responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نشریه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 31  صفحه : 3
مصاحبه با استاد آيت الله مشكوة


اينك كه بشر سراسيمه سر از خواب گران برخاسته و در شب ترين شب تاريخ چشم به چشمه خورشيد دوخته است بر حوزه هاى علميه است كه چشمه بانانى تيزبين عاشق پيشه و ثابت قدم تربيت كننده تابسان چشمه كوير كسالت بار قرن بجوشند و بيداران اين شب سهمگين و قيرگون را آرامش جانى باشند.

دراين رستاخير عظيمى كه سلاله پاك پيامبر آفريده است رسالت حوزه ها علاوه بر حفظ ذخائر و گنجينه هاى كهن خانه تكانى جدى است . بايد دراهداف و برنامه ها دگرگونى ژرفى بوجود بيايد وافق هاى ديد كاملا تحول بيايد.

امروز كه[ ورايت الناس يدخلون فى دين الله افواجا] دقيقا مصداق يافته است و مشتاقان و تشنگان معارف بلنداسلامى فوج فوج ازاينجا و آنجاى جهان به دين حق مى گروند وظيفه است كه با همتى بلند و دلى درياوار ساختار فعلى حوزه هاى علوم اسلامى در جهت استقبال پرشكوه از گرويدگان به اسلام ناب محمد[ص] و پاسخگوئى به مشكلات آنان تحول بيابد و طرحى نو دراين كانونهاى مقدس و

الهى پى افكنده شود.

مجله باايمان به اين رسالت عظمى سپاس آن يكتاى بى همتا را ديرى است در پهنه دارالاسلام به جستجو پرداخته و با چهره هاى پر فروغ حوزه اسلامى به گفتگو نشسته واز پارسائى و تلاش و غيرت دينى اين مردان بزرگ درويشانه برگ سبزى هديه به پيشگاه سليمانى چشمه بانان خورشيد آورده است به اميد آن كه در راستاى اين وظيفه خطير مفيدافتد.

دراين شماره در پى همان رسالت با حضرت آيه الله مشكوه يكى از چهره هاى پارسا برجسته حوزه علميه اصفهان قم نجف واز شاگردان والامقام حضرات آيت عظام : شيخ عبدالكريم حائرى بروجردى سيدابوالحسن اصفهانى آقا ضياء عراقى كمپانى و ... گفتگو نشسته ايم و آنچه در پيش روى داريد قطره اى است از آن چشمه فياض و گوارا. به اميد آن كه ايزد يكتا توفيق دهاد كه از پارسائى تلاش و دانش آن عزيز بهره ياب گرديم .

[حوزه]

حوزه : با سپاس ازاين كه مصاحبه با مجله ما را قبول فرموديد لطفااز تحصيلات واساتيد بزرگوارتان در سه حوزه بزرگ اسلام :اصفهان قم و نجف براى ما مطالبى را بيان بفرماييد.

استاد: خواندن و نوشتن را در همينجا (سده ) فرا گرفتم . براى ادامه تحصيل به اصفهان رفتم (مدرسه در كوش ) و در آنجا در محضر حاج آخوند زفره اى كه در مقدمات متبحر بود مقدمات متبحر بود مقدمات را خواندم . شرح لمعه را پيش حاج ملاحسين على حسين على صديقين خواندم . روش ايشان در درس اينگونه بود كه مى گفت : متن درس را بخوانيد. ما متن درس را مى خوانديم وايشان اشتباهات ما را بر طرف مى كرد.اينجور نبود كه ايشان متن درس را بخواند و ما گوش كنيم ،خير بايد خودمان متن درس را بخوانيم و مطلب را شرح بدهيم . لذا ما ناچار بوديم پيش مطالعه دقيق داشته باشيم و مطالب را خوب ياد بگيريم كه در نزد ايشان بتوانيم درس را بخوانيم . ما چند نفرى كه در خدمت ايشان درس مى خوانديم بااين روش بطورى به لمعه جلداول مسلط شده بوديم كه به آسانى جلد دوم لمعه را درس مى گفتيم .

معالم و مقدارى از شرايع را نزد آقا شيخ احمد شاه آبادى خواندم . بعد آمدم مدرسه صدر.

قوانين را پيش هر كس شروع كردم ديدم از عهده اش بر نمى آيد يك مقدارى پيش مطالعه كردم كه مگر متوجه شوم نشد،تااين كه رفتم خدمت شيخ محمد حكيم گنابادى عموى شيخ بهلول . ديدم كه ايشان خيلى متبحر هستند و خوب درس مى گويند،لذا پيش ايشان قوانين را خواندم . من بجورى به قوانين مسلط شدم كه در قم و نجف درس مى دادم . در همين رابطه خاطره اى نقل مى كنم : روزى در قم در درس مرحوم آيت الله بروجردى حاضر شدم .ايشان مطلبى رااز آخوند نقل كردند و رد فرمودند و بعد مطلبى كه نظر خودشان بود مطرح كردند. وقتى كه تصميم گرفتنداز مسجد خارج شوند گفتم آقااين مطلب حضرت عالى را مرحوم ميرزا در قوانين دارد. اشكالى را هم كه مطرح فرموديددر رابطه با نظر آخوند در حاشيه كتاب خود آخوند هم هست .ايشان فرمودند: كتاب من كه حاشيه نداشت و من هم نمى توانم تمام حواشى و كتب را ببينم . خدا رحمتش كند بحرف من خيلى توجه فرمود.البته اين كه مرحوم بدون مطالعه حواشى نظرياتشان مطابق نظريات بزرگان از كار درمى آمد دليل بر متبحر و مسلط بودنش بود.

مكاسب را پيش مرحوم آقا سيد مهدى درجه اى خواندم . روش درس ايشان اين بود كه هنگام تدريس مكاسب غلطهاى مكاسب را هم مى گفتند و ما تصحيح مى كرديم .ايشان مى فرمودند:اگر خواستيد مكاسب را چاپ كنيد نسخه من را براى چاپ ببريد. آن مرحوم به من خيلى توجه داشتند.

كفايه را خدمت مرحوم سيد محمدعلى نجف آبادى شاگرد مرحوم آخوند خوانده ام . آن بزرگوار در كفايه استاد بود و مى گفت:[ بعضى از جاهاى كفايه را خودم بيان كرده ام] يعنى من عنوان كردم و مرحوم آخوند نوشتند.

فرائد را پيش مرحوم سيد مرتضى جارچى خوانده ام . معروف بود كه ايشان شاگرد آقاميرزا حبيب الله رشتى بوده است . مرحوم ميرزا على آقا شيرازى درباره ايشان مى فرمودند:[ كهنه ملا]. خوب خيلى وارد بود. مى گويند: مرحوم ميرزا محمد رضا خراسانى هم پيش ايشان تحصيل مى كرده است .اين بود خلاصه اى از دوران تحصيلى ام در شهراصفهان .

البته اين مطلب را هم بگويم كه : هم مباحثه من مرحوم آيت الله حاج شيخ جواد جبل عاملى بود.

وقتى كه براى ادامه تحصيل وارد قم شدم قرار شد درامتحانى كه توسط آيت الله حاج شيخ عبدالكريم از طلاب گرفته مى شد شركت كنم ( البته اين امتحان غيرازامتحانى بود كه توسط دولت از طلاب گرفته مى شد.) هدف ازاين برنامه امتحانى كه به امر حاج شيخ انجام مى شد اين بود كه قدرت و توان هر كسى روشن شود و ميزان استعدادش سنجيده شود،تا در درسى كه مى خواهد شركت كند مناسب استعدادش باشد. بنا شد آيت الله اراكى از من امتحان بگيرند،لذا خدمت ايشان رفتم ايشان فرمودند: شما استاد من شاگرد. مطلبى را مطرح كردم .ايشان ايراد گفتند. من پاسخ گفتم . خلاصه بگو مگو بالا گرفت .ايشان فرمودند: قوه درسى واستعداد شما خوب است . شما بياييد درس حاج شيخ . حاج شيخ خارج[ صلاه] درس مى دادند. بنده دراين درس شركت كردم .

ايشان ايراداتى به مرحوم آخوند مى گرفتند كه پسر مرحوم آخوند منظوراز فرمايشات پدر بزرگوارشان را نوشتند و خدمت حاج شيخ فرستادند. حاج شيخ كه آن نوشته را ديدند فرمودند: من اشتباه كرده ام . لذا در حاشيه كتاب[ در] نظرشان را نوشتند واز نظر اوليشان برگشتند.

درر دو چاپ شده است . يك چاپ حاشيه دارد كه حاشيه اش همان مطلبى است كه پس از نوشته پير مرحوم آخوند در رابطه با تغيير نظريه شان نوشته اند.اين مطالب راايشان به من و آيت الله اراكى انشاء مى كردند و ما مى نوشتيم تا به چاپ رسيد. در آن زمان خيلى از آقايان به درس حاج شيخ تشريف مى آوردند. حاج سيد محمد تقى خوانسارى آقاى صدر آقاى حجت آقاى گلپايگانى حضرت امام و ... شركت مى كردند.امام را نديدم كه اشكالى بگيرند ولى مرحوم حاج سيد محمدتقى خوانسارى مرحوم داماد اشكال مى كردند. يادم هست يك روزى حاج شيخ به حاج سيدمحمدتقى خوانسارى فرمودند:[ ياليت الشباب لنا يعود]،تا با شما سرو كله مى زدم و خسته ات مى كردم .

مرحوم حاج شيخ مرد تقوا و بى علاقه به دنيا بود. حاج ميرزا مهدى بروجردى پدرخانم

آيت الله گلپايگانى نقل مى كردند كه به مرحوم حاج شيخ عرض كرديم : آقا چيزى براى شاه راجع به اوضاع روز (كشف حجاب و ...) بنويسيد اگر ننويسيد ما خودمان به نام شما چيزى خواهيم نوشت . آقا ناراحت شد و عمامه اش را به زمين زد و قسم خورد كه تكذيب خواهم كرد. بالاخره وادارش كردند كه بنويسد.ايشان هم بنابر آنچه نقل كرده اند نوشتند :[ اعليحضرتا سكوت من براى تعالى و ترقى دولت بود و تكلم من هم اكنون براى همين است .اوضاع فعلى خلاف مذهب جعفرى است . شما موقوف كنيد تا من راحت شودم]. در پاسخ ايشان بنابر آنچه نقل كرده اند تلگرافى آمد كه نوشته بود :[حضرت آيت الله خوب بود كه طريق مرضيه سابق رااز دست نمى داديد. جواب شما را كتبا خواهيم فرستاد]. ما كه چيزى از جواب كتبى نديديم جزاين كه قواى نظامى مدرسه را دراختيار گرفتند و طلبه ها را دستگير كردند. و رفت و آمد مشكل شد. خلاصه حاج شيخ هم كسالت پيدا كردند و به رحمت ايزدى پيوستند. پس از تشيع جنازه جلو مسجدامام مامور گذاشتند و مانع برگزارى مجلس ترحيم شدند.البته جاى ديگر مجلس ترحيم برگزار شد .

پس از فوت مرحوم حاج شيخ درسها تعطيل شد. روزى مرحوم حجت تشريف آوردند و فرمودند: فرض مى كنيم مرحوم حاج شيخ كسالت دارند و به ما دستور داده اند كه درسها را شروع كنيم ،لذا ما درس را شروع مى كنيم . اين حركت ايشان به اين خاطر بود كه حوزه مقدسه قم رااز بين نبرند و تعطيل نكنند. خلاصه حضرات آيات درسها را شروع كردند. خدا رحمت كند آيات ثلاثه را كه حوزه مقدسه قم را نگهداشتند و نگذاشتنداز هم بپاشد. در آن موقع من پيش آقاى خوانسارى شوارق مى خواندم وآقاى جبل عاملى دوست و هم مباحثه من پيش امام خمينى اسفار مى خواندند.

اما تحصيلات من در حوزه نجف هفت سال طول كشيد. در آن حوزه در درس سه نفراز بزرگان شركت مى كردم : مرحوم آقا ضياا فقه واصول مرحوم آيت الله سيدابوالحسن اصفهانى فقه ،مرحوم محمدحسين غروى كمپانى اصول .

آنچه از درس آقاضياء را نوشته ام :از فقه آنچه از درس آقا ضياء را نوشته ام :از فقه ولايت فقيه وازاصول از مباحث الفاظ الفاظ تا مشتق . مى خواستم بر مباحثى كه خودشان نوشته اند حاشيه اى بنويسم كه ديدم فكرشان تغيير مى كند. خودشان هم فرمودند: هشت دوره انسداد را نوشته ام و هر بار يك جورى شده

است .از فقه مرحوم سيدابوالحسن اصفهانى هم نوشته هائى دارم .اين بزرگان واقعا مروج دين بودند. به طلاب خيلى علاقه داشتند و هميشه آنان را تشويق مى كردند.

حوزه :خواهش مى كنيم مقدارى از ويژگيها خصوصيات اخلاقى اساتيدتان براى ما صحبت بفرماييد:
4استاد: آقاى حكيم تنها زندگى مى كردند. پيرمردى بود مجرد و در حجره مدرسه صدر زندگى ساده اى داشت .از آقا ضياء سوال كردم كه آقاى حجت يا آقاى سيدمحمدتقى خوانسارى كداميك ملاترند؟ايشان فرمودند: آقاى حجت از من بيشتر چيزى ياد گرفتند ولى حاج سيدمحمدتقى خوانسارى نمره سيدمحمدعلى نجف آبادى است .

يكى ديگرازاساتيد ما مرحوح حاج شيخ محمدرضا مسجد شاهى بود. شنيدم كه مرحوم حاج شيخ عبدالكريم درباره ايشان فرموده بودند :[فاضلى مثل ايشان نداريم]. من ميل داشتم از نجف كه بر مى گردم در درس اين دو بزرگوار شركت كنم . وقتى كه برگشتم الحمدلله موفق شدم كه از محضراين دو بزرگوار بهره ببرم . هنگامى كه در درس حاج شيخ محمدرضا مسجدشاهى شركت كردم ايشان در تزاحم حقوق بحث مى كردند.اشكالى به نظرم رسيد مطرح كردم اما حل نشد. براى بار دوم اشكال كردم باز هم حل نشد.ازاشگردها پرسيده بودند كه :اين آقا كيست ؟ شاگردها بنده را معرفى كرده بودند.ايشان به ديدن من آمدند. سوالى از من كردند به اين مضمون : قرآن خواندن از راديو چطوراست ؟ گفتم : حرام است . فرمود:اگرانسان فحشى بدهد بعد ذكرى هم بگويد آيا حرام است ؟! گفتم : نه ازاين جهت ،بلكه ازاين جهت كه اين صد را در مجالس لهو و غير متناسب با شان قرآن مى گيرند،لذا هتك قرآن مى شود.

هنگامى كه در درس مرحوم آقا سيدعلى نجف آبادى ايشان در آب قليل بحث مى كردند كه منفعل مى شود يا خير؟ نظرايشان اين بود كه آب قليل با تماس گرفتن با شى نجس نجس نمى شود و دلايلى را مطرح كردند. من دلايل ايشان را رد كردم وايشان قبول كردند. مطلب ديگرى كه ايشان در بحث مطرح كردند و بنده اشكال كردم

مساله تقليد بود. ايشان گفتند: سيدابوالحسن در بحث تقليد يك جا مى گويد: مطابقت كافى است و جاى ديگرى مى گويد: تقليد مصحح للعمل هوالالتزام .اگر مطابقت است التزام يعنى چه ؟اگرالتزام است مطابقت يعنى چه ؟ بنده در درس عرض كردم :اشكالتان به سيد درست نيست آنجائى كه مى گويد:[ مطابقت] غافل را مى گويد و آنجائى كه[ التزام] مى گويد ملتفت را مى گويد.ايشان قبول ايشان قبول كردند. در درس شوارق ايشان هم شركت كردم كه خيلى درس عالى بود.

حوزه : در دوران تحصيل شما در حوزه اصفهان حوزه چگونه اداره مى شد و خصوصيات و برنامه هاى تحصيلى آن چگونه بود.
استاد: حوزه اصفهان افراد نابغه و ملا خيلى داشت ،دارالعلم بود.

آقايان مراجع : سيدابوالقاسم دهكردى سيدمحمد درچه اى و سيدمهدى درچه اى در راس حوزه بودند.

حوزه : در دوران تحصيلى شما در حوزه اصفهان علماء و بزرگان حوزه با فلسفه و تدريس آن چه برخوردى داشتند.
استاد: حكيم مشهور حوزه اصفهان در آن زمان مرحوم حاج شيخ محمد خراسانى بود.از خودايشان شنيدم كه مى فرمود:[ ما طلبه ها نبايد به سراغ حكمت برويد. بايد سى سال زحمت بكشيد تا چيزى بفهميد]. بعضى از آقايان و بزرگان با فلسفه مخالف بودند و با مذاقشان جور نبود. حاج شيخ مهدى مسجدشاهى با فلسفه مخالف بود و كسى را كه معقول مى خواند به مدرسه اش راه نمى داد.

البته فلسفه خيلى زحمت دارد. براى فهم آن بايد خيلى تلاش كرد. بعضى جنبه ندارند گمراه مى شوند.

حوزه : حضرت عالى در حوزه درس آيات عظام : مرحوم كمپانى و مرحوم آقاضياء همدانى شركت كرده ايد لطفا بفرماييداين دو حوزه چه ويژگيهائى داشت .
استاد: شيخ محمدحسين كمپانى در فقه خيلى عميق بود و آقا ضياء در اصول . مرحوم كمپانى در فقه خيلى دقيق بود بجورى كه ما به ايشان اشكال مى كرديم كه : آقااين همه دقت و باريك بينى لازم نيست . مرحوم آقاضياء مطالب فقهى را خيلى عميق بيان نمى كرد،بلكه ساده تر بيان مى كرد. بالاخره مرحوم كمپانى در فقه يد طولائى داشت و مرحوم آقاضياء دراصول .

به درس فقه آقاى كمپانى بخاطر همان دقت و مطالعه در جوانب مساله نمى شداشكال كرد و به مرحوم آقا ضياء دراصول نمى شداشكال كرد،زيرا عجيب تبحرى داشت .

حوزه : شما كه ساليان درازى در محضراساتيد بزرگى تلمذ كرده ايد و از محضر پر فيض آنان بهره برده ايد بقرماييد ما چه مقداراز وقتمان را صرف علم اصول بكنيم .
استاد: من دراينجا فرمايش مرحوم آقاسيدابوالحسن اصفهانى را كه شنيده ام نقل مى كنم :ايشان فرموده اند كه : زياداصول خواندن ملائى نمى آورد.انسان بايد سعى و كوشش كند تا مذاق شارع را بدست بياورد و بفهمد.

حوزه : شنيده ايم حضرت عالى وجوهات مصرف نمى كنيد و براى منبرهايتان هم وجه قبول نمى كنيد لطفا دراين باره توضيح بدهيد.
استاد: بله بنده وجوهات مصرف نمى كنم . يك وقتى نامه اى خدمت مرحوم سيدابوالحسن نوشتم و يكسرى كارهاى خودم را براى ايشان شرح دادم . ايشان نوشتند كه : بله وظيفه روحانى همان است كه نوشته ايد. در همين نامه عدم صرف وجوهات را هم متذكر شدم .ايشان عدم مصرف واحتياط بنده را تاييد فرمودند. فرمودند. چرااز منبرهايم وجه دريافت نكرده و نمى كنم ؟ به اين علت كه به فرمايش مرحوم محقق كركى عمل مى كنم كه فرموده بودند: مستحبات هم مثل واجبات است همانگونه كه براى واجبات نمى شود مزد دريافت كرد براى مستحبات هم نمى شود مزد دريافت كرد.

حوزه : لطف بفرماييد ما و ديگر طلاب عزيز را نصيحت بفرماييد.
استاد: من كه قابل نيستم . كسى بايد بيايد و مرا نصيحت كند ولى از باب اين كه مى فرماييد چند مطلب را به عرض شما و خوانندگان مجله مى رسانم :

1. خوش گمانى : در روايت داريم كه از خصوصيات برجسته مومن عدم ظن و گمان بد به ديگران است .اين يك مساله اساسى است كه بايد به آن با دقت توجه كنيم . ما نبايد با گمان بد با ديگران برخورد كنيم .

2. قناعت و ساده زيستى : بزرگان حوزه هاى علميه واسلام كه به مراتب بالاى علمى رسيده اند درناز و نعمت و رفاه نبوده اند،بلكه در حد كفاف زندگى يا پايين تر از ماديات برخوردار بوده اند. دراينجا قصه اى را نقل مى كنم كه براى طلاب آموزنده است :

مرحوم مجلسى بزرگ شاگرد ملاعبدالله بوده است . يك روز مقدارى پول خدمت ملاعبدالله مى آورند كه ايشان بين طلاب تقسيم كنند.استاد مقدارى از آن پول را به مرحوم مجلسى مى دهند.ايشان مى گويند: نمى توانم بدون اجازه مادرم پول را قبول كنم . به مادرشان اطلاع دادند.ايشان گفته بودند: نخير پول را نگيريد.استاد مى پرسد: چرا نگيرند؟ مادر مرحوم مجلسى پاسخ مى دهند: پدرايشان (مقصود على ) به مسافرت رفته است ما مغازه ايشان را به اجاره داده ايم واجاره را گرفته ايم كه براى خرجى روزانه ما كافى است .اگراين پول را بگيريم اضافه مى شود و ممكن است ايشان عادت كنند واين مانع درس و بحث او شود.

3. بلند نظرى : يكى از روحانيون خيلى نسبت به مرحوم آخوند بدبين بوده و به ايشان مى گفته است . روزى از محل اين فرد مقدارى پول براى تحويل به مرحوم آخوند به او داده بودند.اين فرد كه مريد آقا سيدمحمدكاظم بوده سعى بسيار كرده بود كه صاحبان پول را راضى كند و پول را تحويل آقا سيد محمد كاظم بدهر،اما صاحبان پول نپذيرفته بودند و گفته بودند: ما مقلد آقاى آخوند هستيم .اين فرد پول را براى مرحوم آخوند فرستاده بود و به نحوى به ايشان رسانده بود كه مقدارى به وى برگرداند.اطرافيان مرحوم آخوند بسيار ناراحت شده و گفته بودند:اين فرد به شما بد مى گويد اكنون مى بايست گوشمالى مى شد،ولى شما تمام پول را براى وى فرستاديد!

مرحوم آخوند فرموده بود: شما دواشكال داريد: يكى اين كه چرااو به من بد مى گويد و ديگراين كه چرا من به او پول داده ام .او كه به من بد مى گويد مرا مستحق بد گفتن مى داند. من كه به او پول مى دهم او را مستحق پول گرفتن مى دانم و جزء شرايطاستحقاق محبت آخوند خراسانى نيست !

4. جديت در عبادت و تحصيل علم : جديت طلاب در مرحله اول بايد در عبادت باشد. علماء بزرگوار ما در عبادت خيلى جديت داشته اند. يك شب قدر من در حرم مولى على(ع) بودم كه مرحوم كمپانى وارد شدند و به نمازايستادند.ايشان تمام صد ركعت

نماز راايستاده خواندند و يا مرحوم شاه آبادى (برادراستادامام ) در قنوت نماز در شب هاى قدر دعاى ابوحمزه را مى خواندند. من نسبت به خودم مى گويم : دراين زمينه خيلى ضعيف هستم ،حتى به اندازه يك ساعت خدا را نشناخته ام 0اگرانسان درامور عبادى و تقوا جديت داشته باشد خدا درامور ديگراو را تاييد مى كند. در درس و بحث هم بايد جدى نبود. شمكا زندگى طلاب قديم را مطالعه كنيد ببينيد كه با آن امكانان كم كه واقعا هيچ نبود حتى نورى براى مطالعه به زخمت پيدا مى شدو چند نفراز يك چراغ استفاده مى كردند و يااز چراغهاى عمومى براى مطالعه بهره مى گرفتند چه بزرگانى تربيت شدند. روشن است كه اين مراتب علمى در سايه جديت و تلاش آنان بود.امروز كه بحمدالله اوضاع خيلى فرق كرده است وامكانات فراوان است بايد جديت كرد تا نتيجه مطلوب گرفته شود. جامعه به ما نياز دارد. در برابر اعمال و رفتار مردم ما مسووليت داريم . جورى نشود كه بخاطر عدم روحانى خوب مردم اعمال خلاف شرع انجام دهند واز مسير حق منحرف شوند. دراين رابطه داستانى يادم آمد نقل مى كنند: مرحوم حجت الاسلام شفتى عازم كربلا بود كه در بين راه به كمره رسيد واحتياج به آب پيدا كرد. به ايشان گفتند كه اينجا حمام ندارد.ايشان با تعجب پرسيدند: آقا و روحانى اينجا كيست ! كسى را به ايشان معرفى كردند. مرحوم شفتى ديدند كه اركان اربعه آقا جوراست . گفتند: شما چكاره ايد؟ گفت : من شرع شريفم ! مرحوم شفتى پرسيدند: چرا حمام نداريد؟ آن مرد گفت : حمام لازم نداريم . مرحوم شفتى فرمود: مگر شما جنوب نمى شويد؟ آن مرد گفت : آنهائى كه از حلال جنوب مى شوند غسل ندارند! آنهائى كه از حرام جنوب مى شوند بروند داخل رودخانه . خدا نكند كه در اثر سهل انگارى ما اينگونه مسائل پيش بيايد وافراد جاهل و ناآگاه به نام روحانى جوابگوى مسائل و نيازهاى مردم باشند

5. توسل به ائمه اطهار (ع) : طلاب بايدارتباطشان باائمه محكم و استوار باشد و در زندگى از آنان كمك بخواهند. تجربه خودم را در اينجا بيان مى كنم : گاهى مى شد كه در حل مطلبى در مى ماندم و سعى و تلاشم بجائى نمى رسيد،لذا به ائمه اطهار(ع) حتى به حضرت ابوالفضل و سيدعلى توسل مى جستم واز آنان كمك و راهنمائى مى خواستم و آن

بزرگواران هم مرا كمك مى كردند و مطلب علمى كه در حلش گرفتار بودم به آسانى برايم حل مى شد. نحوه توسل من چند صلوات بود كه ذكر مى كردم .

6. پرورش شاگرد: دراينجا روى سخنم بااساتيد بزرگوارست . تشويق و احترام شاگرد بخصوص در نزد دوستان واقوام او خيلى موثراست . علاوه براين كه شاگرد را به جديت و مراقبت وادار مى كند موجب ترويج شريعت هم مى شود،زيرا تشويق واحترام به فردى از شاگردان كه مصدر كارى است و در بين مردم به تبليغ و ترويج مشغول است موجب احترام مردم به او و در نهايت عمل به گفتاراوست . دراينجا خاطره اى را به مناسبت نقل مى كنم : بعداز آن كه از نجف بر گشته بودم و دراين مشغول تبليغ و تدريس بودم روزى با جمعى از دوستان به نجف اشرف مشرف شديم . مرحوم سيدابوالحسن اصفهانى در حرم نماز مى خواندند و من هم مشغول نماز شدم . سعى مى كردم كه ايشان مرا نبينند و متوجه آمدن من نشوند كه مزاحم عبادت ايشان نشوم ،زيراايشان به بنده خيلى لطف زيادى داشتند. بالاخره ايشان متوجه شدند و مرا خواستند.ايشان به من خيلى لطف كردند و بسيار تشويق فرمودند. من فكر مى كنم كه اين رفتار راايشان بخاطر ترويج شريعت انجام دادند،چون ديدند چند نفراز مردم اصفهان همراه من هستند احترام زياد گذاشتند تا زيادتر بتوانم بين مردم ترويج و تبيلغ دين بكنم .

7. تواضع : طلاب و فضلاء بايد نسبت به يكديگر تواضع داشته باشند. تمام علمائى كه من از محضرشان استفاده كرده ام يكى از خصلتهاى برجسته شان تواضع بود. معروف بود ميرزاعلى آقاى مشكينى نويسنده و مولف حاشيه بر كفايه كه از عالما. دانشمندان برجسته آن عصر بود دست سيدابوالحسن اصفهانى را مى بوسيدند. عظمت مرحوم مشكينى آنقدر بود كه خيلى ها حرف داشتند كه : چرا آقا سيدابوالحسن اصفهانى اجازه مى دهند كه ايشان دستشان را ببوسند؟!البته واضح است كه اين عمل مرحوم مشكينى بخاطر تواضع و فروتنى ايشان بود .

8.احتياط در مصرف وجوهات :اخبار تحليل را چند جور توجيه كرده اند: 1. علامه

مجلسى فرموده اند كه : خمس روزانه بوده است بعد توسعه يافته و سالانه شده است . 2. منظور غائم دارالحرب است . 3. مرحوم آقاضياء معنى كرده اند: هرامامى از خودش را حلال كرده است تاامام زمان(ع) ايشان در توقيع مى فرمايند حلال است ،ولى در جاى ديگر دارند كه خير بايد به ما برسانند،يعنى مطالبه كرده اند. روى اين اساس من خودم وجوهات را مصرف نمى كنم ،البته عمل من براى كسى حجت نيست هركسى بايد به نظر خودش يا مرجع تقليدش عمل كند. آنهائى كه مصرف مى كنند بايد خيلى محتاط باشند.

9. توكل بر خدا: طلاب زحمت بكشند درس بخوانند به عباداتشان دقيق برسند خداوند روزى آن را خواهد رساند و نخواهد گذاشت آنان در زندگى در مانده شوند. داستانى كه در زندگى خودم اتفاق افتاده است براى شما بيان مى كنم : يك روز ميهمان داشتم و هيچ چيز در حجره نداشتم كه با آن مهيمان را پذيرائى كردم و هم قرضم را پرداختم . 10. عشق به ائمه: (ع) من در زندگى خود علمائى را ديده ام كه بخاطر عشق به ائمه اطهار(ع) به مراتب بالائى رسيده اند. در قم شيخ ابراهيم نامى بود كه منبرى بود و مورد علاقه شيخ عبدالكريم .ايشان گاهى براى من جريانهاى تاريخى و خاطراتى از نقل مى كرد.البته ايشان به اين خاطراين داستانها را براى من نقل مى كردن كه معتقد بود من به ائمه خوبى دارم .ايشان مى گفت : يك روز فردى كه ادارى بود از من براى منبر دعوت كرد،ولى من قبول نكردم . يك شيخى به من گفت :...احتمال نمى دهى كه اين شخص از خودت بهرت باشد؟ گفت : من رفتم و روضه را خواندم . يك روزى آن شيخ را ديدم و گفتم من رفتم و روضه را خواندم ، امااز حرف تو دلگير هستم كه گفتى :... گفت : برو گم شو.ايشان شيخ ابراهيم مى گفت : يك شب خواب ديدم منبرى ها جمع شده اند كه بروند نزد حضرت سيدالشهداء(ع) و جرئت نمى كنند: ديدم همين شيخ

آمد كه برود پيش حضرت . منبرى نيازهايشان را مطرح كردند تا شيخ به امام بگويد. يكى گفت : به امام بگو: دعا كند كه زن خوبى گيرم بيايد،زيرا زن خوبى ندارم . يكى گفت : به آقا بگو: من براى شما روضه مى خوانم ولى مردم چون صدايم خوب نيست مى خندند. به حضرت بگو: دعائى بكنند كه صدايم خوب بشود. ديگرى گفت : من قرض دارم . به آقا بگو: دعا كنند كه بتوانم قرضهايم را بپردازم . شيخ رفت پيش امام و بعداز چند لحظه اى برگشت . شيخ گفت :امام نسبت به آن كس كه زن بدى دارد و تقاضاى آن دارد كه زن خوبى نصيبش شود فرمود: قسمت او همين است .امام نسبت به آن كس كه قرض دارد و تقاضاى اداى دينش را داشت قرض اوادا شد.امام نسبت به آن كس كه صداى بدى دارد و تقاضا دارد صدايش خوب بشود فرمود: اگر براى من روضه مى خواند من همين صدا را دوست دارم اگر براى غير من مى خواند لازم ندارم .

واقعا همينطوراست .ائمه(ع) عمل را باك و بااخلاص مى خواهند.

سخن آخر را بگويم : در زندگى تحصيلى ام خيلى چيزها ديدم . عبادت ها نماز شب ها راز و نيازها،اما متاسفانه خودم بهره اى نبردم واكنون ازاين دنيا مى روم با دستهاى خالى . به شما سفارش مى كنم و در عبادات و تحصيل معارف دينى جديت داشته باشيد.

نام کتاب : نشریه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 31  صفحه : 3
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست