responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نشریه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 56  صفحه : 4
مرجعيت ،خطرها و هشدارها


خطرها و هشدارها
از بامداد غيبت امام زمان ارتباط و پيوستگى شيعه با عالمان دينى آنان را از پراكندگى و ضلالت مصون داشته و به هدايت فقيهان و مرزبانان شريعت به سرچشمه ولايت و امامت متصل گشته اند.

ارتباط عالمان دين و مردم كه به تدريج به ايجاد نهاد مرجعيت و تمركز آن انجاميد نقش تعيين كننده اى در تشكّل شيعيان در نقاط مختلف جهان ايفا نموده و در طول تاريخ شيعه از عوامل اصلى بقاء و موجوديت آن در تيره روزيها و تنازع مكاتب و مذاهب بوده است.

به شهادت تاريخ مرجعيت در بحرانهاى اجتماعى ملجاٌيى آرام بخش و پناهگاهى استوار براى حفظ منافع و تماميت ارضى كشورهاى اسلامى بوده است.
در سده اخير به هنگام دست اندازى استعمار به سرزمينهاى اسلامى فتاوى مراجع بزرگ شيعه ايران و عراق را از كنام پلنگان مغرب زمين برگرفت. همراهى پيشوايان دينى انقلاب مشروطه را به ثمر رسانيد و نفوذِ مردمى و فتاوى حضرت امام سرزمين ما را از سيطره حراميان رهايى بخشيد.
خصائص و امتيازات شخصى مراجع تاثيرى شگرف در دلها داشته و دارد. بيــشتر مراجع از ميان داناترين عالمان برخاسته اند و علاوه بر رتبه علمى كمالات اخلاقى آنان را از ديگران ممتاز كرده است.1

كياست و فراست غيرت دينى و شجاعت و ايثار مراجع زبانزد مردم بوده است. به هنگام اشغال عراق به دست بريتانيا مرحوم شيخ الشريعه اصفهانى آية اللّه خوانسارى سيد محمد حبوبى سيد ابوالحسن اصفهانى و آية اللّه كاشانى به همراهى طلاب جوان نجف سلاح در دست گرفتند و در جبهه نجف و كربلا و بصره و عماره حضور يافتند.2 مرحوم آية اللّه سيد عبد الحسين لارى در راه مبارزه با هجوم اجانب به جنوب ايران جانش را فدا كرد.3 آينده نگرى و رسيدن به رياستى كه دنياطلبان در پى آنند نتوانست آنان را از ايثار و فداكارى باز دارد.

علاوه بر اين خردمندى و پاكدامنى همراهان مراجع نيز از عوامل موفقيت آنان بوده است.

اخلاص و صداقت و توانمندى همراهان در سامان دادن به تشكيلاتى وارسته و به دور از تكلف و پيرايه به اين نهاد منزلت داده است.

هوشيارى مراجع در مقابل نفوذ بيگانگان و تدبير و كياست در اداره حوزه مرجعيت را نسل به نسل در جامعه شيعه حفاظت كرده و ميراثى عظيم كه يادآور هزار سال تلاش عالمان بزرگ است براى نسل معاصر به وديعت نهاده است. حفظ اين ميراث عظيم مسوٌوليتى بزرگ طلب مى كند و عمل به رسالت و فلسفه وجودى آن در روزگار ما محتاج هوشيارى و حراستى بيش از گذشته است.زيرا دشمنان كينه توزانه تر به ميدان آمده اند. سرچشمه تحول را شناخته اند. عميقاً مى دانند كه كجا را بايد نشانه بروند و كدام رشته ها را پنبه كنند.

كمك به نظام اسلامى براى عمق بخشيدن به باورهاى اسلامى و رفع ظلم از مردمان و اجراى عدل در تمام زواياى اجتماع مبارزه با كژ انديشيهاى مانع از پيشرفت و تكامل و ارائه نظرات و فتواهاى راهگشا و تلفيق دهنده دين و سياست از
عمده و ظايف مراجع عظام در عصر ماست.

اگر دشمن توفيق يابد (كه خدايا چنين مباد) و مراجع را با دميدن برگوساله هاى سامرى از اين خط سير مقدس دور كند عظيم ترين قلعه ها را فتح كرده است.

در گذشته به خاطر انزواى روحانيان و دورى آنان از مركز حكومت دستگاههاى جاسوسى دنيا حساسيّت كمترى نسبت به اين گروه داشتند امّا اكنون حساسيتها بيشتر است مطالعات جدى تر و برنامه ها حساب شده تر. منزل آقا اطرافيان آقا طرز تفكر آقا نوشته هاى آقا و... مورد مطالعه و مداقه قرار مى گيرد كه از كجا مى شود بهره برد و بر پيكر مقدس نظام ضربه اى زد و رشته الفتى را گسست.

بررسى عملكرد دولتهاى استعمارى و اسناد به جاى مانده نشانگر اين است كه آنها بيش از هر تشكيلات ديگر مرجعيت را نشانه رفته اند. عوامل نفوذى خود را بسيج كرده اند كه بر اين بارو نفوذ كنند و با القائات ناصواب و موضع گيريهاى مزوّرانه به اهداف استعمارى خود دست يازند.

در اين گفتار به خطرها و شيوه هاى نفوذ عوامل بيگانه در تشكيلات مرجعيت اشاره مى كنيم باشد كه به سهم خود در استحكام و رونق اين بناى مقدس سهيم باشيم.

مرجعيت و مشاوران
قرآن پيامبر را به مشاورت با مردم دعوت مى كند5 و ائمه معصومين از افكار ياران خود سود مى بردند. على(ع) از ياران خود مى خواست كه رأى و نظر خويش را در مسائل گوناگون ابراز دارند. راه نصيحت را بپويند و از تملق و چاپلوسى بپرهيزند.

آن حضرت به يكى از يارانش كه در جمع جنگاوران صفين سخن به مدح وى گشود بعد از بيان شمه اى از حالات روحى خود فرمود:

(... فلاتكلمونى بما تكلم به الجبابره ولاتتحفظوا منّى بما يتحفظ به عند اهل البادره. ولاتخالطونى بالمصانعه. ولاتظنوا بى استثقالا فى حق قيل لى ولا التماس اعظام لنفسى. فانه من استثقل الحق ان يقال له او العدل ان يعرض عليه كان
العمل بهما اثقل عليه. فلاتكفوا عن مقاله بحق او مشوره بعدل فانى لستُ فى نفسى بفوق ان اخطى ولا آمن ذلك من فعلى الا ان يكفى اللّه من نفسى ماهو املك به منّى.5

... پس با من چنانكه با سركشان گويند سخن مگوييد و چونان كه با تيز خويان كنند از من كناره مجوييد و با ظاهر آرايى آميزش مداريد و شنيدن حق را بر من سنگين مپنداريد و نخواهم مرا بزرگ انگاريد; چه آن كس كه شنيدن سخن حق بر او گران افتد و نمودن عدالت بر وى دشوار بُود كار به حق و عدالت كردن بر او دشوارتر است. پس از گفتن حق يا راى زدن در عدالت باز مايستيد كه من نه برتر از آنم كه خطا كنم و نه در كار خويش از خطا ايمنم مگر كه خدا مرا در كار نفس كفايت كند كه از من بر آن تواناتر است.

در حالى كه على(ع) خود را از مشاورت بى نياز نداند و در جنگ و صلح از ياران نظر بخواهد وظيفه مراجع معلوم است.

مشاور علاوه بر دانش و تبحر در مسائلى كه مورد مشاورت قرار مى گيرد مى بايست شجاع باشد. به غير از خدا از احدى ترس به دل راه ندهد. آنچه را تشخيص مى دهد و به صلاح مسلمين است ابراز دارد.

ائمه معصومين(ع) خوف و خشيت از خداوند خرد و تجربه دور انديشى و كياست را از معيارهاى گزينش مشاور دانسته اند و6 پرهيز داده اند از مشورت با ناصالحان ترسويان بخيلان و...7

تاريخ گواه است كه بسيارى از بزرگان از همراهان و مشاوران ناسازگار ضربه ها خورده اند و بر اثر نظرات غلط و از روى هوس و با اغراض خاص آنان مصلحانى بزرگ از نيل به اهداف بلند خود باز مانده اند و يا راهى را پيموده اند كه به صلاح مسلمانان نبوده است.

اين گونه مشاوران گاه در كانالهاى اطلاعاتى رخنه مى كنند و مانع رسيدن واقعيتها به مراجع مى شوند. اين سبب مى گردد كه در تصميم گيريها به خطا روند و
يا در مورد اشخاص دلسوز به ناحق قضاوت كنند و يا روابط آنان با خيرخواهان متعهد به سردى گرايد.8

با تامل در سيره و روش مديريت مراجع بزرگ و موفق اين نكته را مى يابيم كه آنان از مشاوران صالح و كاردان بهره برده اند و مغزهاى قوى و كارآمد آنان را در رسيدن به اهداف بلند و تصميمهاى خطير يارى داده است.

مجدّد شيرازى از مشاوران و ياوران خوب و خدمتگزار بهره مند بود و به افكار و دقتهاى آنان ارج مى نهاد.

مرحوم سيد حسن صدر سيد اسماعيل صدر سيد محمد اصفهانى محدث نورى از مشاوران ميرزا بودند. مرحوم سيّد شرف الدين در اين باره نوشته است.

(اسعد الله هذا الامام بوزراء من اركان حوزته كانوا من ذوى العقول الثاقبه والاحلام الراجعه من كل ذى راى جميع وقلب واع. وكان ابومحمد الحسن الصدر رئيهم و جماعهم ابتلاهم سيد هم فما وجد فيهم الامشير صدق و نصح واخلاص وثقة فناط بهم ثقته والقى اليهم مقاليده فى تلك الزعامة العظمى والرئاسه العامه فاخلصوا له النصح واجتهدوا له المشهوره وكان امرهم شورى بينهم فاتسق بوزارتهم ما اتسق من امور الدنيا والدين.).9

خداوند اين رهبر بزرگ را به وزيران و معاونانى كه از اركان حوزه اش بودند سعادتمند كرد. وزيرانى كه خردهاى تيزبين داشتند و از افكار برتر و دلهاى بيدار و سعه صدر برخوردار بودند.

مرحوم سيد حسن صدر مركز فكر و نقطه اجتماعشان بود. رهبرشان آنان را آزمود و در آنان جز رايزنى راستگويى نصيحت و اخلاص و اطمينان چيزى نيافت. سپس بر اطمينان خود نسبت به آنان افزود و امور رهبرى و سرپرستى تشكيلات مرجعيت را به آنان واگذار كرد. وزيران نيز در حقش اخلاص ورزيدند و در مشورت ورايزنى كوششها كردند و كارها را به مشورت يكديگر انجام مى دادند. در سايه اين نظام استوار امر دين و دنيايشان به صلاح انجاميد.
مرحوم آية اللّه بروجردى نيز كه آثار و بركات حضرتش چشمگير بود و توانست موفقيتهاى بزرگى را در دوران مرجعيتش كسب كند به مشورت با بزرگان و صاحبان رأى اهميت مى داد و در مسائل مهم با كسانى چون آية الله حجت آية اللّه خوانسارى و آية اللّه صدر امام خمينى و... مشورت مى كرد.10

نزديكان مراجع
نزديكان مراجع نيز در موفقيت و يا ناكامى آنان در عمل به رسالتهاى خود سهمى بسزا دارند. بستگان مراجع بويژه فرزندان آنان براى روحانيت و مردم به مثابه الگويند. صلاح آنان عزت و حرمت مراجع را افزون مى كند و بى كفايتى آنان خدمتگزارى را از مراجع سلب مى نمايد و علاوه سبب مى گردد كه اصل اين نهاد مقدس زير سؤال برود.

از همين باب خداوند براى زنان پيامبر(ص) وظايف ويژه اى برقرار نموده است:

(يا نساء النبى من يات منكن بفاحشه مبينه يضاعف لها العذاب ضعفين... ومن يقنت منكن للله ورسوله وتعمل صالحاً نوتها اجرها مرتين).11
اى زنان پيامبر از شما هركس كار زشت آشكارى بكند عذابش دو چندان افزوده شود.... و از شما هر كس براى خدا و پيامبرش فرمانبردارى نمايد و كار شايسته كند مزد وى را دوبار بدهيم.

و سرّ آن را در تاثير صلاح و يا فساد نزديكان پيامبر در موفقيت و يا ناكامى رسالت پيامبر بايد جستجو كرد. مردم به چشم جلودار به آنان مى نگرند.

مشى صحيح آنان در تقويت ايمان مردم و عشق و علاقه به راهى كه برگزيده اند نقش مهمى دارد.

فرزندان و همسران مراجع به جاى خود و به تناسب مكانت و جايگاه آنان در جامعه همين نقش را دارند. عملكرد ناصحيح آنان در تضعيف تعهد اسلامى جامعه روحانيت و توده هاى مسلمان تاثير مى گذارد و بذر بى اعتمادى را در دل جوانان
مى كارد. زندگى زاهدانه و خط مشى سالم فكرى و فرزندان مراجع زندگى را بر طلاب و اقشار مستضعف جامعه شيرين مى كند و خروج از ساده زيستى و يا انحراف فكرى آنان انحراف جامعه و لطمه به جامعه روحانيت را در پى دارد.

مرحوم مطهرى درباره پيامدهاى زندگى مسرفانه و دخل و تصرف نابه جا در بيت المال از ناحيه برخى از فرزندان و وابستگان مراجع در گذشته چنين هشدار داده است:

(موجب منتهاى تاسف است كه مردم جلو چشم خود ببينند كه اولاد و احفاد و حواشى برخى از مراجع تقليد بزرگ آن قدر از هرج و مرج و بى نظميهاى بودجه روحانيت اختلاس مى كنند كه سالهاى متمادى در كمال اسراف خرج مى كنند و تمام نمى شود. آيا هيچ فكر كرده ايد كه اين جريانها چقدر به عالم روحانيت لطمه وارد آورده است.)12

مرحوم كاشف الغطاء در بررسى تاريخ حوزه عراق از برهه اى نام مى برد كه نظام اقتصادى و اجتماعى حوزه نجف ضربات سنگينى را متحمل شده است و اين وضع حدود يك دهه بر حوزه سايه افكنده است. در اين ميان افكار الحادى و ضد دينى رو به گسترش نهاده تا جايى كه حوزه و بيوت بزرگان نيز از آن مصون نمانده بود و گرايش فرزندان علما و بزرگان حوزه در شهرهاى بزرگ عراق به الحاد و انحراف در گسترش اضطراب و الحاد جوانان تاثير بسزا داشته است.

طلال عتريسى مى نويسد:

(بينما يشكوا الشيخ محمد حسين كاشف الغطاء عام 1953م. من قلة الموارد الماليه و من الضائقة التى اصابت المدارس الدينيه وقد استمر هذا الوضع على حاله حتى الستينات تقريبا نمت خلال ذلك الافكار الالحاديه والعلمانيه و الشيوعيه وتغلغلت الى اوساط الطلاب و حتى الى اوساط اولاد العلماء ويشعر الشيخ كاشف الغطاء بهذا الصدد عام 1957 با حساس بالخطر نظر اللخلايا الواسعه التى تظل الشباب الغيارى وان اكثر عامل للقلق هو انتقال احفاد العلماء
واولاد السياد الى الشيوعيه فى المدن الريفيه.)13

مرحوم شيخ محمد حسين كاشف الغطاء در سال 1953 ميلادى از بحرانهاى مالى كه مدارس دينى بدان دچار شده بودند شكايت مى كند . بحرانى كه تا سالهاى دهه 60 دامنگير حوزه بود. و در اين ميان افكار الحادى و ضددينى و كمونيستى رشد كرد و امواج آن طلاب و فرزندان علماء را نيز در نورديد...

مرحوم شيخ كاشف الغطاء در سال 1957م. از رويدادها و افكار گمراه كننده اى كه بر جوانان سايه افكنده است احساس خطر مى كند و بيشترين عامل گسترش اضطراب و سستى اعتقادات جوانان گرايش فرزندان علماء و بزرگان در شهر هاى بزرگ به الحاد و كمونيستى بوده است.

اين مطلب بر لزوم هوشيارى و نظارت مراجع و عالمان بزرگ بر احوال و كردار فرزندان خود اشارتها دارد.

وابستگان مرجع مى بايست در سجاياى اخلاقى و در بينش فكرى و سياسى سرآمد باشند. اين باعث مى شود كه دنيا طلبان در آنان نفوذ نكنند و راه ورود بيگانگان به حريم مرجعيت مسدود شود و افكار گمراه كننده آنان را از راه به در نبرد.

البته نمونه هاى بسيارى از برخورد هوشيارانه بزرگان دين ومراجع با فرزندان و اطرافيانشان داريم:

مرحوم آية اللّه آقا محمد باقر بهبهانى با فرزندش به خاطر اين كه براى همسرش جامه ملون گرفته است برخورد مى كند.14

آية اللّه بروجردى از دخالت فرزندانش در امور جلوگيرى مى كرد و خوش نداشت افراد آنان را (آية اللّه زاده) خطاب كنند و....15

حضرت امام نيز در عين اشتغالات فقهى و سياسى بسيار از مشاوران و افراد بيت غافل نبود. رفتار آنان را در نظر مى گرفت و بيت را از افراد بيكار و عاطل منزه مى داشت و فرصت زياده روى و خروج از اعتدال را از فرزندان سلب كرده بود.
فرزندانش مثل ساير طلاب زندگى مى كردند و شهريه مساوى با آنان دريافت مى كردند. امام اين روش را از آغاز مرجعيت تا رحلت رعايت كردند.16

مقدس نمايان
مقدس نمايان آنان كه رداى علم و تقوا بر دوش مى كشند به زهد و پارسايى شهرت دارند ولى بينايى و بصيرتى در زواياى حق ندارند17 و از ارزيابى حوادث و نهان امور عاجزند براى نهاد مرجعيت آفتى زهرآگين اند.

گذشت زمان به وضع موجود در نظرشان رنگ تقدس داده و دگرگون شدن آن را ملازم با انحراف از مكتب و مذهب به شمار مى آورند.

ساده انديشان كه پيشينه آنان را مى بايست در جريان مارقين جستجو كرد از اصلى ترين دشمنان اصلاح و تحول در دنياى اسلام و شيعه بوده اند. كمتر حركتى اصلاح طلب از گزند آنان محفوظ مانده است. چه بسيار مصلحانى بزرگ كه با افكار بلند و روشن براى اصلاح جامعه به ميدان آمده و به دست آنان تكفير شده اند.

بسيارى از بزرگان كه عزم اصلاح و تحول در حوزه را داشتند با سنگ اندازى و مانع تراشيهاى اين گروه رو به رو شدند و كار به جايى رسيد كه به تكفير آقايان دچار آمدند!

تسلط و سيطره قشرى گرايان بر نظام حوزه باعث شد كه مرحوم سيد ابوالحسن اصفهانى نتوانست به تلاش مصلحانى چون مرحوم تهامى ميلانى سيد على مدد قائنى و... جواب مثبت دهد و حركت آنان در راه نظام بخشيدن به وضع حوزه ناكام ماند.18

و مانع تراشيهاى متحجران و وحشت آنان از به هم خوردن وضع موجود بود كه مرحوم بروجردى را از اهداف بلند و عاليه خود باز داشت.19

مقدس نمايان براى باز داشتن مراجع از برنامه هاى عالى و اصلاح حوزه به هر
كار دست زده و به هر وسيله ممكن رو مى آورند.

آنان در ابتداء به بيوت و حواشى مراجع نزديك مى شوند و با ظاهرنمايى و تقدس و گفتن سخنان دلپذير از حفظ اسلام و قرآن سخن به ميان آورده و خود را دلسوز آن معرفى مى كنند و اندك اندك افكار مصلحانه و انقلابى و سخنان غير رايج را بدعت و موجب زوال اسلام و حوزه مى شمارند و ذهن مرجع را نسبت به اين گونه افكار بدبين مى كنند.

پرواضع است تا زمينه اى در اين گونه مراجع نباشد مقدس نمايان نمى توانند افكار خود را رسوخ دهند.

حساسيت برخى از مراجع در برابر نوآوريها و ابتكارها و وحشت از اين كه مباد به اسلام از اين ناحيه ضربه بخورد بهترين زمينه است. حساسيتى كه گاه به بدگمانى و سوء ظن مى انجامد. حالتى ايجاد مى گردد كه شخص در برابر هر چيزى كه با فكر و انديشه او و اطرافيان مطابقت ندارد به ديده ترديد نگريسته و به عنوان مشكوك و يا بدعت با آن مقابله مى كند. در اين صورت است كه وسوسه مانع تراشان بر فكر تحول و رشد غالب مى شود و شخص را از حركت و تحول باز مى دارد.

مقدس نمايان در صورت استقامت مرجع در برابر افكار آنان با جوسازيها و شايعات بى اساس در ميان توده مردم زمينه هرگونه اصلاح و تحول را از وى سلب مى كنند.

حضرت موسى(ع) در راه مبارزه با شرك و زدودن رسوبات جاهلى و عادات نارواى بنى اسرائيل از غلبه و هياهوى جاهلان در بيم بود.

وعلى(ع) در راه احياى اسلام محمدى و مبارزه با بدعتها و پيرايه هايى كه به اسم دين اسلام راتهديد مى كرد از متحجران در هراس بود. آن حضرت هراس خود را از هياهوى جاهلان و كوته بينان به موقعيت موسى(ع) تشبيه مى كند:

(ما شككت فى الحق مذ اُريته. لم يوجس موسى عليه السلام خيفةً على نفسه أَشفق من غلبة الجهال و دِوَل الضَّلال).20
از آن روز كه حق را ديدم در آن دو دل نگرديدم. بيم موسى(ع) نه بر جان بود كه بر مردم نادان بود مبادا گمراهان به حيثيت چير شوند و بر آنان امير.

هياهوى جاهلان مانع اجراء فرامين و افكار مراجع بسيارى شده است. مرحوم سيد محسن امين از مراجعى بود كه افكار و انديشه هاى بلند داشت و از خرافتى كه به اسم دين و مذهب در جامعه رواج يافته بود در رنج بود و با زبان و قلم در راه زدودن آنها تلاش مى كرد.

ولى مقدس نمايان در مخالفت با او غوغا به راه انداختند و مردم را عليه افكار انقلابى او شوراندند.

علامه سيد محمد حسين فضل اللّه در اين باره نوشته است:

(وقد حدثت فى الحوزات بعض التصرفات السلبيه منذ علماء مجتهدين كبار لانهم افتوا ببعض الفتاوى المخالفه للاتجاه العام كالمرحوم السيد محسن الامين الذى افتى بتحريم ضرب الرووس بالسيوف و ضرب الظهور بالسلاسل الحادة فى عزاء الامام الحسين (ع) ودعا الى اصلاح المنبر الحسينى بالبعد عن الروايات والاحاديث غير الصحيحه انطلاقا من الادله الشرعيه التى قدمها امام فتاواه ونظراته فقد ثارت عليه الضوضاء من اكثر من جانب فى النجف و فى لبنان و فى اماكن اخرى من العالم الشيعى).21

در حوزه هاى علمى برخى از حركات منفى عليه مراجعى كه بر خلاف فرهنگ رايج و باورهاى عوام فتوا داده اند روى داده است.و مرحوم سيد محسن امين از اين مراجع بود.آن حضرت فتوا داد كه تيغ زدن حرام و زنجير زدن با زنجيرهاى نيرومند در عزاى امام حسين مشروع نيست و منبر مى بايست اصلاح گردد و از نقل روايات و احاديث نادرست پيراسته شود.

او اين فتاوا را از منابع شرعى استخراج كرده بود. ولى از هر سو در نجف و لبنان و مراكز ديگر از دنياى شيعه عليه او غوغا برخاست.

و در مواردى مقدس نمايان بزرگانى را به جرم مخالفت با افكار و مقاصد آنان
و مخالفت با تفكر رائج در حوزه ها تكفير كرده و آنان را به انزوا كشانده اند.

مقدس نمايان عليه مرحوم آية اللّه شيخ كاظم شيرازى به خاطر فرستادن فرزندانش به مدارس جديد غوغا به پاكردند تا جايى كه مقام و موقعيتش به خطر افتاد.

(مرحوم آية اللّه محمد كاظم شيرازى بعد از رحلت آقا ميرزا محمد تقى شيرازى از كربلا به نجف آمدند. مقام مرجعيت داشتند. مرجعيت ايشان در حال رشد و نمو بود كه برخى مسأله رفتن فرزندانش را به مدارس جديد عراق مستمسك قرار دادند و عليه وى به تبليغ پرداختند و اين امر موجب انزواى ايشان شد.)22

عالم مجاهد مرحوم حاج شيخ عبد الكريم زنجانى كه عمرى را با افتخار در حوزه نجف زيست پس از سخنرانى در مسجد اموى دمشق درباره اتحاد مسلمانان عليه استعمار مقدس نمايان بر وى شوريدند و غوغا آفريدند. غوغا كارساز افتاد و آن بزرگوار براى هميشه خانه نشين شد.23

مقدس نمايان در طول نهضت اسلامى به رهبرى امام خمينى بزرگترين مانع بوده اند. اينان قبل از انقلاب در حوزه نجف چنان عرصه را بر امام تنگ مى كنند كه آن بزرگوار با دلى پر درد مى فرمايد:

(من نمى دانم چه گناهى كردم كه در اين روزهاى آخر عمر گرفتار نجف شدم. هر قدمى بر دارم با مخالفت و كارشكنى عده اى از آخوندهاى نجف مواجه مى شوم.)24

بعد از استقرار نظام اسلامى در ايران مقدس نمايان از فعاليت بازنايستادند و در راه نگهداشتن وضع موجود و مقابله با فتاواى انقلابى و احياگر امام فعاليتها كردند و با ژست مقدس مآبى تيشه به ريشه اسلام ناب محمدى و انقلاب زدند. آن حضرت در پيام به حوزه در تحليل وضع گذشته و حال مقدس مآبان مى نويسد:

(روحانيت وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم كم نبودند و نيستند. در حوزه هاى علميه هستند افرادى كه عليه اسلام ناب محمدى(ص) فعاليت
دارند. امروز عده اى با ژست مقدس مآبى چنان تيشه به ريشه دين و انقلاب و نظام مى زنند كه گوئى وظيفه اى غير اين ندارند. خطر تحجرگرايان ومقدس نمايان احمق در حوزه هاى علميه كم نيست.)25

نتيجه آن كه صلاح مرجعيت و موفقيت آن در گرو مبارزه پى گير با مقدس نمايان و متحجران است. شناخت حيله ها و ترفندهاى آنان فكرى تيز و بصيرتى نافذ و مبارزه با آنان صولتى على وار طلب مى كند. على(ع) در مبارزه باجاهلان متنسك چشم فتنه را بر كند و از موج تاريكى و گزند حوادث نهراسيد26 و رنج تكفير و تهمت را بر خود هموار كرد. بايد چنين بود تا كار سامان يابد و حوزه ها راه صلاح پويند.

اين نظر بزرگ مصلح جهان اسلام حضرت امام خمينى بوده است در سالها پيش در عصر زعامت آية اللّه بروجردى. وى هر اقدام سياسى را منوط بر اين مى داند كه مقدس مآبان را بايد دست بست و گرنه دست مى بندند:

(روزى مرحوم آقاى بروجردى مرحوم آقاى حجت مرحوم آقاى صدر مرحوم آقاى خوانسارى رضوان اللّه عليهم براى مذاكره در يك امر سياسى در منزل ما جمع شده بودند. به آنها عرض كردم كه: شما قبل از هر كار تكليف اين مقدس نماها را روشن كنيد. با وجود آنها مثل اين است كه دشمن به شما حمله كرده و يك نفر هم محكم دستهاى شما را گرفته باشد. اينهايى كه اسمشان مقدسين است نه مقدسين واقعى و متوجه مفاسد و مصالح نيستند دستهاى شما را بسته اند و اگر بخواهيد كارى انجام دهيد مجلسى را قبضه كنيد كه نگذاريد اين مفاسد واقع شود آنها شما را در جامعه ضايع مى كنند.)27

مرجعيت و نفوذ سرمايه دارانى بى درد
منافع شخصى رسيدن به ثروت و مكنت بيشتر از هدفهاى اصلى مترفان و سرمايه داران بى درد است. سود جويان براى تامين زندگى. و به دست آوردن نفوذ
اجتماعى و اقتصادى و مشروعيت بخشيدن به وضع موجود خود در محيطهاى اسلامى همواره به دنبال پناهگاهى هستند كه خود را در آن مخفى كرده. و با بهره گيرى از آن به هدفهاى خود برسند.

پيامبر اسلام كه منادى توحيد و از دشمنان سر سخت الحاد و زراندوزى بود از طمع مترفان به دور نماند. سرمايه داران و رباخواران مكه در تلاش بر آمدند تا آن حضرت را به سوى خود متمايل سازند. با ديوارى از ثروت و مكنت و رفاه او را از توده هاى محروم جدا سازند و دين اسلام را رنگ اشرافى دهند.

قرآن پيشاپيش پيامبر را از اهداف آنان آگاه مى سازد و با هشدار بموقع مترفان را از اطراف حضرت دور مى كند.28

مراجع كه پاسدار شريعت و وارث راه پيامبر هستند بيش از آن حضرت در خطر نفوذ مترفان قرار دارند. مترفانى كه سعى دارند با بهره گيرى ازنفوذ وموقعيّت مراجع به موجوديت خود مشروعيت بخشند و ثروت انبوه و فرعونى خود را با استثمار مردم و امكانات عمومى فراهم آورده اند افزون تر كنند و به نظر خود دنيا و آخرت را يك جا گرد آورند.

مترفان در پى اين هدف آهسته آهسته به بيوت مراجع و دستگاه مرجعيت نزديك مى شوند و با اهداء تبرعات و سهمى ناچيز از حقوقِ فراوانى كه بيت المال بر عهده آنان نهاده است خود را مؤمن و معتقد نشان مى دهند تا از اين راه از پشتيبانى بيشتر مراجع برخوردار گردند.

همبستگى زراندوزان و دستگاه مرجعيت در حد ارتباط بين مقلّد و مفتى محدود نمانده و گستره آن ممكن است از طريق افراد بيت در اخلاق رفتار اجتماعى و طرز تفكر و استنباط فقيه مؤثر افتد. به گونه اى كه براى افتاء خطرساز گردد و رسالت فتوا را جاى كارگشايى و حل معضلات مسلمانان ترويج عدالت اجتماعى و مبارزه با كنز و زراندوزى و كوتاه كردن دست متجاوزان از سيطره بر اموال حرام و مالكيتهاى نامشروع به تثبيت وضع كنونى و مشروع جلوه دادن روابط
اجتماعى موجود بينجامد و چه بسا براى گره گشايى از كار تجارت و دادو ستدهاى بازاريان وتجار روابط حاكم بر بازار به عنوان سيره عقلا و متشرعه مورد استناد قرار گيرد و در اين راستا روايات ضعيف در فرار از ربا در نظرشان موثق جلوه كند و آيات و روايات فراوان در تشديد حركت ربا توجيه شود. و يا عدم توجه به آرمانها و اهداف اسلام در راه فقرزدايى موجب شود كه در مسأله روابط فقراء واغنياء شيوه موجود پرداختِ وجوه شرعى و انفاقات مالى در نظرشان شرعى و دائمى تصور شود و به تعبير حضرت امام: به روايات (شركت فقرا در اموال اغنياء و لزوم تامين فقرا به وسيله اغنياء) توجه نشود.29

در بعد ديگر نفوذ سرمايه داران در حوزه مديريت حوزه نيز تأثير داشته و در گذشته در مواقع حساس توانسته اند در روند رشد و تنظيم امور حوزه مانع ايجاد كنند از جمله:

(مرحوم آيةاللّه حاج شيخ عبد الكريم اعلى اللّه مقامه موسس حوزه علميه قم به فكر افتادند يك عده از طلاب را به زبان خارجى و بعضى علوم مقدماتى مجهز كنند تا بلكه بتوانند اسلام را در محيطهاى تحصيل كرده جديد بلكه در كشورهاى خارج تبليغ كنند. وقتى كه اين خبر منتشر شد گروهى از عوام بازار تهران به قم رفتند و رسماً اظهار داشتند كه اين پولى كه ما به عنوان سهم امام مى دهيم براى اين نيست كه طلاب زبان كفار را ياد بگيرند. اگر اين وضع ادامه پيدا كند ما به شما سهم امام نخواهيم داد! آن مرحوم هم ديد كه ادامه اين كار موجب انحلال حوزه علميه و خراب شدن اساس كار است از اهداف عالى خود صرف نظر كرد.)30

با شروع انقلاب و اعتصاب بازاريان متعهد به پشتيبانى از نهضت و حضرت امام عده اى از سرمايه داران بى درد و غيرمتعهد بازار با معاون وزارت خارجه وقت امريكا به مشاوره پرداختند تا با فشار آوردن به رهبرى نهضت و هياهوى ورشكست شدن تجار امام را از ادامه مبارزه باز دارند كه خوشبختانه در اين راه
موفقيتى كسب نمى كنند.31

با نمودار شدن طلايه هاى پيروزى و شكست پياپى رژيم ستم شاهى عده اى ازسرمايه داران وابسته كه آينده خود را در خطر مى ديدند در صدد برآمدند كه با نزديك شدن به رهبران نهضت گذشته خود را تبرئه و آينده خود را در نظام جديد تضمين كنند. آنان در پاريس به نزد امام رفتند و با پيشنهاد پرداخت وجوه شرعى قصد داشتند خود را مومن و متعهد به انقلاب نشان دهند. امام كه آنان را از گذشته مى شناخت و اهداف مرموزى را در پى اين كارها مى ديد از پذيرش وجوه شرعى آنان! خوددارى ورزيد و دست رد به سينه آنان زد:

(در پاريس بودم عده اى از سرمايه دارها كه حسّ كرده بودند رژيم سابق رفتنى است ولذا براى اين كه در حكومت بعدى هم به آنها همان گونه باشند و زندگى كنند پيش من آمدند كه مى خواهيم وجوه شرعى خود را پرداخت كنيم. من مقصد آنها را فهميدم و گفتم شما برويد اساس كارتان را درست كنيد. من از شما نمى گيرم.)32

بعد از پيروزى انقلاب مترفان و ثروتمندان در مراحل مختلف قانونگذارى و اجراى قوانين با قانونگذاران و مجريان به مقابله برخاستند. آنان سعى كردند تا بانزديك شدن به بيوت مراجع و فقهاء افكار آنان را به لزوم حفظ سرمايه داران و صاحبان اراضى بزرگ و كارخانه ها به خود جلب كنند و اين ذهنيت را به وجود آورند كه در صورت به هم خوردن معادله موجود در مراكز توليد و اراضى هرج و مرج ايجاد شده و يا (سخن گفتن به نفع مستضعفان و محرومين عليه كاخ نشينها و غاصبين حقوق مردم همان كمونيسم است.)33

تبليغات مترفان تا آن جا پيش رفت كه برخى به صراحت براى خبرگان اظهار نظر مى كنند كه روند فعلى خبرگان و تصويب قوانينى چون: بند 12 از اصل 43 قانون اساسى كه مفاد آن عبارت است از:

(تامين كار براى همه به منظور رسيدن به اشتغال كامل مايه درد سر خواهد شد
و از گفتن كلماتى كه انتظارات كارگران را بر انگيزد مى بايست پرهيز شود).34

از اين روى امام امت; فقهاء را از مرعوب شدن در برابر سرمايه و سرمايه دارى در مرحله افتاء و تدوين قوانين بر حذر داشته اند و بزرگان را از افتادن در دام تزوير ثروتمندان از خدا بى خبر برحذر داشته اند و چنين هشدار مى دهند كه بسيارى از تلاشهاى مذهبى و انفاقات مالى اين گروه نه براى كسب رضايت خداوند كه براى دست اندازى به بيت المال و نگهداشتن حقوق واجب فراوان ديگر است:

(الان هم عده اى هستند كه مى روند مثلاً صدهزار تومان به يكى از آقايان مى دهند كه اين حقوقى است كه شرعا بر عهده من است. و آنها هم مى گويند: بله فلانى وجوه شرعى خود را پرداخته است! در حالى كه اين شخص پنجاه مليون تومان از اين بابت بدهكار بوده است. حالا مى خواهد با پرداخت مبلغ كم بگويد كه اموالش ديگر مال خودش است. شما بياييد احكام الهى را اجراء كنيد. بايد قوانينى وضع شود كه حقوق محرومين و فقرا به آنها باز گردانده شود اين وظيفه شماست.)35

امام بارهاى بار به پيشينه روحانيت اشاره مى كند و بر اين نكته انگشت مى گذارند كه:

( روحانيت اصيل و طرفدار اسلام ناب محمدى به خون سرمايه داران زالوصفت تشنه بوده و هرگز با آنان سرآشتى نداشتند و نخواهد داشت و آينده روحانيت درگرو رسالت ظلم ستيزى و محروم نوازى آنان است.)

حساسيتهاى امام حكايت از عمق آفت دارد. آفتى كه هر آن امكان دارد درخت تنومند و شاداب حوزه را از درون تهى كند و از ثمر دهى و سايه گسترى بازش دارد.

امام به گواهى اعضاى بيت راه را بر آنان كه در قبال پرداخت وجوه شرعى توقعى داشتند مى بست. نه براى آنان احترام ويژه اى قائل بود36 و نه منتى را مى پذيرفت.37
مرجعيت و نفوذ استعمار
مرجعيت از آغاز پيدايش پشتوانه فكرى و سياسى كشورهاى اسلامى بوده است و به هنگام خطر پيش از هر قدرت و تشكيلات ديگر به استقبال حوادث شتافته و چه بسيار كه توفيق يافته سرزمينهاى اسلامى را از سلطه و نفوذ بيگانگان حفظ كند. در حفظ آرامش و در مبارزه با مستبدين داخلى و خوانين نيز پيشتاز بوده است.38 رويارويى مرحوم بافقى و مدرس با استبداد رضاخانى ايستادگى مراجع در برابر استبداد جلودارى مرجعيت در عرصه دفاع مقدس و... نمونه اى است از كارنامه درخشان مرجعيت.

حسين فردوست مهره رژيم پهلوى در اين باره مى نويسد:

(اساسى ترين مخالفها با رضاخان از دوناحيه بود:

اوّل روحانيت شيعه كه رضاخان تصميم به نابودى آن داشت. روحانيت شيعه كه داراى انسجام كامل و مراكز آموزشى دينى بود از قبل از رضاخان در امور سياسى و اقتصادى و اجتماعى دخالت داشت و لذا هيچ گاه در ايران مردم به تحزب گرايش نيافتند و در قالب مذهب شيعه فعاليت سياسى مى كردند. انگليسيها نسبت به اهميت تشكيلات شيعه شناخت و وقوف داشتند. و شاپورچى زمانى در سال 1338 برايم از قدرت شيعه سخن گفت و توضيح داد كه در طول تاريخ ايران هرگاه روحانيت با پادشاهى درگير شده است سبب سقوط او شده است. رضاخان به دستور انگليسيها تصميم به نابودى اين تشكيلات داشت.)39

شكستهاى مكرر استعمار در روياريى مستقيم با مرجعيت موجب شد كه براى شكست اين تشكيلات به راههاى مطمئن ترى روى آوردند تا بتوانند اين دژ مستحكم را از درون تسخير كرده و به اهداف خود دست يابند. استعمارگران در اين روش راههاى مختلفى را پيموده اند از جمله:

* ايجاد مراجع ساختگى و علم كردن آنان در برابر مراجع واقعى
* بدبين كردن جامعه نسبت به مرجعيت.

* ايجاد اختلاف و نفاق بين بيوت مراجع.

* حيله هاى سياسى براين نفوذ در بيوت مراجع و تفكر حاكم بر آن.

استعمار در پى اين اهداف با گسيل جاسوسان و خبرچينان در لباسهاى مختلف به حوزه هاى علمى شيعه بويژه قم و نجف در صدد برآمدند تا در (جريان اطلاعات سياسى مهم مربوط به تحولات ايران و عراق مناطق همجوارى كه شيعيان در آنها دستر سى و نفوذ سياسى دارند 40 قرار گيرند و در اين راستا موقعيت بزرگان حوزه دامنه نفوذ مراجع و تعداد پيروان را بررسى كنند و درباره زمينه هاى رشد و خصوصيات فكرى و روانى مراجع اطلاعاتى به دست آورند41.

فرزندان42 و وابستگان43 مراجع را بشناسند و به نقاط ضعف بيوت و به مشاوران ذى نفوذ در مراجع و راهها ارتباط با آنان دست يابند.44

سلامت فكرى و تقواى نفسانى عالمان و مراجع بزرگ باعث مى شد كه استعمارگران كمتر بتوانند در آنان نفوذ كنند و يا با دادن رشوه ها و هديه ها آنان را از هدف بازدارند. رهبرانى چون آخوند خراسانى در برابر زور و زر تسليم نشدند و نان جوين را به لذائذ دنيا نيالودند.45

مهم ترين روشى كه استعمار از آن بيشترين سود را برده است ايجاد جنگ زرگرى براى انحراف هدفها و نفوذ در اطرافيان مراجع بوده است.

دشمن با نفوذ در ميان مشاوران و اعضاى بيوت سعى مى كند مراجع را از اين طريق كاناليزه كند و شرائطى ايجاد كند كه احساسات پاك و بدون شائبه مراجع به گفته هاى آنان متمايل شود. متاسفانه گاه بى خبرى برخى از اينان با عالم سياست و ناآشنايى با حيله ها و تزويرهاى دشمنان و شرائط پيچيده جهان بسترى مناسب براى تاثير گفته ها و القائات دشمنان فراهم مى آورد.

دشمن معمولاً براى تاثير و نفوذ در تفكر حاكم بر بيوت مراجع سياست گام به گام را بر مى گزيند. به دور از غوغا و هياهو به بيوت بزرگان نزديك مى شود و با
در هم آميختن حق و باطل اطلاعات نادرست و.... آنان را به سوى گفته هاى خود متمايل مى سازد.

على(ع) اين شيوه نفوذ را به صيد و شكار كفتار به دست شكارچيان ماهر تشبيه مى كند:

(واللّه لااكون كالضبع تنام على طول اللدم. حتى يصل اليها طالبها ويختلها راصدها....)46
به خدا چون كفتار نباشم كه با آهنگ به خوابش كنند و فريبش دهند و شكارش كنند...

جوينده كفتار براى شكار آن از نقطه ضعف كفتار و طبع موافق او در برابر آهنگهاى خوش استفاده مى كند. بر در لانه اش دف و چنگ مى نوازد تا او به خواب رود و دست و پايش را ببندد.

استعمار نيز براى خام كردن بزرگان و دور كردن آنان از حقايق و رويدادها از اين روش سود مى برد. با فريفتن اطرافيان و به ظاهر همراه شدن با آمال و آرزوى فرد مورد نظر وى را با خود همراه مى كند و تشكيلاتى را به تباهى مى كشاند.

سرّ رودر رويى برخى از علماء با نظام اسلامى را در اين وادى بايد جستجو كرد.

امام خمينى در تحليل انحراف آنان ساده انديشى و نفوذ تدريجى عوامل منحرف همچون: منافقين و سلطنت طلبان را عامل مخالفت آنان با نظام نوپاى اسلامى مى شمارد:

(... آقا خودش خيلى خيلى آدم خوبى است. مى رود ده نفر از همين اشخاصى كه مى خواهند اين كارها را بكنند... سلطنت طلبها... طبقات بالائى كه مى خواهند عياشى بكنند... از منافقين... از اقليت... از احزاب... با ظاهر خيلى خوب مى روند پيش آقا مى نشينند مى گويند:

هى اسلام دارد از بين مى رود. ديديد چه شد. اينها مى خواهند اين جا را... مثلا شوروى بكنند. آقا فورا باورى مى كند... آقا مى نويسد ماليات نبايد داد.
آخر شما ببينيد بى اطلاعى چقدر... خوب بى فكر حرف مى زنند آقايان. يك كسى مى رود يك چيزى به آنها مى گويد آنها هم... با سلامت نفسى كه دارند باورشان مى آيد.)47

نمونه اى از دستاويزها
1 . ايجاد خطرهاى موهوم

دشمن براى باز داشتن مراجع و رهبران اسلامى از رسالتهاى اصلى و پنهان نمودن خود از ديده و نگاه آنان تلاش مى كند با ايجاد خطرهاى موهوم نيرو و توان مسلمانان را به طرف آن معطوف دارد و به سلامت نقشه هاى خود را اجرا كند.

از جمله اين ترفندها تبليغ خطر تسنن براى شيعه و فرهنگ شيعى است. با هجوم ايادى غرب به جهان اسلام و وحشت دشمنان از وحدت مسلمانان آنان لازم ديدند اين دو جناح را از يكديگر دور داشته و شيعيان و سنيان را از حمايت يكديگر باز دارند. آنان در ميان اهل تسنن خطر شيعه و در ميان پيروان اهل بيت خطر تسنن را بزرگ كردند و تا كنون به اين سياست ادامه مى دهند.

در اوج بحران سياسى عالم اسلام و سقوط الجزائر و فلسطين و در خطر قرار گرفتن ساير سرزمينهاى اسلامى توسط غرب در حوزه نجف چنين القاء مى شد كه هجوم غرب نه تنها ضررى براى اسلام ندارد كه از بين رفتن نواصب و مخالفان اهل بيت تقويت اسلام نيز هست48 اين گونه تبليغات بدان خاطر بود كه شيعيان را از حمايت برادران خود در فلسطين و لبنان باز دارند.

و بالاتر ايادى دشمن سعى كرده اند تا در مناسبتهاى حسّاس ميان اين دو طايفه ايجاد بحران كنند و آنان را با يكديگر درگير كنند. استعمار اين روش را در جنگهاى ايران و عثمانى تجربه كرده بود.

در عين حال مراجع هوشيار همواره موجب همراهى شيعيان با برادران سنى خود به هنگام خطر شده اند. حمايت مراجع نجف و قم از فلسطين و الجزائر
محتاج بحث نيست. تيزبينى مراجعى چونان ميرزاى بزرگ مانع از تفرقه و اختلاف بين مسلمانان گرديده است.

مرحوم مجدد شيرازى در سامراء در مركز اهل تسنن عراق و نزديك به حكومت عثمانيان سكنى داشت و با شمال بين النهرين كه اكثريت سنيان عراق در آن جا بودند همسايه بود. ميرزا همواره از برخوردهاى احتمالى بين مسلمانان جلوگيرى مى كرد.

ايادى بريتانيا تلاش مى كردند تا بين ميرزا و سنيان درگيرى ايجا دكنند و بدين وسيله اقتدار دولت عثمانى در عراق از بين برود. ميرزا هوشيارانه تزويرهاى دشمن را خنثى مى كرد. از جمله در سال 1311 در فتنه اى كه بين شيعيان سامراء و سنيان درگرفت سفير انگلستان تظاهر به طرفدار سيّد و اطرافيان وى كرد و به سامراء آمد و از ميرزا اذن دخول خواست. سيّد اجازه نداد و براى حفظ بيضه اسلام و مسلمانان به وى اعتنا نكرد. سفير انگلستان با يارانش سرشكسته بازگشتند.49

حركتهاى تفرقه انگيز اكنون بيش از گذشته امكان وقوع دارد. دشمن اتفاق و اتحاد مسلمانان را به سود خود نمى بيند و از هر ترفندى براى ايجاد شكاف و دوئيت بهره مى گيرد. امروز بايد بيوت مراجع به دست خود مراجع مشاوران و نزديكان آنان و روحانيان دلسوز به سان برج و باروى شهر و عَلَم و بيرق سپاه شديداً محافظت شوند كه هر رخنه اى بر اين برج و باروها و دژهاى مستحكم شهر وارد شود و راه بر دشمن گشوده شود و دشمن به درون خانه راه يابد بر اسلام و السلام.

2 . بزرگ كردن دشمن فرعى
استعمار غرب از سالها پيش به قصد مشروعيت بخشيدن به حضور خود در كشورهاى اسلامى از جمله ايران محور بزرگنمايى خطر دشمنان فرعى و يا موهوم را در پيش گرفت.

از جمله اينها بزرگ كردن خطر كمونيسم در ميان محافل مذهبى بود و القاء اين
مطلب كه اگر شاه و پشتيبانان غربى او در ايران حضور نداشته باشند توده ايها مسلط خواهند شد و امريكا براى زمينه سازى كودتاى 28 مرداد از اين ترفند سود جست.

آنان در مراكز حوزه ها بيوت مراجع از چپ نمايان سود جستند و چنين وانمود كردند كه توده ايها همه جا را گرفته و در صورت عدم حضور شاه دين از ميان خواهد رفت.

مرحوم آية اللّه طالقانى از اين طرح مرموز چنين پرده برمى دارد:

(در منزل آية الله بهبهانى كه از عملاء دربارى بود تنى چند از نويسندگان هم نشسته بودند كه به آنها محرّر مى گفتند. در منزل ايشان [بهبهانى] عده اى ديگر هم نشسته بودند. زمان قبل از 28 مرداد بود. نويسندگان با جوهر قرمز با امضاى جعلى حزب توده براى تمام علماء و ائمه جماعت سرتاسر ايران با پست نامه نوشتند كه محتواى آن اين بود كه: ما به زودى شما را با شالهاى سرتان بالاى تيرهاى چراغ برق خيابان به دار خواهيم زد. امضاء: حزب توده).50

همين روش را در حوزه قم براى ترساندن مراجع بويژه آية اللّه بروجردى به كار بردند.

يكى از شاگردان آن مرحوم گفته است:

(من در وشنوه بودم قبل از 28 مرداد. يك عده اى را فرستادند به اسم كمونيست در وشنوه تظاهرات كردند. مرحوم آية الله بروجردى هم بود. براى اين كه آقاى بروجردى وحشت كند كه اوه كمونيستها آمده اند همه جا را اشغال مى كنند. يك عده اى را به اسم كمونيست فرستادند قم تظاهرات بكنند كه علماء را به وحشت بيندازند. زمينه درست كنند براى اين كه آقاى لوئى هندرسن كودتا كند و محمد رضا را برگردانند....50

مورد ديگر انگليسيها تلاش كردند آية اللّه كاشانى را با اين تبليغات بترسانند تا آن بزرگوار در مقابل كودتا سكوت كند. آية الله كاشانى نسبت به اين شيوه نفوذ
شناخت داشت و بر اهميت خطر اصلى از جانب انگلستان تاكيد كرد. به بخشى از مصاحبه آية الله كاشانى با خبرنگار فرانسوى و پاسخهاى وى به پرسشهاى محيلانه خبرنگار توجه كنيد:

(س: اگر در ايران يك حكومت كمونيستى بر سر كار بيايد حضرت آية اللّه چه اقدامى خواهند كرد؟

ج : در ايران حكومت كمونيستى تشكيل نخواهد شد.

س: اگر فرض كنيم كه حكومت كمونيستى سركار بيايد حضرت آية اللّه چه خواهند كرد؟

ج : كدام كمونيست؟ اگر مقصود شما كمونيست داخلى است (اگر در ايران كمونيست هم وجود داشته باشد) عده آنها بسيار كم است و به واسطه دين اسلام بسيار ضعيف اند و موفق نخواهند شد در حكومت دخالت كنند و دولت تشكيل بدهند...

آية اللّه به صراحت مى گفت كه اگر كمونيستها در ايران هوادارانى دارند تقصير آن به گردن انگلستان است.51

چنين برخورد هوشيارانه اى از مرحوم كاشف الغطاء به هنگام دعوت ايشان براى شركت در كنفرانس (بحمدون) مشاهده مى شود52

در آغاز نهضت اسلامى ايران امريكا و ساواك بسيار تلاش كردند اين حربه را دوباره تجربه كنند. بر اين اساس با بهره گيرى از جو تنفر عمومى مردم و حوزه ها از الحاد و كمونيسم در صدد برآمد تا مخالفين شاه را ماركسيست معرفى كند و اگر اينان پيروز شوند كمونيستها جهان را خواهند بلعيد.

محدود بودن اطلاعات برخى از مراجع و تاثير القائات استعمار به فعاليتهاى دشمن ميدان مى داد. از جمله در اسناد لانه جاسوسى امريكا درباره يكى از مراجع گذشته چنين مى خوانيم:

(در عين حال بايستى تشخيص داده شود كه... به عنوان يك روحانى
محافظه كار قابل اطمينان از كمونيسم متنفر است. در دقايق درون گرائيش او بدون شك تشخيص مى دهد كه رابطه ايران با ايالات متحدده به شدت براى محافظت آزادى ايران و محدود نمودن موثر نفوذ كمونيسم در ايران مهم است...)53

در اسناد ديگر ترس از به خطر افتادن ايران در دام روس تا آن جا در ذهن فرد مذكور قوت گرفته است كه صريحاً خواستار حضور امريكا در ايران مى شود و موافقت مى كند كه ارتش در امور داخلى دخالت كند:

(او... خاطر نشان ساخت ايران براى محفوظ بودن در مقابل شوروى به كمك امريكا احتياج دارد. انتقادات فعلى از امريكا از اين عقيده غلط كه امريكا در امور داخلى ايران دخالت مى كند سرچشمه مى گيرد. اين مشكل مى تواند به طور كامل رفع شود...)54

و در گزارشى ديگر تلاش وى براى جلوگيرى از سقوط بختيار چنين ترسيم شده است:

(ش... فورى با بيانات كارمند سفارت در مورد تهديد و حملات ارتش موافقت كرد. او نگرانى و درك عميق خود را در اين مورد كه ارتش خروج شاه را نمى پذيرد نشان داد و باتوجه به شايعاتى در اين مورد كه آنها با شاه توطئه چيده اند تا آشوبهايى ايجاد كرده و باعث سقوط دولت ملى (بختيار) شوند و در نتيجه بازگشت شاه را به قدرت ممكن سازند به او مكررا پيشنهاد مى كرد كه امريكا هر چه در توان دارد به كارگيرد تا از اين امر جلوگيرى كند.)55

و ساده انديشى و خوش بينى فردى ديگر نسبت به امريكا موجب مى شود كه وى و وابستگانش كراراً با ماموران سياسى آن دولت در ارتباط باشند و براى نجات مسلمانان و مظلومان جهان از آن دولت استمداد جويند!56

اين طرز تفكر در حوزه نجف نيز وجود داشت. حضرت امام خمينى(ره) از اين تفكر پوشالى و ضد دينى چنين شكايت مى كند:
(.... ما در نجف گرفتار افرادى هستيم كه معتقدند انگليس و آمريكا امروز ملجأ و پناه اسلام اند و اگر اين دو ابر قدرت نباشند اسلام از بين مى رود.).57

3 . تشديد اختلاف بين مراجع
از روشهاى ديگر استعمار براى تضعيف مرجعيت بهره گيرى از اختلاف سليقه روش كار و بزرگ كردن اختلافات جزئى بين اطرافيان مراجع است. دشمنان اسلام با گسيل خبر چينان و نفوذ در بيوت مراجع سعى مى كنند نقاط ضعف و يا اختلاف فكر و سليقه مراجع را شناسائى كنند و بر آن دامن بزنند.

در ماجراى مشروطه از همين روش استفاده كردند و پيروان آية الله محمد كاظم يزدى و مرحوم آخوند خراسانى را به بهانه هاى حقير به جان هم انداختند و بهره خويش را بردند.58

در دوران اخير نيز ساواك سياست ايجاد تفرقه بين مراجع را در رأس برنامه هاى خود قرار داده بود. در تلاش بود با ايجاد سوء تفاهم و با بهره گيرى از اختلاف سليقه اطرافيان و بزرگ كردن آن بزرگان را در مقابل هم قرار دهد و چه بسا زمينه مخالفت مرجعى را با مرجعى ديگر فراهم سازد.59

ولى تقوا و هوشيارى مراجع و عالمان بزرگ در بسيارى از مواقع نقشه هاى دشمنان مرجعيت را نقش بر آب كرد.

در ماجراى فتواى تحريم تنباكو استعمار انگليس و شاه و درباريان به هرگونه نيرنگى به منظور جلوگيرى از انتشار آن دست زدند. بعد از ناكام ماندن در اين راه شاه و درباريان سياست تفرقه بين علماء و مراجع آن عصر را در پيش گرفتند. نايب السلطنه در تهران با ميرزاى آشتيانى از مجتهدين بزرگ تهران ديدار مى كند و مى گويد:

(اين حكم از طرف ميرزا صادر شده. او مجتهد است و شما هم مجتهد.
دولت از شما خواهش مى كند به اباحه و تجويز دخانيات حكم كنيد.)

ميرزاى آشتيانى با هوشيارى شاه و درباريان را مأيوس مى كند. بيان مى دارد:

(حكم ميرزاى شيرازى را جز خود او نمى تواند تغيير دهد.)

بدين وسيله همبستگى خود را با ميرزا اعلام مى كند و علماى نجف نيز به وسوسه هاى فرستاده شاه وقعى نمى گذارند و فرمانبردارى خود را از حكم ميرزا اعلام مى كنند.60

بعد از تبعيد امام به نجف ساواك تلاش مى كرد تا بين مراجع عراق و امام شكاف افكند و با تبليغ و هياهو و ايجاد جنگ روانى زمينه درگيرى را فراهم سازند.

در گزارش ساواك چنين آمده است:

(هم اكنون طرفداران حكيم حمله عليه وى [امام] راشروع نموده اند. بايد انتظار تشديد اختلاف و مبارزات آينده اين دو نفر بود. در حال حاضر عموماً منتظرند كه آقاى حكيم چه قيافه اى در برابر خمينى خواهد گرفت).61

ولى امام امت با شناختى كه از دشمن و ترفندهاى او داشت راه را بر جوسازى و سوء استفاده ايادى ساواك بست و زمينه وحدت را فراهم آورد. تا آن جا كه ساواك در گزارشى به آن اعتراف مى كند:

(روش آية اللّه خمينى در نجف اشرف و برخورد مشاراليه با آية اللّه حكيم بسيار صميمانه بوده و نهايت خضوع و احترام را نسبت به آية اللّه حكيم به كار برده و موجب گرديد بين دو نفر فوق و طرفداران آنها صميميّت و اتحاد به خصوصى ايجاد گرديده و در نظر دارند حتى اعلاميه هاى مشتركى صادر نمايند و مبازرات خود را مجدّداً شروع كنند).62

فرزند آقاى حكيم نيز در حمايت مراجع نجف از امام مى گويد:

(اكثر قريب به اتفاق مراجع دينى يا طلاب و يا ساير طبقات از اقدامات اصولى آقاى خمينى جانبدارى كرده و تبعيت از اين اصول منحصر به آقاى خمينى
نيست. بلكه هر فرد مسلمان موظف است در مقابل عمل بر خلاف اصول دين و شريعت مبارزه كند).63

ساواك كه براى ايجاد شكاف بين مراجع و علماء از كوچكترين فرصت بهره بردارى مى كرد در شيوه جديد تلاش مى كند كه با رد كردن جواب برخى از تلگرافها و سانسور و بايگانى بسيارى ديگر كه از ايران به عنوان حضرت امام مخابره مى شد خاطر بسيارى از مقامات روحانى ايران را برنجاند و روابط آنان را با امام تيره سازد. امام متوجه اين شگرد ساواك مى شود و در پيامى به يكى از فضلاى حوزه قم از اين نقشه پرده بر مى دارد.65

و در ادامه مبارزات دشمن بارها تلاش كرد كه با پاره كردن عكس امام و يا به راه انداختن اراذل و اوباش به طرفدارى از برخى از علماء امام را وادار به عكس العملى نمايد. امام نه تنها عكس العمل نشان نمى دهد كه مى فرمايد:

(كسى كه به من و عكس من توهين كند من رضايت ندارم كه كوچكترين عكس العمل نشان داده شود.).66

و با اين كار توطئه دشمنان اسلام را نقش بر آب كرد.

با تأمل در آنچه گفته شد روشن گرديد كه مرجعيت و ظايفى خطير بر عهده دارد. بدخواهان براى انحراف راه و نفوذ در بيوت مراجع نقشه ها در سر مى پرورانند. مراجع براى سلامت اين پايگاه فكرى و سياسى بايد مشاوران و مجريان امين و هوشيار برگزينند و نسبت به رابطين و كانالهاى اطلاعاتى خود بسيار دقت كنند و از دسائس دشمن غافل نشوند و از اعتماد مطلق بر ياران و پذيرش سخنان افراد بپرهيزند كه چه بسيار ياران قابل اعتماد كه گذشت زمان آنان را دگرگون ساخته است و يا با سادگى و ساده انديشى در خدمت اهداف اجانب قرار گرفته اند. سخن مولاى متقيان به مالك در گزينش عاملان سرمشق آنان باشد:

(در كار عاملان خود بينديش و پسِ آزمودن به كارشان بگمار و به ميل خود و بى مشورت ديگران به كارى مخصوصشان مدار كه به هواى خود رفتن و به رأى
ديگران ننگريستن ستمگرى بود و خيانت و عاملانى اين چنين را در ميان كسانى جو كه تجربت دارند و حيا از خاندانهاى پارسا كه در مسلمانى قدمى بيشتر دارند و دلبستگى بيشتر. اخلاق آنان گراميتر است و آبروشان محفوظ تر و طمعشان كمتر و عاقبت نگرى شان فزونتر).67

بزرگان ومراجع مى بايست دورانديش باشند و دشمن شناس و از زودباورى كه فرو فتادن در فتنه ها را در پى دارد به دور. دشمن را كوچك نشمرند و از حيله هاى رنگارنگ فتنه جويان غافل نشوند:

(آفة القويّ استضعاف الخصم).68

آفت توانمند كوچك شمردن دشمن است.

و هشدار امام امت را جدى بگيرند:

(شما كه خود را پيروان اصحاب وحى و اولياء عظيم الشان مى دانيد و بحمد الله هستيد خود را جز خدمتگزار به ملت هاى ستمديده ندانيد و بايد بدانيد كه تبهكاران و جنايت پيشگان بيش از هر كس چشم طمع به شما دوخته اند و با اشخاص منحرف نفوذى در بيوت شما با چهره هاى صددرصد اسلامى و انقلابى ممكن است فاجعه به بار آورند و با يك عمل انحرافى نظام را به انحراف كشانند و با دست شما به اسلام و جمهورى اسلامى سيلى زنند. اللّه اللّه در انتخاب اصحاب خود. اللّه اللّه در تصميم گيرى در امور مهمه).69

و پيمودن سيره مراجعى چون امام موجب خواهد شد كه نهاد مقدس مرجعيت سالم و استوار بماند و هياهوى باطل و وسوسه هاى دشمن آن را نلرزاند تا به سان گذشته بتواند گامهاى موثرى در حل مشكلات فكرى و اجتماعى مسلمانان بردارد و از پشتيبانى مومنان برخوردار باشد.

--------------------------------------------------------------------------------

پاورقى ها :
1 . مجله (حوزه) شماره 51 ـ 168/50.

2 . (صحيفه نور) مجموعه رهنمودهاى امام خمينى ج260/1 وزارت ارشاد اسلامى.
3 . (سيرى در افكار و انديشه هاى سيد عبد الحسين لارى) 78/.

4 . (سوره آل عمران) آيه 159.

5 . (نهج البلاغه) دكتر سيد جعفر شهيدى خطبه 216 سازمان انتشارات آموزش انقلاب اسلامى.

6 . (ميزان الحكمه) محمد محمدى رى شهرى ج215/5 ـ 214 انتشارات دفتر تبليغات.

7 . (نهج البلاغه) نامه 53.

8 . مجله (حوزه) شماره 43 ـ 158/44.

9 . (تاسيس الشيعه) سيد حسن صدر 9/ انتشارات اعلمى.

10 . مجله (حوزه) شماره 67/44 مصاحبه با آية اللّه سيد مصطفى خوانسارى.

11 . (سوره احزاب) آيه 30 31.

12 . (مرجعيت و روحانيت) مجموعه مقالات شركت سهامى انتشار 194/.

13 . مجله (الثقافة الاسلاميه) شماره 131/41 رايزن فرهنگى جمهورى اسلامى دمشق مقاله طلال عتريسى به نقل از تجربة الثوره الاسلاميه فى العراق 1920/ احمد الكاتب.

14 . (قصص العلماء) ميرزا محمد تنكابنى 203 علميه اسلاميه.

15 . مجله (حوزه) شماره 284/43 خاطرات آية الله محسنى ملايرى.

16 . (سرگذشتهاى ويژه از زندگى حضرت امام) به روايت جمعى از فضلاء ج4/133 انتشارات پيام آزادى.

17 . (نهج البلاغه) حكمت 147.

18 . (رهنمودهاى مقام معظم رهبرى در ديدار با مجمع نمايندگان طلاب آذر ماه 10/68; (مرجعيّت و روحانيت) 188/.

19 . مجله (حوزه) شماره 167/44 مصاحبه با آية اللّه بدلا.

20 . (نهج البلاغه) خطبه 4.

21 . (مجله (الثقافة الاسلامي) شماره 61/43 مقاله علامه سيد محمد حسين فضل اللّه.

22 . (مجله حوزه) شماره 51 ـ 30/50 مصاحبه با آية اللّه سيد رضى شيرازى.

23 . (نهضت امام خمينى) حميد روحانى ج108/2 انتشارات واحد فرهنگى بنياد شهيد.

24 . (همان مدرك) 492/.

25 . (صحيفه نور) ج91/21.

26 . حضرت امير(ع) بعد از جنگ نهروان در خطبه اى فرمود:( اما بعد ايها الناس فانا فقأت عين الفتنه و لم يكن ليجرُأ عليها احد غيرى بعد ان ماج غيهبها و اشتد كلبها.) نهج البلاغه خ93.
27 . (در جستجوى راه از كلام امام) از بيانات و اعلاميه هاى امام خمينى دفتر 373/8 انتشارات امير كبير.

28 . (سوره انعام) آيه 52; (سوره هود) آيه 29.

29 . (در جستجوى راه از كلام امام) ج77/1.

30 . (مرجعيت و روحانيت) 188/ مقاله مرحوم مطهرى.

31 . (اسناد لانه جاسوسى) دانشجويان پيرو خط امام شماره 43/13 41.

32 . (در جستجوى راه از كلام امام) دفتر 78/1.

33 . (همان مدرك) 76/.

34 . مجلّه (حوزه) شماره 64/27.

35 . (در جستجوى راه از كلام امام) ج78/1.

36 .(سرگذشتهاى ويژه اززندگى حضرت امام خمينى) ج98/2.

37 . (همان مدرك).

38 . (در جستجوى راه از كلام امام) ج37/14.

39 . (ظهور و سقوط سلطنت پهلوى) ج481/1.

40 . (اسناد لانه جاسوسى) 89/28.

41 . (همان مدرك) ج14/25 100; ج162/38.

42 . (همان مدرك) ج45/44.

43 . (همان مدرك) ج102/25.

44 . (همان مدرك) 162/38.

45 . ( مرگى در نور) 173/.

46 . (نهج البلاغه) خ6.

47 . (صحيفه نور ج186/18.

48 . ر . ك (نهضت امام خمينى) 112/2.

49 . مجله (حوزه) شماره 50 ـ 51 ويژه نامه ميرزاى شيرازى 253/.

50 . (ظهور و سقوط سلطنت پهلوى) ج186/2.

50 . (در مكتب جمعه) مجموعه خطبه هاى نماز جمعه تهران سخنرانى آية اللّه منتظرى ج171/1 وزارت ارشاد اسلامى.
51 . (ظهور و سقوط سلطنت پهلوى) حسين فردوست ج186/2 انتشارات اطلاعات.

52 . (الكلمه العليا فى الاسلام لانى بحمدون) نامه مرحوم كاشف الغطاء به سمينار بحمدون.

53 . (اسناد لانه جاسوسى ج14/25 100.

54 . (اسناد لانه جاسوسى) شماره 1 تا 240/6.

55 . (همان مدرك).

56 . (همان مدرك) 241/.

57 . (نهضت امام خمينى) ج492/2.

58 . (مرگى در نور) زندگانى آخوند خراسانى مجيد كفايى 213/ انتشارات زوار.

59 . (اسناد لانه جاسوسى) 45/44.

60 . مجله (حوزه) شماره 50 ـ 51 ويژه نامه ميرزاى شيرزى 209/.

61 . (نهضت امام خمينى) 146/2.

62 . (همان مدرك).

63 . (همان مدرك).

64. (همان مدرك) 161/.

65 . (سرگذشتهاى ويژه از زندگى حضرت امام خمينى) 120/.

66 .

67 . (نهج البلاغه) نامه 53/.

68 . (ميزان الحكمه) ج111/1.

69 . (صحيفه نور) ج42/18 186.

نام کتاب : نشریه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 56  صفحه : 4
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست