسوس باشد. از اين روى مردم توقع دارند كه روحانيان و حوزويان بهترين اخلاق و متواضعانه ترين رفتار را با آنان داشته باشند.

در منابع دينى آمده است: عيسى مسيح(ع) از حواريون خواست كه اجازه دهند تا پاهاى آنان را شستشو دهد.

گفتند: ما بدين كار سزاوارتريم.

حضرت در پاسخ آنان فرمود:
(انّ أحق الناس بالخدمة العالم انّما توضعت هكذا لكيما تتواضعوا بعدى فى الناس كتواضعى لكم23)
شايسته ترين مردم براى خدمت شخصِ عالم است. بدان جهت نسبت به شما چنين تواضع كردم كه پس از من در ميان مردمان چنين كنيد.

عالمان دينى با اقتدا به پيشوايان بزرگ اسلام و سيره رسول اكرم(ص) وائمه اطهار(ع) همواره در كمال فروتنى و خوشرويى مى زيسته اند و از معاشرت و همنشينى با محرومان و مستضعفان لذت مى برده اند.

2 . روحانيان حاملان علوم دينى هستند. دانش چون با ايمان و تقوى همراه گردد فروتنى و افتادگى مى آورده آنان كه حظّى از علم برده اند درختان
پرميوه را مانند كه شاخسار خويش را بر روى زمين فرود مى آورند و همگان را بر خوردار و بهره مند مى سازند.

ابو بصير مى گويد:از امام صادق(ع) شنيدم كه اميرالمؤمنين(ع) همواره مى فرمود:
(ياطالب العلم ان العلم ذو فضائل كثيرة فرأسه التواضع24).
اى دانش پژوهان همانا دانش داراى فضيلتهاى بى شمارى است كه سر آمدآن تواضع است.

فروتنى بار درخت دانش است25. عالم كامل كسى است كه افزون بر علم و تقوى خود را به زيور تواضع بيارايد. پيغمبر اسلام(ص) فروتنى را ملازم با دانش اندوزى شمرده است:

(من طلب العلم للّه لم يصب منه باباً الاّ ازداد به في نفسه ذُلاًّ وفي الناس تواضعاً وللّه خوفاً وفي الدين اجتهاداً وذلك الذي ينتفع بالعلم 26)

كسى براى خدا دانش اندوزد با هرفصل و بابى كه از آن فراگيرد فروتنى و تواضعش فزون گردد خود را حقير شمارد. بر خوف و خشيت الهى و تلاش و اجتهاد در دينش افزوده گردد. اوست كه از دانش سود مى برد.

اگر انسان قسمتى از عمرش را صرف تعليم و تعلم كند و آثار و ثمرات آن در او ظاهر نگردد بى گمان عمرش را تباه ساخته و براى خدا دانش نياموخته است. چه بسا چنين دانشى موجب تكبر و گردن فرازى وى گردد. از اين روى در منابع دينى به عالمان هشدار داده شده و آنان را از افتادن به دام تكبر و جباريت برحذر داشته اند. به آنان سفارش گرديده كه با تكبر بر كرسى تدريس ننشينند و در محضر درس استادان و معلمان فروتنى و وقار را از ياد نبرند و چنان نكنند كه سخن حق آنان با رفتار مغرورانه از ارزش بيفتد.
نمونه هاى عالى تواضع
عالمان بزرگ و پيشتازان دانش الهى همواره بر قلّه فضايل و مكارم اخلاقى همچون گوهر شبچراغ درخشيده اند و در عرصه هاى مختلف اخلاقى سرآمد روزگار بوده اند. تاريخ و سرگذشت زندگى آن بزرگواران گواه اين مدعاست آنان همواره. خود را (طلبه اى كوچك) و خدمتگزار مردم مى شمردند. خود به بازار مى رفتند و مايحتاج خويش را تهيه مى كردند. به سخن كوچكترين شاگردان فروتنانه گوش فرا مى دادند. با شجاعت و صراحت به گاه مباحثه و محاجّه سخن حق را مى پذيرفتند و اعتراف به اشتباه خويش مى كردند. از گفتن كلمه (نمى دانم) عار نداشتند. هرگز خود را بالاتر و برتر از ديگران نمى دانستند. به زيردستان و شاگردان خويش سلام مى كردند. در پائين مجلس و بر روى نمد و گليم مى نشستند. در محضر مقلدان و مريدان به رسم ادب دوزانو مى نشستند. هرگز كلمه (من) بر زبان نمى آوردند و در عوض جمله (لاادرى) بسيار مى گفتند. هيچ گاه اندوخته هاى فراوان علمى و فقهى ما به غرورشان نمى گشت. با ملايمت و متانت با ديگران سخن مى گفتند.

يادآورى گوشه هايى از زندگانى آن بزرگواران و رفتار فروتنانه آنان با مردم مى تواند سرمشقى خوب و آموزنده براى طالبان علم و حوزويان باشد. لذا چند مورد از فروتنى عالمان و فقيهان والا مقام را در اين جا ذكر مى كنيم:
فروتنى امام خمينى
هنگامى كه در اوج اقتدار و عظمت قرار داشت و فرياد پرصلابت او لرزه بركاخ قدرتهاى مادى و استعمارى انداخته بود و خواب را بر چشم دشمنان اسلام و انقلاب حرام كرده بود متواضعانه خود را در سطح طلبه اى كوچك
پايين مى آورد و بوسه بر دست و بازوى بسيجيان دلاور را افتخار خود مى دانست:

(من دست و بازوى شما را كه دست خدا بالاى آن است مى بوسم و بر اين بوسه افتخار مى كنم27.)
فروتنى شهيد ثانى
بزرگ مردى كه در شرايط سخت و در زندانهاى طاغوت بر سر پيمان خويش استوار ماند ولحظه اى دست از جهاد و مبارزه در راه حق نكشيده سالها طعم تلخ محروميت تبعيد و زندان را چشيد و حتى براى يك لحظه سر تسليم در برابر دشمنان فرود نياورد. در عرصه علم و فقاهت تا آن پايه بر مبانى فقه و علوم مختلف اسلامى مسلط بود كه اثر جاويدانى همچون: (الروضة في شرح اللمعه) را در زندان تأليف كرد. با اين حال در حالات وى نوشته اند:

(شهيد ثانى شب هنگام با الاغ هيزم منزلش را مى آورد! با اين كه چهار كرسى درس براى افراد مختلف داشت28.)
فروتنى شيخ مرتضى انصارى
فقيه بزرگ و كم نظير مرحوم شيخ مرتضى انصارى كه از نوابغ دنياى اسلام و در فقه و اصول و ساير علوم و كمالات سرآمد همگان بود و (خاتم الفقهاء والمجتهدين) خطابش مى كردند29 چند روزى ديرتر از وقت مقرّر براى تدريس حاضر شد از وى سبب را پرسيدند فرمود:

(يكى از سادات به تحصيل علوم دينى مايل گشته و اين امر را با چند نفر در ميان نهاده تا درس مقدمات برايش بگويند ولى هيچ يك از آنان حاضر نشدند و شأن خودشان را بالاتر از آن ديدند! بدين جهت خود متصدى اين امر شده و درس او را به عهده گرفته ام30.)
فروتنى آخوند خراسانى
مرحوم آخوند خراسانى با آن عظمت علمى و نبوغ ذاتى كه در عصر خويش حوزه درسى كم نظيرى داشت و به گفته شاگردان او بيش از هفتصد نفر از فضلا در درس او شركت مى كردند31 تا آن پايه فروتن و افتاده بود كه زندگى خود را در سطح يك طلبه معمولى بنا كرده بود. در حالات آن مرد بزرگ مى خوانيم:

(بسيار متواضع بود خصوص با اهل علم با ادنى طلبه در سلام پيشى مى گرفت و در مجلس براى ورود آنها به پا مى ايستاد. اهل علم را بسيار تجليل مى كرد32)

ما به همين مقدار از زندگى پربار و درس آموز عالمان عامل بسنده مى كنيم و طالبان علم و حوزويان را دعوت مى كنيم تا در زندگى اين ستارگان درخشان آسمان فقاهت بيشتر تعمق كنند و سجاياى اخلاقى رهنمودها نصايح و توصيه هاى آنان را آويزه گوش سازند. باشد كه خداوند سبحان ما را مشمول عنايت و توجه خويش قرار دهد. ان شاء اللّه.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . (شرح نهج البلاغة) ابن ابى الحديد ج20/288 حكمت 291.

2 . (كليات سعدى) /297.

3 . (ميزان الحكمة) ج10/508.

4 . (كليات سعدى) /314.

5 . (كنز العمال) علاء الدين على المتقى بن حسام الدين الهندي ج3/113 حديث 5737.

6 . (اصول كافي) ج2/121.
7 . (نهج البلاغة) صبحى صالح خطبه 192.

8 . (كليات سعدى) محمد على فروغى /319.

9 . (بحار الأنوار) چاپ بيروت مؤسسة الوفاء ج75/312.

10 . (يادنامه علامه طباطبائى) /37.

11 . (نهج البلاغة) خطبه 192.

12 . (غرر و درر) چاپ دانشگاه تهران ج3/327.

13. (همان مدرك) /342.

14 . سوره (آل عمران) آيه 159.

15 . (اصول كافى) ج2/ 124.

16 . (احياء علوم الدين) ابو حامد محمد غزالى طوسى ج2/380.

17 . (مكارم الأخلاق) حسن بن فضل الطبرسى /22.

18 . (اخلاق محتشمى) خواجه نصيرالدين طوسى /287. اين روايت با اندك تفاوتى در كتاب (المحجة البيضاء) ج6/ 248 هم آمده است.

19 . (بحار الأنوار) ج41/55.

20 . (همان مدرك) ج49/89.

21 . (همان مدرك) /101.

22 . (همان مدرك) /99. (دخل الرضا(ع) الحمام فقال له بعض الناس: دلّكني فجعل يدلّكه فعرّفوه فجعل الرجل يستعذر منه وهو يطيب قلبه ويدلّكه).

23 . (اصول كافى) ج1/37.

24 . (همان مدرك) /48.

25 . (غرر و درر) ج1/81.

26 . (الحياة) محمدرضا حكيمى و... ج2/314.

27 . (صحيفه نور) ج16/96.

28 . (لؤلؤ البحرين) /26.

29 . (زندگانى و شخصيت شيخ انصارى) /75.

30 . (همان مدرك) /79.

31 . مجلّه (حوزه) شماره 34/72 مصاحبه آية اللّه طبسى.

32 . (مرگى در نور) عبدالحسين كفايى) /401.

نام کتاب : نشریه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 66  صفحه : 5
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست